پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بیماری های عصر جدید تراژدی جنگ میکروبی آمریکا


بیماری های عصر جدید تراژدی جنگ میکروبی آمریکا
حقیقت درباره منشأ بسیاری از بیماری های نادر، علاج ناپذیر و یا آن دسته از بیماری هایی كه در اصطلاح غرب «یتیم» خوانده می شوند و گریبانگیر بشر امروزی هستند، چیست؟ آیا باید آنها را، آن گونه كه بسیاری نیز باور دارند، از تبعات مدرنیسم و حاصل تراوشات بیش از حد مغز بشری دانست و یا به دنبال علتی دیگر بود و ریشه را در جایی دیگر جست؟ نوشتار ذیل گویای حقایقی است كه پرده از بسیاری اسرار بر می دارد و چشم ها را بر سفاكی هایی می گشاید، كه هرچند تلخ، آگاهی بدانها ضروری است.
«جرالد شوماخر»، سرهنگ نیروهای ویژه ارتش آمریكا، در برگی از خاطراتش می نویسد: «...تاكنون به هیچ گزارشی كه به بیماری جنگ خلیج فارس اشاره داشت، توجه نكرده و اهمیت نداده بودم. و این، تا زمانی كه سربازان تحت فرماندهی ام و خانواده هایشان بیماری هایی را بارز ساختند كه نمی توانست جز از حضور آنها در خلیج فارس و یا تماسشان با اشخاص و ابزاری كه از عراق بازگردانده شده بودند، ناشی شده باشد. و در جست و جوی حقیقت، با دكتر گارت نیكولسون برخورد كردم... و «طرح همروكال» حكایت عمیق و شوك آور آنچه واقعا به وقوع پیوسته، است.
اكنون، وقت آن رسیده كه مردم با حقیقت آشنا شوند!»و حقیقت این است كه «بیماری های جدید» كنونی از آسمان نازل نشده، بلكه در واقع به عنوان «سلاح های میكروبی» در آزمایشگاه های نظامی تولید شده اند! این را اسناد و مداركی نشان می دهد كه خبرگزاری «آلترانفو» در ۸۰ صفحه گردآوری و اسكن كرده است، و تحقیقات بسیاری دانشمندان بر آن صحه می گذارد. به این ترتیب و براساس این اسناد و شواهد، كلیه بیماری های جدید و نوظهور مانند ایدز، سندروم خستگی مزمن، سندروم فیبرومیالژی، سندروم جنگ خلیج فارس، پاندمی آنفلوانزای مرغی و... همه و همه در واقع یكی بوده و ریشه در «مایكوپلاسما»ها دارند كه به عنوان «سلاح میكروبی» مورد استفاده قرار می گیرند! حقیقت تلخی كه دكتر «اسكات» آمریكایی از آن پرده برداشته و دكتر «گارت نیكولسون»، رئیس مؤسسه پزشكی هسته ای آمریكا، نیز در كتاب خود، «طرح همروكال»، افشا كرده است.
و این حقیقت تلخ «طرح دی لیلی» (Project Day Lily) نام دارد.اساس طرح «دی لیلی» را رویدادهایی تشكیل می دهند كه در ارتباط با «سندروم جنگ خلیج فارس قرار دارند، بیماری مرموزی كه ۱۵۰ هزار كهنه سرباز آمریكایی از آن رنج برده و ده ها هزار نفرشان بر اثر آن جان باخته اند در حالی كه از هرگونه شناسایی رسمی و معالجه و درمان محروم بوده اند، زیرا كه منشأ بیماری باید مخفی می ماند. حقیقت وجود یك عامل میكروبی در خون این سربازان را در اصل دو دانشمند آمریكایی كشف كردند.
منشأ نیز در واقع اجرای یك برنامه گسترده آزمایش برروی نظامیان و زندانیان بوده است. تمامی كارمندان و پرسنل آكادمیك ذیربط نیز هر آنچه در توان داشتند به كار گرفتند تا این اطلاعات فوق سری پنهان بماند، اگر چه موضوع «قتل» در میان بوده است! و البته، همین كشف سبب گردید تا بیمارانی كه از سندروم خستگی مزمن و بسیاری بیماری های دیگر رنج می بردند، سرانجام اجازه درمان یابند.
در «پروژه همروكال»، دكتر «نیكولسون» و همسرش -كه او نیز پزشك و پژوهشگر است- فساد مجموعه دانشگاهی و دولتی، و نیز سرمایه گذاری های مافیایی آنها، را فاش و محكوم می سازند. در این كتاب از جمله می خوانیم كه: در تپه های «مریلند»، پایگاه عظیمی متعلق به ارتش آمریكا وجود دارد كه در جریان جنگ جهانی دوم و سال های جنگ سرد به مركز عمده تحقیقات تسلیحات میكروبی این كشور تبدیل شده است.
«فورت دتریك» در واقع اولین آزمایشگاه آمریكا است كه به تولید عوامل جنگ میكروبی و دفاع در برابر همین عوامل اختصاص یافته است. و اگر چه قانون «پلوشیر» مصوبه دوران حكومت «نیكسون» این پایگاه را به خلع سلاح و تبدیل شدن به یك مركز پژوهش بیماری سرطان ملزم می سازد، اما در مؤسسه ارتش آمریكا واقع در این پایگاه، كه مسئولیت بیماریهای عفونی را عهده دار است، فعالیت های نظامی نسبتاً همانند سابق پی گرفته می شود و این فعالیت های ویژه مؤسسه مزبور را به نیرویی مؤثر در جنگی پنهان در راستای تولید و افزایش عوامل میكروبی جدید تحت پوشش «دفاع در برابر جنگ میكروبی»، مبدل ساخته است.
در همین محل بود كه، درست پس از جنگ جهانی دوم و همانند صدها آزمایشگاه دیگر در سراسر آمریكا، دانشمندان كشورهای سابقاً «دشمن» به استخدام درآمدند تا تحقیقات نیمه كاره خود را پی گرفته، به تولید برخی از وحشتناكترین سلاح های كشتار جمعی كه تاكنون بشریت با آنها آشنا شده است، بپردازند. شوق و شوری كه این دانشمندان برای اثبات كاربرد و میزان تأثیر سلاح های خود بارز ساختند به فجایع متعددی منجر گردید كه بسیار ماهرانه مسكوت گذاشته شد و مردم آمریكا را از خلق این «هیولا»ها بی خبر گذاشت.
در سال ۱۹۸۰، دكتر «جیمز دویتشمن»، دكتر «مینگ لون» و ژنرال ریچارد آرنوایت» به بررسی ساختار میكروارگانیسمی پرداختند كه تاكنون ناشناخته بود و در پایان جنگ جهانی دوم در كشت های میكروب سیاه زخم (آنتراكس) كه به هدف نظامی انجام گرفته بود، نزد كشورهای دشمن یافت شده بود. دكتر «مینگ لون» دانشمندی چینی تبار و بسیار درخشان بود كه اكنون برای ارتش آمریكا كار می كرد.
وی متخصص سیاه زخم بود، و در آزمایشگاه او بود كه این میكروارگانیسم در كشتی قدیمی كه از یك واحد «اس اس» در حال عقب نشینی از اروپای شرقی به سمت آلمان، به دست آمده بود، مصادره شده بود. آلمانی ها موفق به اختراع سلاح های جنگی میكروبی شده بودند و قصد داشتند این سلاح ها را در برنامه كشتار خود در اروپای شرقی به كار برند، اما هیچ كوششی به خرج نداده بودند كه ارگانیسم هایی را كه در كشت های بسیار خطرناك خود به كار می گرفتند، شناسایی كنند. بهرصورت، «بهترین» تركیب از این بین انتخاب شد و دكتر «لون» مأمور یافتن و تعیین دقیق تركیب این «معجون»های مرگبار گردید.
میكروارگانیسم جدید از نوعی كاملاً غیرمعمول بود. به «آنتراكس»، عامل سیاه زخم، این عامل خطرناك جنگ میكروبی- كه در زیر میكروسكوپ به ردیف هایی از واگن های كوچك می ماند و قادر است در صورت تنفس عمیق مقدار بسیار كمی از آن، ظرف چند روز بكشد- شباهتی نداشت، بلكه بسیار كوچكتر از آن بود ، ابزار ژنتیك بسیار كمتری در خود داشت و ساختار آن نیز متفاوت بود. میكروب ناشناس در حالت زنده آن قابل مشاهده نبود، باید آن را می كشتند و از طریق جذب نمك های فلزات سنگین تثبیت می كردند، آبش را در الكل می كشیدند و بالاخره در صمغ محصورش می كردند تا بتوان آن را به برش های باریك قابل مشاهده در زیر میكروسكوپ الكترونیك تبدیل كرد.
از دید ژنرال «آرنوایت»، مردی با ظاهری بسیار معمولی اما طبیعتی بسیار بی رحم كه به سربازان صرفاً به دید خوكچه های آزمایشگاهی می نگریست كه صرفاً برای تجارب علمی و البته ارتقای درجه و مقام او خوب بودند و بس، نتیجه مشاهدات آنها واقعاً شگفت انگیز بود، به طوری كه هیچكس هرگز نمی توانست به هیچ طریقی پی ببرد كه یك «مایكوپلاسما»ی كوچك می تواند اینچنین كشنده باشد.
در واقع، «ویروس» بسیار ریز «مایكوپلاسما» كه آنها شاهدش بودند، شكلی بدوی از باكتری داشت، آنقدر بدوی كه پوسته محافظ بیرونی یا جداره سلول یعنی پوشش ضخیم و پیچیده گلوسیدی خود را كه از باكتری ها در برابر عناصر محافظت كرده، شكل ویژه ای نیز به آنها می بخشد، از دست داده بود. «مایكوپلاسما»ی كوچك بخشی از اطلاعات ژنتیك خود را از دست داده بود، به طوری كه كوچكتر از ساده ترین باكتری ها و از حصارهای سلولی متمایز ویژه غالب باكتری ها بی بهره بود و می توانست اشكال مختلفی به خود بگیرد.این موجود كوچك برای زنده ماندن ناچار بود در بطن سلول های حیوانی یا انسانی پنهان بماند و اگرچه در آغاز بسیار شكننده و ناپایدار به نظر می رسید، اما بسیار مقاوم تر از حد تصور بود. در واقع، «ویروس» جدید از دست دادن بخشی از اطلاعات ژنتیك خود را با رشد دیگر سكانس های ژنتیك جبران می كرد، چیزی كه به آن اجازه می داد سلول ها را اشغال و دقیقا همانند ویروس ها «استعمار» كند. اما «موجود» جدید یك «ویروس» نبود، زیرا كه به لحاظ تكنیك آثار بیوشیمیایی و ژنتیك یك باكتری را در خود حفظ كرده بود. معهذا، همانند یك ویروس با مختل كردن چرخه های بیوشیمیایی سلول ها آنها را مختل می كرد و با كدگذاری مولكول های مضر سبب «خودكشی» سلول های اشغالی می گردید. این موجود همچنین موادی متابولیك آزاد می كرد كه به ساختارهای مهم سلول آسیب می رساند.
از دید دكتر «دویتشمن»، یك غیرنظامی وابسته به پنتاگون، «موجود» جدید باید در داخل سلول ها پنهان می شد و به شكلی باورنكردنی آن را مختل و وارد «برنامه مرگ» سلولی می كرد، در حالی كه برنامه ژنتیك نیز مختل می شد و سلول های هم جوار نیز آسیب می دیدند. سپس، از سلول در حال احتزار میزبان فرار كرده، به اشغال دیگر سلول ها می پرداخت و بدین شكل تدریجا تمامی اعضا را فرا می گرفت. قربانیان نیز باید علایم مختلفی مشابه با برخی بیماریهای فرسایشی و تحلیلی- تخریبی از خود بارز سازند. و حتی می توانند این بیماری ها را در بدن خود «تقلید» كنند و این می تواند بیماری هایی نظیر «ام.اس» (مالتی اسكلروز) و «آرترید روماتوئیدی» در آنها پدید آورد و هیچكس نیز هرگز حدس نخواهد زد كه منشأ این بیماری ها تنها یك عفونت است! چرا كه، دانش پزشكان محدود تر از آنست كه بتوانند بدان پی ببرند.
غالب قربانیان تجارب و آزمایشات «فورت دتریك» را مخالفان دولت، نظامیان و یا ساكنان زندان ها تشكیل می دادند. یا به عبارت دیگر، هر آن كه از دید این افراد «محترم» ناچیز شمرده می شد! دكتر «دویتشمن» بی صبرانه انتظار نتایج عملی این آزمایشات را می كشید و معتقد بود، هیچكس هرگز حدس نخواهد زد این مكانیسم چگونه عمل می كند، و یا این كه كشف نخواهد كرد كه عامل اصلی بیماری یك «مایكو پلاسما» است. و قرار نیز بر این بود كه در صورت تحقق این احتمال بسیار ناچیز، «مركز كنترل بیماری ها»ی آمریكا مسئله را حل وفصل كند و موانع را از سر راه بردارد. در واقع، این مركز موظف بود به همه بقبولاند كه «مایكو پلاسما»ها موجوداتی كاملا بی ضررند، آنقدر بی ضرر كه حتی نمی توانند بیماری زا باشند! اما سؤال دكتر «لون» چینی این بود: آیا می شد در نهایت همه چیز را تحت كنترل داشت؟ تأثیر و عملكرد این عوامل كوچك بر روی قربانیان در صورت قرار گرفتن آنها در معرض دیگر میكروارگانیسم ها به طور هم زمان، چه خواهد بود؟ آیا عواقب كار در نظر گرفته شده بود؟ با این حال، از دید دكتر «دویتشمن» تنها كاری كه آنها باید انجام می دادند این بود كه در میدان حضور یابند و همه این چیزهای جالب را كشف كنند... بدون در نظر گرفتن «جهش»ها و جهش های تركیبی و حتی تغییرات ژنتیك این «نوع ویژه»! در حالی كه اطلاعات برای حتی ردیابی آن در میدان نبرد به اندازه كافی نبود. و اگر نظامیان مبتلا می شدند چه؟ و اگر این نظامیان در بازگشت به منزل آن را به خانواده های خود منتقل می كردند چه؟ ضمن این كه، همین «موجود بی ضرر» به احتمال قریب به یقین عامل كشنده واقعی در بیماری ایدز است، چرا كه آزمایشگاه دكتر «لون» آن را در بیش از ۸۰ درصد اشخاص مبتلا به ایدز ردیابی كرده و همچنین متوجه شده بود كه شمار آن در مرحله نهایی بیماری به طور خاصی افزایش می یابد. در واقع، همین عامل است كه اشخاص آلوده به ویروس «اچ.آی.وی» را می كشد، نه خود ویروس. ویروس «اچ.آی.وی» می تواند سیستم ایمنی بدن را از بین ببرد، اما نمی تواند مانند این «مایكو پلاسما» سبب حالت مرگ شده و یا به هر عضو و یا بافتی حمله كند. و با تلاش این دانشمندان «محترم» و بسیار مشتاق، «مایكو پلاسما»ی بی ضرر به موجودی غیرقابل ردیابی تبدیل شده بود!
با تمامی این ها، دكتر «دویتشمن» تأكید داشت هیچ اشكالی در بیمار شدن افراد وجود ندارد! ضمن این كه، رسماً این «اچ.آی.وی-۱» است كه سبب ابتلا به ایدز می گردد. و این تعریف نیز «رسمی» باقی خواهد ماند و نباید به خاطر برخی ملاحظات «مخلوق جدید» را كه وارد برنامه «اچ.آی.وی» شده و عنصر اصلی پروژه های «ام.كی- نائومی» (حروف «ام» و «كی» حروف اول نام خانوادگی «رابرت مانیكر» و «پل كوتن»، كاشفان ویروس ایدز، است و «نائومی» به معنای: «سیاهان صرفاً افرادی موقت هستند») و «پی ۲» را زیر سؤال ببرد! اگرچه در آفریقا اوضاع «اندكی» از كنترل آنها خارج شده بود... بهر صورت، هیچكس هرگز پی نخواهد برد كه ویروس «اچ. آی. وی-۱» بدون عفونت هم زمان با «مایكوپلاسما» سبب ایدز نمی شود! و این در حالی است كه، هزاران دانشمند بر روی ایدز كار می كنند و هنوز هیچیك به این مسئله مظنون نشده است. «دویتشمن» برای خاموش كردن هرگونه ندای وجدان همكارانش مدعی شد كه به رغم همه این ها می توان «مایكوپلاسما» را به كمك آنتی بیوتیك ها تحت كنترل درآورد و...
و ژنرال «آرنویل» كه خود نیز پزشك بود، سلاح جدید را «سلاحی زیبا» خواند كه به خاطر ایجاد علایم بی شمار و گسترده در بیماران «غیرقابل» ردیابی است. علاوه بر این، قادر است بیماری های «بسیار جالب» متعددی به وجود آورد و در درازمدت امتیازی در سطح اهداف نظامی برای آمریكا باشد. به عنوان مثال، می توان به این موضوع جالب فكر كرد كه این سلاح در درازمدت در كشورهایی مانند كره شمالی و كوبا چه می تواند انجام دهد! زیراكه، چنانچه همه افراد این جوامع از بیماری های مزمن رنج ببرند و قادر به كار نباشند، سرانجام اقتصادشان ورشكسته می شود و...
غافل از این كه خود سربازان آمریكایی و در نهایت خانواده هایشان و حتی خود این دانشمندان محترم نیز می توانند هدف «مخلوق جدید» قرار گیرند! «آرنویل» خود و هم وطنانش را متفاوت و بسیار برتر از مردم دیگر كشورها می دانست و معتقد بود به همین خاطر هرگز هدف «مایكوپلاسما» قرار نخواهند گرفت. مگر نه این كه «موجود جدید» را آنها خود خلق كرده اند؟ پس چیزی كه آنها خود به وجود آورده اند نمی تواند قانونش را به آنها تحمیل كند. و بهرحال، تصمیم از «بالا» گرفته شده و كره زمین هم بی اندازه «جمعیت» دارد. بنابراین، از بین بردن «چند نفر» صرفاً می تواند به بهبود وضعیت زمین كمك كند، آنهم از طریق ایجاد جمعیتی محدود از افراد برتر! زنده ماندن تنها برای بهترین های بهترین ها لازم است و بس. و از دید «دویتشمن»، تعداد افراد «پست» بر روی كره زمین واقعاً زیاده از حد است و این افراد صرفاً سدی برای تحقق اهداف آنها برای هزاره آتی به شمار می روند و سبب عدم تعادل در الگوی «نظم نوین جهانی» می گردند. بنابراین، هیچ نیازی بدانها نیست و چنانچه بشود آنها را «از راهی كاملا انسانی» از بین برد، دنیا به مكانی بسیار بهتر تبدیل خواهدشد!
و این بدان معنا بود كه باید این «گل» كوچك را برای آزمایش توانایی هایش در باغچه های جدیدی می كاشتند. آنهم، بی توجه به قربانیان بیگناه احتمالی!
افشاگری های دكتر «نیكولسون» و همسرش از همان اسراری پرده برمی دارند كه دكتر «اسكات» در مورد «مایكوپلاسما»ها فاش ساخته بود! این كه، «آنها» می توانند نوع بشر را در هر لحظه كه اراده كنند با انواع بیماری ها نابود سازند. نگاهی به تاریخچه «تولید» ایدز خود واقعاً خوف آور است و بار دیگر نشان می دهد كه این بیماری در ارتباط نزدیك با «مایكوپلاسما»ها قرار دارد! و نگاه دقیق تر به این تاریخچه از «پیشرفت» این تحقیقات پرده برمی دارد، و این كه آنها می توانند دست كم ۷ بار ساكنان كره زمین را نابود سازند! و «آنها» فقط آمریكایی ها نیستند... بلكه روس ها، چینی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها، كانادایی ها، اسرائیلی ها و... نیز دست اندركارند!
و بد نیست بدانید كه «مایكوپلاسما»ها ۲۰۰ نوع مختلف دارند كه دست كم نیم دوجین شان- از جمله «بروسلوز»- برای انسان «مضرند»، زیرا كه از دهه ها پیش «دستكاری» شده اند...
منابع:
آلترانفو
فیبرومیالژی
پراجكت دی لیلی
ایكس لیبریس
فریدام مگ
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید