پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


بغضی که در چکامه دریا دمیده شد


بغضی که در چکامه دریا دمیده شد
«سرفه خونین تفنگی در باد» نام مجموعه شعر شاعری جوان است كه در قالب غزل، لطیف و پراحساس سروده شده اند. شاعر با همذات پنداری ها و وحدت عاشقانه اش با آوای معصومانه و پاك شاهدان عشق و ایثار، شعر خود را مزین ساخته است. همان طور كه كتابش را به شهیدی مفقودالاثر تقدیم كرده است؛ فضای پویا و بارقه های منور شهادت را كه حاكی از حضور همیشگی ارواح پرفتوح شهدای جنگ تحمیلی است را در خطه جنوب نشان می دهد؛ و تأثیر و تأثرات عمیق ذهنی و روحی اش را در طلیعه آفتاب و شهادت، در راه آرمان های انسانی و مذهبی اش بیان می كند.
این مجموعه با مقدمه ای صادقانه دنیای خود را آشكار می سازد. شاعر جوان آنچنان كه خود می گوید، در سپیده دمان یكی از روزهای سال،۶۲ هنگامی كه آفتاب در چند قدمی زمین بوده به دنیا می آید.
او از خوشامد تلخ نخل های سوخته این اقلیم سخن می گوید، از تصویر مبهم جنگ كه در ذهن دارد و از تصاویر خاطرات اطرافیانش.
اشعارش از روحی پرآشوب و پرغوغا برخوردارند و قلمش قاطع و مسلط سعی دارد تمام حس درونی و احساساتش را از جنگ، اثراتش، خاطرات و یادگارشان به نمایش بگذارد كه هم اكنون در جای جای فضای زندگی ذهنی و عینی شاعر در حال زیستند. او انگیزه های فراوانی را روایت كرده است كه شعرش را برمی انگیزند مانند جانبازان شیمیایی و شهری كوچك كه در آن به دنیا آمده با چهل شهید جاویدان.
با این اوصاف كه چكیده ای از شرح حال شاعر بوده اند، به بررسی مجموعه می پردازیم:
شعر «به شرطی كه تمام راه ها راه خطر باشد»، عنوان نخستین غزل این مجموعه است، غزلی مستحكم در فضایی كه مملو از بار عاطفی است. كشف و شهودهای شاعر لحظه به لحظه در تصویرسازی ها به كمكش می شتابند، به گونه ای كه به بازسازی فضایی روانشناسانه از مقوله انتظار نشسته است.
«برای لحظه ای باید زمان طوری دگر باشد‎
اگر یك بار آواز تو در آن سوی در باشد‎
نسیمی در به در از كوچه مان رد می شد اما من
به شوقت درگشودم، گفتم این شاید پدر باشد...»
شاعر با نگاهی تغزلی به مقوله انتظار ازدریچه ذهن یك فرزندبه دفاع مقدس می نگرد كه پدر جان بركفش در جبهه های حق علیه باطل به سر می برد و فرزند- پسر- قصد پیوستن به پدر را در سر می پرورد. نكته قابل توجه در اینجاست كه واژه پدر در این شعر، همانند معلم، راهنما و یا مرشدی مذهبی است كه «تمام عمر بر سجاده سمت آسمان ها بود
كسی می گفت: شاید دست هایت بال و پر باشد.»
آنطور كه از حال و هوای قلم شاعر برمی آید، گویا شاهد فضایی روحانی و رؤیایی است كه آرمان خواهی شاعر، او را وامی دارد تمام خطرها و ناملایمات را به جان بپذیرد و به سوی مقصود گام بردارد. این غزل علاوه بر تصویرسازی قوی و فضاسازی موفق، از درونمایه ای داستانی برخوردار شده است كه راوی در جست وجوی پدر، درمی گشاید تا نسیم حضورش را آن گونه كه حس می كند، به تصویر بكشاند. ابیات هر یك از حسی تازه برخوردار شده اند، حسی كه نفس حركت راوی را اجرا می كنند؛ آن هم در تقابل با سكون و سكوت.
اشعار این مجموعه هر یك، علاوه بر داشتن فضایی متأثر از دفاع مقدس، دغدغه های امروز شاعر را نیز منعكس می سازند. حساسیت روح و نگاه حساس و ظریف شاعر در تحلیل و تفسیر رویدادها و وقایع اطرافیانش را می توان ازمؤلفه های درخشان مجموعه به شمار آورد كه به گونه ای قابل توجه در شعر «آنجا كه منهدم شده رفتار پنجره» مشهود است: شعر برای فلسطین و مردم ستمدیده اش سروده شده كه توصیفات تأثیرگذارش ، ریشه در حس عمیق انسانی و لطیف شاعر دارد: «وقتی كه مادران جوان را كشان كشان، پژمرده از مراسم تدفین می آورند‎/ جت های باردار برای بهار تو، نوزادهای سوخته پائین می آورند‎/
در همین بیت اول، زاویه دید راوی كه از وسعتی گسترده برخوردار است جلب توجه می كند كه توانسته از آسمان و افتادن بمب ها، به تصویر نوزادهای سوخته ای برسد كه پس از انهدام در دست های مادرانشان خفته اند. از این دست تصاویر كه در كلیت این شعر و باقی اشعار مجموعه فراون است؛ دستان شاعر را هر چه بیشتر برای روایت ها و دل گویه هایش باز می گذارد و از طرفی حس همذات پنداری ای را به مخاطب منتقل می كند كه حاصل، ایماژهای ظریف و زیبایی می شود.
مرتضی حیدری آل كثیر نمادها و نشانه ها را صریح و بی پیرایه به كار می بندد. فضاسازی ها در راستای اهداف و اندیشه كتاب پیش می روند تا حدی كه می توان كلیت كارها را اشعار اندیشگی نامید كه از طریق تشبیهات قابل تأملی شعر را شكل می دهند. شاعر اگرچه جوان است اما به نظر می رسد ابزار و صناعات ادبی را كاملاً شناخته است كه توانسته چنین حال و هوا و رنگ و بویی به غزل هایش ببخشد.
در این میان شاعر از تاریكی ها و جهل ها سخن می گوید... از شب های تلخ گلوله، خمپاره، از مادران پریشان كه از گورستان كشان كشان به خانه می آیند، از زمستان حرف می زند كه همگی نباید از خاطرها بروند چرا كه شاعر معتقد است: چراغ راه بشریت ، چنین لحظات و اتفاقاتی هستند كه می توان راه رستگاری را از آنها آموخت. شاعر در چنین مسیری كه به خاطر انسان دوستی به اخلاق و رفتار اسلامی می انجامد، علم و تكنولوژی ای را كه در خدمت مسائل شر و ویرانگری و اهداف شیطانی قرار بگیرند مورد حمله قرار می دهد و آنها را محكوم می كند: «جهان جهنم تالاب وار تكنولوژی ست!
جهان كه آینه زجر ممتدت می خواست
خدا كند كه در آتش بسوزد آن علمی
كه شیمیایی هفتاد درصدت می خواست!»
در ادمه نگاهی موجز به شعر «ناگهان سرفه خونین تفنگی در باد» می اندازیم كه شاعر به نشانه ها و موقعیتی تمثیلی روی می آورد و هستی شناسی اش را از طریق استعارات و نمادهایی كه در فضای بی قانون جنگل وجود دارد، وارد شعر می كند.
«لابد از وضع طبیعت همه راضی هستند
مگر آن روز كه این چرخش سرگردان را‎
ناگهان سرفه خونین تفنگی در باد‎
رد شد از چند پرنده كه بگیرد جان را‎»
شاعر در حین اعتراض به قانون جنگل، به تفنگ و مقوله شكار و كشتار معترض است كه به بی نظمی های جهان دامن می زند. شاعر در پی صلح است؛ آرامش و تعادلی كه مخاطب را به یاد جهاد و سازندگی های پس از جنگ می اندازد كه می بایست دست در دست یكدیگر بنهند و طرحی نو دراندازند و به بازسازی شهرها بنشینند كه البته چنین امری در چند ساله اخیر به نحو احسن روی داده است.
در نهایت در این مجموعه كه نخستین تجربه شاعرش نیز است، اثرات و بركات فرهنگ ایثار و شهادت ادامه می یابد و عاملی برای واكسینه كردن نسل امروز در مقابل انحراف های زندگی می شود و از سویی دیگر تعریف شاعرانه از مجاهدت و دفاع از مقدسات را پیش چشم مخاطب می گذارد كه به عنوان نهایی ترین محبت ها كه لازمه شان از خودگذشتگی است، تجلی یافته و چون هدف ارضای غریزه نیست تا نهایت عمر آدم ها دوام و قوام خواهد یافت.
محمد تقی زاده
مرتضی حیدری آل كثیر
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید