پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

شپش عادی بود، حتی در سر ارتشبد عزیزالسلطان


شپش عادی بود، حتی در سر ارتشبد عزیزالسلطان
متاسفانه به دلیل تنگنای اقتصادی و بی‌خبری از بیماری‌های پوستی در گذشته وجود شپش در موهای مردم به‌خصوص اطفال و زنان و دختران روستایی عادی تلقی می‌شد.
عزیزالسلطان غلامعلی خان ملیجك، طفل مورد علاقه و احترام ناصرالدین شاه بود كه شاه او را موجودی صاحب شگون می‌دانست اما او سر پرموی پر از شپش داشت و وقتی ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۶ ه.ق به سفر اروپا رفت و قصد داشت او را با خود به فرنگستان ببرد، در كنار رود ارس دستور داد سلمانی موی سر او را به زور و اجبار اصلاح كند و به اندازه یك فنجان شپش در سر این جوان عالی‌مقام درباری لول می‌زدند كه آنها را در آن فنجان به نظر شاه و درباریان رساندند. محمدحسن‌خان اعتماد السلطنه در روزنامه خاطرات خود به این فنجان پر از شپش سر ملیجك اشاره كرده است. جالب این‌كه این جوان در سن شش سالگی امیر تومان (سپهبد) و در دوازده سالگی امیر نویان (ارتشبد) شد و اغلب لباس نظامی می‌پوشید و انواع نشان‌ها و مدال‌های نظامی را به سینه خود می‌زد و وقتی در سن ۱۵-۱۴ سالگی در ۱۳۰۶ به اروپا رفت همه رجال و مارشال‌ها و ژنرال‌های اروپایی می‌خندیدند و تعجب می‌كردند چرا این پسربچه ضعیف و زشت‌رو و بی‌ادب كه بسیار هم بد غذا می‌خورد (ژنرال‌دارمه) یا ارتشبد (امیر نویان) شده و كی وقت كرده است در ازای خدمات و فتوحات جنگی خود آن تعداد نشان و مدال دریافت كند.
امیر نویان عزیزالسلطان به زحمت به گرمابه می‌رفت و برای بردن او به حمام ناچار بودند به او هزار وعده و وعید بدهند یا سكه پول طلا و نقره به او جایزه بدهند. شپش در سر او امری عادی بود و با این‌كه موی سرش را كوتاه كرده و با صابون سوبلیمه شسته بودند باز هم شپش در گیسوان فراوانش وجود داشت.
مهدی‌قلی‌خان مخبرالسلطنه هدایت یكی از رجال معروف عصر قاجار و پهلوی است كه بارها والی (استاندار) و وزیر شد و از سال ۱۳۰۶ ه.ش تا ۱۳۱۲ در دوران رضاشاه مقام رییس‌الوزرایی را داشت معهذا همین شخص كه برادر بزرگ‌تر او مرتضی قلی‌خان صنیع الدوله هدایت اولین ایرانی بود كه دوره مهندسی پلی‌تكنیك در دانشكده فنی برلین را به پایان رساند و مهندس شد و كتابی به نام (راه نجات) در خصوص احداث راه ایران نوشت و در دوران مشروطه به ریاست مجلس شورای ملی ایران رسید، وقتی در اواخر قرن ۱۹ میلادی برای تحصیل به آلمان رفت و به برادر بزرگ‌ترش پیوست، موهای انبوه سرش پر از شپش بود. خود او در كتاب خاطرات و خطرات كه شرح زندگی اوست و آن را در سال ۱۳۳۳ ه.ش، یك سال قبل از فوتش، در تهران، به چاپ رساند می‌نویسد كه مادام دثیرثی، خانمی كه پسران حاج علیقلی‌خان مخبرالدوله هدایت (پدر مرتضی‌ قلی‌خان و مهدی‌قلی‌خان و حسینقلی‌خان) در خانه او پانسیون شده بودند، به دیدن سر پر موی او كه شپش‌ها در آن به آسودگی و نشاط جولان می‌دادند وحشت و تعجب كرد. تیغی برداشت (شاید هم ماشین اصلاح موی سر) و موهای انبوه مهدی‌قلی‌خان را از ته تراشید و به‌صورت اصلاح آلمانی سر درآورد و آنگاه روغنی برداشت و بر سر او مالید تا تخم شپش‌ها نابود شود.
سپس سر او را با صابون سوبلیمه و آب گرم شست و تمام پیراهن‌ها و شلوار زیر و پیژامه و لباس‌های خانگی او را در اجاق انداخت و سوزاند تا اگر شپش یا تخم شپش موجود است از میان برود!
تراشیدن موی سر كه شپش به سرعت در آن لانه می‌كند در قشون ایران تا زمان سلطنت رضاشاه و آغاز سربازگیری (نظام وظیفه) متداول نبود اما از سال ۱۳۰۷ با آغاز نظام اجباری، تراشیدن موی سربازان متداول شد و هر جوانی كه به خدمت وظیفه اعزام می‌شد مجبور بود موهای خود را به سلمانی هنگ بسپارد و سلمانی موهای انبوه سربازان را كوتاه می‌كرد اما تا مدت‌ها سلمانی‌ها، ماشین اصلاح را با الكل ضدعفونی نمی‌كردند و روی شعله آتش نمی‌گرفتند از این رو احتمال سرایت شپش از موهای آلوده سربازی به دیگر سربازان وجود داشت.
در كتابچه‌‌هایی كه قشون طی سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۰ به چاپ می‌رساند و موجود است، رعایت بهداشت، ضدعفونی كردن ماشین و گرفتن قیچی روی آتش اجباری ‌شد و از آن پس كچلی كه در میان ایرانیان به‌ویژه روستاییان ساری بود، كاهش یافت و ریشه‌كن شد.
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید