پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سکوت مرگ در مسکو


سکوت مرگ در مسکو
هفتم اکتبر سال گذشته، آنا پولیسکوسکایا گزارشگر روزنامه «نووایا گازتا» - یکی از کوچکترین اما جسورترین روزنامه های مسکو - به قتل رسید. این زن ۴۸ ساله به دلیل نوشته هایش در مورد جنگ چچن در غرب شهرتی به دست آورده بود اما در کشور خودش چندان مقبول نبود.
پولیسکوسکایا درست به شیوه رایج ترورهای سیاسی پس از فروپاشی شوروی کشته شد؛ سه گلوله به سینه شلیک شد و آخری به سر.
طی چند روز پس از حادثه ولادیمیر پوتین به غرب اطمینان داد که این روزنامه نگار (سیزدهمین روزنامه نگاری که طی دوره وی به قتل رسیده است) تاثیر سیاسی حداقلی داشته است. به گفته پوتین او «تنها در میان روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و همین طور در غرب شناخته شده بود، اما در عرصه سیاست داخل روسیه تاثیر عمده ای نداشته است. ترور او برای حکومت آسیب بیشتری دربر دارد تا آثارش.»
اظهارنظر پوتین ممکن است سنگدلانه به نظر برسد، اما واقعیت دارد. از سال ۱۹۹۹ که کرملین برای بار دوم اقدام به آرام سازی چچن کرد، پولیسکوسکایا نیز مانند هر روزنامه نگار دیگری جسورانه آغاز به سخن گفتن از جبهه های نبرد و قتل کرد.
نتیجه مجموعه ای سه جلدی از کتب بود که خارج از روسیه به چاپ رسید و با روایتی پرسوز و گداز به چچن و بحران آن می پرداخت.عکس العمل های داخلی متعددی بابت این کتاب ها برانگیخته شد که یکی از علل آن این بود که پولیسکوسکایا در این کتاب ها سربازان ارتش روسیه را به سوءاستفاده متهم کرده بود.
شاید خود پولیسکوسکایا نیز در مورد میزان تاثیر خود در داخل روسیه با پوتین هم عقیده بوده باشد. در «دفتر خاطرات روسی» تصاویر ضبط شده با یک دوربین ویدئویی را توصیف می کند که در آن تصاویری از یکی از بازماندگان جنگجویان چچنی را نشان می دهد که در کنار کوهی از اجساد ایستاده است.
پولیسکوسکایا می پرسد؛ «چه اتفاقی خواهد افتاد اگر تصاویر «ابوغریب» روسیه منتشر شود؟» و خود این طور پاسخ می دهد؛ «هیچ، هیچ کس حتی سر بر نخواهد گرداند، نه جامعه، نه رسانه ها و نه مسوولان امر. بسیاری از روزنامه نگاران خارجی این نوار ویدئویی را از من به امانت گرفتند، اما در روسیه هیچ صدایی از کسی برنخاست.»
خاطرات او که دوره زمانی بین دسامبر ۲۰۰۳ تا آگوست ۲۰۰۵ را دربرمی گیرد، روایتی «صمیمانه و صریح» خوانده شد، اما با مطالعه کتاب درمی یابیم چنین نیست. پولیسکوسکایا علاقه ای به قهرمان سازی ندارد. او به عنوان نگارنده ای جسور که در نوشته هایش با جرات تمام از زبان اول شخص روایت می کند، در اینجا پاپس می کشد - حتی وقتی خود نقش اول واقعه ای است که در حال روایت آن است.
به عنوان نمونه، هنگام روایت فاجعه بسلان در سال ۲۰۰۴ که طی آن بیش از ۱۱۰۰ دانش آموز دبستانی و تعدادی بزرگسال به گروگان گرفته شدند، پولیسکوسکایا به انتقاد از سانسور رسانه ای حاکم در زمینه اخبار مربوط به این حادثه می پردازد بی آنکه اشاره کند که خود وی یکی از قربانیان این سانسور بوده است؛ هنگامی که او قصد داشت برای پوشش خبری حادثه به بسلان برود، پس از نوشیدن یک فنجان چای در هواپیما بیمار شد و از هدفش بازماند. انگیزه پولیسکوسکایا از نگارش این کتاب مطرح کردن خود در قالب اشاره به مطلب بالا نیست.
او بیشتر مایل است یک نظریه از خود بر جای بگذارد. پیرو سنت افشاگران روسی از جمله پیوتر چادایف (۱۸۳۰) یا سولژ نیتسین (۱۹۷۰) او نیز اظهارات خود را نه برای داخل روسیه که برای «صادر کردن» تنظیم می کرد.
اگر پوتین نگاه نامهربانی به پولیسکوسکایا دارد، مترجمان و ناشران او هم چندان دید مساعدی نسبت به او نشان ندادند. عکس العمل ها در انگلیس مطابق با رویه معمول بوده اند و در روسیه نیز همین طور. حتی شاید بتوان گفت قتل وی شادی بر زبان نیامده ای را نیز موجب شد؛ پولیسکوسکایا به جهان غرب و همین طور هموطنان خودش هدیه ای داد به نام «ژورنالیسم نوین روسیه» طنز ظریف و در عین حال سیاه نثر وی موجب دلگرمی و همین طور روشن شدن ذهن خوانندگان داستان سال های حکومت پوتین خواهد شد.
او می نویسد؛ «آیا آنچه ما شاهد آن هستیم بحران دموکراسی در پارلمان روسیه در دوره پوتین است؟ نه، ما شاهد مرگ دموکراسی پارلمانی هستیم.» کرملین در تلاش بود به چچنی ها نشان بدهد که مقاومت در مقابل پوتین بی حاصل است و این سیاست کم و بیش جواب داد، بیشتر چچنی ها دست از تلاش برداشتند و برای پوتین پس از آن نوبت به باقی روسیه رسید.
پولیسکوسکایا در رشته روزنامه نگاری حقوق فعال بود و از سری موضوعات اصلی او پناهندگان چچنی، کودکان بی سرپرست، زندان ها و معتادان بوده اند.
آثار او، او را به شخصیتی فراتر از یک گزارشگر تبدیل کرده بود، به طوری که در زمان به قتل رسیدنش، یکی از مطرح ترین فعالان حقوق بشر در روسیه بوده است. به طور خلاصه پولیسکوسکایا برای دفاع از قربانیان دولت، ترور و هر چیز دیگری که در روسیه اتفاق می افتاد می جنگید و در نهایت نام خودش نیز در میان آنها ثبت شد. وثر یا غیر آن، تاریخ جانب آنا پولیسکوسکایا را خواهد گرفت.«دفتر خاطرات روسی» را آنا پولیسکوسکایا نگاشته و آرچ تیت آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. انتشارات «راندم هوس» این کتاب ۳۶۹ صفحه ای را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرده است.
مهدیس امیری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید