پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مهم است؟ مهم نیست!


مهم است؟ مهم نیست!
جام ملت‌های آسیا است. تیم ملی برای شركت در این مسابقه‌ها انتخاب شده است، جام چهاردهم است یا جام اول یا جام ششم، فرقی نمی‌كند. جام جهانی است دوره اول یا دوره آخر، فرقی نمی‌كند. تیم المپیك است یا تیم ملی بزرگسالا‌ن، باز هم فرقی نمی‌كند؛ مهم داستان فوتبال در كشور است.
آن را مرور می‌كنیم. چند ماه قبل از شروع جام ملت‌های آسیا است و تیم ملی در حال انتخاب. بازیكنان را زیر نظر می‌گیرند. بازی‌های لیگ را می‌بینند. وضعیت لژیونرها بررسی می‌شود. رسانه‌های جمعی، رسانه‌های ورزشی، رسانه ملی و شبكه‌های خبری، هر روز خبری از تیم ملی می‌دهند. باز‌ی‌های تداركاتی در راه است. تیم‌های انتخابی برای بازی‌های تداركاتی چنگی به دل نمی‌زنند. مهم نیست. كادر فنی و تیم ملی از كنار آن می‌گذرند. ‌
یك ماه مانده به مسابقه‌ها: تیم انتخاب شده است. اردوی تیم ملی برگزار می‌شود. كارشناسان فوتبال بحث می‌كنند. سیستم‌های مختلف بازی در تیم ملی تست و آنالیز می‌شود. بازیكنی مصدوم می‌شود. مربی ناراحت می‌شود و تركیب‌های دیگری را اجبارا بررسی می‌كند. ‌ بالا‌خره تیم ملی انتخاب می‌شود. بازیكنان اضافی خط می‌خورند و تیم به محل بازی‌ها اعزام می‌شود.
داستان دیگری از فوتبال ما ورق می‌خورد: ‌ رسانه ملی یار دوازدهم تیم ملی می‌شود. خبرنگاران ورزشی و كارشناسان به خاطر همبستگی ملی و پرهیز از مسائل جانبی وارد حاشیه‌ها نمی‌شوند. خلا‌صه تیم ملی به آرامش نیاز دارد.
بازی‌ها شروع می‌شوند: دلهره‌های همیشگی به سراغمان می‌آید. استرس شروع می‌شود. تیم ما راحت گل می‌خورد و به سختی گل می‌زند. بازیكنان بزرگ در زمین بازی چندان به چشم نمی‌آیند. تركیب‌های امتحان‌شده به كار نمی‌آید و كارآیی لا‌زم را ندارد. توپ و بازیكنان و كادر فنی سرگردانند و ما تماشاگران و علا‌قه‌مندان فوتبال سرگردان‌تر از همه. بالا‌خره به قیمت جان به‌لب‌شدن تیم ما می‌برد. انتقادها از تیم و نحوه بازی تیم شروع می‌شود. سرمربی طاقت انتقاد را ندارد اما او هم انتقاد می‌كند اما نه از خود و نه از تیم؛ انتقاد او از انتقادكنندگان است. حوصله انتقاد را ندارد و این را بر زبان می‌آورد. شجاعتش را تحسین می‌كنیم كه حداقل این را بر زبان می‌آورد.
بالا‌خره تیم ملی می‌برد و سرگروه می‌شود. سرمربی این را به رخ همه می‌كشد. دور دیگری شروع می‌شود و حریفان قدری در راهند. خبرنگاران و كارشناسان هشدار می‌دهند؛ حریف ما كره است. اگر بتوانیم سرعت كره‌ای‌ها را كم كنیم. اگر كار به وقت اضافه نكشد. اگر بتوانیم شماره ۱۰ یا ۸ كره را مهار كنیم و اگرهای دیگری كه بر زبان و ذهن می‌آید و اگر... به فینال می‌رسیم.
وقتی بازی شروع می‌شود ما معمولی‌تر از همیشه بازی می‌كنیم. نمی‌دانیم چرا ته دلمان قرص نیست و چرا استرس داریم. چرا جان‌به‌لب می شویم و چرا نیمه‌ها تمام می‌شوند و اگرها كارگر نمی‌افتند و ما نمی‌بریم. چرا وقت‌های اضافه هم تمام می‌شود و ما باز هم نمی‌بریم. داستان تكراری ضربات پنالتی شروع می‌شود و ما این بار استرس بیشتری داریم. دلمان نمی‌خواست كار به ضربات پنالتی بكشد. اما می‌كشد. طاقت دیدن نداریم و چشم را از صفحه تلویزیون می‌دزدیم. نمی‌شود بالا‌خره هرچه باشد تیم ملی است. بالا‌خره مثل همیشه یا كمی از همیشه، یكی دو پنالتی را خراب می‌كنیم. به اوت زده‌ایم یا به دست دروازه‌بان. فرقی نمی‌كند. بازی را می‌بازیم. داستان دیگری در رسانه‌ها شروع می‌شود. فوتبال است دیگر. زمین گرد است. برد و باخت هست. مهم نیست. این باخت چیزی از ارزش‌های بچه‌های تیم را كم نمی‌كند. تیم ما شایسته برد بود. دوره چهاردهم جام ملت‌های آسیا است یا دوره دهم جام جهانی و یا ۴۰ سال است كه به المپیك نرسیده‌ایم.مهم نیست. در، بر همان پاشنه همیشگی می‌چرخد. عادت كرده‌ایم. چند روزی كارشناسان فوتبال می‌آیند، بحث می‌كنند و می‌روند. اشكالا‌ت تیم را می‌گویند. كم‌كم آب‌‌ها از آسیاب می‌افتند. تب فوتبال پایین می‌آید و ما هم فراموش می‌كنیم تا جام دیگری و تیم ملی دیگری. این دوره هم گذشت. حرف‌های تازه‌ای هم به گوشمان خورد. بازیكنان بزرگ دلشان نمی‌خواهد پنالتی بزنند و بازیكنان كوچك جور بازیكنان بزرگ را می‌كشند و ما نمی‌دانستیم كه پنالتی زدن برای تیم ملی دلبخواهی است.
مهم نیست، مهم این است كه بازیكنان بر دو دسته تقسیم می‌شوند؛ بازیكنانی كه نمی‌خواهند پنالتی بزنند و بازیكنانی كه می‌خواهند پنالتی بزنند و ما نمی‌دانیم كه رسول خطیبی و یا مهدی مهدوی‌كیا در كجای این تقسیم‌بندی می‌گنجند. مهم نیست! مهم است! مهم نیست؟این مهم نیست، این مهم است؛ بودن یا نبودن. چشم برهم زدنی، دوره دیگری می‌رسد و تیم ملی دیگری. به این شعار بیندیشیم. مهم است؟ مهم نیست!!
اصغر قهقرایی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید