جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


جذابیت شرور بورژوازی


جذابیت شرور بورژوازی
● درباره «پارک وی»
به همان اندازه که در سینمای ما نمی توان از مولف و نظریه مربوط به آن صحبت کرد، بحث درباره ژانر و سینمای وابسته به ژانر امری است بیهوده. حال این فیلمساز هر کس می خواهد باشد. این را هم از خود جیرانی کم نشنیده ایم که سینمای ایران ژانر پذیر نیست. به هر حال ژانر به مفهوم اصلی اش متعلق به یک فرهنگ خاص با گستره زیبایی شناسی و نشانه شناسی خاص و متفاوت است(امریکا)که به هیچ وجه به سینمای ایران نمی تواند متصل شود مگر در حد یک سری فانتزی های هنری و ذهنی.
همین مورد کافی است تا کارگردان سینمای ما برای ساختن فیلمی چون پارک وی و برای پنهان کردن نقاط ضعف این چنینی در نگارش فیلمنامه و پرداخت نهایی از موارد و مسائلی کمک بگیرد که نه تنها باعث می شود مخاطب از جهان فیلمش فاصله بگیرد بلکه حتی واکنشی جز خندیدن نداشته باشد. یکی از این شاید ایرادات را باید افراط در شخصیت پردازی بدانیم. یعنی اولویت دادن شخصیت پردازی به فضاپردازی و فضاسازی.
دو نمونه برتر این نوع سینما را در آثار شابرول و آرجنتو به خوبی می توان مشاهده کرد. از آنجایی که خود جیرانی در جلسه مطبوعاتی فجر، فیلم خود را به آرجنتو ارجاع داد (هرچند در باب مفاهیم مذهبی)، بد نیست یک مقایسه نسبتاً ساده ما بین جهان این دو متن داشته باشیم. دو نکته بسیار مهم و قابل توجهی که در فیلم های سینماگرانی چون آرجنتو وجود دارد، فضا سازی بسیار دقیق و تاثیر گذار و ساختار باسمه یی و کاملاً گروتسک آنها است. این دو مورد با دقت تمام در فیلمنامه شکل می گیرند و همین باعث می شود در فیلم هیچ چیز اضافی و بی مورد وجود نداشته باشد.
و در ادامه آرامش و نوعی خونسردی خاص در طول فیلم وجود دارد که شاید بتوان این را جزء علل بعضاً ترسناک شدن فیلم ها دانست. این نوع آرامش که حاصل تسلط کامل فیلمساز به فیلمنامه و اجزای کارگردانی است، در فیلمی چون پارک وی به هیچ وجه وجود ندارد و بدیهی است که کار به زیاده گویی و بیهوده گویی کشیده می شود. شاید بتوان یک دلیل بسیار ساده ولی کلیدی را برای این موضوع عنوان کرد آن هم اینکه فیلمسازی چون شابرول در پرداخت به فیلم هایش تنها به خود هنر سینما، تعهدات روشنفکرانه و کاملاً انسانی فکر می کند و از المان ها و فرمول های این نوع سینما استفاده می کند تا سینمای شخصی و خاص خود را بسازد ولی جیرانی مثلاً از همه اینها استفاده می کند تا فیلمی بفروش و گیشه دوست بسازد. صحنه های اضافه و بی مورد فیلم را می توان به راحتی شمرد.
مثلاً صحنه مربوط به کتک خوردن پسر در خیابان آن هم از دست راننده کامیون (با آرم گنده تبلیغاتی) یا فینال فیلم. انصافاً اگر فیلم پارک وی دقیقاً بد از پایان ترانه لالایی تمام می شد فیلم به شدت موقعیت ممتاز تری پیدا می کرد.
من که پایانی میخکوب کننده تر از آن سراغ ندارم به خصوص که بازی خوب آزادی ور هم در سراشیبی قرار نمی گرفت. از اینجا به بعد مخاطب حسابی از فیلم و کاراکتر جلوتر است و همه اینها فقط و فقط به خاطر اضافه شدن چند صحنه مثلاً تازه و جدید در زمینه جلوه های ویژه در سینمای ایران است و البته از اینجا به بعد یکی از کاراکتر های واقعا سردرگم و مبهم فیلم نیز قرار است حضور پر رنگ تری داشته باشد.
کاراکتر های غیر اصلی هم بعضاً حضوری غیر ضروری دارند و هر چه بیشتر به مبهم شدن اثر و البته خنده دار شدن فیلم کمک کرده اند و جالب اینکه جیرانی صحنه مربوط به خونریزی پدر را حذف می کند تا از خنده ها جلوگیری کند چون مثلاً رنگ خون قرمز نیست. به جرات می گویم اگر رو مودش باشید صحنه های اینچنینی فیلم های آرجنتو حسابی خنده دار هستند، اما تفاوت را باید در خود آگاهی کارگردان و آن جنس پرداخت باسمه یی دانست.
یکی از تفسیرهایی که می توان نسبت به متن داشت، (صرف نظر از قصد و نیت فیلمساز) نکوهش حماقت و بی سوادی طبقه بورژوای حاضر در جهان فیلم است که می توان به نوعی آن را به بیرون از متن هم تعمیم داد. در واقع این انتخاب و رویکرد فیلمساز نسبت به این دسته از افراد جامعه در سینمای ما کاملاً اپیدمی شده (اقلیما را به یاد آورید یا مثلاً مفهوم خانواده در فیلم تقاطع را بررسی کنید).
همه چیز کاملاً بی منطق و الکی است و در نهایت حماقت کاراکتر است که باید داستان را به پیش ببرد، چرا در پارک وی مادر باید روانپزشک باشد و قتی که مخاطب از همان ابتدای فیلم متوجه مریض بودن رفتار داماد و مادرش می شود؟ غیر از این می توان نتیجه گرفت که مثلاً دانشکده های ما یک مشت بی سواد را تحویل جامعه می دهند؟ (زوج مهندس آتش بس یادتان هست؟) و چندین و چند چرای دیگر.
در نهایت هیچ شکی در تفسیر مذکور مبنی بر نکوهش این طبقه خاص و بعضاً تخیلی که به پیشبرد روایت به روش غلطی کمک می کنند وجود ندارد اما نکته بسیار مهم و قابل توجه این است که خود جیرانی روشی را که برای روایت و بیان فیلمش انتخاب کرده به طرز خیره کننده یی وابسته به جذابیت های آشکار بورژوازی است.
وقتی فیلمسازی می خواهد اندک پیامی که برای مخاطبش در نظر گرفته را به همان روش نکوهش شده و کاملاً وابسته به المان های غیر اجتماعی و غیرقابل درک بیان کند، چگونه می تواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند؟ دلیل خنده تماشاچیان یا بی تفاوتی آنها را در همین موارد باید جست وجو کرد. لطفاً بحث ژانر و سبک سینمایی را هم به زمانی دیگر و موقعیت سینمایی دیگری موکول کنید. دی وی دی ها و کتب سینمایی فراوانی درباره ژانرها وجود دارند. کاش جیرانی پارک وی را همان طور که هست نمایش می داد.
محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید