چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


گردش سرمایه در جوامع اسلامی


گردش سرمایه در جوامع اسلامی
یكی از مسایل مهم در اقتصاد جامعه نمونه و برتر اسلامی كه بر پایه آموزه های و حیانی قرآن شكل می گیرد، مسئله گردش سرمایه است، زیرا بسیاری از ظلم ها و ستم ها در جوامع بشری از این ناحیه شكل گرفته و پدیدار می شود.
گردش نادرست و نارسای سرمایه در جوامع بشری موجب می شود تا انسان ها در وضعیت مطلوبی قرارنگیرند و نتوانند استعدادها و قوای خویش را آزاد، تقویت و به كمال برسانند.
وضعیت نامطلوب اقتصادی بیشتر مردم عامل مهمی برای نارسایی در كمالی شدن آدمی است. از این روست كه در روایات اسلامی بینوایی و فقر را با كفر و بی دینی برابر نهاده و گفته اند: «كادان یكون الفقر كفرا؛» نزدیك است كه فقر همان كفر باشد. دستكم می توان مدعی شد كه بی نوایی بشر عامل اساسی كفر و بی دینی اوست.
از این رو، قرآن با شناسایی عوامل ایجادی فقر و مبارزه با آن می كوشد تا زمینه ای مناسب برای ایمان آدمی پدید آورد؛ به ویژه كه در مفهوم اسلامی مراد از ایمان همان دست یابی انسان به ابزارهای كمالی و رشدی انسان است. دین و ایمان چیزی جز دستورها و برنامه هایی خاص انسان برای رهایی از بندهای طبیعت و بهره گیری از آن ها برای رسیدن به كمال شایسته و سزاوار وی نیست. تمامی دستورها و آموزه های و حیانی قرآن و دیگر كتب آسمانی در این راستا فرو فرستاده شده است.
از آن جایی كه فقر به عنوان مانع ایمان و راه كمالی شناسایی شده است مبارزه با آن به عنوان اصل راهبردی در دستور كار و برنامه هایی و حیانی كتب آسمانی و قرآن قرارگرفته است. برای رسیدن به مطلوب قرآن نخست می كوشد تا عوامل ایجادی فقر را شناسایی و راه مبارزه با آن را بیان دارد و یا با بررسی موانع تحقق كمالی از جمله فقر آن موانع را نیز از پیش رو جوامع بردارد.
قرآن روش خاصی برای ریشه كنی بنیادین در پیش می گیرد. به این صورت كه می كوشد تا عوامل شناختی، بینشی و نگرشی را شناسایی كرده و بستر و زمینه های رشد موضوعی را ردگیری كرده و با تغییر در شناخت ها و بینش ها، نگرش و گرایش انسانی و جوامع را دگرگون سازد.
از آن جایی كه در بینش قرآنی جوامع انسانی به قصد تسخیر انسان از انسان و بهره برداری بیش تر از منابع و استعدادهای طبیعی شكل گرفته است و بهره كشی از یك دیگر به عنوان ساختار وجودی و ذاتی انسان شناسایی و ردگیری شده است و از سوی دیگر مسئله استعمار و آبادانی نیز به عنوان انگیزه طبیعی و هدف میانی انسان در شریعت وحیانی تشریع و قانونی شده است، به طوری طبیعی در نگرش قرآنی انسان به دو جهت در گردآوری سرمایه و ایجاد فقر نقش اساسی بازی می كند.
به این معنا كه از یك سو هر انسانی می كوشد تا بر پایه گرایش غریزی خود همه چیز را برای خویش فراهم آورد و به جهت حب ذات همه عوامل رشد و تعالی خویش را گردآورد. ترس از فقدان سرمایه و عوامل رشد موجب می شود كه به تكاثر و گردآوری روی آورد. از آن جایی كه عقل حكم می كند كه احتیاط كند از بخشش و بذل و انفاق آن چه فراهم آورده به دیگران خودداری ورزد. استعمارگری آدمی برای فراهم آوردن بیشترین امكانات برای خود جهت دست یابی به كمال انجام می شود.
در حقیقت كمال گرایی انسان موجب می شود تا برای دست یابی به عوامل كمالی به آبادانی زمین و طبیعت دست زند تا هر آن چه را برای كمال خود مفید می یابد كشف و از آن بهره برداری كند.
ترس از دست دادن موجب می شود تا در گردآوری و تكاثر آن بكوشد. این گونه است كه گردآوری و ذخیره برای انسان ارزش می یابد و خود را به عنوان یك اصل نشان می دهد.
راهبرد اساسی انسان عاقل آن است كه بیشتر آباد كند و در راستای آبادسازی بیشترین بهره كشی از دیگران را انجام دهد و آن چه را از راه بهره برداری و آبادسازی گردآوری كرده است انبار و ذخیره نماید تا روزی گرفتار فقدان سرمایه برای ادامه راه تكاملی خود نگردد.
بنابراین می توان چند عنصر شناختی و بینشی را در این تحلیل ردگیری و شناسایی كرد. برخی از این عناصر امری طبیعی و در اصل مطلوب و سازنده هستند هر چند كه به جهاتی به صورت نادرست مورد استفاده قرارگرفته اند.
عنصر نخست عنصر حب ذات و دوستی آن است كه امری ذاتی و مطلوب است. دومین عنصر كمال گرایی انسان است. این دو عنصر موجب می شود تا انسان در پی راه ها و عواملی باشد كه وی را برای رسیدن به كمال یاری رساند.
بنابراین می كوشد تا با آبادانی زمین و طبیعت مواد و زمینه های لازم برای رشد و تكامل خود را فراهم آورد. از این رو اقدام به آبادی زمین می كند ولی از آن جایی كه به تنهایی نمی تواند به آن چه می خواهد برسد و همه عوامل و بستر و مواد لازم تكاملی خود را فراهم آورد به تسخیر دیگران اقدام می كند.
تسخیر متقابل تضادها و اختلافات را دامن می زند. برای رهایی از این مشكل و كاهش تضادها، به جامعه گرایش پیدا می كند. در حقیقت جامعه عبارت است از مجموعه ای از انسان ها و مردمان كه برای تسخیر یك دیگر گردآمده اند و برای كاهش تضاد منافع و اختلافات، قانون و یا قوانین را وضع می كنند تا رفتارهای متضاد و متخالف را تعدیل كند.
بنابراین ساخت اصلی جوامع را قانون های بازدارنده شكل می دهد و جامعه مدنی جامعه ای است كه قوانین آن از حالت رسوم و سنت ها خارج شده و به شكل مدون در آمده و همه شهروندان آن جامعه آن را به عنوان قانون اساسی و مكتوب پذیرفته و به آن عمل می كنند؛ چنان كه جامعه مدینه النبی به طور دقیق همین معنا و مفهوم را می رساند. پیش از پیامبر(ص) جامعه بدوی همراه با قوانین نامكتوب وجود داشت كه قوانین شفاهی به نام رسم و سنت بود.
اكنون جوامع با قوانین نانوشته و نوشته شكل گرفته است تا امكان بهره برداری درست از منابع و سرمایه های طبیعت كه به شكل تسخیری از یك دیگر و آبادسازی به دست می آید برای افراد و شهروند جامعه فراهم آید؛ اما مشكل آن است كه برخی به جهاتی این قوانین را دور می زنند و یا تحریف و تفسیری نادرست از آن به دست می دهند تا از امكانات بیشتری بهره برند و بهتر و بیش تر به استعمار و تسخیر دیگر بپردازند.
ریشه این می تواند دو مسئله مهم باشد: یكی از مسایل ترس از دست دادن هاست؛ زیرا مردمان همواره با خشك سالی و قحطی و یا بی نوا شدن سرمایه داران و اهل نوا را شاهد بوده اند و از سوی دیگر حرص و آز به عنوان امری طبیعی و قوه ذاتی در بشر وجود دارد بنابراین این دو مسئله و عواملی همانند این دو موجب می شود كه برخی از قانون تجاوز كرده و به استعمار بیشتر و یا بهره كشی بیش تر روی آورند و حقوق برخی از افراد را غصب كرده و از آن بهره برداری كنند. ذخیره سازی و انباشت ثروت و تكاثر امری است كه این گونه در جوامع بشری پدیدار می شود.
از این روست كه قرآن می كوشد تا پس از شناسایی علل و عوامل تكاثرگرایی و انباشت ثروت و نیز ظلم و ستم كه موجب فقر و بی نوایی شماری از انسان ها می شود با تغییر در شناختی و بینشی مردمان آنان را به نگرشی جدیدی برساند تا در حوزه عمل گرایش ایشان نیز دگرگون شود.
به عنوان نمونه قرآن با تغییر در نگرش انصار كاری كرد كه ایشان مهاجران را بر خود مقدم می داشتند و اموال خویش را با آن كه بدان نیاز داشتند ایثار می كردند و مهاجران فقیر را بر خود مقدم می داشتند؛ زیرا نخست دریافته بودند كه موثر در هستی خداوند است و همان آفریدگار ایشان پروردگاری است كه آنان را به كمال می رساند و این گونه نیست كه تنها دارایی های موجود مادی می تواند ابزار تكاملی و رشد ایشان باشد بلكه آن كس كه در تكامل انسان نقش جدی و مستقیم و موثری دارد خداوند است كه به نام پروردگاری هویدا و آشكار می شود و هركس را بخواهد به كمال می رساند.
هرچند كه ماده و سرمایه و طبیعت ابزارهای رشدی و تكاملی هستند ولی تنها ابزار و یا عامل نیستند بلكه عوامل دیگری چون پروردگار وجود دارد كه نقش او جدی تر و موثرتر است. از سویی پذیرفتند كه خداوند پروردگار است كه به هر كس بخواهد از سرمایه می دهد و یا می گیرد.
این روشی است كه قرآن برای تغییر در نگرش و رفتار مردمان انجام داده و موفقیت آن را در میان انصار شاهد بوده ایم. اما این تنها روش نیست؛ زیرا قرآن افزون بر تغییر بینش و نگرش می كوشد تا ابزارهای قانونی نیز فراهم آورد تا در صورت و شكل های دیگر به هدف دست یابد. به این معنا كه منظومه آموزه های شناختی و دستوری قرآن شبكه ای در هم تنیده و پیچیده ای است كه انسان و جامعه را به هدف خاصی رهنمون می سازد.
اگر در حوزه روشی و یا شناختی و یا بینشی و منشی تغییر ایجاد می كند و از راه آموزش و پرورش مقدمات تغییر را فراهم می آورد با ابزارها و روش های دیگری نیز این كار را انجام می دهد. بنابراین در كنار آموزش و پرورش و فرهنگ سازی اقدام به برنامه های عملی و قانونی دیگری می كند كه می توان به قوانین مختلفی اشاره كرد كه به صورت تشویقی و یا تنبیهی به مورد اجرا می گذارد. در حوزه تشویقی به افراد جامعه تاكید می شود كه انفاق برادر نماز است و هر كس نماز می خواند آدمی انفاق گر و بخشنده است.
از سوی دیگر قرآن روش های تنبیهی را نیز پی می گیرد. در هر جایی كه خداوند شخصی را تنبیه می كند، وی را وا می دارد كه انفاق كرده و مالی را در راه خدا هزینه كند. این گونه است كه مساله كفارات مالی مطرح می شود تا ثروت از انباشتگی رهایی یابد و گردش آزاد و روان سرمایه در كل جامعه انجام شود تا همگان از فواید و آثار آن به ویژه در حوزه تكاملی و رشدی بهره برند.
در حقیقت گردش سرمایه به شیوه ها و راه های مختلفی در دستور كار قرار می گیرد. خداوند در تحلیل و تعلیل كلی درباره بسیاری از روش ها و دستورها و قوانین اقتصادی می فرماید كه هدف از آنها گردش سرمایه است تا سرمایه ها در دست شماری از اشخاص نماند: آن چه خدا از اموال مردم آن آبادی ها بدون پیكار مجاهدان به پیامبرش بازگردانید سهمی از آن به خدا اختصاص دارد كه می بایست در راه او هزینه شود و سهمی از آن پیامبر و سهمی برای خویشاوندان او و یتیمان و مستمدان و در راه ماندگان است. این تقسیم بدان جهت است كه این اموال و سرمایه میان توانگران شما دست به دست نگردد. (حشر آیه۷)
بنابراین در یك تعلیل كلی علت را دست به دست نشدن سرمایه در دست سرمایه داران و توانگران بیان می كند. بنابراین هدف از دستورهای اقتصادی چه تشویقی و چه تنبیهی گردش سرمایه در جامعه است و این كه تنها در دست عده ای نباشد و در میان آنان نگردد.
قرآن بخشی را به خدا اختصاص می دهد و سپس بیان می دارد كه آن سهم را می بایست به مهاجران فقیر و بی نوایی دهند كه از خانه و اموالشان رانده شده اند. (همان آیه۸) در حقیقت خداوند می كوشد تا جایگاه این دسته را بالا برد و به این وسیله هم ارزش كار مهاجران در راه خدا بنمایاند و هم به طرق مختلف آنان را از مواهب و ثروت زمین بهره مند گرداند.
به هر حال گردش سرمایه از مهم ترین مسایل و مباحثی است كه در جامعه برتر به طرق مختلف مورد توجه و تاكید قرار گرفته است و راهكارهای برون رفت از مشكل گردش سرمایه در دست توانگران حل و بیان شده است. بنابراین اگر بخواهیم جامعه برتر و نمونه قرآنی ایجاد كنیم می بایست همه این قوانین را به طور كامل مراعات و عمل نماییم.
خلیل جواهری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید