شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


مواجهه در خانه


مواجهه در خانه
زمانی می‌گفتند «زن با لباس سفید به خانه شوهر می‌آید و با لباس سفید هم از این خانه می‌رود» ولی حالا گرچه زن با همان لباس سفید می‌آید، ولی بعضی از آنان ترجیح می‌دهند قبل از اینكه با لباس سفید این خانه را ترك كنند، با به اجرا گذاشتن مهریه خود، با ماشین‌های لوكس سفید، این خانه را ترك كنند كه امروزه بر پایه چنین تفكری دادگاه‌ها مملو از دادخواست‌هایی است كه گرفتن مهریه در آن حرف اول را می‌زند و مهریه كه می‌بایستی ضامن دوام خانواده باشد عامل فنای آن شده است.
حال ممكن است عامل دومی هم به آن اضافه شود كه اگر در مورد آن درست فكر نكنیم و از كنار آن با سهل‌انگاری بگذریم، هضم آن برای بسیاری از خانواده ها چندان آسان نیست و جامعه را به سوء هاضمه‌ای دیگر مبتلا كند كه در كنار عامل مهریه دست در دست هم بیش از پیش كانون خانواده را مورد تهدید قرار دهند.
اشتغال زنان اقتصاد خانواده در سال‌های نه چندان دور فقط بر پایه توان مالی مرد خانه اداره می‌شد و نام زن به معنی عام مترادف بود با كدبانوی خانه، یعنی كسی كه باید وظیفه نگهداری از بچه‌ها، آشپزی و رفت و روب منزل را بر عهده می‌گرفت.
گرچه در سال‌های اخیر این مفهوم دیگر به معنی عام نیست و شاهد دگرگونی در این مناسبات هستیم، ولی هنوز هم وقتی صحبت از اقتصاد خانواده پیش می‌آید، این مردان هستند كه حرف اول را می‌زنند و در بسیاری از موارد زنان همان كدبانوی سابق هستند و یا اگر هم شاغل باشند باز هم اقتصاد خانواده در درجه اول بر حقوق مرد استوار است و حقوق زنان جنبه تكمیلی دارد مگر اینكه خود زن به دلایل گوناگونی از جمله طلاق، مرگ و یا اعتیاد همسر و غیره سرپرست خانوار باشد كه در این صورت دیگر باید به تنهایی بار سنگین مخارج خانه را بر دوش بكشد كه در صورت داشتن چند فرزند اداره چنین خانواده‌ای توسط یك زن واقعاً كار طاقت‌فرسایی است و فشار فوق‌العاده‌ای را باید متحمل شود كه غالباً بر اثر همین فشارهای مالی و روحی و روانی زنان سرپرست خانوار در سنین میانسالی به پیری زودرس مبتلا می‌شوند.
در مواردی غیر از این كه مرد توانایی اداره خانواده را دارد و زن به اختیار خود شاغل است و غالباً هم حقوقش را برای موارد غیر ضروری هزینه می‌كند، با آمدن اولین نوزاد ممكن است برای همیشه عطای شغلش را به لقای آن ببخشد و مانند نیاكان خود وظیفه خانه‌داری را به شاغل بودن ترجیح دهد و اگر هم مایل به این كار نباشد از سر اجبار به این كار تن می‌دهد.
در این‌گونه موارد زنان به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول زنانی هستند كه تحصیلاتی در حد دیپلم و یا پایین‌تر دارند كه راحت‌تر با موضوع كنار می‌آیند و گروه دوم زنانی با تحصیلات عالی هستند كه كنار آمدن با این موضوع برای آنان به معنی استفاده نكردن از سالهای طولانی مشقت درس خواندن و مخارج گزافی كه برای این كار هزینه كرده‌اند است و نمی‌توانند به آسانی چنین امری را قبول كنند و اینجاست كه جرقه اولین اختلاف میان زن و شوهر زده می‌شود كه شاید پایان خوشی هم نداشته باشد.
البته در همه موارد هم این گونه نیست و بعضی از مردان هم بی‌میل نیستند كه حقوق همسرشان مكملی برای مخارج خانه باشد، ولی اگر به قول معروف مرد خانه دستش به دهانش برسد و بخواهد قدرت خود را در خانه رسمیت بخشد، از این اهرم استفاده كرده و زن را مجبور به پذیرش آن می‌كند.
مخصوصاً كه در اینجا قانون هم مردان را یاری می‌كند و زن بدون اجازه شوهر حق شاغل بودن را ندارد. در این گونه موارد هر چه تحصیلات زنان سیر صعودی داشته باشد،‌ به همان اندازه پذیرش خواسته‌های شوهر مبنی بر ترك شغل و نشستن در خانه كه برای آنان حكم «خانه‌نشینی»‌ را دارد، سیر نزولی دارد و این امر را نوعی سركوفت و توهین و مردسالاری مطلق و ناعادلانه می‌دانند كه حتی ممكن است تا مرز جدایی بر خواسته خود پافشاری كنند.
● عوامل رویكرد زنان به اشتغال
اگر علت رویكرد زنان به اشتغال به عنوان یك پرسش مطرح شود، پاسخ‌های متفاوتی دارد كه از آن جمله: كمك به اقتصاد خانواده، كمك به اقتصاد ملی، عزت‌مندی اجتماعی، اثبات قابلیت‌های زنان در عرصه‌های اجتماعی، استقلال مالی، فرار از تنهایی زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه‌ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه‌های زنانه مانند معلمی و مامایی مطرح می‌شود كه در جای خود قابل تأمل است.
افزایش زنان تحصیل كرده در سال‌های اخیر و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه‌های اقتصادی افزایش داده و دولت نیز به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار كار، نسبتی معنادار دیده می‌شود.
البته با وجود پیشرفتی كه زنان نسبت به قبل در زمینه ورود به دانشگاه‌ها و افزایش زنان تحصیل‌كرده داشته‌اند و در این موارد گوی سبقت را از مردان ربوده‌اند، هنوز با مردان در زمینه اشتغال و تصدی پست‌های مدیریتی فاصله زیادی دارند و با وجود تحصیلات بالاتر سهم كمتری از پست‌های مدیریتی را به خود اختصاص می‌دهند. طبق آمار رسمی سال ۱۳۷۵ بیشترین شاغلان زن در گروه حقوق بگیران قرار دارند كه ۶۰ درصد آنان را شامل می‌شود و تنها ۹/۰ (كمتر از یك درصد) شاغلان زن كارفرما هستند.
زنان شاغل بیشتر در نقاط شهری (۵۶ درصد) سكونت دارند و در گروه سنی ۲۹-۲۵ سال هستند و پس از آن گروه عمده‌ای مشغول ازدواج و پرورش فرزند و به طور كل امور خانواده می‌شوند و از لحاظ اقتصادی صددرصد به مردان وابسته هستند.
مهم‌ترین مشكلی كه زنان خانه‌دار را تهدید می‌كند امنیت اقتصادی است كه گاه به عنوان شمشیری بر بالای سر آنان از جانب مردان قرار دارد و هر زمان كه مرد قدرت خود را به عنوان رئیس خانه در خطر می‌بیند از این حربه استفاده كرده و معمولاً از آن هم نتیجه می‌گیرد.
در برخی خانواده‌های سنتی مرد‌سالاری به عنوان یك اصل پذیرفته شده و زنان پذیرش خواسته‌های شوهر را نوعی امر واجب می‌دانند كه بقای كانون خانواده بر آن استوار است ولی در خانواده‌هایی با تفكرات فمینیستی و برابری حقوق زنان و مردان، مردسالاری دیگر ضامن دوام خانواده نیست و زنان خود را در تمامی تصمیم‌گیری‌هایی كه به خانواده مربوط می‌شود دخیل می‌‌دانند به عبارت دیگر همان چیزی كه زمانی باعث دوام خانواده می‌شد، این بار ممكن است باعث فنای آن شود.
این گونه زنان به خوبی می‌دانند كه وابستگی اقتصادی آنان به مرد به معنی رسمیت بخشیدن ریاست خانواده به مرد و به حاشیه رانده شدن آنان از تصمیم‌گیری‌های اصلی خانواده است و مردان نیز به خوبی می‌دانند كه استقلال مالی همسر، قدرت آنان را در خانواده به چالش می‌كشد و مهم‌ترین حربه‌ای كه از آن در موارد ضروری استفاده می‌كنند را از دست آنان می‌گیرد.
اینجاست كه تقابل دو تفكر به خوبی اثرات مخرب خود را نشان می‌دهد و اگر به قول معروف زن و مرد قبل از ازدواج سنگ‌های خود را وا نكنند و یا از كنار این مسئله به سادگی عبور كنند، بعداز ازدواج كار مشكلی در پیش روی خود دارند كه ممكن است آفتی غیرقابل درمان در زندگی آنان باشد.
گرچه اشتغال زنان امكان پشتیبانی اقتصادی آنان را از خانواده فراهم می‌سازد و فعالیت زن، در فرض اول به بالا رفتن درآمد خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر می‌انجامد، اما ضرورتاً رضایتمندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمی‌آورد.
● مزایا و مضرات اشتغال زنان
گذشته از آثار اقتصادی كه اشتغال زنان می‌تواند بر اقتصاد خانواده داشته باشد، از آنجا كه استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشاركت در تصمیم‌گیری حاكم می‌شود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و الگو گرفتن از آن، خود را برای ایجاد رابطه‌ای دموكراتیك در زندگی مشاركتی آینده آماده می‌سازند و فرهنگ جدیدی در خانواده‌های نسل آینده ایجاد می‌شود.
فرزندان چنین خانواده‌هایی در صورتی كه همسرشان شاغل باشد بهتر می‌توانند به تفاهم دست یابند. از دیگر مزایای اشتغال زنان كه فرزندان از آن تاثیرپذیرند این است كه زنان شاغل به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روش‌ها و تنظیماتی در اداره زندگی می‌پردازند كه بیشترین نظم و كارآیی را داشته باشد.
به عبارت دیگر گرچه حضور كمی زن در خانه كاهش می‌یابد، اما كیفیت حضور وی تقویت می‌شود. یعنی در ساعات كمتر به فعالیت‌های بیشتری می‌پردازد و فرزندان را با چگونگی تصمیم‌گیری و انجام امور خود آشنا می‌كند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتكار بیشتری برخوردارند.
اما از طرفی دیگر حضور نداشتن پدر و مادر در خانه سبب می‌شود كه زمانی كه فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در كنار خود نداشته باشند، از این‌رو تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه می‌شود و زمینه‌های آسیب‌پذیری آنان به دلیل نبود كنترل و نظارت والدین افزایش می‌یابد. به طوری كه آمار بزهكاری فرزندان در خانواده‌های فاقد حضور مادر، بیشتر است.
دوران كودكی مهمترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و حضور نداشتن مادر به ویژه در سه سال اول زندگی، كودك را با مشكلات عاطفی مواجه می‌سازد. سپردن فرزندان به مهدكودك نیز به دلیل آن كه فعالیت‌های پرورشی مهدكودك‌ها قاعدتاً با انگیزه‌های اقتصادی انجام می‌شود، نمی‌تواند جایگزین مناسبی برای مادر باشد.
● سخن آخر
جامعه نوین ایران اشتغال زنان را به عنوان واقعیتی اجتناب‌ناپذیر پذیرفته است و از این واقعیت گریزی نیست. اگر عامل اقتصادی را نیز در نظر بگیریم، بدون استفاده ماندن نیمی از جمعیت فعال كشور كه برای پرورش و تحصیل آنها جامعه بهای سنگینی پرداخته است، كار درستی نیست و از نظر شرعی و عقلی نیز توصیه نمی‌شود.
پس در مورد پذیرش اشتغال زنان بحثی نیست و با شرایطی كه جامعه كنونی ما دارد و افزایش آمار دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر كه بدون تردید بسیاری از این دانشجویان در آینده‌ای نزدیك بعد از فارغ‌التحصیل شدن جذب بازار كار می‌شوند، این امر نمود بیشتری پیدا كرده و بیش از پیش خود را برجامعه مردسالار ایران تحمیل می‌كند.
حال چگونگی برخورد با این پدیده نوین است كه تعیین می‌كند اشتغال زنان برای خانواده فرصت است یا آن را تهدید می‌كند. در اینجا مهمترین فاكتوری كه وجود دارد فرهنگ‌سازی و آمادگی جامعه برای برخورد عاقلانه با آن و تفاهم زن و مرد و پذیرش شرایط هر یك از آنان قبل از ازدواج است.
مردان باید متوجه باشند كه زنان امروز، تنها در نقش كدبانو ظاهر نمی‌شوند، آنان اغلب به‌خاطرتحصیلاتی كه دارند و نیز شرایط نوین جامعه، كارآفرین هستند. بنابراین بر مطالبه حقوق خود در مناسبات خانوادگی پای می‌فشارند، همانگونه كه اگر كارشان به طلاق كشید از حق طلاق خود نمی‌گذرند. پس اگر مردان مغرور نمی‌خواهند تاوانی دیگر را پس دهند، این بار نباید باز هم به سیاق نیاكان خود رفتار كنند و در مورد اشتغال یا عدم اشتغال همسرشان بعد از ازدواج با چشم باز تصمیم بگیرند كه اگر این‌گونه نباشد «خود كرده را تدبیر نیست.»
زاهدالدین سلگی:
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید