شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

درباره اصطلاحات پزشکی


درباره اصطلاحات پزشکی
از اینکه بر من منت گذاشته و نظر این حقیر نسخه نویس را هم در مواردی ماورای «صرع» و «برص» جویا شدید غرق در شادمانی و افتخارم، البته که این شادی و این افتخار به جهت اهمیت واژه و کلمه است اما مهمتر از آن، اینکه من و همکارانم به واژه و زبان نه تنها از زاویه غرور و ملیت و نظایر آن می نگریم بلکه فراتر از آن واژه برای ما ابزاری است بسیار ضروری برای کار روزمره، چیزی چون چکش رفلکس و گوشی که تمام روز در دست هایمان چرک می شود و نه تنها این بلکه بسیار مهم تر از این ابزارها، وقتی در هنگامه روز داری شرح حال پیرزنی را می کاوی که به جهت دردی از راهی بسیار دور و با کوله باری از امید پیش تو فرستاده شده است آنگاه جایگاه ارتباط و واژه را در جایی بسیار بالاتر از پیشرفته ترین تجهیزات تشخیصی و درمانی می یابی.
به راستی چند جمله و کلمه که ارتباط را به درستی برقرار می کنند در بسیاری از موارد بیش از چندین «ام آرآی» با تزریق و بی تزریق مفید خواهند بود. وقتی عمیقاً معنای «بیج بیج» در لهجه گیلکی را درک می کنی و تفاوت آن را با «زرچه» و «فریادی» می فهمی آنگاه با چشمانی بسیار باز تر به درد و بیماری می نگری و مفید تر خواهی بود.
بنابراین به عنوان یک مصرف کننده ساده که نیاز خود به محصولات کارخانه شما را عمیقاً و با پوست و گوشت خود درک کرده بر خود فرض می دانم که نظرات خود را بی پرده پوشی و بی خوف از رنجاندن کسی به اطلاع شما برسانم چرا که تصور می کنم تا تقاضای روشن و واضحی مطرح نشود هیچ عرضه مناسبی ارائه نخواهد شد.
قطع نظر از واژه های پیشنهادی اینجانب میل دارم از مسائل کلی تری شروع کنم حتی کلی تر از اصولی که آنها را ابتدای گفتار نقطه شروع تردیدناپذیر خود مقرر داشته اید.ابتدائاً من درک نمی کنم که چرا به طور اخص صحبت از «علم» و «زبان علم» است.
آیا فرهنگستان فقط متولی علم و زبان علم است؟ آیا فرهنگ تنها شامل علم است؟ آیا فرهنگستان تنها متولی ارتباط در حیطه علم است؟ اگر این چنین است آیا پرداختن به علم بدون در نظر گرفتن سایر جنبه های فرهنگ امکان پذیر است؟
واقعیت این است که مشکلات ما در ارتباطات عمومی و زبان رایج هیچ دست کمی از مشکلات ما در زبان علم ندارد. ما به یک باره در برابر هجوم مفاهیم و تکنیک هایی هستیم که محل تولد آنها در جای جای دنیا بوده است؛ مفاهیمی که جایگاه اجتناب ناپذیر خود را در زندگی ما پیدا می کنند، مفاهیمی که در بسیاری از موارد فراروییده زمینه قبلاً موجود در کشور ما نبوده اند و در هیچ جای دنیا نیز چنین نیست. تولید و تثبیت کلمه برای هریک از این مفاهیم به نحو اجتناب ناپذیری در بین مردم رواج می یابد و یکسان نبودن این واژه ها تا مدت ها سردرگمی ای ایجاد می کند که بر کیفیات زندگی مردم تاثیر می گذارد.
مثال؛ مفهوم «اپی لپسی» با طب مدرن وارد می شود؛ بیماری ای که تنها علامت آن چند لحظه بیهوشی است که گاه با لرزش و انقباضاتی در بدن نیز همراه است و علت آن نوعی اختلال الکتریکی در «عصب» ها - سیم های مغز است و بیماران هیچ اختلال عقلی یا شخصیتی ندارند. مردم و بسیاری از پزشکان بدون تامل کلمه اپی لپسی را «صرع» ترجمه می کنند و واضح است که این همان بیماری است. اما «صرع» مفهومی است مربوط به قرن ها پیش حامل برداشت هایی که قرن ها پیش درباره این بیماری وجود داشت.
زمانی که تصور می شد انسان فقط صرع می گیرد و طاعون و وبا، زمانی که تصور می شد صرع محصول نوعی روح شیطانی است که باید از آن تبری جست. زمانی که تصور می شد مصروع انسانی است سوای انسان های دیگر با شخصیتی خاص و مشکلات عصبی یعنی روحی، حال آنکه «اپی لپسی» به معنای مدرن آن ضرورتاً هیچ یک از این خصوصیات را ندارد. ترجمه بلافاصله اپی لپسی به صرع یعنی انتقال این مفاهیم به اذهانی که از نظر سطح فرهنگی نیز پذیرای چنین مفاهیمی هستند یعنی استفاده از کلمه ای که از خود بیماری بدتر است. کلمه ای که صرف حضور آن خانواده ای را در رنجی مداوم می اندازد.
انتخاب بین این دو کلمه که تصادفاً هر دو بیگانه هستند انتخابی است که نتایج بسیار متفاوتی برای بیمار به بار می آورد و البته بنده اپی لپسی را ترجیح می دهم. این یک نمونه بارز است که کمبود کلمه و واژه به عنوان یک ابزار و سوءتفاهم راجع به آن مشکلات زیادی نه در حیطه علم که در زندگی روزمره می آفریند. در اینجا هیچ مشکل علمی ای وجود ندارد.
پزشکان همه مطالب در مورد اپی لپسی را در کتاب های انگلیسی می خوانند و از آنجا که آخرین تحقیقات در این زمینه به زبان انگلیسی ارائه شده نوعی یکنواختی نیز در بین همه کشور ها پدید آمده است.
حالا اگر کسی بخواهد پزشکان را مجبور کند که اپی لپسی را چیزی دیگر بخوانند یعنی از هیچ و برای هیچ مشکل ایجاد کرده اما اگر کسی سعی کند اپی لپسی را در زبان محاوره مردم جا بیندازد مشکلات زیادی را حل کرده اما داستان به همین جا تمام نمی شود. بیماران اپی لپتیک تشنجات مختلفی پیدا می کنند که برخی با کاهش سطح هوشیاری همراه است و برخی نیست، برخی با لرزش همراه است و برخی نیست.
در لاتین برای هرکدام از این حالات یک کلمه وجود دارد. «سیژر» یعنی هر پدیده غیرعادی شامل حسی و حرکتی که ممکن است با کاهش سطح هوشیاری همراه باشد یا نباشد اما «کانوالشن» یعنی «سیژر»ی که اختصاصاً با لرزش های سراسر بدن و کاهش سطح هوشیاری همراه است. در زبان فارسی برای هر دو این حالات فقط یک کلمه «تشنج» وجود دارد. که تشنج در ذهن بیماران عمدتاً «کانوالشن» را متبادر می کند ولی پزشکان در کمبود کلمه با تشنج هر دو حالت را در نظر دارند.
دکتر بابک زمانی
متخصص مغز و اعصاب
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید