چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

مغز سیاسی


مغز سیاسی
آیا به یاد می آورید زمانی را كه جرج بوش در سال ۲۰۰۰ نامزد ریاست جمهوری بود، ال گور را در جریان انتخابات با جمع آوری مسخره كمكهای مردمی دور زد. بوش برای توجیه اقدام احمقانه اش گفت: در نظر بگیرید كه به معبد بوداییها می روید، سپس دعا كنید ، من برای جمع آوری كمكهای مردمی به معبد نرفتم؛ زیرا این كار در راستای دیدگاههای مسؤولیتی من نیست.
این گفته بوش آن چنان بر ال گور این چهره جنوبی، گران آمد كه با فریاد به او گفت: تو ابله نادان، شخصیت و پرستیژ مرا در هم شكستی. فكر می كنم الان زمان آن رسیده است كه درس محكمی به تو بدهم تا بدانی با شخصیت دیگران این گونه بازی نكنی. وقتی كه من در فهرست سربازان حاضر در جنگ ویتنام بودم و با ویتنامی ها می جنگیدم، تو در حال سخنرانیهای پوچ و بیهوده درباره جنگ ویتنام بودی و وقتی كه از تو خواسته شد تا به ویتنام بروی، بلافاصله پدرت را وارد معركه كردی تا با عذر و بهانه های واهی تو را از فرستادن به ویتنام معاف كند. بنابراین به جای دفاع از كشورت، با افتخار تعدادی از كارگران فقیر و بیچاره تگزاس را دور خودت جمع كردی و شروع كردی بر سر آنان فریاد كشیدن، و مرتباً می گفتی كه من چه كسی هستم و از كجا آمده ام و خانواده من كیستند.
وقتی كه من به سختی كار می كردم تا خانواده ام را اداره كنم تو در حال نوشیدن مشروبات الكلی با خانواده ات به خوشگذرانی مشغول بودی. چرا به ما نمی گویی كه چندین نوبت در ماشینت از مستی بسیار، افتاده بودی و خودت را كثیف كرده بودی؟
وقتی من در سنای آمریكا به خدمت مشغول بودم، دولت پدرت مجبور شد كه پیگیر خرابكاریهای تو باشد. عده ای افراد پیر و مسن را تشویق به خرید سهام بورس كردی در حالیكه افراد نفوذی ات خبر داشتند كه این سهام در حال سقوط است.
پس تو ای فرماندار! هرگز سعی نكن برای من از شخصیت و تشخص صحبت كنی.
ال گور هرگز این گونه برخوردی نداشت، بلكه چالشی كه بوش به وجود آورد او را مجاب كرد كه بوش را برای ساختن آمریكا دعوت به كار كند.
آنچه از این بحث و جدلهای سیاسی برمی آید، این است كه در كتابی بنام «مغز سیاسی» روان شناسان و محققان و پژوهشگران علم روان شناسی از دانشگاه ایموری واقع در دریولند غربی با طرح مسائلی با عنوان «چه اتفاق خواهد افتاد، اگر...» و نیز بررسی نقش احساسات در تصمیمات اعتقادی یك ملت یا جامعه، به نتایج مطلوبی رسیده اند. پس از خواندن آنها، قطعاً شما به عنوان خواننده كتاب «مغز سیاسی» هرگز تعجب نخواهید كرد كه غرب با ادعای داشتن انتخابات دموكراتیك، نسبت به چگونگی كاركرد مغز در قلمرو سیاسی و نحوه استفاده از یافته های آنها توصیه هایی را در آن كتاب ارایه كرده است.
چرا جمهوریخواهان هرگز نوآوری در كار خود ندارند؟ زیرا جمهوریخواهان همواره هنرشان سیاه نمایی است كه با چماقهای سیاسی خود سریع بر مغز مردم می كوبند. در این میان تز غربیها ساده است.
ذهنی فاقد درگیری كه در اتخاذ تصمیمات، شواهد و مستندات آن را بر اساس ارزشمندترین نتایج مورد ارزیابی قرار می دهد. بدون آنكه هر گونه ارتباطی میان كیفیت كاركرد و فعالیت چگونگی ذهن و مغز ایجاد كند.
البته این امر زمانی حقیقت دارد كه یك چنین ذهنی، به دنبال انتخاب برجسته ترین چیزها مانند انتخاب خرید یك ماشین و یا انتخاب یك رئیس جمهور باشد.
فرضیات و پیش فرضها، دریافتی برای رقابت ذهنی بسیار بالاست كه اغلب به شكست و ناكامی در انتخابات منجر می شود. اما با تشخیص و نیز به رسمیت شناختن راههای پیش رو كه علم روان شناسی و به طور ویژه علم تصمیم سازی غربیها - كه در سالهای اخیر ارائه شده است- می گویند سیاستمداران می توانند با تكیه بر « ذهن احساساتی» به گونه ای وارد شوند كه بسیاری از تصمیمات سیاسی را راهنمایی كنند.
اگر گمان می كنید كه تصمیمات سیاسی همان طور منطقی و عقلانی، سرد و بی روح می باشد، سعی كنید با تفكر مجدد، آن را گرم كنید و سپس در جهت دلخواه آنها را هدایت و مدیریت نمایید.
البته هیچ ترس و خجالتی نباید مانع از ایجاد انگیزه برای رسیدن به آرزوها شود بویژه كه احساسات در واقع باعث رسیدن به رفتار هدایت شده آنها می گردد. روان شناسان برای مثال، تصمیمات اخلاقی هدایتگر را برای انجام بستر امور همواره مورد تأیید قرار می دهند همین غلیان احساسات مردم باعث شد كه مردم، رونالدریگان را با وجود كشتار سربازان آمریكایی در لبنان، بار دیگر در دهه ۱۹۸۰ انتخاب كنند؛ زیرا او را حول محور دستاوردهای سیاسی، اقتصادی اش می دیدند، بویژه آن كه او را بر مواضعش صادق و شفاف یافتند.
درست عكس این مسأله در سال ۲۰۰۴ علیه جمهوریخواهان و اشغال عراق با سیاستهای غلط آنها اتفاق افتاد كه مردم را از هر گونه مداخله در موضعگیری به نفع آنان متنفر نمود، اما اشتباه دموكراتها و شخص جان كری در این بود كه او نتوانست گذشته های افتخارآمیز مبارزات در جنگ ویتنام را بخوبی در معرض قضاوت افكار عمومی قرار دهد.
حال اینجاست كه به این موضوع اساسی پی می بریم كه تنها سیاستمدار بودن كافی نیست.
منبع: تایم
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید