چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

علوم قرآنی از دیدگاه امام خمینی


علوم قرآنی از دیدگاه امام خمینی
در قرن معاصر قرآن پژوهان و مفسران بسیاری به سراغ فهم قرآن شتافته اند اما در این میان آنان كه با اطلاعات گسترده تر و تجربه های بیشتری به ساحت قرآن رو آورده اند موفق تر از دیگران بوده اند.
امام خمینی به عنوان یك فقیه عارف فیلسوف مصلح اجتماعی و رهبر سیاسی هر چند در زمینه علوم قرآنی اثر مستقلی از خویش به یادگار نگذاشته است اما در میان نوشته ها و گفته های ایشان مسائل و نكاتی درباره قرآن وجود دارد كه دقت جامع نگری و ژرف اندیشی ایشان را نشان می دهد.
این نوشتار كه با هدف ارائه دیدگاه های امام در زمینه علوم قرآنی سامان یافته است می كوشد تا مباحث و مسائل قرآنی را كه در آثار امام وجود دارد گردآورد.
● فراتر از حجاب ها در جست وجوی معانی
ارزش و كارآیی مباحث و علوم قرآنی در فهم بهینه و استنباط و استخراج احكام قرآن بر هیچ قرآن پژوهی پوشیده نیست اما آنچه در نگرش امام فراتر از این ابزار و روش ها مورد توجه قرار داشته گرفتارنیامدن در دام الفاظ و چهارچوبه بی روح مباحث فنی است. وی بی آن كه ارزش علوم قرآنی را منكر باشد مخاطبانش را به فراسوی معارف قرآن فراخوانده و یادآور شده است كه مبادا! این دانش هـا و مبـاحث لفظی و ساختــاری خود حجابی شوند بر چهره درخشان مفاهیم وحی. از این رو امام درباره مطالعات قرآنی فرموده است:
(اگر نظر تعلیم و تعلم داشته باشیم با نكات بدیعیه و بیانیه و وجوه اعجاز آن و قدری بالاتر جهات تاریخی و سبب نزول آیات و اوقات نزول و مكی و مدنی بودن آیات و سور و اختلاف قراءات و اختلاف مفسران از عامه وخاصه و دیگر امور عرضیه خارج از مقصد كه خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذكر الهی است سر و كار داریم بلكه مفسران بزرگ ما نیز عمده همّ خود را صرف در یكی از این جهات یا بیشتر كرده و باب تعلیمات را به روی مردم مفتوح نكرده اند.)
● هدف محوری در معارف قرآن
ییكی از مباحث مهمی كه امروز نیز ذهن دین پژوهان را به خود مشغول داشته و چه بسا با حساسیّت و اهمیت بیشتری هم مطرح است شناخت اهداف محوری قرآن است. بعضی معنویات را هدف اصلی قرآن معرفی می كنند و مادیات و مسائل اجتماعی و سیاسی را فرعی می شمارند گروهی به عكس معتقدند كه نگاه قرآن به مسائل دنیوی كمتر ازمسائل اخروی نیست.
در اندیشه امام خمینی هدف اصلی و اساسی قرآن و آمدن انبیاء خداشناسی و معنویات دانسته شده است و فلسفه آمدن انبیاء و قرآن این نیست كه حكومت و عدالت ایجاد كنند. آنها آمده اند تا خداوند را با تمام صفات جلال و جمالش به مردم معرفی كنند و اگر در این میان به ایجاد حكومت و عدالت می پردازند این تنها به عنوان مقدمه برای آن مقصد اصلی است:
(در این كتاب شریف مسائلی است كه مهمش مسائل معنوی است و رسول اكرم و سایر انبیاء نیامدند كه این جا حكومت تأسیس كنند مقصد اعلا این نیست نیامدند كه اینجا عدالت ایجاد كنند آن هم مقصد اعلا نیست. اینها همه مقدمه است. تمام زحمت ها كه اینها كشیدند از حضرت نوح گرفته ازحضرت ابراهیم گرفته تا … رسول اكرم(ص) رسیده است تمام مشقت هایی كه كشیدند وكارهایی كه كردند مقدمه یك مطلب است و او معرفی ذات حق. كتاب های آسمانی هم كه بالاترینش كتاب قرآن كریم است تمام مقصدش این است كه معرفی كند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی كه دارد.) (۱)
به اعتقاد امام تمامی آیاتی كه درباره زندگی دنیا و نیازهای مادی بشر است همه به عنوان وسیله و مقدمه آن هدف اصلی است و نباید كسانی با دیدگاه های مادی و التقاطی تلاش كنند تا به این نگرش مقدّمی اصالت و محوریت بخشیده و ابعاد معنوی را نادیده انگارند!
● سطوح بهره وری انسان از قرآن
این كه مخاطبان قرآن در یك عصر و همچنین در طول اعصار از نیازها و فهم ها و دانش های گوناگونی برخوردار بوده و هستند این پرسش را همواره به دنبال داشته است كه چگونه قرآن برای همه این سطوح الهام بخش بوده و می تواند باشد. امام در این باره اظهار داشته است:
(قرآن مثل انسان می ماند موجودی است كه همه چیز دارد. قرآن سفره ای است كه خدا برای همه بشر پهن كرده است هر كس به اندازه اشتهایش از آن می تواند استفاده كند اگر مریض نباشد كه بی اشتها بشود… مثل این كه دنیا هم یك سفره پهنی است كه همه استفاده می كنند یكی علفش را از آن استفاده می كند یكی میوه را از آن استفاده می كند ازهمین دنیا هر یك یك طور استفاده دارد; انسان یك طور حیوان یك طور انسان در مقام حیوانیت یك طور و هر چه بالاتر برود ازاین سفره پهن الهی كه عبارت از وجود است بیشتر استفاده می كند.
قرآن هم این طوری است یك سفره پهنی است برای همه هر كس به اندازه آن اشتهایی كه دارد و آن راهی كه پیدا بكند به قرآن استفاده می كند استفاده اعلایش را آن می برد كه برایش نازل شده (انما یعرف القرآن من خوطب به) و آن استفاده اعلا مال اوست لكن نباید ما مأیوس بشویم باید ما هم از این سفره بهره ای برداریم و اولش این است كه خیال نكنیم كه غیر از این مسائل طبیعی چیز دیگری نیست در كار و قرآن آمده است برای این كه مسائل اجتماعی را بگوید و مسائل طبیعی را بگوید و برای زندگی آمده (زندگی دنیا). این انكار همه نبوات است قرآن آمده است كه انسان را انسان كند و همه اینها رسیده است برای همان یك مطلب.) (۲)
● حقیقت نزول
آنچه در آثار امام بیش از سایر مباحث و مسائل نزول قرآن توجه خواننده را به خود جلب می كند تاكیدهای مكرر امام بر ناتوانی بسیاری از انسان ها از دستیابی به حقیقت نزول و كیفیت نزول آیات الهی به روش علمی و طریق كشف و شهود است:
(این از لطایف معارف الهیه و از اسرار حقایق دینیه است كه كم كسی می تواند به شمه ای از آن اطلاع پیدا كند به طریق علمی و جز كمّل از اولیاء كه اول آنها خود وجود مبارك رسول ختمی است و پس از آن به دستگیری آن سرور دیگر از اولیا و اهل معارفند كسی دیگر نتواند به طریق كشف و شهود از این لطیفه الهیه مطلع شود; زیرا كه مشاهده این حقیقت نشود جز به وصول به عالم وحی و خروج ازحدود و عوالم امكان.) (۳)
(اینها (اصل بعثت نزول وحی و كیفیت آن) از اموری است كه سربسته و دربسته باقی می ماند.)(۴)
(كیفیت وحی از اموری است كه غیر از خود رسول خدا و كسانی كه با رسول خدا بودند یا اینكه از او الهام گرفته اند كیفیت نزول وحی را كسی نمی تواند بفهمد و لهذا هر وقت خواستند معرفی هم بكنند با زبان ما عامی ها معرفی كردند.) (۵)
(باید بگوییم غیر از خود رسول اكرم و آنهایی كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنایت خدای تبارك و تعالی و عنایات خاص او بودند برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام است كه مسأله تنزل چیست; نزول در قلب چیست; روح الامین چیست… )(۶)
آنچه امام درباره نزول می فرماید اختصاص به نزول قرآن ندارد بلكه دیگر كتاب های آسمانی را نیز شامل می گردد امام بر این باور است كه:
(داستان وحی و فرو فرستادن كتاب به سوی پیامبران و رسولان از علوم ربانی است كه برای كمتر شخصی اتفاق می افتد كه عمق آن را دریابد مانند تكلم حق تعالی با موسی(ع).) (۷)
● نزول قرآن كار خدا یا فرشتگان؟
در برخی از آیات قرآن خداوند تنزل قرآن را به ذات مقدس خود نسبت می دهد مانند: (انا انزلناه فی لیلهٔ القدر) و (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون). و در تعدادی از آیات قرآن جبرئیل نازل كننده قرآن معرفی شده است: (نزل به الروح الامین) و (قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ). اكنون جای این پرسش است كه قرآن را چه كسی نازل كرده است و به تعبیر دیگر نزول قرآن كار كیست خداوند یا فرشتگان؟
امام در پاسخ به این سؤال و برای توجیه ناسازگاری ظاهری آیات می نویسد:
(علماء ظاهر در این مقامات گویند این از قبیل (یا هامان ابن لی صرحاً) (غافر/۳۶) مجاز است. نسبت تنزیل مثلاً به حق تعالی از باب آن است كه ذات مقدس سبب نزول و آمر آن است یا آن كه تنزیل نسبت به حق حقیقت است و چون روح الامین واسطه است به او نیز نسبت دهند مجازاً. و این برای آن است كه نسبت فعل حق به خلق را چون نسبت فعل خلق به خلق انگاشته اند پس مأموریت عزرائیل و جبرائیل را از حق تعالی چون مأموریت هامان از فرعون و بناها و معمارها از هامان دانند و این قیاسی است بس باطل و مع الفارق. و فهم نسبت خلق به حق و فعل خلق و خالق ازمهمات معارف الهیه و امهات مسائل فلسفه است كه از آن حل بسیاری ازمهمات شود از آن جمله مسأله جبر و تفویض است كه این مطلب ما از شعب آن است.
باید دانست كه در علوم عالیه مقرر و ثابت است كه جمیع دار تحقق ومراتب وجود صورت (فیض مقدس) كه تجلی اشراقی حق است می باشد و چنانچه اضافه اشراقیه محض ربط و صرف فقر است تعینات و صور آن نیز محض ربط می باشند و از خود حیثیت و استقلالی ندارند و به عبارت دیگر تمام دار تحقق فانی درحق ذاتاً و صفتاً و فعلاً هستند زیرا كه اگر موجودی ازموجودات در یكی از شؤون ذاتیه استقلال داشته باشد چه درهویت وجودیه و چه در شؤون آن از حدود بقعه امكان خارج می شود و به وجود ذاتی مبدل گردد و این واضح البطلان است و چون این لطیفه الهیه در قلب راسخ شد و فؤاد ذوق آن را چنانچه باید و شاید كرد بر او سرّی از اسرار قدر كشف شود و لطیفه ای از حقیقت (امر بین الامرین) منكشف گردد.
پس آثار و افعال كمالیه را به همان نسبت كه به خلق نسبت دهند به همان نسبت به حق نیز نسبت توان داد بدون آن كه مجاز در هیچ طرف باشد. واین در نظر وحدت و كثرت و جمع بین الامرین متحقق گردد. بلی كسی كه در كثرت محض واقع است و از وحدت محجوب است فعل را به خلق نسبت دهد و از حق غافل شود چون ما محجوبان. و كسی كه وحدت در قلبش جلوه كند از خلق محجوب شود و همه افعال را به حق نسبت دهد و عارف محقق جمع بین (وحدت) و (كثرت) كند; در عین حال كه فعل را به حق نسبت می دهد بی شائبه مجاز به خلق نسبت دهد بی شائبه مجاز. و آیه شریفه (ومارمیت اذ رمیت و لكن الله رمی) كه در عین اثبات رمی نفی آن نمود و در عین نفی اثبات فرموده اشاره به همین مشرب احلای عرفانی و مسلك دقیق ایمانی است. و این كه گفتیم افعال و آثار كمالیه و نقایص را خارج نمودیم چون كه نقایص به اعدام برگردد و آن از تعینات وجود است و منسوب به حق نیست مگر بالعرض.
و چون این مقدمه معلوم شد نسبت (تنزیل) به حق و جبرئیل و (احیاء) به اسرافیل و حق و (اماته) به عزرائیل و ملائكه موكله به نفوس و حق معلوم شود و در قرآن شریف اشاره به این مطلب بسیار است و این یكی از معارف قرآنی است كه قبل ازاین كتاب شریف در آثار حكما و فلاسفه از آن عین و اثری نیست و عائله بشریه مرهون عطیه این صحیفه الهیه اند در این لطیفه چون سایر معارف الهیه قرآنیه.) (۸)
‌● نزول دفعی یا تدریجی قرآن
گروهی با توجه به روایات سه مرحله برای نزول قرآن یاد كرده اند:
۱) مرحله لوح محفوظ
۲) آسمان دنیا (بیت المعمور در روایات شیعه و بیت العزّهٔ در روایات اهل سنت)
۳) نزول بر قلب پیامبر.
عده ای دیگر با استناد به ضعف روایات فقط آخرین مرحله نزول قرآن; یعنی نزول تدریجی قرآن را پذیرفته اند.
برخی نیز اساساً نزول دفعی قرآن را بی فایده دانسته و منكر آن شده اند و تمام آیاتی را كه دلالت بر نزول دفعی دارند به گونه ای توجیه می كنند.
در این میان امام خمینی هر چند به صورت صریح مراحل نزول قرآن را بیان نكرده ولی از لابه لای كلمات ایشان می توان استفاده كرد كه نزول دفعی و تدریجی مورد قبول ایشان بوده است با این تفاوت كه نزول دفعی آیات بر قلب پیامبر همان مرحله نزول آیات بر بیت المعمور بوده است. (۹)
بیشتر مباحثی كه امام در زمینه نزول قرآن مطرح می كند درباره نزول دفعی آیات قرآن است ـ گویا به نظر ایشان نزول تدریجی آیات مورد پذیرش همه قرآن پژوهان است و نیازی به بحث در این باره نیست ـ در اندیشه امام آنچه در نزول دفعی بر قلب پیامبر نازل شد الفاظ و واژگان قرآ ن نبوده است بلكه حقیقت قرآن در شب قدر بر قلب پیامبر نازل شده است:
(قرآن كه نازل می شود بر قلب رسول الله قرآن اگر همین است كه سی جزء این طوری است كه نمی شود دفعهًٔ وارد بشود به قلب آن هم این قلب های معمولی قلب یك باب دیگر است و قرآن یك حقیقتی است و آن حقیقت هم به قلب وارد می شود.)(۱۰)
در نگاه امام شب قدر شبی است كه حقیقت قرآن به صورت دفعی بر قلب پیامبر فرود آمده است:
(ماه مبارك رمضان كه ماه مبارك است ممكن است برای این باشد كه ماهی است كه ولی اعظم یعنی رسول خدا واصل شده و بعد از وصول ملائكه را و قرآن را نازل كرده است. به قدرت او ملائكه نازل می شوند; به قدرت ولی اعظم است كه قرآن نازل می شود و ملائكه نازل می شوند. ولی اعظم به حقیقت قرآن می رسد درماه مبارك و شب قدر و پس از رسیدن متنزّل می كند به وسیله ملائكه ـ كه همه تابع او هستند ـ قرآن شریف را تا به حدی كه برای مردم بگوید.) (۱۱)
(درماه مبارك رمضان قضیه ای اتفاق افتاد كه ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی الابد مانده است برای امثال ماها و آن نزول قرآن است نزول قرآن بر قلب رسول الله در لیلهٔ القدر كیفیت نزول قرآن و قضیه چه بوده است و روح الامین [چگونه] در قلب آن حضرت قرآن را نازل كرده است و از طرفی خدا (انا انزلناه فی لیلهٔ القدر) این نزول قرآن در قلب پیامبر در لیلهٔ القدر كیفیتش چیست؟ باید بگویم غیر از رسول اكرم و آنهایی كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنایت خدا بودند برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام است.) (۱۲)
(ماه رمضان ماهی است كه تمام پرده ها را دریده است و وارد شده است جبرائیل امین بر رسول خدا و به عبارت دیگر وارد كرده است پیغمبر اكرم جبرئیل امین را در دنیا.)(۱۳)
● اعجاز قرآن
موضوع اعجاز قرآن به جهت پیوستگی شدید آن با مسأله نبوت پیامبر اكرم(ص) همواره مورد توجه بسیاری از قرآن پژوهان مفسران و متكلمان قرار داشته است.
امام خمینی به عنوان یكی از صاحب نظران مسائل اسلامی و قرآنی به بحث اعجاز قرآن توجه داشته است هر چند رساله ای را با این عنوان خاص تدوین نكرده است.
مجموع مطالبی كه امام در بحث اعجاز قرآن مطرح كرده است بیش از سه مسأله نیست; بحث اول درباره این است كه آیا قرآن خود را معجزه معرفی می كند؟ امام در این باره می نویسد:
(قرآن كریم در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره ها اعلان كرده است و عجز جمیع بشر را بلكه تمام جن وانس را از آوردن به مثل خود ابلاغ كرده. امروز ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشری از روی كمال اطمینان اعلان می كنند كه این نشانه پیغمبری نور پاك محمد است. هر كس از دنیای پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسلیم او می شویم و ازگفته های خود برمی گردیم (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی أن یأتوا… ) بنی اسرائیل/۹۰
(ام یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین. فان لم یستجیبوا لكم فاعلموا أنّما أنزل بعلم الله)(هود/۱۳).) (۱۴)
وجوه اعجاز قرآن
دومین بحث بحث وجوه اعجاز قرآن است. به باور امام قرآن از چندین جهت معجزه است:
۱) جمع لطایف و حقایق و اسرار و دقایق توحید كه عقول اهل معرفت در آن حیران می ماند.
۲) حسن تركیب
۳) لطف بیان
۴) غایت فصاحت و نهایت بلاغت
۵) كیفیت دعوت
۶) اخبار از مغیبات
۷) اِحكام اَحكام
۸) اتقان تنظیم عائله.
در نگاه امام هر یك از این وجوه خود اعجازی فراتر از توان و خارق عادت است و اینكه از میان این وجوه اعجاز فصاحت قرآن بیشتر مطرح است و مشهور آفاق شده برای این بود كه:
(در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت اعجاز را ادراك كردند و جهات مهم تری كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراكش عالی تر بود اعراب آن زمان ادراك نكردند. الآن نیز آنهایی كه هم افق آنها هستند جز تركیبات لفظیه و محسنات بدیعیه و بیانیه چیزی از این لطیفه الهیه ادراك نكنند.) (۱۵)
با وجود اینكه امام هر یك از وجوه را جداگانه اعجاز قرآن می داند اما اعجاز اصلی قرآن را همان وجهه اول معرفی می كند و جهات دیگر را درخور توجه نمی بیند:
(اما آنهایی كه به اسرار و دقایق معارف آشنا و از لطایف توحید و تجرید باخبرند وجهه نظرشان در این كتاب الهی و قبله آمال شان دراین وحی سماوی همان معارف آن است و به جهات دیگر چندان توجهی ندارند و هر كس نظری به عرفان قرآن و عرفای اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند و مقایسه ما بین آنها با علمای سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها كند پایه معارف اسلام و قرآن را كه اسّ اساس دین و دیانت و غایهٔ القصوای بعث رسل و انزال كتب است می فهمد و تصدیق به این كه این كتاب وحی الهی و این معارف معارف الهیه است برای او مؤونه ندارد.) (۱۶)
(این كتاب عزیز در محیطی و عصری نازل شد كه تاریك ترین محیط و عقب افتاده ترین مردم در آن زندگی می كردند و به دست كسی و قلب الهی كسی نازل شد كه زندگی خود را در آن محیط ادامه می داد و در آن حقایق و معارفی است كه در جهان آن روز ـ چه رسد به محیط نزول آن ـ سابقه نداشت.
و بالاترین و بزرگ ترین معجزه آن همین است كه آن مسائل بزرگ عرفانی كه در یونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و كتب ارسطو و افلاطون بزرگ ترین فلاسفه آن عصرها از رسیدن به آن عاجز بودند و حتی فلاسفه اسلام كه در مهد قرآن كریم بزرگ شدند و از آن استفاده ها نمودند به آیاتی كه به صراحت زنده بودن همه موجودات را ذكر كرد آن آیات را تأویل می كنند و عرفای بزرگ اسلام كه از آن ذكر می كنند همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن كریم گرفته اند و مسائل عرفانی به آن نحو كه در قرآن كریم است در كتاب دیگر نیست و اینها معجزه رسول اكرم است كه با مبدأ وحی آن طور آشنایی دارد كه اسرار وجود را برای او بازگو می نماید و خود با عروج به قله كمال انسانیت حقایق را آشكارا و بدون هیچ حجاب می بیند و در عین حال در تمام ابعاد انسانیت و مراحل وجود حضور دارد و مظهر اعلای (هو الاول والآخر و الظاهر و الباطن) است.) (۱۷)
امام هر چند به صراحت ارتباط بین امّی بودن پیامبر و مسأله اعجاز قرآن را مطرح نكرده است ولی می توان با قاطعیت ادعا كرد كه یكی از وجوه اعجاز قرآن را این می داند كه معارف و محتوای قرآن از سوی انسانی درس ناخوانده مطرح شده است:
(آن معارفی كه به بركت بعث رسول اكرم(ص) در عالم پخش شد ـ كسانی كه مطلع اند كه این معارف چیست و تا اندازه ای كه ماها می توانیم ادراك بكنیم ـ می بینیم كه از حدّ بشریت خارج است [این] اعجازی است فوق ادراك بشریت. از یك انسانی كه در جاهلیت متولد شده است در جاهلیت بزرگ شده است و یك آدمی بوده است كه در یك محیطی پرورش یافته است كه اسمی از این مسائل اصلاً نبوده در آن وقت محیط آنجا اصلاً راجع به مسائل دنیا و به مسائل عرفان و فلسفه و سایر مسائل اصلاً آشنایی نداشتند و در تمام عمرش حضرت آنجا بود. یك سفر مختصری كرده است كه چند وقتی یك چند روزی سفر كرده و برگشته آن وقت وقتی كه بعثت حاصل شد انسان می بیند كه یك مطالبی پیش آورده است كه از حدّ بشریت خارج است. این اعجازی است كه برای اهل نظر دلیل بر نبوت پیامبر است و الا ایشان به خودش نمی توانست این كار را بكند نه تحصیلاتی داشت حتی نوشتن را هم نمی دانست.)(۱۸)
● هدف معجزه
گروهی از اندیشمندان غرب بر این باورند كه مفاد معجزات برای اثبات وجود خداست و ارتباطی با مسأله نبوت و اثبات نبوت ندارد. پیامبران نخواسته اند با آوردن معجزات اثبات رسالت خویش كنند بلكه آنها در این صدد بودند كه از راه معجزه به معارف خود مهر صحت بزنند.
اما دیدگاه اندیشمندان مسلمان بر خلاف این ادعاست. امام خمینی پس از بیان محتوای قرآن و اینكه معارفی كه پیامبر انتشار داد معجزه آن حضرت است می گوید:
(این اعجازی است كه برای اهل نظر دلیل بر نبوت پیغمبر است.) (۱۹)
و در جای دیگری می نویسد:
(امروز ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشری از روی كمال اطمینان اعلام می كنند كه این نشانه پیغمبری نور پاك محمد است; هر كس از دنیای پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسلیم او می شویم.)(۲۰)
در نگاه امام هدف معجزه و به خصوص معجزه جاویدان پیامبر فقط اثبات نبوت نیست بلكه قرآن كتاب زنده ساختن دل هاست:
(این كتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور یا دم عیسی كه احیاء اموات می كرد نیست كه فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اكرم(ص) باشد بلكه این صحیفه الهیه كتاب احیاء قلوب به حیات ابدی و معارف الهیه است.)(۲۱)
● تفسیر و تأویل
گروهی از قرآن پژوهان تفسیر و تأویل را مترادف می دانند و عده ای دیگر تأویل را به معنای خلاف ظاهر الفاظ دانسته اند و برخی از مفسران تفسیر را از سنخ معانی الفاظ و تأویل را به معنای حقیقت قرآن معرفی كرده اند حقیقتی كه از سنخ معانی الفاظ نیست و نمی توان از لفظ به آن پی برد و… . اینك به تعریف این دو اصطلاح از دیدگاه امام می پردازیم و سپس آن دو را با هم می سنجیم.
▪ تعریف تفسیر
تفسیر قرآن از نظر امام عبارت است از شرح مقاصد قرآنی و مقصود خداوند و به طور كلی معنای تفسیر كتاب آن است كه شرح مقاصد آن كتاب را بنماید و نظر مهم آن به بیان منظور صاحب كتاب باشد. بر اساس همین تعریف امام از مفسر انتظار دارد:
(باید مفسر در هر قصه از قصص آن بلكه هر آیه از آیات آن جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راه نمایی به طرق سعادت و سلوك طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتی (مقصد) از نزول را به ما فهماند مفسر است نه (سبب) نزول به آن طور كه در تفاسیر وارد است… بالجمله كتاب خدا كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است; كتاب تفسیر نیز باید كتاب عرفانی اخلاقی مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسری كه ازاین جهت غفلت كرده یا صرف نظر نموده یا اهمیت به آن نداده از مقصود و منظور اصلی انزال كتب و ارسال رسل غفلت ورزیده.) (۲۲)
▪ تفسیر به رأی
روایات بسیاری در نكوهش و نادرستی تفسیر به رأی از معصومان(ع) نقل شده است از جمله: (من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النار) (من تكلّم فی القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النار) و… اما تفسیر به رأی چیست؟ و فرق آن با تفسیر درست و پذیرفته نزد اهل بیت كدام است؟
ییكی از پرسش های اساسی و مهم در فهم متون دینی همین پرسش بوده است كه سوگمندانه پاسخ كامل و بایسته ای در بیشتر تفاسیر و كتاب های قرآن پژوهی به آن داده نشده است.
از جمله مفسرانی كه برای جلوگیری از توهم تفسیر به رأی در مباحث تفسیری و قرآنی سخن گفته اند امام خمینی است; ایشان در دفاع ازمطالب و مسائلی كه در كتاب (آداب الصلاهٔ) بیان فرموده اند به تفسیر به رأی و معیار شناخت آن پرداخته اند كه از این جهت سخنان امام در ارائه معیار شناخت تفسیر به رأی بسیار راهگشا خواهد بود.
در مجموع از لابه لای نوشته ها و گفته های امام شش معیار و ملاك برای شناخت تفسیر درست و بازشناسی آن از تفسیر به رأی وجود دارد:
۱) اگر مطالب و مسائل و یا به تعبیر امام معارف و لطایفی كه قرآن پژوه نقل می كند برگرفته از قرآن و حدیث و شواهد سمعیه است نمی توان آن مطالب را تفسیر به رأی خواند و آن قرآن پژوه را از دوزخیان به شمار آورد.
۲) مسائلی كه سازگار با براهین عقلی یا عرفانی هستند در قالب تفسیر به رأی نمی گنجند.
۳) آنچه قرآن پژوه به عنوان بیان و توضیح آیات قرآن ذكر می كند از قبیل بیان مصادیق مفاهیم است و بیان مصادیق و مراتب حقایق هیچ گونه ارتباطی با تفسیر ندارد تا چه رسد به این كه تفسیر به رأی خوانده شود.
۴) اگر قرآن پژوه آنچه را به عنوان تبیین آیات قرآن می آورد به عنوان یكی از احتمالات باشد نمی توان او را به تفسیر به رأی متهم كرد زیرا بیان احتمالاتی كه در مورد یك آیه قرآن وجود دارد تفسیر به رأی نخواهد بود. (۲۳)
۵) برداشت های اخلاقی ایمانی و عرفانی از آیات قرآن از سنخ تفسیر نیستند در نتیجه تفسیر به رأی نیز نخواهند بود. به عبارت دیگر آنچه از لوازم كلام دانسته می شود از سنخ تفسیر نیست.
(استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد; مثلاً اگر كسی ازكیفیت مذاكرات حضرت موسی با خضر و كیفیت معاشرت آنها و شدّ رحال حضرت موسی(ع) با آن عظمت مقام نبوت برای به دست آوردن علمی كه پیش او نبوده و كیفیت عرض حاجت خود به حضرت خضر ـ به طوری كه دركریمه شریفه (هل أتّبعك علی أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً) (۲۴) مذكور است و كیفیت جواب خضر و عذرخواهی های حضرت موسی بزرگی مقام علم و آداب سلوك متعلم با معلم را كه شاید بیست ادب در آن هست استفاده كند این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به رأی باشد و بسیاری از استفادات قرآنی از این قبیل است.
و در معارف مثلاً اگر كسی از قول خدای تعالی: الحمدلله رب العالمین كه حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالی استفاده توحید افعالی كند و بگوید از آیه شریفه استفاده می شود كه هر كمال و جمال و هر عزت و جلالی كه در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت می دهد از حق تعالی است و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست و لهذا محمدت و ثنا خاص به حق است و كسی را در آن شركت نیست این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد.) (۲۵)
۶) امام این نظریه را پسندیده است كه اساساً روایاتی كه در مورد تفسیر به رأی و نكوهش آن رسیده مربوط به همه آیات نیست بلكه تنها آیات الاحكام را دربرمی گیرد.
(علاوه بر آن كه در تفسیر به رأی نیز كلامی است كه شاید آن غیرمربوط به آیات معارف و علوم عقلیه كه موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه كه عقل را در آن مدخلیت است باشد; زیرا كه این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه عقلیه است كه اگر ظاهری بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود; مثلاً دركریمه شریفه (وجاء ربّك) و (الرحمن علی العرش استوی) كه فهم عرفی مخالف با برهان است ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.
پس محتمل است بلكه مظنون است كه تفسیر به رأی راجع به آیات احكام باشد كه دست آراء و عقول از آن كوتاه است و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائكه الله باید اخذ كرد چنانچه اكثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهاء عامه كه دین خدا را با عقول خود و مقایسات می خواستند بفهمند وارد شده است.) (۲۶)
در نگاه امام خمینی پرهیز از تفسیر به رأی نباید قرآن پژوهان و مفسران را از تأمل و تدبّر و تفكر در آیات الهی باز دارد مفسران باید نوآوری داشته باشند و از ارائه مطالب و معارفی كه در تفاسیر پیشینیان نیامده هراسی به خود راه ندهند. تفسیر قرآن فقط آنچه مفسران گفته و نوشته اند نیست مفسر می تواند نگاهی نو به آیات داشته باشد و از آیات معارفی را بیرون بكشد كه سایر مفسران از آن غافل بوده اند كه اگر جز این باشد (قرآن شریف را از جمیع فنون استفاده عاری نموده و آن را به كلی مهجور نموده اند). (۲۷)
● تأویل در نگاه امام
تعریف تأویل در نگاه امام تفاوت چندانی با برخی از تعاریف رایج ندارد:
(تأویل كتاب الهی عبارت از برگرداندن صورت به معنی و قشر به لبّ است.) (۲۸)
چه اینكه اصل اساسی در معنای تأویل همان رجوع است كه در معنای لغوی این واژه نیز نهفته است بنابراین می توان ترجیح یكی از معانی بر سایر معانی بیان باطن آیات پی بردن به مراد خداوند و حقیقت آیات قرآن را نیز با توجه به این اصل اساسی در تأویل رجوع و ارجاع وبرگرداندن نامید و مثلاً در مورد آیات متشابه گفت: تأویل در آیات متشابه به نظر امام توجیه این آیات است و یا برگرداندن این آیات به یك معنی و احتمال درستی كه برابر با باورهای درست باشد.
عوامل زمینه ها و انگیزه ها در كار تأویل گوناگون هستند و به دو دسته عمده تقسیم می شوند:
۱) عوامل و زمینه های مثبت و علمی و مستند به ملاك های پذیرفته شده.
۲) عوامل و انگیزه های غیرعلمی و بدون پشتوانه و حجت دینی و عقلی.
یكی از عوامل مهمی كه مفسران و قرآن پژوهان را به تأویل آیات قرآن وا می دارد پیش دانسته ها و پیش فرض های آنان است كه می تواند كافی یا ناقص مثبت یا منفی ارزشی یا غیرارزشی باشد. به نظر امام یكی از موانع استفاده از قرآن استناد به پیش فرض های غیرعلمی و وهمی است.
(یكی دیگر از حجب حجاب آراء فاسده و مسالك و مذاهب باطله است كه این گاهی از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعیت و تقلید پیدا شود. و این از حجبی است كه مخصوصاً ازمعارف قرآن ما را محجوب نموده; مثلاً اگر اعتقاد باطلی به مجرد استماع از پدر و مادر یا بعض جهله از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد این عقیده حاجب شود ما بین ما و آیات شریفه الهیه; و اگر هزاران آیه و روایت وارد شود كه مخالف آن باشد یا از ظاهرش مصروف كنیم و یا به آن به نظر فهم نظر نكنیم.
راجع به عقاید و معارف مَثَل بسیار است ولی من از تعداد آن خودداری می كنم زیرا كه می دانم این حجاب با گفته مثل منی خرق نشود ولی از باب نمونه به یكی از آنها اشاره می كنم كه فی الجمله سهل المأخذتر است. این همه آیاتی كه در مورد لقاء الله و معرفهٔ الله وارد شده و این همه روایات كه در این موضوع است و این همه اشارات و كنایات و صراحات كه در ادعیه و مناجات های ائمه موجود است به مجرد این عقیده كه از اشخاص عامی در این میدان ناشی و منتشر شده كه راه معرفهٔ الله به كلی مسدود است و باب معرفهٔ الله و مشاهده جمال را به باب تفكر در ذات به آن وجه ممنوع بلكه ممتنع قیاس نموده اند تأویل و توجیه كنند و یا اصلاً در این میدان وارد نشوند و خود را با معارف كه قرهٔ العین انبیاء و اولیاء است آشنا نكنند خیلی مایه تأسف است برای اهل الله كه یك باب از معرفت را كه می توان گفت غایت بعثت انبیاء و منتهای مطلوب است به طوری روی مردم مسدود كرده اند كه دم زدن از آن كفر محض و زندقه محض است.) (۲۹)
در نگاه امام فقط آن پیش دانسته ها و پیش فرض های غیرعلمی عامیانه و متعصبانه از موانع فهم قرآن به شمار می آیند كه از سوء استعداد خود شخص و تقلید از دیگران ریشه گرفته باشند و نه مطلق دانش ها و باورهای پیشین مفسر.
(یكی دیگر از حجب حجاب آراء فاسده و مسالك و مذاهب باطله است كه این گاهی از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعیت و تقلید پیدا شود.)
اما آنجا كه مستند مفسّر و تأویل كننده مستندی قوی و قابل دفاع عقلی و علمی و دینی باشد كار تأویل باطل نخواهد بود چنان كه خود امام در توجیه آیاتی كه به ظاهر با عقاید و باورهای شیعه ناسازگار است با استناد به محكمات عقاید شیعه به تأویل ظاهر آن آیات پرداخته است. برای نمونه یكی از اعتقادات شیعه عصمت پیامبران است بر اساس این پیش فرض قرآن پژوهان آیه شریفه (لیغفر لك الله ماتقدّم من ذنبك و ماتأخّر) را كه به ظاهر با مسأله عصمت پیامبر(ص) ناسازگار است توجیه و به تعبیر امام تأویل می كنند. از نگاه امام این گونه پیش فرض ها و پیش دانسته ها نه تنها مانع فهم قرآن نیست بلكه در فهم بهینه قرآن و درك مراد خداوند تأثیر مثبت دارد.امام ذیل همین آیه شریفه می نویسد:
(بدان كه علما رضوان الله علیهم توجیهاتی در آیه شریفه فرموده اند كه منافات نداشته باشد با عصمت نبی اكرم.) (۳۰)
ییكی دیگر ازعوامل تحریف كه به نظر می رسد در همان عامل اول (پیش دانسته ها و پیش فرض ها) می گنجد و باید آن را به عنوان نمونه ای دیگر یاد كرد مسأله (جامعیت قرآن) است; گروهی بر این باورند كه قرآن ازجامعیت مادی و معنوی برخوردار نیست و هیچ اشاره ای به مسائل مادی و دنیوی ندارد. این عده با این توهم وقتی به سراغ آیات قرآن می روند و می خواهند آیات را تفسیر كنند ناخودآگاه به تأویل آیاتی كه نظر به ابعاد مادی حیات انسان دارد كشانده می شوند و با توجه به آن پیش فرض ها آیات قرآن را تأویل می كنند.
(اسلامی كه آمده است برای این كه در خارج یك وجود عینی پیدا كند و مردم را در خارج تربیت بكند تربیت همه جانبه در قطب های مختلف در بعدهای مختلف یعنی آن طوری كه انسان هست… مع الأسف در دو زمان ما مبتلای به دو طائفه بودیم در یك زمان ما مبتلا بودیم به یك جمعیتی كه قرآن را وقتی نگاه می كردند و تفسیر می كردند تأویل می كردند و اصلاً راجع به آن جهت بعد مادی اش بعد دنیایی اش توجه نداشتند تمام را برمی گرداندند به یك معنویاتی حتی قتال وقتی كه در قرآن واقع شده بود ـ قتال با مشركین ـ اینها قتال را تأویل به قتال با نفس می كردند چیزهایی كه مربوط به زندگی دنیایی بود تأویل می كردند به معنویات. اینها یك بعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بعد معنوی اش ـ البته به طریق ناقص ـ بود و همه جهات را به همین بعد بر می گرداندند و ما بعدها مبتلا شدیم به یك عكس العملی در مقابل او كه فعلاً الآن است و از مدتی پیش این معنی تحقق پیدا كرده كه در مقابل آن طائفه ای كه قرآن را و احادیث را تأویل می كردند به ماورای طبیعت و به این زندگی دنیا اصلاً توجه نداشتند به حكومت اسلامی توجه نداشتند و به جهاتی كه مربوط به زندگی است توجه نداشتند این طائفه دوم عكس كردند; معنویات را فدای مادیات كردند. هر آیه ای كه دست شان می رسد و بتوانند تعبیر می كنند به یك امر دنیایی كأنّه ماورای دنیا چیزی نیست.) (۳۱)
● قلمرو تأویل
در اندیشه امام تنها آیاتی زمینه تأویل دارند كه از آیات متشابه قرآن به شمار آیند:
(هوالذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هنّ أمّ الكتاب و أخر متشابهات فأمّا الذین فی قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنهٔ و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنّا به كلّ من عند ربّنا) آل عمران/۷
دراین آیه تصریح شده است به این كه آیات بردوگونه هستند; آیات محكمات كه تأویلی ندارند و همه آن را می فهمند و آیات متشابهات كه تأویل دارند و از قبیل رمز هستند و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم كسی نمی داند. (۳۲)
● تأویل یك ضرورت یا یك انحراف!
در نگاه امام بخشی از آیات قرآن به صورت رمز است و این آیه ها قابل فهم برای همه نیستند و خداوند نیز این آیات را برای استفاده تمام انسان ها نفرستاده است بلكه عده خاصی می توانند رمز این آیات را بگشایند و با تأویل آنها مردم را با فهم آیات قرآن آشنا سازند. به همین جهت تأویل نسبت به این دسته از آیات ضروری است.
(قرآن و حدیث نیز قانون های عملی را كه برای توده آوردند طوری بیان كردند كه مردم می فهمند لكن علوم قرآن و حدیث را همه كس نمی تواند بفهمد و برای هر كس هم نیامده است بلكه بعضی ازآنها رمز است میان گوینده و یك دسته خاصی چنان كه دولت بعضی از تلگراف های رمزی دارد كه صلاح كشور نیست كه آنها را كشف كند تلگرافخانه هم از این تلگراف ها چیزی نمی فهمند. در قرآن از این گونه رمزها است كه حتی به حسب روایات جبرئیل هم كه قرآن را آورد خود نمی دانست معنای آن را فقط پیامبر اسلام و هر كس او را تعلیم كرده كشف این رمزها را می توانستند بنمایند مانند همان حروفی كه در اول سوره هاست.)
به نظر امام نمی توان ادعا كرد كه اگر قرآن و تمام آیات آن آن چنان كه عرف می فهمند نباشد نظام به هم می خورد زیرا:
(قرآن و حدیث برای طبقات مختلفه مردم آمده است در آنها علومی است كه مخصوصین به وحی می فهمند و دیگر مردم بهره ای از آن ندارند و علومی كه برای یك طبقه عالی از دانشمندان است و دیگران از آن به كلی بی بهره هستند مانند براهینی كه بر تجرد واجب و احاطه قیومی اوست كه شماها اگر تمام قرآن را بگردید نمی توانید این گونه مسائل را از قرآن استفاده كنید لكن اهل آن مانند فیلسوف بزرگ صدرالمتألهین و شاگرد او فیض كاشانی علوم عالیه عقلیه را از همان آیات و اخبار كه شماها هیچ نمی فهمید استخراج می كنند.) (۳۳)
امام ذیل آیه شریفه (لیغفرلك الله ما تقدّم من ذنبك و ماتأخّر) چهار تأویلی كه مرحوم مجلسی برای این آیه آورده است بیان می كند و پس از آن به تأویل و توجیه خود از آیه شریفه می پردازد; تأویلی كه شكل كاملاً عرفانی دارد و ناسازگاری ظاهری آیه شریفه را با باورها و اعتقادات شیعه از میان می برد:
(برای ذكر آن لابدّیم از ذكر فتوحات ثلاثهٔ متداوله نزد اهل عرفان پس گوییم كه (فتح) در مشرب آنها عبارت است از گشایش ابواب معارف و عوارف و علوم و مكاشفات از جانب حق بعد ازآن كه آن ابواب بر او مغلق و بسته است. مادامی كه انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلقات نفسانیه است جمیع ابواب معارف و مكاشفات به روی او مغلق است; و همین كه ازاین بیت مظلم به قوت ریاضات و انوار هدایت خارج شد و منازل نفس را طی كرد فتح باب قلب به روی او شود و معارف در قلب وی ظهور كند و دارای مقام (قلب) گردد و این فتح را (فتح قریب) گویند زیرا كه این اول فتوحات و اقرب آنهاست و گویند اشاره بدین فتح است قول خدای تعالی (نصر من الله و فتح قریب) البته با یاری و نصر خداوند و نور هدایت و جذبه آن ذات مقدس این فتح و سایر فتوحات واقع می شود.
و مادامی كه سالك در عالم قلب است و رسوم و تعینات قلبیه در او حكم فرماست باب اسماء و صفات بر او مغلق و منسدّ است. و پس از آن كه به تجلیات اسمایی و صفاتی رسوم عالم قلب فانی شد و آن تجلیات صفات قلب و كمالات آن را افنا نمود (فتح مبین) رو دهد و باب اسماء و صفات بر روی او مفتوح گردد و رسوم متقدمه نفسیه و متأخره قلبیه زایل و فانی شود و در تحت غفاریت و ستاریت اسما مغفور گردد.
و گویند اشاره به این فتح است قول خدای تعالی (انّا فتحنا لك فتحاً مبیناً. لیغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر) ما فتح آشكارای عالم اسماء و صفات را بر تو نمودیم تا در تحت غفاریت اسماء الهیه ذنوب نفسیه متقدمه و قلبیه متأخره مغفور شود. و این فتح باب (ولایت) است.
و مادامی كه سالك در حجاب كثرت اسمایی و تعینات صفاتی است ابواب تجلیات ذاتیه بر روی او مغلق است و چون تجلیات ذاتیه احدیه برای او شود وجمیع رسوم خلقیه و امریه را فانی نماید و عبد را مستغرق در عین جمع نماید (فتح مطلق) شود و ذنب مطلق مغفور گردد; و با تجلی احدی ذنب ذاتی كه مبدأ همه ذنوب است ستر شود: وجودك ذنب لایقاس به ذنب. و گویند اشاره به این فتح است قول خدای تعالی (اذا جاء نصرالله و الفتح).
پس با فتح قریب ابواب معارف قلبیه مفتوح شود و ذنوب نفسیه مغفور گردد و با فتح مبین ابواب ولایت و تجلیات الهیه مفتوح گردد و بقایای ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره آمرزیده شود و با (فتح مطلق) فتح تجلیات ذاتیه احدیه گردد و ذنب مطلق ذاتی مغفور شود.
و باید دانست كه فتح قریب و فتح مبین عام است نسبت به اولیا و انبیا و اهل معارف و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختمیه است و اگر برای كسی حاصل شود بالتبعیهٔ و به شفاعت آن بزرگوار واقع می شود.
از این بیانات معلوم شد كه از برای ذنب وگناه مراتبی است كه بعضی ازآن از حسنات ابرار شمرده شود و بعضی برای خلّص ذنب. و گویند كه رسول اكرم(ص) فرموده: (لیران (اولیغان) علی قلبی و انی لاستغفر الله فی كلّ یوم سبعین مرّهٔ). این كدرورت توجه به كثرت تواند بود ولی از قبیل خواطر بوده كه به زودی زایل می شده.
و در حدیث است كه رسول خدا از هیچ مجلسی بیرون تشریف نمی برد مگر آن كه بیست و پنج مرتبه استغفار می كرد. و از آن احادیث معلوم می شود كه (استغفار) فقط منحصر به گناه منافی عصمت نیست; و (مغفرت) و (ذنب) به اصطلاح عرف عام نیست پس این آیه شریفه منافات با مقام معنویه ندارد.) (۳۴)
● بطون و لایه های فهم قرآن
روایات بسیاری از اهل بیت در مورد ظاهر و باطن قرآن رسیده است از جمله:
(ان القرآن له ظهر و بطن.)
(له ظهر و بطن فظاهره حكم و باطنه علم ظاهره انیق و باطنه عمیق.)
(ان للقرآن ظاهراً و باطناً.)
(ان للقرآن بطناً و للبطن بطن و له ظهر و للظهر ظهر.)
بر اساس این روایات قرآن پژوهان علم ظاهر و باطن را كه یكی از علوم قرآنی است مطرح ساخته اند.
در باور امام ـ كه برگرفته از روایات معصومین است ـ قرآن ظهر و بطن دارد و چنان كه روایات دلالت دارد قرآن هفت یا هفتاد بطن دارد:
(قرآن مراتب دارد هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است.) (۳۵)
(قرآن به هیچ روی از مقوله سمع و بصر نیست ازمقوله الفاظ نیست از مقوله اعراض نیست لكن متنزلش كردند برای ما كه كر و كور هستیم تا آن جایی كه بشود این كر و كورها هم از آن استفاده بكنند. قرآن مرحله به مرحله از بطنی به بطنی متنزل شد تا این كه به صورت الفاظ درآمد.) (۳۶)
دیدگاه های گوناگونی درباره امكان فهم بطون قرآن وجود دارد; عده ای یكسره منكر توانایی بشر در فهم بطون هستند و گروهی پیامبر(ص) را تنها آشنای با بطون قرآن می دانند و بعضی افزون بر پیامبر اهل بیت(ع) را نیز از آشنایان با بطون قرآن به شمار آورده اند و برخی مدعی اند كه با توجه و استفاده از آیات و روایات می توان به بخشی از بطون قرآن دست یافت.
به اعتقاد امام تنزل قرآن از بطون مختلف و رسیدن به مرحله الفاظ در اصل برای قابل فهم شدن آیات است بنابراین بسیاری از مردم عادی توان دست یابی به بطون قرآن را ندارند:
(قرآن همه چیز دارد احكام شرعیه ظاهریه دارد قصه هایی دارد كه لبابش را ما نمی توانیم بفهمیم ظواهرش را درك می كنیم برای همه هم هست یك چیزی است كه همه از آن استفاده می كنند لكن آن استفاده ای كه باید بشود نمی شود آن استفاده را به حسب (انما یعرف القرآن من خوطب به) خود رسول الله می برد و دیگران محرومند مگر به تعلیم او اولیا هم با تعلیم او.) (۳۷)
(قرآن ازاین بطون تنزل كرده تا جایی كه با ما می خواهد صحبت كند.) (۳۸)
اما این كه انسان ها جز پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) راهی به فهم بطون و یا بخشی از بطون قرآن نداشته باشند و فهم همه لایه های معرفتی نهفته قرآن ویژه اهل بیت(ع) باشد مورد پذیرش امام نیست.
امام معتقدان به این باور را ـ كه ما راهی به فهم باطن آیات نداریم ـ اهل ظاهر می نامد ومی فرماید:
(بعضی اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت ازهمان معانی عرفیه عامیه و مفاهیم سوقیه وضعیه می دانند.) (۳۹)
امام خمینی این نگرش به آیات قرآن را از چند جهت قابل خدشه می داند:
۱) این دیدگاه با آیات قرآن ناسازگار است: آیاتی كه مردم را به تدبّر و تأمل و تفكر در آیات الهی فرا می خواند:
(به همین عقیده تفكر و تدبّر در قرآن نكنند … و آن همه آیاتی كه دلالت كند بر آن كه تدبّر و تذكر آن لازم یا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح ابوابی ازمعرفت شود پس پشت اندازند.) (۴۰)
۲) تعبد به ظاهر آیات و چشم پوشی از بطون قرآن با فلسفه نزول قرآن كه رساندن انسان به سعادت روحی و جسمی و قلبی و قالبی و به ظاهر و بطون قرآن است ناسازگاری دارد.
(استفاده آنها از این صحیفه نورانیه كه متكفل سعادات روحیه و جسمیه و قلبیه و قالبیه است منحصر به همان دستورات صوریه ظاهریه است… گویی قرآن برای دعوت به دنیا و مستلذّات حیوانیه و تأكید مقام حیوانیت و شهوات بهیمیّه نازل شده است.) (۴۱)
۳) باور ظاهر گرایان با اعتقاد به اینكه شریعت اسلام آخرین شریعت و قرآن آخرین كتاب الهی است ناسازگار است:
(اهل ظاهر بدانند كه قصر قرآن را به آداب صوریه ظاهریه و یك مشت دستورات عملیه و اخلاقیه و عقاید عامیه در باب توحید و اسماء و صفات نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شریعت ختمیه است كه باید اكمل ازآن تصور نشود و الاّ ختمیت آن در سنت عدل محال خواهد بود. پس چون شریعت ختم شرایع و قرآن ختم كتب نازله و آخرین رابطه بین خالق و مخلوق است باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیه كه مقصد اصلی و غایت ذاتی ادیان و شرایع و كتب الهیه است آخرین مراتب و منتهی النهایه اوج كمال باشد و الا نقص در شریعت كه خلاف عدل الهی و لطف ربوبی است لازم آید; و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح كه با هفت دریا از روی ادیان حقه لكه ننگش شسته نشود.) (۴۲)
● نفی نگرش های افراطی در زمینه تأویل
دیندارانی هستند كه ظواهر را سدی در راه رسیدن به بطون می دانند و از پیروان خویش می خواهند با ترك ظاهر به علم باطن برسند. امام در این باره می نویسد:
(وبعض اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوت های صوریه آن كه دستور تأدّب به آداب محضر الهی و كیفیت سلوك الی الله است ـ و آنها غافل از آن هستند ـ منصرف شوند و با تلبیسات ابلیس لعین و نفس اماره بالسوء از ظاهر قرآن منحرف و به خیال خود به علم باطنیه آن متشبّث هستند.) (۴۳)
و در كتاب شرح دعاء السحر می نویسد:
(فیقول (الشیطان) : ان العلوم الظاهریهٔ و الأخذ بالكتب الظاهریهٔ السماویهٔ لیس بشیئ و خروج عن الحق و العبارات القالبیّهٔ و المناسك الصوریّهٔ مجعولهٔ للعوام كالانعام و اهل الصورهٔ و اصحاب القشور و اما اصحاب القلوب و المعارف فلیس لهم الاّ الاذكار القلبیّهٔ و الخواطر السریّهٔ التی هی بواطن المناسك و نهایتها و روح العبادات و غایتها و ربّما ینشد لك و یقول:
علم رسمی سـربه سـر قیل است و قــال نـه از او كیفیتی حـــاصل نه حــال
علم نبود غیر علم عاشقی مـا بقــی تـلبـیس ابـلیــس شـقـی
الی غیر ذلك من التلبیسات و التسویلات.) (۴۴)
در اندیشه امام این نوع نگرش به قرآن نیز مبنای درستی ندارد چه اینكه راه رسیدن به بطون قرآن فهم ظواهر قرآن و عمل به روش ها و مناسك شریعت است. (راه وصول به باطن از تأدّب به ظاهر است.) (۴۵)
(بدان كه هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آن كه ابتدا كند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یك از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممكن نیست كه نور معرفت الهی در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منكشف شود. و پس از انكشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهر خواهد بود و از این جهت دعوی بعضی باطل است كه به ترك ظاهر علم باطن پیدا شود.) (۴۶)
(اهل باطن بدانند كه وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی جز تطهیر ظاهر و باطن نیست وبی تشبّث به صورت و ظاهر به لبّ و باطن نتوان رسید و بدون تلبّس به لباس ظاهر شریعت راه به باطن نتوان پیدا كرد. پس در ترك ظاهر ابطال ظاهر و باطن شرایع است و این از تلبیسات شیطان جنّ و انس است.) (۴۷)
(هذه كلمهٔ حق ترید بها الباطل فانّ الظاهر المطعون هو الظاهر المنفصل عن الباطن و الصورهٔ المنعزلهٔ عن المعنی فانه لیس بكتاب و لاقرآن. و اما الصورهٔ المربوطهٔ بالمعنی و العلف الموصول بالسرّ فهو المتّبع علی لسان الله و رسوله و اولیائه(ع) كیف و علم ظواهر الكتاب و السنهٔ من أجلّ العلوم قدراً و أرفعها منزلهٔ و هو اساس الاعمال الظاهریهٔ و التكالیف الالهیهٔ و النوامیس الشرعیهٔ و الشرایع الالهیهٔ و الحكمهٔ العملیهٔ التی هی الطریق المستقیم الی الاسرار الربوبیهٔ و الانوار الغیبیهٔ و التجلیات الالهیهٔ و لولا الظاهر لما وصل سالك الی كماله و لامجاهد الی مآله. فالعارف الكامل من حفظ المراتب و أعطی كلّ ذی حقّ حقّه و یكون ذاالعینین و صاحب المقامین و النشأتین و قرأ ظاهر الكتاب و باطنه و تدبّر فی صورته و معناه و تفسیر و تأویله فإنّ الظاهر بلا باطن و الصورهٔ بلا معنی كالجسد بلا روح و الدنیا بلا آخرهٔ كما أنّ الباطن لایمكن تحصیله إلاّ عن طریق الظاهر.) (۴۸)
نتیجه این كه افراط و تفریط در روی آوردن به فهم باطن قرآن یا روی گردانی از آن هر دو نادرست است و كسانی كه چنین كنند (از جاده اعتدال خارج و از نور هدایت به صراط مستقیم قرآنی محروم به افراط و تفریط منسوبند) و باید قرآن پژوه از راه ظواهر قرآن به بطون آیات دست یابد نه ظاهر را فرو نهد و نه باطن را مسدود شمارد.
● تأدب به ظاهر شرط راه یابی به باطن
امام خمینی درباره نماز می نویسد:
(بدان كه از برای نماز غیر از این صورت معنایی است و غیر از ظاهر باطنی است. و چنانچه ظاهر را آدابی است كه مراعات ننمودن آنها یا موجب بطلان نماز صوری یا نقصان آن گردد همین طور از برای باطن آدابی است قلبیه باطنیه كه با مراعات ننمودن آنها نماز معنوی را بطلان یا نقصان دست دهد; چنانچه با مراعات آنها نماز دارای روح ملكوتی شود. و ممكن است پس از مراقبت و اهتمام به آداب باطنیه قلبیه شخص مصلی را نصیبی از سرّ الهی نماز اهل معرفت و اصحاب قلوب حاصل شود كه آن قرهٔ العین اهل سلوك و حقیقت قرب به محبوب است.)
امام پس از بیان این مطالب و معرفی باطن نماز به خواننده می نویسد:
(آنچه گفته شد كه برای نماز باطن و صورت غیبیه ملكوتیه است علاوه بر آن كه موافق ضربی از برهان و مطابق مشاهدات اصحاب سلوك و ریاضت است آیات و اخبار كثیره عموماً و خصوصاً نیز دلالت بر آن دارد و ما به ذكر بعضی از آن این اوراق را متبرك می كنیم از آن جمله قول خدای تعالی است (یوم تجد كلّ نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تودّ لو أنّ بینها و بینه أمداً بعیداً) (آل عمران/۳۰) آیه شریفه دلالت دارد كه هر كس اعمال خوب و بد خود را حاضر می بیند و صورت باطنیه غیبیه آنها را مشاهده كند.
چنانچه در آیه شریفه دیگر فرماید: (و وجدوا ما عملوا حاضراً) (كهف/۴۹) و در آیه دیگر می فرماید: (فمن یعمل مثقال ذرّهٔ خیراً یره…)(زلزال/۷) الخ. دلالت كند بر آن كه نفس اعمال را معاینه كند.
و اما احادیث شریفه در این مقام بیشتر از آن است كه در این صفحات بگنجد و ما به ذكر بعض آن اكتفا می كنیم ازآن جمله در وسائل سند به حضرت صادق سلام الله علیه رساند:
قال من صلّی الصلوات المفروضات فی أوّل وقتها و أقام حدودها رفعها الملك الی السماء بیضاء نقیهٔ تقول: حفظك الله كما حفظتنی استودعتنی ملكاً كریماً و من صلاّها بعد وقتها من غیر علّهٔ و لم یقم حدودها رفعها الملك سوداء مظلمهٔ وهی تهتف به ضیّعتنی و لارعاك الله كما لم ترعنی.
دلالت كند بر آن كه نماز را ملائكه الله بالا برند به سوی آسمان یا با صورت پاكیزه سفید و آن در وقتی است كه در اول وقت بجا آورد و ملاحظه آداب آن نماید; و در این صورت دعای خیر به نمازگزار كند و یا با صورت تاریك و سیاه و آن در وقتی است كه آن را بی عذر تأخیر اندازد و اقامه حدود آن نكند; و در این صورت او را نفرین كند. این حدیث علاوه بر آن كه دلالت بر صور غیبیه ملكوتیه كند دلالت بر حیات آنها نیز كند; چنانچه برهان نیز قائم است برآن و آیات و اخبار دلالت بر آن كند چنان كه حق تعالی فرماید: (و إنّ الدار الآخرهٔ لهی الحیوان) و به مضمون این حدیث شریف احادیث دیگری است كه ذكر آنها موجب تطویل است.) (۴۹)
● حروف مقطعه
بیست ونُه سوره قرآن با حروف مقطعه آغاز می شود. در اینكه مقصود ازحروف مقطعه چیست چندین دیدگاه وجود دارد; برخی می گویند: حروف مقطعه نام های سوره های قرآن است گروهی ادعا می كنند این حروف مختصر برخی از كلمات هستند مثلاً الم اشاره دارد به انا الله اعلم. و عده ای می گویند از تركیب این حروف با یكدیگر اسم اعظم خداوند به دست می آید و…
از نظر امام تمام این احتمالات از روی حدس و گمان هستند و مستند نیستند. این حروف رمزی هستند میان محبّ و محبوب و كسی از آن اطلاع ندارد جز مخصوصین به خطاب.
(در حروف مقطعه اوائل سور اختلاف شدید است و آنچه بیشتر موافق اعتبار آید آن است كه آن از قبیل رمز بین محبّ و محبوب است و كسی را از علم آن بهره ای نیست. و چیزهایی را كه بعضی مفسران به حدس و تخمین خود ذكر كرده اند غالباً حدس های بی مأخذی است. و در حدیث سفیان ثوری نیز اشاره به رمز بودن شده است. و هیچ استبعاد ندارد كه اموری باشد كه ازحوصله بشر فهم آن خارج باشد و خدای تعالی به مخصوصین به خطاب اختصاص داده باشد چنانچه وجود متشابه برای همه نیست بلكه آنها تأویل آن را می دانند.) (۵۰)
● تحریف ناپذیری قرآن
تحریف در لغت به معنای دگرگون ساختن و منحرف كردن است و در اصطلاح قرآن پژوهان تحریف شامل تحریف معنوی و تحریف لفظی می شود.
تحریف معنوی یعنی تفسیر آیات قرآن بر اساس باورها و اندیشه های فردی و محدود بدون توجه به مبانی و روش ها و اصول تفسیر.
تحریف لفظی به معنای جابجایی و جایگزینی وكاهش یا افزایش كلمات آیات و سوره ها می باشد.
در گفته ها و نوشته های امام خمینی بحث تحریف قرآن به دو گونه مطرح شده است:
الف) در مواردی امام عدم تحریف قرآن را به همان شكل و قالبی كه سایر قرآن پژوهان و مفسران بیان كرده اند یادآور شده است; یعنی قرآن های مكتوب را با قرآن و آیاتی كه بر قلب پیامبر نازل شد و از سوی صحابه پیامبر جمع آوری گردید مقایسه می كنند و عدم تحریف قرآن را نتیجه می گیرند.
(اكنون صورت كتبی آن كه به لسان وحی بعد از نزول ازمراحل و مراتب بی كم و كاست و بدون یك حرف كم یا زیاد به دست ما افتاده است.) (۵۱)
ایشان برای اثبات عدم تحریف قرآن به دو دسته از دلیل ها استناد می كند:
۱) دلایل تاریخی: مانند جمع آوری قرآن و حفظ آیات آن از سوی صحابه; (۵۲) بسیاری از صحابه وقتی آیات قرآن را از پیامبر می شنیدند آیات را به همان گونه كه پیامبر برای ایشان قراءت كرده بود می خواندند و عده ای از صحابه پیامبر كه سواد خواندن و نوشتن داشتند آیات قرآن را بر روی پوست چوب سنگ استخوان كتف شتر و… می نوشتند و گروهی از صحابه نیز كه از حافظه قوی برخوردار بودند آیات را حفظ می كردند و در نتیجه زمینه های تحریف آیات قرآن از میان رفت.
۲) دلایل نقلی: آیات و روایات بسیاری دلالت بر عدم تحریف قرآن دارد و امام در یكی از بیانات خود بدان اشاره كرده است:
(هزاران شكر كه ما را از امت خاتم النبیین محمد مصطفی(ص) قرار داد افضل و اشرف موجودات. و از پیروان قرآن مجید اعظم و اشرف كتب مقدسه و صورت كتبیه حضرت غیب مستجمع جمیع كمالات به صورت وحدت جمعیه و ضمانت حفظ و صیانت آن را از دستبرد شیاطین جن و انس فرموده: (انا نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون) (۵۳)
گروهی از اهل سنت(حشویه) و عده ای از شیعه (اخباریان) و جماعتی از خوارج معتقد به تحریف قرآن هستند. در این میان اخباریان شیعه به روایات بسیاری كه در این زمینه رسیده استناد می كنند و تحریف و دگرگونی در آیات قرآن را اثبات می نمایند و در برابر این گروه بسیاری از بزرگان شیعه تحریف ناپذیری قرآن را باور دارند. امام خمینی به عنوان یكی از شخصیت های بزرگ شیعه در پاسخ اخباریان و مدعیان تحریف به نقد و بررسی مستندات آنها می پردازد و با چند اشكال كلی از آنها پاسخ می دهد.
۱) برخی از روایاتی كه دلالت بر تحریف قرآن دارند ضعیف بوده قابل استدلال نیستند.
۲) در دسته ای از روایات نشانه هایی وجود دارند كه نشان دهنده جعلی بودن آن روایات اند.
۳) شماری از روایات نیز غریب هستند و انسان را شگفت زده می كنند.
۴) درمیان این روایات روایاتی هستند كه از جهت سند هیچ مشكلی ندارند اما از جهت دلالت ناظر به بحث تحریف نیستند بلكه در مورد تأویل و تفسیر قرآن وارد شده اند.
۵) اگر در قرآن آیاتی بود كه اكنون نیست چرا ائمه(ع) به آنها استناد نكرده اند:
(اگر سخن اخباریان درست باشد كه قرآن پیش ازتحریف پر از آیاتی بوده در باره مقام و منزلت اهل بیت و اثبات وصایت و امامت علی (ع) پس چرا امیرمؤمنان(ع) حضرت فاطمه زهراء (س) امام حسن و امام حسین(ع) سلمان ابوذر مقداد عمار و… به آن آیات برای اثبات خلافت حضرت علی(ع) استناد نكرده اند و چرا علی(ع) به روایات پیامبر استناد می كند با اینكه قرآن در میان مردم بوده است و چرا پیامبر در حجهٔ الوادع و در واپسین سال عمر شریف و آخرین نزول های وحی در تبلیغ آیه ای كه مربوط به ولایت علی(ع) بود خوف داشت تا اینكه خطاب رسید (والله یعصمك من الناس) (مائده/۶۷) واگر به واقع چنان كه اخباریان می گویند قرآن پر از آیاتی بوده درباره اهل بیت و مقام آنها و اثبات خلافت علی(ع) چرا پیامبر در هنگام رحلت دوات و قلم طلبید تا به صراحت از علی(ع) و خلافت او نام ببرد؟ آیا برای اثبات ولایت و خلافت علی(ع) بهتر از آیات قرآن چیزی بود؟) (۵۴)
۱. امام خمینی روح الله صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی) ۲۰/۱۵۶.
۲. همو تفسیر سوره حمد ۱۷۳ ـ ۱۷۴.
۳. همو; آداب نماز ۳۲۳.
۴. همو صحیفه نور ۱۸/۲۶۸.
۵. همان ۱۷/۲۵۱.
۶. همان ۱۸/۱۶.
۷. همو طلب و اراده ۲۳ ـ ۲۴.
۸. همو آداب نماز ۳۱۹ ـ ۳۲۰.
۹. همان آداب نماز ۳۴۴.
۱۰. همو تفسیر سوره حمد ۱۶۵.
۱۱. همو صحیفه نور ۱۹/۱۷۱.
۱۲. همان ۱۸/۱۶.
۱۳. همان ۲۰/۸۲.
۱۴. همو كشف الأسرار ۵۹ ـ ۶۰.
۱۵. همو تفسیر سوره حمد ۴۴.
۱۶. همان ۴۵.
۱۷. همو جلوه های رحمانی ۲۴.
۱۸. همو صحیفه نور ۱۶/۷۸.
۱۹. همان.
۲۰. همو كشف الأسرار ۵۹ ـ ۶۰.
۲۱. همو آداب نماز ۱۹۴.
۲۲. همان ۱۹۳ـ۱۹۲.
۲۳. همان ۳۴۷.
۲۴. كهف/۶۶.
۲۵. همو آداب نماز ۱۹۹.
۲۶. همان ۲۰۰.
۲۷. همان ۱۹۹.
۲۸. همو شرح حدیث جنود عقل و جهل ۳۱۱.
۲۹. همو آداب نماز ۱۹۶ ـ ۱۹۷.
۳۰. همو شرح چهل حدیث ۳۳۸.
۳۱. همو صحیفه نور ۱۰/۲۷۴.
۳۲. همو كشف الأسرار ۴۰۸.
۳۳. همان ۳۲۲.
۳۴. همو شرح چهل حدیث ۳۴۳ ـ ۳۴۱.
۳۵. همو تفسیر سوره حمد ۱۳۶.
۳۶. همان ۱۴۰.
۳۷. همان ۱۳۸.
۳۸. همان.
۳۹. همان ۷۵.
۴۰. همو آداب نماز ۲۹۰.
۴۱. همو تفسیر سوره حمد ۷۵.
۴۲. همو آداب نماز ۲۹۱.
۴۳. همان ۲۹۰.
۴۴. همو شرح دعاءالسحر ۷۳.
۴۵. همو آداب نماز ۲۹۰.
۴۶. همو شرح چهل حدیث ۷۰.
۴۷. همو تفسیر سوره حمد ۷۷.
۴۸. همو شرح دعاء السحر ۷۴.
۴۹. همو آداب نماز ۳ ـ ۴.
۵۰. همو شرح چهل حدیث ۳۵۱.
۵۱. حج در كلام امام خمینی ۲۱.
۵۲. سبحانی جعفر تهذیب الاصول ۲/۱۶۵.
۵۳. امام خمینی روح الله صحیفه نور ۲۰/۱۰۹.
۵۴. همو انوار الهدایهٔ فی التعلیقهٔ علی الكفایهٔ ۱/۲۴۳ ـ ۲۴۴.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید