پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


گردابی چنین هایل


گردابی چنین هایل
ساختن فیلم از روی آثار ادبی كار بسیار دشواری است. تجربیاتی كه طی سال‌هایی طولانی در سینما انجام شده، نشان می‌دهند كه كمتر اقتباس ادبی بوده كه بتواند همان موفقیت اثر ادبی را در سینما تكرار كند، علت هم روشن است.
سینما و ادبیات گرچه هر دو «هنر» هستند اما هر كدام زبان و بیان خاص خود را دارند هر چند كه بسیار از هم اثر پذیرفته‌اند این را همه خوب می‌دانیم كه سینما متكی به تصویر است در حالی كه در ادبیات كلام نقشی اساسی را دارد به همین دلیل هم بسیاری از فیلمسازان كه به این مقوله توجه نمی‌كنند و به اثر ادبی اولیه، جلوه سینمایی خلاقانه‌ای نمی‌دهند لاجرم به توفیق هم نمی‌‌رسند و در نهایت نتیجه كار برداشت فتورمان گونه‌ای از اثر ادبی می‌شود.
فیلم «گرداب» براساس داستان كوتاه «گرداب» اثر صادق هدایت ساخته شده است. یك مشكل مهم فیلم «گرداب» به برداشت فتورمان گونه حسن هدایت از داستان برمی‌گردد. در برخی از بخش‌های فیلم جملات داستان به صورتی كاملا وفادارانه خوانده می‌شوند و این گفتارهای طولانی گاه مابه‌ازای تصویری مناسبی هم ندارند و خسته‌كننده می‌شوند مثل جایی روی صورت گریان و نه‌چندان متفكر «همایون» (با بازی شهاب حسینی) جمله «اولین بار بود در مساله مرگ غور و تفكر می‌كردم» را می‌شنویم. در این بخش‌های وفادارانه به داستان اشكال عمده فیلمساز آنجاست كه نخواسته یا شاید نتوانسته از شیوه بیان داستان هدایت خود را برهاند و آن را به شكلی خلاق به مدیومی جدید تبدیل كند.
مشكل دیگر فیلم هم آنجاست كه این داستان كوتاه، ظرفیت یك فیلم بلند سینمایی را ندارد به همین دلیل حسن هدایت چیزهایی را به داستان هدایت افزوده كه تحمیلی هستند و یارای برابری با اصل داستان را ندارند و بیشتر به كار طولانی كردن زمان فیلم می‌آیند. نمونه‌اش بازجوی شهربانی است كه به توضیح واضحات می‌پردازد یا مثلا كاراكتر مردی كه در كافه پای درددل مردم می‌نشیند كه كاراكتری باورپذیر نیست اینكه چطور شخصی این‌گونه، ناگهانی سرصحبت را با كس دیگری باز كند و طرف مقابل هم این‌قدر راحت مهم‌ترین اسرار زندگی‌اش را به او بگوید، جای سوال دارد. گاه گفتار متن و تصویری كه می‌بینیم سازی جدا می‌زنند مثل جایی كه گفتار متن مرد كافه‌نشین را مردی تنومند می‌خواند و ما هیبت شاهرخ فروتنیان را می‌بینیم كه تناقضی آشكار است یا جایی كه كاراكتر اصلی (همایون) با گریه به بازجو می‌گوید كه بهرام به زمان گذشته تعلق دارد یعنی به زمان سپری شده كه باز این توضیح واضحات است و با نثر هدایت بسیار فاصله دارد یا كاراكتر آدم‌كشی كه احمد نجفی نقشش را بازی می‌كند و داستان زندگی‌اش كه معلوم نیست در سیر دراماتیك داستان اصلی چه نقشی دارد و ما را از میان فیلمی درباره عشق و وفاداری به میان یك داستان سیاسی مربوط به یك قاتل حرفه‌ای زنجیره‌ای پرتاب می‌كند و تنها توجیه این خط داستانی رساندن یك داستان كوتاه به فیلمی بلند است. اینكه مرد كافه‌نشین و مرد آدم‌كش بدون آنكه داستان زندگی شخصیت اصلی را بدانند خیانت زن او را به بی‌توجهی مرد ارجاع می‌دهند هم غیرمنطقی است مگر اینكه همیشه خیانت زنی به همسرش را مربوط به بی‌توجهی طرف مقابل بدانیم.
به هر حال فیلم «گرداب» با وجود نقاط ضعف فراوانی كه دارد به این جهت كه رویكردی ادبی در سینمایی دارد كه معمولا از چنین اقتباس‌های ادبی گریزان است حائز نكته مثبتی است. یادمان باشد كه از گرداب صعب‌ و جانفرسای اقتباس ادبی در سینما كمتر كسی سربلند بیرون آمده است.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید