جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


حضور پریان


حضور پریان
پریانی که در میان ما زندگی می کنند، عشق های ناکام و بی پاسخ، مهاجرانی که رویای زندگی دارند و کودکانی که می خواهند از حقیقت فرار کنند، مضامینی از« تعلیم پریان» است. خوزه لوئیس کوئردا پس از هفت سال سکوت با فیلم «تعلیم پریان» بازمی گردد. خواننده اسپانیایی «ببه» به همراه ریکاردو دارین آرژانتینی داستانی از احساس و راز را به هم می بافند و ایرنه ژاکوب بازیگر فرانسوی غکه بازی در زندگی دوگانه ورونیک و فیلم قرمز اثر کیشلوفسکی را در کارنامه خود داردف، این گروه را کامل می کند. این فیلم بر اساس رمان مشهور «تعلیم یک پری» اثر دیدرون کاولرت فرانسوی است، داستانی درباره احساسات درونی. در فیلم نسبت به رمان از عناصر خیالی کمتری استفاده شده و همچنین از جزئیات ارتباط پدر و پسر چشم پوشی شده، پدری که معتقد است همیشه یک پری برای حل مشکلات زندگی و برآوردن آرزوها هست. خوزه لوئیس کوئردا یکی از کارگردانان توانمند اسپانیایی است، هرچند که نام او برای خوانندگان ایرانی چندان آشنا نیست. او در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. کوئردا تحصیلات خود را در رشته حقوق شروع کرد، اما پس از سه سال آن را رها کرد و به اجرای برنامه در رادیو و تلویزیون و تدریس در یک موسسه فیلمسازی مشغول شد. در سال ۱۹۶۹ به طور رسمی وارد تلویزیون اسپانیا شد و در عرض پنج سال ۵۰۰ گزارش و فیلم مستند تهیه کرد. کوئردا سپس با بخش فرهنگی تلویزیون همکاری کرد و در سال ۱۹۷۵موقعیت خود را به عنوان کارگردان و فیلمنامه نویس تثبیت کرد.
او در سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ در دانشکده هنرهای زیبای سالامانکا تدریس می کرد. اولین فیلم بلند او یک کمدی کاملاً مادریدی به نام «زوج ها و فردها» بود. فیلم بعدی او «جنگل مهیج» در سال ۱۹۸۷ که آمیخته با طنزی سوررئال و اقتباسی از رمان مشهور ونسسلاو فرناندز فلورس بود، جوایز و شهرت زیادی برایش به ارمغان آورد. او کار خود را با «بیوه کاپیتان استرادا» که درامی درباره دوران بعد از جنگ داخلی اسپانیا است، ادامه داد و فیلم بی نظیر «زبان پروانه ها» در سال ۱۹۹۹ که بر اساس کتاب «از من چه می خواهی، عشق؟» از مانوئل ریباس. فضای فیلم در بحبوحه شروع جنگ داخلی است. بعد از موفقیتی که کوئردا در فیلم زبان پروانه ها به دست آورد و بعد از اتمام فیلم «دیگران» به کارگردانی آلخاندرو آمنابار، به عنوان تهیه کننده، بار دیگر ظاهر می شود. فیلم اخیر او، «تعلیم پریان»، در سال ۲۰۰۶ کاندیدای سه جایزه از جشنواره گویا شد؛ بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر و بهترین آهنگ اصلی. سه بازیگر اصلی این فیلم محور این درام هستند، کوئردا تلاش می کند به درون رازهایی که در زندگی روزمره معلقند، به تناقض های موجود در احساسات، به روابط میان پدر و پسر و تربیت با دری که به روی خیال باز می شود نفوذ کند. او از طریق داستانی از عشق که به هر سمتی انشعاب می یابد به این دنیا راه پیدا می کند. داستان به ظاهر ساده به نظر می آید اما در واقع سرشار از زوایای پنهان و وهم و خیال است. بدون گزافه گویی، ژرفایی عمیق و صمیمی دارد. فیلمی آرام و بی صدا در لحظه های احساسی است که همیشه از سری پنهان به رازی راهی وجود دارد. اتفاقی که در این فیلم می افتد شاید جزء اتفاقات نادر باشد. هنگامی که فیلمی را دوست نداشته باشیم، یا عصبانی می شویم یا آن را پس می زنیم، اما اگر «تعلیم پریان» را دوست هم نداشته باشیم ما را خشمگین نمی کند و نه حتی ما را به شورش وا می دارد. بلکه ما را به تفکر دعوت می کند و اینکه چه می توانستیم باشیم و نیستیم و وادارمان می کند از این فکر احساس ندامت کنیم. اما چیزی که بیشتر به آن توجه شده فقدان صبر و تحمل است؛ این مضامین داستان جذابی درباره اوج عشق را شکل می دهد، موضعی که کاملاً درباره آن فکر شده است. رابطه نیکلاس با رائول، پسرخوانده اش و افسانه هایی که درباره پریان برای او نقل می کند؛ بخش جادویی و خیالی داستان است. این دو گمان می کنند تمام سختی ها و مشکلات تنها در کتاب ها است و همیشه یک پری گره گشا خواهد بود. نیکلاس اسباب بازی ساز، هرگز چیزی را فراتر از داستان هایی که عادت دارد آنها را تعریف کند، نمی بیند. رازی که داستان عشق را در «تعلیم پریان» مخفی می کند، شاید درمان دیگری هم داشته باشد ولی این راه رنج بسیاری با خود به همراه دارد.
● جدایی غیرمنتظره
نیکلاس (ریکاردو دارین) زن زندگی خود را پیدا میتکند به همراه بچه یی که از آن او نیست اما بر اثر ضربه یی ناگهانی در هواپیمایی که آنها را از آلیکانته به بارسلونا می برد، اشتیاق شدیدی برای داشتن آن کودک در خود احساس می کند. او سازنده اسباب بازی است. اینگرید (ایرنه ژاکوب) بیوه کاپیتان نیروی هوایی که همسرش به تازگی در جنگ عراق کشته شده، پرنده شناس است. او در کاتالونیا روی کبوترانی که علائم افسردگی دارند مطالعه می کند. رائول پسر اینگرید ۸ سال دارد و کودکی خیالپرداز است. در این ملاقات داستان عشق میان این سه نفر به کمال می رسد. اما ناگهان اینگرید تصمیم می گیرد که به این ارتباط پایان دهد. چرا؟ کسی دلایل او را نمی داند. آنها هیچ گاه مانند این روزها شاد نبوده اند، اما همه چیز بدتر خواهد شد....و نیکلاس ناامید. همه افراد تصمیم به جدایی را هنگامی که اوضاع خوب نیست خواهند گرفت، اما نه حالا که همه چیز خوب است. اینگرید غیر قابل انعطاف می شود و او را از اتاق خواب خود تبعید می کند. نیکلاس در اوج یأس هنوز حاضر است شریک زندگی او باشد. اینگرید چنین پیشنهادی را پوچ و بی معنی می شمرد و سزار(ببه) ظاهر می شود، زنی الجزایری که اصلیتی عراقی دارد و به عنوان صندوقدار در سوپرمارکت کار می کند. توجه نیکلاس به او جلب می شود. رائول به نقطه عطفی در جریان احساسات بدل می شود و لوئیسا (گلوریا رویگ)، که در طول سه نسل در خدمت خانواده نیکلاس بوده، محرم راز می شود، شخصیت او در فیلم حمایتی است از ریشه هایی زنده و حساس که کمتر واضحند.
داستان پریان همیشه نقطه امیدی برای رهایی از ناکامی ها است، اما می تواند تاثیرات جانبی نیز داشته باشد، این همان چیزی است که نیکلاس هنگامی که از وجود پریان توسط رائول مطلع شد، در خود تجربه کرد. این داستان مضمونی خیالی و واقعی دارد.
عطیه الحسینی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید