پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ابدیت در یک ساعت


ابدیت در یک ساعت
● درباره کتاب جهان هولوگرافیک
نام داریوش مهرجویی به عنوان مترجم بر پیشانی کتابی که انتشارات هرمس منتشر کرده به قدر کافی جذاب هست تا دست کم آن کتاب را تورقی کنی، به ویژه اگر نام کتاب برایت ناآشنا و غریب باشد؛ تا بدان جا که نگاهت از روی «نظریه ای برای توضیح توانایی های فرد طبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم» به سادگی و سرعت نلغزد و پیش خود زمزمه کنی که این هم یکی از همان هزار کتاب مثبت اندیشی و شبه روانشناسی است که نسخه های کمابیش مشابه می پیچند و از روی دست هم کپی می کنند تا هم سر ملت را گرم و دلشان را خوش کنند و هم پولی در جیب ناشران در این بازار نابسامان و وضعیت اسفناک مطالعه و کتابخوانی سرازیر کنند. مهرجویی بیش و پیش از هرچیز به کارگردانی اش شهره است.
او اما جز آنکه فلسفه خوانده به ترجمه نیز روی آورده است. وی آشنایی اش با «جهان هولوگرافیک» نوشته مایکل تالبوت را نتیجه «سخن پراکنی و ابراز هیجان» دو کس می داند؛ نخست داریوش شایگان، «دوست عزیز»ی که «این کتاب را در سفر امریکا کشف کرد» و دوم گلی ترقی... مهرجویی این کتاب را که حسابی شیفته اش کرده «داستان شیرین هیجان انگیزی» توصیف می کند که در عین حال «به سوالات بزرگ هستی شناختی، یزدان شناختی و فلسفی» وی نیز «جور خاصی جواب امروزی می دهد».
«معتقد نیستم که همه چیز را دریافته ایم؛ هنوز جهان های بی شماری وجود دارد که ما از درک آنها عاجزیم.» (کارل پریبرام) اما جهان هولوگرافیک به چه معناست؟ «جهان هولوگرافیک آن جهانی است که هر قطعه ای کوچک و هر ذره آن قطعه، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را دربردارد یعنی تمام محتوای کل در هر جزء نیز مستتر است.» (مساله ای که در سنت عرفانی ما ایرانیان نیز بسیار می توان از آن سراغ گرفت.)
معماران اصلی این ایده دیوید بوهوم فیزیکدان کوانتوم و کارل پریبرام متخصص فیزیولوژی اعصاب اند که هر دو مستقل و جدا از یکدیگر به این نتایج رسیدند و هر دو در دو مسیر کاملاً متفاوت کار کردند که تالبوت در بخش اول کتاب به طور مفصل به آنها پرداخته است.
ادعای تالبوت و دیگرانی که از نظریه هولوگرافیک سخن گفته اند این است که به نحوی علمی به توانایی های فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم پرداخته اند. اما مراد آنها از علم نه پوزیتیویستی قرن نوزدهمی است و نه آلوده به تعصبات سفت و سختی که بیشتر به اعتقادی جزمی می مانند. شاید به همین دلیل اگر خواننده کتاب «سی چهل صفحه اول را تحمل کند» کار تمام است و «کتاب او را با خود می برد».
کتاب بیشتر حاوی روایاتی است که خواندن شان لذت غرق شدن در رئالیسم جادویی را تداعی می کند. این چنین است که تالبوت با بیان واقع غیرمعمول و عجیب و غریبی که گویا خودش نیز در این رابطه تجارب دست اول بسیاری داشته است (به عنوان مثال رجوع کنید به صفحات ۲۱۶ ، ۲۵۸ ، ۳۱۹ و ۳۲۷) در پی آن است که بگوید «بخش اعظم واقعیت ساخته و پرداخته تخیل ما است و می توان جهان پیرامون را به شیوه های بنیادین تغییر داد» و بنابراین «هرچه اعتقادات ما عمیق تر و به لحاظ عاطفی شدیدتر باشد می توانیم تغییرات بزرگ تری در جسم خود واقعیت بیرونی ایجاد کنیم.»
تالبوت نظریه هولوگرافیک را پشتوانه سخنانش قرار می دهد تا همچنین چیزهایی مثل غیب گویی و پیشگویی، در خلسه رفتن و از دست رفتن جسمیت پاره ای از اعضای بدن یا ناپدید شدن با یک بشکن و بلافاصله جایی دیگر در فاصله صدمتری ظاهر شدن و امثال آن را نیز توجیه کند. هولناک است اما «نظریه کروی بودن زمین نیز زمانی به دید بشری که متقاعد شده بود زمین مسطح است به همین نسبت هولناک بود»؛ هرچند نظریه هولوگرافیک هنوز نتوانسته آنچنان که شاید و باید قدرت خویش را در تبیین وقایع عالم به رخ بکشاند.
بسیارند اندیشمندانی که در جهان معاصر به ابرروایت ها می تازند. این شاید موقعیت تراژیک نظریه هولوگرافیک باشد که اگرچه در پی تبیین تمام و کمال جهان اصغر و اکبر و نظم مستتر و نامستتر در جهان و وقایع آشنا و غریب آن است اما همه چیز ساخته و پرداخته ذهن است. پس آیا این حکم شامل خودش نیز خواهد شد؟
در هر حال شاید کتاب «جهان هولوگرافیک» در نگاه اول و برای بعضی ها عجیب و غریب و بیهوده در نظر آید اما خواندن آن خالی از لطف و لذت نخواهد بود. اما کاش مهرجویی از شایگان یا ترقی درخواست مقدمه یا یادداشتی می کرد درباره کتاب یا دست کم درباره هیجانی که آن دو تجربه کرده بودند.
برگرفته از شعری سروده ویلیام بلیک
محمد نجفی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید