جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


در همان پله اول مانده ایم


در همان پله اول مانده ایم
یکی از اهداف مهم افراد در جامعه رسیدن به موقعیت مالی مطلوب است که این امر با داشتن یک شغل مناسب محقق می شود و علاوه بر تامین مالی موجب شکوفایی استعدادها، برخورداری از احترام اجتماعی، احساس مفید بودن و اعتماد به نفس می شود و این راه را برای شکوفایی معنوی، پرداختن به خانواده، مسافرت، سلامت جسمی، علم آموزی و... هموار می کند.
در راه موفقیت مالی مسائل بسیاری دخیل هستند که می توانند روند این امر را کندتر یا تندتر کنند. پاره یی از ابزارهای موفقیت متعلق به خود ما است مثل استعدادهای ذاتی، هوش بالا، توانایی های فکری و جسمی، سلامتی، زیبایی، خوب حرف زدن، خوش اخلاق بودن و... و پاره یی نیز خارج از اراده هستند مثل شهر یا کشور محل تولد، موقعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه، وضعیت خانوادگی و...
مسلماً تلاشی که یک افغان یا عراقی برای رسیدن به رفاه می کند با یک سوئدی یا دانمارکی متفاوت است یا زندگی در یک کشور قحطی زده که پیدا کردن غذایی برای سیر کردن شکم یک پیروزی بزرگ است با زندگی کردن در یک کشور اروپایی تفاوت دارد. اما در بین خود افراد یک کشور هم نابرابری هایی در امکانات اولیه رشد وجود دارد که مهمترین آنها موقعیت مالی خانواده است. یک خانواده ثروتمند امکانات زیادی در اختیار فرزندان خود می گذارد که در خانواده فقیر خبری از آنها نیست. خواهید گفت این قضیه در تمام دنیا وجود دارد. بله در مرفه ترین کشورها که تامین اجتماعی به صورت گسترده همه افراد جامعه را دربر گرفته و موقعیت های ترقی برای افراد مهیا است نیز مساله پدر مایه دار، مطرح است اما تاثیر خانواده در بعضی کشورها بسیار پررنگ تر است.
در جاهایی که ارزش کار بالا است و حقوق و درآمد افراد کافی است افراد حتی در صورت عدم حمایت مالی خانواده می توانند زندگی خوبی داشته باشند و از عهده تامین حداقل های زندگی برآیند یا حداکثر چند سال دیرتر از فرزندان خانواده های ثروتمند به زندگی مطلوب خود برسند اما در جایی مثل کشور خودمان مساله پیچیده تر است.
وقتی قیمت یک آپارتمان معمولی و کوچک برابر با حقوق ۳۰سال یک فرد شاغل است و یک اتومبیل مثل پژو جی ال ایکس که ۱۰ سال است از رده تولید جهانی خارج شده قیمتی برابر با ۴ تا ۶ سال حقوق یک نفر دارد و وقتی به رابطه عجیب بین درآمد و هزینه نگاه می کنیم، آن وقت است که به تاثیر معجزه آسای بابای مایه دار، پی می بریم و می فهمیم زندگی بدون کیمیای خانواده پولدار بیشتر به یک شوخی بزرگ شبیه است. گاهی این حمایت ها هر چند کوچک می توانند تاثیر فوق العاده یی داشته باشند.
فرضاً اگر شما دارای اندیشه و ابتکاراتی باشید که برای اجرایی شدن نیاز به سرمایه داشته باشند و بخواهید سرمایه جذب کنید نیز باز حمایت خانواده موثر است. یک سرمایه دار می داند در صورتی که سرمایه اش را در اختیار شما بگذارد و شما نتوانید پروژه مورد نظر خود را انجام دهید، خانواده یی دارید که حمایت تان می کند و می تواند سرمایه از دست رفته خود را از خانواده تان یا از دارایی هایی مثل زمین که خانواده در اختیار شما قرار داده است تامین کند و این یک نوع تضمین است. اما اگر بداند شما آه در بساط ندارید به چه جراتی سرمایه اش را به یک آدم آسمان جل بدهد، شما بودید این کار را می کردید؟
نتیجه آنکه شما تا پول نداشته باشید نمی توانید پول داشته باشید، و جای هیچ مانوری ندارید حتی برنامه ریزی هم نمی توانید بکنید چون وقتی چیزی هست می توان برای هزینه کردن آن برنامه ریزی کرد ولی وقتی چیزی در میان نیست روی چه می خواهید برنامه ریزی کنید؟
اینجا است که کار و تلاش و استعداد مانند صفر و سرمایه (هرچند اندک) مانند عدد است؛ قرار گرفتن صفرها در کنار هم و قرار گرفتن صفرها در کنار عدد تفاوتی از زمین تا آسمان دارد. کسانی که در یک کشور پیشرفته شاغل بوده اند متفق القول هستند که پول درآوردن در ایران به مراتب راحت تر از آن کشور ها است.
در آنجا شما باید از صبح تا شب کار کنید (آن هم کار واقعی و بدون اتلاف وقت و با راندمان بالا) تا بتوانید از عهده مخارج زندگی برآیید اما در ایران فقط با کمی هوشیاری و استفاده درست از امکانات و موقعیت ها می توان مرفه زندگی کرد. هیچ جای ایران نیست (حتی جاهای بسیار دورافتاده که من به خیلی از آنها مسافرت کرده ام) که پتانسیل بالایی برای تولید ثروت نداشته باشند و استفاده از آنها به انسان هایی خلاق و کوشا بستگی دارد که البته کمی هم سرمایه داشته باشند و مشکل از همین جا آغاز می شود. در کشورهای اروپایی و امریکا با یک پلکان ترقی مواجه هستید که هر پله آن مثلاً ۵۰ سانتی متر ارتفاع دارد.
حال این بسته به همت هرکس دارد که بتواند پله های بیشتری بالا برود اما در ایران هر پله ترقی ۲ سانتی متر بیشتر ارتفاع ندارد یعنی شما با هر قدم می توانید ۲۵ پله بالا روید، اما فرق این دو پلکان در پله اول آن است. در اولی پله اول هم، هم ارتفاع پله های دیگر است اما در ایران پله اول ۴ متر است، و اکثریت جامعه در همان پله اول مانده اند و عمر خود را به بی حاصلی یا درگیری با مشکلات مالی طی می کنند و اصلاً به قسمتی از پلکان ترقی نمی رسند که بخواهند برای بالا رفتن رقابت کنند.این پله اول سرآغاز اختلافات طبقاتی و نابرابری ها و افزایش معضلات اجتماعی است. حال باید به طور جدی (جدای از برنامه های کلان مدیریتی) بررسی کرد که چگونه می توان سیستم بانکی و سرمایه گذاری کشور را طوری سامان داد که افراد بدون پشتوانه بتوانند برای کارهای خود حداقل سرمایه را به راحتی تهیه کنند تا امکان رقابت سالم در عرصه کار و سازندگی برای همه مهیا باشد.
توضیح؛ این مقاله به منزله ناامید شدن کسانی که حمایت مالی خانواده و سرمایه اولیه ندارند نیست. همه سرمایه هایی که خدا به ما عطا فرموده مالی نیستند و چه بسا سرمایه های ارزشمندتری در وجود ما قرار داده باشد. در هر صورت در بدترین شرایط نیز می توان به موفقیت رسید اما بدون پول ممکن است کمی طول بکشد و حتی به قیمت جوانی انسان تمام شود اما شدنی است، مطمئن باشید.
علی ایرانمنش
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید