جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


فرهنگ و جامعه هخامنشی


فرهنگ و جامعه هخامنشی
فرهنگ و جامعه هخامنشی در حقیقت مجموعه یی از فرهنگ ها و جوامع مردم امپراتوری بود. با وجود این پراکندگی و تنوع، برخی مواقع تشخیص اینکه کدام مجموعه فرهنگ و جوامع مشخصاً پارسی یا توسعه و ظهور دوره هخامنشی و نشانگر مهم ایران در فرهنگ و جامعه عمومی خاورمیانه هستند دشوار است.
● زبان
زبان امپراتوری همچون مردم آن متنوع و گوناگون بود، پارسیان حداقل آنهایی که پارسی اصیل بودند به پارسی کهن که گویش جنوب غربی ایرانیان ( پارسی میانه گویش ایرانیان شمال غربی بود) بود سخن می گفتند؛ این پارسیان عامی و بی سواد بودند و زبان شان در آغاز مکتوب بود. (داریوش توانست با دستور حجاری یک کتیبه مناسب برای اهداف خود رخداد ظهور و قدرتش را در بیستون حکاکی و به نگارش درآورد). ( کتیبه های پارسی کهن به شاهان آغازین مربوط می شود حال یا مربوط به سندسازی های جعلی متاخر است یا در دوره داریوش نوشته شده). کم بودن حجم کتیبه ها به زبان پارسی باستان شاید به این دلیل بوده که داریوش در بیستون رسمی به جای گذاشت که کتیبه های سلطنتی باید به ۳ زبان پارسی باستان، بابلی و عیلامی نوشته و حکاکی شوند.
پارسی باستان هیچ گاه زبان مکتوب اداری در امپراتوری نبود. زبان عیلامی که روی الواح گلی نگارش می شد به ظاهر زبان بسیاری از حکام و درباریان در فارس و شاید عیلام بود. بایگانی اسناد اداری عیلام در پرسپولیس کشف شد. زبان آرامی هم زبان بسیاری از مردم امپراتوری و شاید زبانی که بیشترین استفاده را در بوروکراسی سلطنتی داشت محسوب می شد. آغاز تاثیر گستره زبان آرامی بر پارسی که در پارسیان میانه ساسانی بسیار بدیهی بود، می تواند در اواخر درگیری های سلطنتی پارسی باستان در سلسله هخامنشی دیده شود.
● سازمان اجتماعی
از سازمان اجتماعی ایرانیان در این دوره اطلاعات زیادی در دست نیست. عموماً این اطلاعات اندک بر پایه زمینه های فئودالی است که از طریق مناصب اقتصادی و اجتماعی صورت می گرفت. جامعه سنتی هندوایرانی از۳ طبقه تشکیل می شد؛ طبقه جنگاوران اشرافی، روحانیون و کشاورزان یا گله داران. منشأ و اساس این تقسیمات ساختاری قبیله یی بود که بر پایه نسب و نژاد پدری قرار داشت.
عنوان (لقب) شاه شاهان که حتی در قرن بیستم توسط شاهان ایران به کار می رفت نشان می دهد که قدرت عملی حکومت مرکزی از طریق یک ساختار هرمی شکل که از سوی سطوح پایین قدرت عالی توسط افرادی که خودشان در واقع درباری بودند کنترل می شد. به طورسنتی، شاهان از یک خانواده خاص توسط طبقه جنگاوران انتخاب می شدند. شاه مقدس بود و فره ایزدی سلطنتی به شخص وی نسبت داده می شد. یک چنین روش سازمان بندی و کنترل جامعه بی شک تحت تاثیر و تقاضای نیروی سلطنتی تغییر یافت و دستخوش اصلاحات زیادی از سوی ایرانیانی شد که به صورت روزافزون عقاید سیاسی و اجتماعی فراوانی را از سوی مردمانی که بر آنها حکومت می کردند حاصل می کردند. حتی در سال های بعد برخلاف آنچه که ذکرشده مدارکی موجود است که تصورات ایرانیان اصیل از سلطنت و سازمان اجتماعی همچنان مورد احترام واقع می شد و آرمان فرهنگ پارسی همچنان باقی ماند.
● مذهب
مذهب ایرانیان پیش از دوره هخامنشی و در دوره هخامنشی موضوعی است که اتفاق نظر علمی کمی روی آن وجود دارد. هنگامی که ایرانیان برای نخستین بار به ترکیب دوره آغازین تاریخ وارد شدند مسلماً نظریه های متعددی هم پیش آمد که به عقاید مذهبی و عباداتی مربوط می شود که به موازات هندو ایرانی ها و هندو اروپایی ها در همان برهه زمانی صورت می گرفت. خدایان شان وابسته به پدیده های طبیعی بودند و وجوه اجتماعی، نظامی و وظایف اقتصادی خود را همراه با مفاهیم مجرد و انتزاعی یی چون عدالت و راستی دارا بودند. عبادات مذهبی آنان درمیان دیگران، قربانی کردن حیوانات، احترام به آتش و نوشیدن آب گیاه مقدس طبیعی و غیررسمی هوم بود.
شاید در حدود۶۰ سال پیش از میلاد بود که در شمال شرق فلات ایران پیامبر آئینی بزرگ ایرانی زردشت برخاست. تاریخ آئینی که وی بنیان نهاد حتی پیچیده تر و بحث انگیزتر از تاریخ مذاهب ایران پیش از زردشت است. حتی ویژگی های خاص و برجسته این اصلاح و رفورم مذهبی همچنان خود نمایی می کند. زردشت پیامبر اخلاق و آئینی بر بالا ترین مناصب که دائماً و پیش از همه برعملکرد صادقانه و گفتار نیک و اجتناب از بر زبان راندن دروغ نیازداشتند تاکید می ورزید. در تعالیم وی دروغ، به سرکردگی اهریمن، دروج تفسیرمی شد که وی بسیاری از خدایان هندو اروپایی را منتسب به آن می دانست. خدای او اهورامزدا بود که همان طور که به نظر می آید آفریده یی منتسب به زردشت است.
با وجود این احساس یکتاپرستی، زرتشتیان آغازین دنیا را قویاً در دوره های زمانی دو واحدی می دیدند که این برای اهورامزدا و« دروغ» عمیقاً منازعاتی را درباب مساله روح آدمی در پی داشت. زردشت همچنان که انتظار می رفت تلاش کرد عبادات مذهبی ایرانیان ابتدایی را به خوبی عقایدشان اصلاح کند. او ابتدا عبادت هوم را رد ولی بعد مجاز اعلام کرد. سپس وی صریحاً قربانی کردن حیوانات را محکوم کرد و براهمیت بیش از پیش تکریم آتش و توجه به آن تاکید کرد. هرچند که پرستش آتش به اشتباه به این نام خوانده می شود چون تا این زمان زردشتیان آتش را پرستیده بودند، اما این خود می تواند به نسبت منعکس کننده این باشد که آتش، سمبل و نماد حقیقت و راستی بوده است.
حال این سوال مطرح می شود که آیا هخامنشیان، زردشتی یا حداقل پیروان این پیامبربودند و آیا پیام زبان او را درک می کردند؟ می توان گفت که شاید کوروش کبیر، داریوش و حتی خشایارشاه و جانشینان آنها زردشتی بوده اند. به هرحال فقط یک چنین پاسخ ساده یی به این سوال امکانپذیراست. هر چند که فقط این نکته را متوجه می شویم که زردشتیان اواخر تحت تاثیر توسعه اصلاحات قابل توجهی از هنگام ظهور زردشت قرارگرفته بودند که این خود تحت تاثیر و نفوذ عقاید و عبادات و آئین مردمی خاورمیانه و درکل ایرانیانی بود که در این زمان با آنها ارتباط نزدیک و تنگاتنگی داشته اند. خدای شاهان هخامنشی اهورامزدای بزرگ بود.
کسی که این شاهان امپراتوری خود را موهبت وی می دانستند و همه اقدامات خود را به وی نسبت می دادند. خشایارشاه و جانشینانش خدایان دیگری را هم با نام ذکر می کنند، اما اهورامزدا همچنان عالی ترین خدا نزد آنان محسوب می شد. به طوری که داریوش بزرگ تنها از اهورامزدا در کتیبه های خود یاد می کند. چیزی که اهمیت دارد لحن داریوش است که کاملاً با لحن اخلاق و عرفانی زردشت و حتی برخی مواقع با جزئیات خداشناسی وی قابل مقایسه و برابری است.
کاوش های باستان شناسی در دوره های سلطنت داریوش و خشایارشاه آشکار می کنند که تشریفات و آئین های مذهبی نیروهایی بودند که با نمونه های به دست آمده از زردشتیان قابل قیاس هستند. شیره گیاه مقدس هوم درتخت جمشید عبادت می شد، اما نشانی از قربانی کردن حیوانات وجود ندارد. مهم تر آنکه آتش نقش عمده یی را درمذهب هخامنشیان بازی می کرد.
امکان دارد معانی فرعی متعددی در تعارض میان کمبوجیه و داریوش از یک طرف و بردیای دروغین یک روحانی مجوس یا مادی از طرف دیگر وجود داشته باشد. یقیناً آئین ها و مذاهبی به نسبت تحرکات سیاسی پشت پرده توقف پرستش دیوان و تخریب معبد آنها وجود دارد. این امکان هم هست که تعارضاتی میان هخامنشیان سلطنتی و درباری که پیروان یک طریق از زردشتیان، حامیان برداشتی متفاوت از زردشت عبادت شده توسط ایرانیان، معتقدین به اشکال قدیمی تر دین و آئین ایرانیان و مذاهب خارجی که در مقابل پرتوهای تعالیم پیامبر تحت سرزنش بودند وجود داشته باشد.
چیزی که وجود دارد این است که توافق، مصالحه و اعتقاد به تلفیق، همتایی و توحید، عقاید گریزناپذیری بوده است. همان گونه که تقویم زردشتیان به عنوان تقویم اداری امپراتوری در دوره اردشیر اول پذیرفته شده در دوره اردشیر دوم، خدای باستانی ایرانیان، میتراالهه آناهیتا نیز همطراز با آئین سلطنتی اهورامزدا پذیرفته شدند. به بیان دیگر شاهان هخامنشی زردشتی بودند، اما خود زردشتیان شاید دیگر تمایلی به آئین پیامبر نداشتند.
حال واقعاً آئین مردم به دور از حوزه های سلطنت چه بوده چیزی است که نمی توان پاسخش را به روشنی گفت. یک نظریه این است که تعداد معتنابهی آئین و دین و عقاید ایرانی رایج و متداول بوده است. مجوسان و روحانیان سنتی مادی شاید تأثیر بیشتری بر مردم عادی نسبت به در باز داشتند و شاید عبادات و عقاید مردمی بیشتر تحت تاثیر تماس با دیگر مردمان و مذاهب بوده است. زردشتیان متاخرکه در دوره ساسانیان مشهور هستند در واقع ترکیبی از یک چنین آئین مردمی، مذهب دربار هخامنشی و تعالیم پیامبر به شکل ناب تر و خالص ترش هستند.
● هنر
هنر هخامنشیان همانند مذهب آنها ترکیبی از عناصر متعدد بود. داریوش با غرور قابل توجه و خاصی در مورد بازسازی کاخ خود در شوش می گوید؛«چوب سدرکه به کاررفته آن را از محلی آورده اند که کوه (جبل لبنان ) نامیده می شود. آشوری ها این چوب ها را از لبنان تا بابل آوردند. چوب یاکاآورده شده از گندار (قندهار) و کرمان، طلایی که اینجا به کاررفته از سارد و باکتریا(بلخ ) آورده شده و درهمین جا آن را درست کرده اند. سنگ پربهای لاجورد و عقیق و رنگ شنجرف را که در اینجا درست شده از سندیان آورده اند.
سنگ قیمتی فیروزه که به کار رفته و در اینجا به زیبایی مشهود است از خوارزم آورده شده و همین جا درست و تراش خورده است. نقره و آبنوس مصرف شده از مصر آورده شده، تزئینات برجسته قصراززین و عاجی که به کار رفته از حبشه و هند ورخج آورده شده. ستون های سنگی از شهری در عیلام به نام ابی رادو آورده شده و حجارانی که این سنگ ها را درست کرده اند از اهالی ین وسارد بوده اند. زرگرانی که این طلاها را درست کرده اند مادی ها و مصری ها بوده اند.
آنانی که چوب ها را درست کرده اند ساردی ها و مصری ها بوده اند و آنانی که آجرهای قصر را درست کرده اند بابلی ها و آنهایی که دیوارها را تزئین کرده اند مادی ها و مصری ها بوده اند.» این در واقع هنرسلطنتی در مورد مقیاس جهانی بود که پیش از این دیده نشده بود.
مواد و مصالح به کار رفته و هنرمندان و صنعتگران همگی از سرزمین هایی بودند که تحت حاکمیت شاه بزرگ بود که این خود موجب تلفیق سلایق، شیوه ها و درون مایه ها در یک هنرومعماری تلفیقی و گلچین شده یی شد که آیینه تمام نمای امپراتوری و فهم ایرانیان از چگونگی انجام وظیفه حکومت شان بوده است.
همان گونه که هخامنشیان در موضوعات و مسائل حکومت محلی و آداب و رسوم شفاف عمل می کردند و با همان قدرتی که پارسیان سیاست و اداره کمی امپراتوری را کنترل می کردند در هنر نیز این چنین روشن و شفاف کار را به پایان رسانده و تاثیری به تمام ایران به جای گذاردند.
در پاسارگاد کوروش کبیر و کمبوجیه در فارس وطن پارسیان و در تخت جمشید که توسط داریوش کبیرساخته شده و توسط همه جانشینانش مورد استفاده واقع شده می توان ردپایی از تاثیر خارجی را اغلب در جزئیات گوناگون بازسازی و تزئین معماری و نقش برجسته های حجاری شده را یافت اما شروع، طرح ریزی و بنای به پایان رسیده یقیناً ایرانی است و نمی تواند توسط هیچ گروه خارجی که تحت نفوذ و سلیقه شاه شاهان مشغول به فعالیت بود انجام گرفته باشد.
در هنرهای کوچک نظیر ظریف کاری هم ایرانیان مهارت و برتری خود را نشان داده بودند، فلزهای مرغوب برای لوازم غذاخوری، جواهرات، برش مهرها، تسلیحات، تزئینات و ظروف سفالی همه موید این نکته هستند.
نظریه یی که در این ارتباط مطرح شده این است که ایرانیان افراد خاصی را تحت عنوان هنرمند و صنعتگر فرا می خواندند، آنها خود بربرهای وحشی یی بودند که از ذوق و سلیقه چندانی بهره مند نبودند ولی با این حال وظیفه یی چون بنای یک هنرسلطنتی برای تلفیق حضور و ظهور ناگهانی قدرت پارسیان با قدرت و اقتدار سیاسی به عهده شان گذاشته شده بود. حفاری های باستان شناسی که در این مناطق انجام گرفته این را که کوروش کبیر پیشوای همه قبایل و طوایف ایرانی بوده یا مردم را فریب داده یا همچون بابلی ها و مصری ها متمدن بوده را نشان نمی دهد اما هنگامی که وی تصمیم به ساخت پاسارگاد می گیرد پیش زمینه هنری سنتی که به کمک او می شتابد شاید ایرانی بوده باشد.
در این ارتباط ذکر دو نمونه کفایت می کند؛ شیوه تالارهای ستون دار در معماری و طلاکاری. این رسم و سنت معماری در فلات ایران به پیشوایان مربوط می شود که گستره آن به دوره مادها و حداقل هزاره اول پیش از میلاد می رسد.
طلاکاری عالی و مرغوب هخامنشیان و کتیبه ها که از اختصاصات مادها بوده رسم فلزکاری ظریفی بود که در عصر دوم دوره آهن با توجه به حفاری های حسنلو و بعدها مارلیک به دست می آید. با طرح تقسیم و سازماندهی خوب زمین، تزئینات معماری غنی و نقش برجسته های عالی تخت جمشید نخستین بنای ساخته شده توسط داریوش و خشایارشاه یکی از بزرگ ترین میراث های هنری دنیای باستان به شمار می رود.
تی کالر یانگ
مترجم؛ رضا دستجردی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید