چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سیگنال های پس فردا


سیگنال های پس فردا
از جهانی شدن، تعریف های فراوانی شده است؛ از تعریف هایی كه جهانی شدن را یك سره غربی شدن یا آمریكایی شدن (كردن) جهان تعریف می كنند تا نظریه هایی كه منطق فرهنگی سرمایه داری متأخر و مرحله نوین سرمایه داری را محمل جهانی شدن می دانند؛ همچنین نظریه هایی كه جهانی شدن را ترجمان نظریه موج سوم آلوین تافلر و دهكده جهانی هربرت مارشال و مك لوهان در عرصه فرهنگی - اجتماعی با وسایل ارتباطی و شبكه ارتباطات مجازی تلقی می كنند.
نگرش ها و رویكردها نیز همچون تعریف های گوناگون هستند. كسانی همچون رولاند برتسون، جهانی شدن را امری محتوم می دانند و برخی مانند فوكویاما، صورت لیبرال - دموكراسی را محتوای اصلی و موضوع اجتناب ناپذیر و درواقع، دستور كار جهانی شدن - یا به عبارت بهتر در اینجا - جهانی سازی می دانند. به باور او «ممكن است لیبرال - دموكراسی، نقطه پایان تكامل ایدئولوژیك بشر و آخرین شكل حكومت بشری باشد».
همچنین برخی دیگر، جهانی سازی را جهان نگری و اندیشه در مقیاس جهان واحد معرفی می كنند. در این سوی جهان و با فاصله بسیار از حوزه فرهنگی و تمدنی غرب، رویكردها جالب ترند. برخی به این باورند كه جهان گستری و هیولای جهانی سازی، چندان شتابان وفراگیر است كه كسی را یارای اندیشیدن درباره آن نیست تا برای پیوستن به این موج خروشان، راهبردی توانمند برگزیند.
این روند فزاینده، قدرت اندیشیدن را از دولت - ملت ها گرفته و خواسته یا ناخواسته، ما را درگیر خود كرده است. از این رو، ما نیز باید بر این ماشین تندرو سوار شویم وگرنه از دنیا عقب خواهیم ماند.
به باور اینان، حتی ارزش های سنتی كه مانعی برسر این راه هستند، باید حذف شوند. انفعال و خودباختگی و خود كم بینی، خلاصه رویكردی است كه این جریان نسبت به دین و ارزش های بومی دارد. نظریه پردازان این اندیشه، توسعه تكنولوژی و ارتباطات، جهانی شدن فرهنگ، كاهش اختلاف ها و نزاع ها و جهانی اندیشیدن را شاهدی برای اثبات رویكرد خود می دانند. برخی نیز كه انگار به پایان خط رسیده اند، دغدغه فرهنگ ملی، ارزش های دینی و زبان بومی را به همین توسعه فرهنگ جهانی با پشتوانه ارزش های انسان محور و سودانگارانه غربی نسبت می دهند و این روند را شبه جبری توصیف می كنند.
در این حال، چون جستار ما درباره رسانه ها و شناخت فرصت تاریخی آن در این عرصه است، تنها برخی نكته های ضروری را بیان می كنیم:
۱) با كنار گذاردن كلید واژه های به كاررفته در تعریف های مختلف «جهانی شدن»، نتیجه های مهمی به دست می آید؛ ازجمله: فشردگی زمان و مكان، یكپارچگی سیستم، شبكه ای بودن، برتری نظام سرمایه داری، وابستگی عمومی، پیچیدگی ارتباطات، حذف مرزها، تضعیف دولت ها و...
این ویژگی های جهان جهانی شده كه برگرفته از كلام اندیشمندان است، وصف خود نظام تكنولوژیك است و نه یك دوره خاص تاریخی كه مسأله جهانی شدن درآن مطرح شده است.
به بیان دیگر، موج سهمگین تسری نظام تكنولوژیك به دنیا كه از دهه هفتاد میلادی اوج گرفت، موضوع هایی را در سراسر دنیا پدیدآورد كه برای توضیح و فهم آن از عنوان «جهانی شدن» سود جستند. حال پس از آن سال ها، گویا این دلیل را فراموش كرده اند و درپی تفسیر «جهانی شدن» می گردند. پس از انقلاب صنعتی، تمام عنوان هایی كه با عنوان كلید واژه های جهانی شدن مطرح هستند، چونان پیامدهای نظام صنعتی مدرن مطرح بوده اند. البته بتدریج با رشد صنایع گوناگون، این پیامدها شكل جدی تری به خود گرفت و با جهش صنایع ارتباطی و مخابراتی شكلی تازه یافت، به گونه ای كه بسیاری، آن را موضوعی نوظهور پنداشتند. نكته اصلی این كه موضوع جهانی شدن به عنوان یك پدیده نوظهور، آدرسی اشتباه است و برای شناخت دقیق محتوای جهانی شدن، باید با رجوع به خود مدرنیته، از اصل تمدن غرب پرسش كرد.
۲) جهانی شدن با توصیف «فشردگی زمان و مكان» كه كسانی همچون هاروی و كاستلز مطرح كرده اند، یكی از بهترین توصیف ها درمورد پیامدهای نظام صنعتی امروزی است. تفسیری از فشردگی زمان و مكان كه ما را در كاربست رویكردها و راهبردهای درست یاری رساند، آن است كه فاصله آغاز و انجام امور، كوتاهتر می شوند و بدین ترتیب، سرعت تجربه كردن بشر به واسطه ابزار صنعتی جدید و تكنولوژی ارتباطی، شتاب بی سابقه ای می گیرد. در گذشته چه بسا قرن ها طول می كشید تا باطل بودن یك اندیشه ثابت شود، ولی اكنون بشر همه چیز را زود تجربه می كند و به درستی یا نادرستی آن حكم می كند؛ موضوع های كلانی همچون «تمدن» نیز از این قاعده مستثنا نیست. غرب با این سرعت، شتاب بیشتری به سوی نقطه پایان خویش گرفته است. ما از این تعبیر، یعنی سرعت روزافزون و فشردگی زمان و مكان، نتیجه ای كاملاً عكس نتیجه غرب گرایان می گیریم. آنها می گویند باید غربی بشویم و ارزش ها را كنار بگذاریم؛ چون جهان درحال غربی شدن است، در حالی كه این نگاه می گوید به سمت ارزش ها برویم؛ زیرا هرچه غرب به پیش می رود، به سمت نابودی و باطل بودن خویش گام برمی دارد و اعتمادعمومی به فرهنگ غربی از میان می رود.
بنابراین، رفته رفته، خلأ به وجود آمده در اذهان انسان ها، این پرسش را پیش می كشد كه چه فرهنگی را باید جایگزین كنیم؟ این فرصتی برای منادیان حقانیت دین است تا این خلأ را پركنند. متأسفانه در راهبردهای رسانه ای در رسانه ملی، چنان كه باید و شاید به این رویكرد جهانی توجه نشده است و حتی با آن منفعلانه برخورد می شود و بیشتر بر تهدیدهای جهانی شدن تأكید می گردد. چه خوب كه سازمان صدا و سیما به تجربه ای تازه دست زده است و شبكه ای انگلیسی زبان برای افكارعمومی غرب راه اندازی كرده است تا درآن، تولید برنامه ها براساس پارادایم های معنویت، آرامش و حقیقت باشد. در این صورت و با داشتن برنامه های با كیفیت، انسان های بی شماری مخاطب آن خواهندشد وفرصتی برای بیان مواضع جمهوری اسلامی پدید خواهدآمد.
۳) برای تحول شخصیت آدمی، دو مرحله اساسی وجوددارد: نخست، خروج از شخصیت پیشین و شكستن دلبستگی های ذهنی و اعتقادی گذشته؛ دوم، جایگزین كردن تدریجی شخصیت جدید.
براین اساس، در پروژه جهانی سازی، طرح مفاهیمی همچون معضل ملیت وقومیت، بحران هویت و بحران ارزش های دینی و بومی، به مرحله اول تحول شخصیت ملت ها و اقوام مربوط است.
همچنین مباحثی مانند نظم نوین جهانی، پایان تاریخ، حاكمیت لیبرال - دموكراسی، دهكده جهانی و یكسان سازی فرهنگ به مرحله دوم نظر دارد. به باور كلمن جیمز، در عصر جهانی شدن، انسان بدون ارزش های بومی، شیفته ارزش های غیربومی و جهانی می شود و به مفاهیمی اعتقادمی یابد. آن گاه براساس آن معناسازی می كند و ارزش هایی كه در پیشینه او ریشه ندارد، یعنی هویت های ملی، سست می شود.
این برداشت رایج درباره پیامدهای فرهنگی «جهانی شدن» یا «جهانی سازی» با شبهه ها و پرسش هایی روبه رو است كه مهمترین آنها به قرار زیر است: فرهنگ جایگزین یا پارادایم های «لیبرال - دموكراسی و نظم نوین جهانی» بشدت دچار مشكل درونی است. حتی بسیاری از گروه ها در غرب و حتی رسانه ها و سیاستمدارانش به سمت شرق، مكتب های شرقی و مذاهب مختلف در آن و دیگر مصداق های فرهنگ غیر غربی كشیده شده اند. حال این فرهنگ رو به زوال و پرتناقض چگونه می تواند جایگزین فرهنگ های دیگر شود؟ فرهنگ ها و ارزش های ملی و دینی گوناگون، به واسطه تخریب روشنفكران و هجمه های فرهنگی غرب و نفوذ نظام تكنولوژیك و نظام آموزشی سكولار، آسیب اساسی دیده اند، ولی این امر موجب نشده است تا هر فرهنگی را به صورت جایگزین بپذیرند. درحقیقت، پیامدهای فرهنگی جهانی سازی از نظر فرهنگی، نیمی از كار تبلیغی مسلمانان را آسان كرده اند؛ زیرا اسلام نیز برای تبلیغ نیاز دارد تا اقوام و انسان ها را از برداشت های گذشته خارج سازد و این كاری است كه تابوی جهانی سازی انجام داده است. امروز بشر از وجود پیشین خود خارج شده است. درحالی كه درپی هویت جایگزین می گردد.
رسانه دینی باتوجه به این رویكرد جهانی می تواند هویت دینی را در كالبدی زیبا و پاسخگو به جهانیان معرفی كند و راه را برای آینده ای روشن هموار سازد.
محمد حسنی
پی نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید