جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مثل های قرآن


مثل های قرآن
● مَثَل ْ و مِثْل در لغت و قرآن
از بحث های شیرین و زیبای قرآن مثل های وارد در سوره های مختلف آن است از آنجا كه انسان با امور محسوس و ملموس, انس بیشتری دارد, هرگاه یك رشته مفاهیم عقلی و معارف الهی در قالب مسأل حسی ریخته شود, برای نوع مخاطبان, روشن تر جلوه می كند.
مَثَل ْ و مِثْل در قرآن یك معنی بیش ندارند و آن همانند دو چیز است
۱) هرگاه لفظ ((مثیل)) را نیز بر آن بیفزاییم, هر سه لفظ, معنی واحدی خواهند داشت.
اتفاقا در لغت عرب از ماده دیگر(شبه) سه لفظ داریم كه با این سه واژه هموزن و هم معنی می باشند. مانند شِبْه و شَبَه و شَبِیْه و همگی حاكی از همگونی و همنوایی دو شیء با یكدیگر است.
بنابراین به كارگیری لفظ ))مثل)) در مورد ((تشبیه)) به خاطر همگونی ((مشبَّه))(چیزی كه از طریق تشبیه در صدد بیان حال وی هستیم), با ((مشبه)) (چیزی كه وضع و حال او برای ما روشن است) می باشد.
قرآن عذاب های نازل بر امت های پیشین را, ((مثلاث)) می خواند و می فرماید:
(وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهُمُ المَثُلاث )(رعد: ۶.
((پیش از آنان, عذاب های عبرت انگیز نازل شده است)).
زیرا این عذاب می تواند مانع از انجام مجدد یك رشته اعمال باشد كه نظیر این عذاب را به دنبال دارد.
این بیان كه عصاره چیزی است در كتابهای لغت ۲ وارد شده است, می رساند كه این واژه حامل معنی همسان و همگونی است و این حقیقت در به كارگیری آن, محفوظ است.
گاهی تصور می شود كه این واژه در معنی دومی مانند ((صفت)) و ((توصیف)) نیز به كار می رود و برخی از پیشوایان لغت بر این معنی اصرار می ورزند, و ابن منظور مولف ((لسان العرب)) آن را از لغت دانانی مانند یونس بن حبیب(متوفای ۱۸۲) و محمد بن سلام جمحی(م ۲۳۲) و ابو منصور ثعالبی(م ۴۲۹) نقل كرده است.
زركشی یكی از مولفان پیش كسوت در علوم قرآن می نویسد ظاهر كلام اهل لغت این است كه ((مثل)) به معنی ((وصف)) درحالی كه ابوعلی فارسی (م ۳۷۷) آن را انكار كرده و می گوید این واژه در لغت عرب یك معنی بیش ندارد, و آن ((تمثیل)) است ۳.
این گروه بر گفتار خود با دو آیه استدل می كنند:
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلیَ الكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداًیَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذالِكَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِٔ وَ مَثَلُهُمْ فِی الاِنْجِیل ِ)(فتح : ۲۹.
((محمد فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند, با كافران سرسخت و در میان خود مهربانند, پیوسته آنها را در حال ركوع و سجود می بینی, آنان پیوسته خواهان رضای خدا هستند نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است, این توصیف آنها در تورات و توصیف آنها در انجیل است)).
یعنی ویژگیهای آنان در این دو كتاب همان است كه در این آیه بیان گردید: ((بر كافران سرسخت, و بر مومنان رووف و...
در این آیه لفظ ((مثل)) به معنی وصف و توصیف به كار رفته است نه تمثیل و تشبیه چیزی به چیزی.
۲) (مَثَلُ الجَنَّهِٔ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَم ْیَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ ...).(محمد: ۱۵.
((وصف بهشتی كه پرهیزگاران وعده داده شده است, چنین است كه در آن نهرهایی از آب صاف, و خالص است كه بدبو نمی شود, و نهرهایی از شیر كه طعم آن هرگز دگرگون نمی گردد و نهرهایی از ...)).
((مثل)) در این آیه, در معنی ((توصیف)) به كار رفته و صفت بهشت موعود همان چهار نهر بزرگی است كه در این آیه به شرح آن پرداخته است.
در آینده (در بحث پاسخ به یك پرسش) روشن خواهد شد كه ((مثل)) در معنی وصف در آیه و یا آیات دیگر نیز به كار رفته است -مع الوصف- باید یادآور شویم كه كاربرد این واژه بیشتر در مورد, تشبیه دو شیء به یكدیگر است, و اگر هم در موردی در معنی ((توصیف)) به كار می رود, بسیار اندك است.
در لغت عرب گاهی به جای ((تماثل)) كه از ماده ((مثل)) گرفته شده است, واژه ((مساوات)) به كار می رود و با این قید آنجا كه بخواهند برابری دو شیء را از نظر كمیت بیان كنند, و این كه این دو شیء از نظر ((مقدار)) یكسان است و از این نظر فزونی و كاستی در میان آن دو نیست, واژه ((مساوات)) به كار می برند, هرچند آن دو باهم از نظر ماهیت مختلف باشند مانند برابری دو در آهنی و چوبی, درحالی كه واژه ((تماثل)) را در مورد دو چیز یكسان از نظر ((ماهیت)) به كار می برند مانند دو فرد از انسان.
از این جا به نكته دیگری نیز دست می یابیم و آن این كه, جایگاه تجربه با استقرإ كاملا متفاوت است, تجربه در مواردی صورت می پذیرد كه همگان از نظر ماهیت یكسان باشند مانند آزمون در فلزات كه نتیجه آن انبساط در حال حرارت است, درصورتی كه مورد ((استقرإ)) موضوعات, گوناگون از نظر ماهیت می باشد, مثلا انسان با تفحص در میان انواع مختلف از حیوانها مانند گوسفند, و گاو و شتر به این نتیجه می رسد كه حیوان به هنگام غذاخوردن, فك پایین را به حركت درمیآورد و از این استقرإ قانونی را در مورد حیوان انتزاع می كند.
خلاصه تجربه از آن ((متماثل ها)) و استقرإ از آن ((متساویها)) است.
▪ پاسخ به یك پرسش
بحث پیشین ثابت كرد كه ((مثل)) و ((مثل)) به یك معنی می باشند, درصورتی كه قرآن هر نوع ((مثلی)) را برای خدا نفی كرده ولی برای او ((مثل)) یا مثلهایی را ثابت می نماید.
دربارهء نفی <مثل > می فرماید: (لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَی ٌ)(شوری : ۷. برای او همتایی نیست . و در بارهء اثبات <مَثل > می فرماید: (لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالآخرَهِٔ مَثَلُ السُّوءِ وَ لِلّه ِالمَثَلُ الاءَعْلی وَ هُوَ العَزِیزُ الحَكِیم )(نحل : ۶.
((برای آنان كه به سرای آخرت ایمان ندارند صفات زشت است و برای خدا صفات عالی و او عزیز و حكیم است)).
▪ پاسخ
آنجا كه قرآن از خدا نفی ((مثل)) می كند, مقصود واجب الوجود دیگری است كه از نظر خصوصیت كه لازمه تعدد متفاوت است, ولی از نظرهای دیگر یكسان باشند و چنین همانندی برای خدا به حكم ادله توحید محال است.
و آنجا كه برای او ((مثل)) ثابت می نماید, مقصود اسمإ و صفات الهی است كه از كمالات خدا حكایت می كنند.
بنابراین معنی آیه دوم این می شود: كافران به خاطر انكار معاد خدا را با صفات زشت, مانند ظلم توصیف كرده درحالی كه او دارای نام های زیبا, و صفات نیكو است.
از این بیان به یك قاعده لغوی دست می یابیم و آن این كه خدا از ((امثال)) جمع مِثْل منزّه و در عین حال برای او امثالی (جمع مَثَل ) زیاد هست .
(وَ لِلّهِ الاءَمْثالُ العُلْیا).
۱) به كتاب ((اصالت روح از نظر قرآن)) نوشته نگارنده.
۲) مقاییس اللغه: ۲۹۶/۵.
۳) لسان العرب: ج۱۳, ص ۲۲, ماده مثل, البرهان فی علوم القران : ج ۱, ص ۴۹۰.
جعفر سبحانی
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت


همچنین مشاهده کنید