جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


اقتصاد « سوپربهداشتی» ما!


اقتصاد « سوپربهداشتی» ما!
بدون این که بخواهم خودم را قاطی مباحث « اقتصاددانها» بکنم، می خواهم توجه شما را به « واقعیت های زیر» درایران عزیز جلب بکنم.
می دانم که به احتمال زیاد، دوستان اقتصاددان من، از این کار خوششان نخواهد آمد، ولی به گمانم کار دارد به جائی می رسد که مباحث صرفا نظری درباره اقتصاد، درعمل، همان « انشا نویسی» ای می شود که این دوستان از آن شکوه می کنند! یعنی دارم براین نکته انگشت می گذارم که از منظری که من به دنیا می نگرم- کار دارد به حدی خراب می شود که باید تا دیر نشده، برای تخفیف آن یک فکر اساسی کرد. قبل از آن که از من تئوری بخواهید، می گویم، هر کاری که در این وضعیت، حتی برای کوتاه مدت هم، بهبودی ایجاد کند.
والی بعید نیست کار به جائی برسد که نه ازتاک نشانی بماند و نه از تاک نشان. یا کار به جائی برسد که این جور مباحث، به واقع مباحثی بشود از سر سیری.
قبل از هرچیز، به فرمایشات معاون اول رئیس جمهور توجه کنید: «معاون اول رئیس جمهور گفت: ‌ قدرت خرید دو دهك پائین درآمدی جامعه بسیار پائین است و قوت غالب آنها نان و حداكثر نان و ماست است. دو دهك جمعیت كشور بسیار كم درآمد و نزدیك ۵/۴ میلیون نفر با درآمد روزی كمتر از ۱۰۰۰ تومان زندگی می‌كنند.» البته توجه دارید که دو دهک جمعیت هفتاد میلیونی ایران هم می شود، رقمی حدود ۱۴ میلیون نفر که به اعتراف صریح آقای دکتر داودی، « قوت غالب آنها نان و حداکثر نان وماست است». مستقل از تعاریف گوناگون « فقر» این وضعیت، یعنی سرشکستگی ملی – البته این جا می دانم که دوستان چپ اندیش من به من گیر خواهند داد، که پدرآمرزیده، « جامعه طبقاتی» است، ملی دیگر چه صیغه ای است؟ با این همه، درآمد روزی کمتر از ۱۰۰۰ تومان هم – یعنی درآمدسالانه ای معادل ۳۹۰ دلار- که تفسیر بر نمی دارد و با هزار من سریشم هم نمی توان، گستردگی و عمق فقر این ۴.۵ میلیون نفر را « ماست مالی» کرد- آن ده میلیون نفر دیگر که به قول آقای معاون، فقط « نان و ماست» می خورند، به جای خود محفوظ. البته دریک گزارش دیگر هم می خوانیم که «طبق آخرین آمار خط فقر ۱۵۶ هزار تومان در نظر گرفته شده كه با این اوصاف، بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت كشور زیر خط مطلق فقر قرار دارند و جمعیتی مابین ۱۰ تا ۲۰ میلیون نفر در خط فقر نسبی به سر می‌برند. ... بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ایران درآمد ۱۵ هزار تومانی تا ۱۵۰ هزار تومانی در ماه دارند. با توجه به ضریب و شاخص‌های موجود در كشور، هیچ انسانی به تنهایی نمی‌تواند با این رقم زندگی خود را سامان دهد». البته دقت می کنید که به این ترتیب، بیش از ۴۰ درصد از جمعیت یا بطور مطلق فقیرند یا در فقر نسبی زندگی می کنند.
این نکته هم بماند که من یکی نمی دانم که درشرایط امروز ایران درآمدی روزی ۵۰۰ تومان در عمل یعنی چی! باری این را هم می دانیم که فقط در طول ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ تعداد کسانی که زیر خط مطلق فقر زندگی می کنند ۲.۵ برابر شد. با این وصف، گیرم که ضریب جینی در این جامعه، تغییر نکرده باشد! سئوال اساسی تر این است که با این نوع « افشاگری ها» که از سوی مقامات رسمی و غیر رسمی می شود، چگونه است که این ضریب تغییر نمی کند! [آیا ممکن است که بانک مرکزی یا سازمان های دیگر مسئول آمارهای رسمی، به جای جمع آوری آمارها، آنها را « پردازش» هم می کنند! شبیه به همان کاری که مدتی پیشتر برای آمارهای تورم کرده بودند] با همه اختلاف نظرهائی که ممکن است برسر اهمیت توزیع درآمدها در جامعه باشد- درپیوند با این ده میلیون ایرانی، در این جا دارم از فقر مطلق حرف می زنم نه فقر نسبی. یعنی صحبت برسراین نیست که طرف به جای تلویزیون رنگی هنوز تلویزیون سیاه وسفید دارد و یا حتی تلویزیون ندارد. بلکه، کار به آن حدی خراب است که به احتمال زیاد این ۱۴ میلیون نفر- همان دو دهکی که معاون رئیس جمهور از آن سخن می گوید- با شکم سیر نمی خوابند- حالا دیگر نیازهای ابتدائی و اساسی زندگی تامین ناشده باقی می مانند، بماند تا درفرصت دیگر به آنها بپردازیم. و اما از سوی دیگر، باید دید بر سر قیمت ها در این اقتصاد عجیب و غریب ما چه می آید؟ براساس گزارش دیگری می دانیم که « سرمای زمستانی افزایش قیمت كالاهای اساسی را تشدید كرد».
البته توجه دارید که « قیمت كالاهای ضروری مصرفی مردم از برنج، قند و شكر، حبوب، روغن نباتی گرفته تا سیب‌زمینی، تخم‌مرغ و میوه افزایش چشمگیری داشته». یکی از چندین عامل این افزایش چشمگیر هم این است که اگرچه دولت فخیمه دوست دارد از وبلاگ نویسی تا مد لباس و زیر شلواری را تحت کنترل داشته باشد و اگر چه می کوشد همه جهان را به راه راست هدایت نماید و مشکلاتشان را حل کند ولی از اداره اقتصاد الله بختکی ما ناتوان است و « دلالان بازار هیچ‌گاه بیكار ننشسته و بازار در عمل در سیطره دلالان و افزایش بی‌ضابطه قیمت كالاها قرار می‌گیرد». البته در این گزارش می خوانیم که در یک سال، قیمت گوشت گاو برای دامداران « ثابت» مانده است ولی، « دلالان» محترم، قیمت گوشت را برای مصرف کنندگان به ۶۲۰۰ تومان افزایش داده اند.
در شرایط افزایش قیمت هم، « مصرف‌كننده هم فقط از نرخ می‌پرسد و با حسرت از آنكه توان خرید گوشت برای خانوار را ندارد، حسرت می‌خورد». بنابراین گزارش، « قیمت یك كیلوگرم گوشت سردست گوساله ۵۸۰۰ تومان، گوشت ران گوسفندی ۶۷۰۰ تومان، مغز ران ۶۲۰۰ تومان، گوشت گردن گوسفندی ۴۵۰۰ تومان، خرده راسته گوساله ۳۹۰۰ تومان، مغز گوساله درجه یك ۱۸۰۰ تومان در حال حاضر در تهران است». با این سطح قیمت ها، جالب است که بودند و هستند کسانی که با بالارفتن حقوق کارگران از ۱۵۰ هزارتومان درماه به ۱۸۵ یا ۲۰۰ هزارتومان، مسئله داشتند و مسئله دارند!
اندکی پائین تر می خوانیم که« امیرحاجی‌بابا قصاب جوان پس از مطمئن شدن از خبرنگار بودن بنده و این كه مأمور سازمان بازرسی نیستم، در مورد نوسان قیمت گوشت، می‌گوید: قیمت هر كیلوگرم گوشت گوسفندی از ۴۸۰۰ تومان ظرف یك ماه به ۵۵۰۰ تومان، گوشت گوساله از ۵۸۰۰ تومان به ۶۲۰۰ تومان و گوشت مرغ از ۱۹۰۰ تومان به ۱۵۹۰ تومان رسیده است. وی گفت:‌ قیمت هر شانه تخم‌مرغ ۳۰ عددی كه حدود ۲ كیلوگرم وزن دارد، از ۱۵۰۰ تومان به ۲۳۰۰ تومان ظرف دو ماه افزایش پیدا كرده است».
یک دلیل دیگر افزایش قیمت گوشت را هم « عید قربان» و « افزایش قیمت گوسفند زنده» دانست که این هم لابد به همان عید قربان وصل می شود.
البته از قرار، فروش گوشت چرخ کرده به دلایل بهداشتی ممنوع شده است که اتفاقا کار بسیار درستی هم هست ولی در حضور مشتری می توان « گوشت تازه را چرخ كرده و به قیمت ۵۲۰۰ تومان عرضه كرد» ولی در بازار شهرستانی میدان امام حسین« همواره گوشت‌های چرخ‌كرده قرمز رنگ و شیك را به قیمت هر كیلوگرم ۲۵۰۰ تومان عرضه می‌كنند كه معلوم نیست گوشت آن چیست و رنگ قرمز از كجا آمده است». دلیل این سوء ظن هم ساده است، چون « ارزانترین نوع گوشت قرمز كیلوگرمی ۴۰۰۰ هزار تومان است.».
مغازه دار دیگری، علت افزایش قیمت ها را « مالیات» دولت می داند و معتقد است که اگر« اگر دولت خواهان عرضه گوشت ارزان به مردم است، از مالیات خود بكاهد و تخفیف قائل شود». این هم به ظاهر مسئله ای نیست ولی روشن نیست که اگر دولت « مالیات زیاد می گیرد» پس چگونه است که « دولت سال گذشته با ۶ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان كسری بودجه مواجه بود كه امسال این رقم به بالای ۷ هزارمیلیارد تومان خواهد رسید».
مغازه دار دیگری، علل افزایش قیمت تخم مرغ را « صادرات آن به عراق»، « کاهش تولید به دلیل رسیدن فصل سرما» و « افزایش تقاضای مردم» می داند. فروشنده دیگری که بازارش اندکی کساد شده است به خبرنگار خبرگزاری فارس گفت، « دیگر پول دست مردم نیست قشر حقوق‌بگیر، اكثر حقوق خود را هنوز دریافت نكرده، مجبور است قسط بدهد، لذا توان خرید گوشت كافی ندارند».
به گفته یک قصاب، دامدار برای گوشت گاو، کیلوئی ۴۰۰۰ تومان دریافت می کند ولی این گوشت وقتی به دست مصرف کننده می رسد، کیلوئی ۶۰۰۰ تا ۶۲۰۰ تومان در می آید.
در تائید نکته ای که از معاون رئیس جمهور نقل کرده ام، خانم خانه داری در مصاحبه می گوید که « مردم با حقوق میانگین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان در ماه چگونه می‌توانند گوشت بخورند، گوشت الان كالای پولداران شده، مردم عادی نان و پنیر می‌خورند».
بعد می رسیم به مغازه خواروبار فروشی، براساس اطلاعاتی که دراین گزارش آمده است، بین عرضه و تقاضای برنج دربازارهای ایران شکافی معادل ۳۰۰ هزارتن وجود دارد ولی به دلایلی که حداقل برای من روشن نیست، سالی ۷۰۰ هزار تن برنج وارد می شود. البته معاون وزیر بازرگانی از واردات ۸۵۰ هزارتن برنج در ده ماه اول امسال خبر می دهد.
پی آمدش یکی این است که « برنجهای محلی یا به اصطلاح معطر، در انبار كارخانه‌ها مانده است و اگر فكری برای آن نشود، خراب می‌شوند» و از طرف دیگر، این جا دیگر باید اقتصاددانهای محترم به داد ما برسند که اگر در این اقتصاد با « مازادعرضه» روبرو هستیم، چراست وچگونه است که « برنج پاكستانی باسماتی بسته به نوع درجه آن از ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ تومان در هر كیلوگرم عرضه می‌شود، در حالی كه دو ماه پیش به قیمت ۱۰۰۰ تومان عرضه می‌شد».
از سوی دیگر، این را هم می دانیم که تخم مرغ از دانه ای ۶۰ تومان به دانه ای ۱۰۰ تومان رسید و قیمت قوطی ۵ کیلوئی روغن نباتی که ۴۵۰۰ تومان بود، به ۶۵۰۰ تا ۷۰۰۰ تومان افزایش یافت.
برنج ایرانی هم که ظاهرا قرار است در انبارها مانده باشد، دوسال پیش کیلوئی ۱۲۰۰ تومان بود، پارسال به ۱۳۰۰ تومان رسید و امسال هم، کیلوئی ۱۷۰۰ تومان شده است. به برنج ایرانی اشاره کردم تا اقتصاد دانها به من درس اقتصاد خرد مقدماتی ندهند که قیمت ها دربازار چرا بالا وپائین می روند! اگر اطلاعات آمده در این گزارش درست باشد، « تقاضا» برای برنج ایرانی در حال کاهش است ولی قیمت اش، بر خلاف قوانین « بازار» (ع) افزایش یافته است! درکنار دیگر افزایش قیمت ها، « قیمت یك كیلوگرم قند از ۷۵۰ تومان یك ماه پیش به ۹۰۰ تومان، شكر از ۶۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان افزایش یافته است.فروشنده با نشان دادن ماكارونی گفت: قیمت هر بسته از ۴۰۰ تومان به ۵۰۰ تومان، نخود و لوبیا از ۸۰۰ تومان به ۹۰۰ تومان و عدس از ۱۰۰۰ تومان به ۱۲۰۰ تومان افزایش یافته است.» با این همه، من یکی که منتظرم تا آقای دکتر الهام یک بار دیگر مصاحبه کند و پنبه همه این افزایش قیمت ها را بزند و یا آقای احمدی نژاد، هم مدعی شود که چون می خواهم با فساد مالی مبارزه کنم، برعلیه دولت من جنگ روانی راه انداخته اند!!
درفصل زمستان، افزایش قیمت میوه هم که به قول معروف « آش کشک خاله جان» مان است، ولی « سیب زمینی هم مثل اینكه تبدیل به طلا شده باشد».
میوه فروش هم از کسادی بازار گله مند است « قبلاً روزی ۲ دستگاه نیسان بار میوه می‌آوردم، اكنون نصف نیسان هم فروش ندارم، مشتری توان خرید میوه گران قیمت ندارند.»
خوب، میوه که نمی شود خرید، گوشت و تخم مرغ که چه عرض کنم. سیب زمینی هم « مثل این که تبدیل به طلا شده است» بابا جان، یارانه سنگگ و بنزین را که بردارید تصویر تکمیل می شود..... منحنی های عرضه و تقاضا درست در بیاید، با بقیه یک کاریش می کنیم!
نیاک - یادداشتهای احمدسیف
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید