پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خداحافظ رؤیای قهرمانی


خداحافظ رؤیای قهرمانی
امروز گریستیم، نه به خاطر شکست از کره، نه به خاطر حذف از جام ملت‌ها، نه به خاطر بر باد رفتن آرزویی دیرین، تنها به خاطر خدشه‌دار‌شدن احساسات میلیون‌ها ایرانی که فکر می‌کنیم کمتر از آنهایی می‌فهمند که نمی‌فهمند جای امثال خطیبی در تیم‌ملی نیست.
بعد از جام‌جهانی و شکستن غرور میلیون‌ها ایرانی تنها به این امید که این بار یک ایرانی با احساس در رأس کادر تیم ایستاد، باز هم به فوتبالی که هیچ چیز از آن ندیده‌ایم دل خوش کردیم و گفتیم این بار با غیرت و غرور ایرانی می‌رویم و می‌دانیم دیگر کسی با احساساتمان بازی نخواهد کرد.
لیست تیم‌ملی اعلام شد، بیشتر همان‌هایی بودند که در جام‌جهانی هم زیر بار انتقادات رفتند و بعید بود که باز هم اکثر آنها به میدان بروند، جوان‌ها هم بودند، جوان‌هایی که همه به آنها اعتقاد داشتند، سیدجلال حسینی، جواد کاظمیان، حسین کعبی، ایمان مبعلی، مهدی رجب‌زاده،‌ هادی عقیلی و... اینها بودند که امیدمان را دوچندان می‌کردند و نوید روزهای روشنی را به همگان می‌دادند.
این بار خبری از اسطوره فوتبال جهان نبود، سلطان گل جهان از پشت جعبه جادویی نظاره‌گر کار تیمی بود که سال‌ها در آن افتخار آفریده بود و قلبش را در آن جا گذاشته بود.
او هرچه بود می‌دانست که موفقیت تیمی به نام ملی از تمام چیزها مهم‌تر است و به حرف مردمی که سال‌ها از او حمایت کرده بودند احترام گذاشت و کنار رفت.
علی دایی یک خواسته داشت و آن اینکه نام و یادش زنده نگه داشته شود، ستاره ۱۰ تیم‌ملی سال‌های سال بر تن او بود و چه بهتر برای بزرگ نگاه داشتن نامی همچون علی دایی پیراهن ارزشمندش بر تن کسی باشد که بتواند از آن دفاع کند.
امیر قلعه‌نوعی که یک بار توانسته بود استقلال را از لیگ قهرمانان آسیا بدون اینکه حتی یک بازی انجام دهد حذف کرد، این بار با دعوت از بازیکنانی همچون رسول خطیبی که هنوز نمی‌دانیم چگونه به اینجا رسیده است، نشان داد که تفاوتی با یک خارجی ندارد و موفقیت خودش را به تمام مسائل حتی خوشحال‌کردن دل مردمی که به او و تیمش دل خوش کرده‌اند، ارجح می‌داند.
رسول خطیبی زمانی که پیراهن شماره ۱۰ تیم‌ملی را بر تن کرد، نشان از این داشت که به این تیم نمی‌توان امیدوار بود چرا که سالی که نکوست از بهارش پیداست.
روزهای نخست می‌خواستیم هر طور که شده علت این موضوع را بدانیم و یا اینکه اگر سرمربی تیم‌ به‌هر علتی با اشتباه این انتخاب را انجام داده را از اشتباه خارج کنیم که تنها به خاطر احترام به تیم‌ملی و موفقیت آن کلامی روی کاغذ نیاوردیم و تنها حمایت کردیم.
بازی اول آغاز شد، شماره ۱۰ تیم‌ملی بیشتر از هر چیزی به چشم می‌آمد، خطیبی آنقدر بد بود که دیگر در نیمه دوم خبری از او نبود.
در بازی دوم هم به لطف خدا در ترکیب قرار نگرفت و اندکی آرام گرفتیم.
اما بازی سوم باز هم چشمان‌مان به شماره دهی که در گذشته تمام امیدمان بود و اینک هیچ نبود روشن شد، دیگر نمی‌دانستیم که ما می‌فهمیم و یا اینکه سرمربی تیم بیشتر از همه می‌فهمد که چگونه می‌توان به یک بازیکن این قدر اعتماد کرد.
و اما بازی چهارم، بازی سرنوشت، بازی که عیار ملی ما در آن مشخص می‌شد و باز هم خطیبی، مهاجمی که خطرناک‌تر از هر مهاجم حریف بود و بهترین دفاع برای حریف.
۴۵ دقیقه اول، ۴۵ دقیقه دوم و ۳۰ دقیقه وقت اضافه هم تمام شد، حتی هاشمیان هم تعویض شد کسی که با تمام بد بازی‌کردنش باز هم در محوطه جریمه کره و یا هر حریف دیگری نقطه قابل اتکایی به شمار می‌رفت، اما کسی که فارغ از هر نتیجه‌ای بی‌تفاوت همچنان در زمین حضور داشت کسی نبود جز خطیبی. هرچقدر هم که نسبت به امیر قلعه‌نوعی منفی فکر می‌کردیم باور نمی‌کردیم در ضربات پنالتی سرنوشت‌سازی همچون این بازی کسی پشت توپ برود که در سه بازی هیچ چیز از او ندیده‌ایم و تنها حرص خورده‌ایم.
مهدی مهدوی‌کیا با آن همه تجربه، بازی ملی و سنگین بازوبندی که بر دست داشت نتوانست در پنالتی مفید باشد، آن وقت چگونه است که مربی که همه جا دم از مردم و عشق به مردم می‌زند با احساسات میلیون‌ها ایرانی به این راحتی بازی کند و توپ را به کسی بسپارد که حتی جایی در فوتبال ایران هم ندارد.
اکنون همه چیز تمام شد، حتی حرمت پیراهن شماره ۱۰ تیم‌ملی هم شکست و آرزوی ۳۲ ساله ما به آرزویی ۳۶ ساله تبدیل شد و تنها می‌توانیم به سرمربی تیم‌ملی و بازیکن محبوبش - رسول خطیبی- به خاطر رشادت‌هایشان تبریک بگوییم، ما سال‌هاست که به این روال عادت کرده‌ایم.
منبع : روزنامه پاس جوان


همچنین مشاهده کنید