جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نگاهی به کتاب «خاورمیانه مدرن» نوشته «الن پاپه»


نگاهی به کتاب «خاورمیانه مدرن» نوشته «الن پاپه»
● مشخصات کلی کتاب:
کتاب «خاورمیانه مدرن» نوشته «الن پاپه» یک مقدمه و ده فصل دارد و در ۳۴۴ صفحه نگاشته شده است. عناوین فصول کتاب عبارتند از: تاریخ سیاسی؛ تاریخ اقتصادی؛ تاریخ شهری خاورمیانه در قرن بیستم؛ تاریخ روستایی؛ فرهنگ عامه؛ تاریخ ادبیات مکتوب؛ تئاتر، سینما و تلویزیون؛ تاریخ زنان خاورمیانه؛ چهره های متفاوت اسلام در قرن بیست و یکم؛ خاورمیانه جهانی شده در قرن بیست و یکم.
●معرفی نویسنده:
دکتر «الن پاپه»[۱] استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه حیفا است. وی مدرک دکترا را از دانشگاه آکسفورد اخذ نموده است. بیشتر آثار پاپه به بررسی های تاریخی مسائل خاورمیانه اختصاص دارد. وی در این بررسی ها نگاهی انتقادی به رویکرد غالب غرب گرایانه دارد. از جمله آثار وی می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:
شکل گیری منازعه اعراب – اسرائیل (۱۹۹۴)؛ اردن در خاورمیانه (۱۹۹۴)؛ سیاست ها و ایده های خاورمیانه (۱۹۹۸)؛ بریتانیا و منازعه اعراب – اسرائیل (۱۹۸۸)؛ مسأله فلسطین/ اسرائیل (۱۹۹۹)؛ تاریخ فلسطین مدرن: یک سرزمین، دو ملت (۲۰۰۳)؛ خاورمیانه مدرن (۲۰۰۵)؛ پاک سازی نژادی فلسطین (۲۰۰۶)
● مقدمه:
نویسنده مقدمه را با این سؤال آغاز می کند که دوران مدرن از آن چه کسانی است؟ سپس به نظریه های مدرنیزاسیون و دیدگاه های جایگزین می پردازد. این بخش از این جهت که دیدگاه نظری نویسنده را مشخص می کند حایز اهمیت بیشتری است. در سالیان اخیر مورخان خاورمیانه تلاش شایان توجهی برای فاصله گرفتن از رهیافت های سنتی مدرنیزاسیون داشته اند و در عوض به نظریه های «تغییر و تحول» که در رهیافت کمتر ساختارگرا و در چشم انداز بدبینانه تر هستند، پرداخته اند. با این وجود این گروه از مورخان هنوز در ابتدای راه هستند و هنوز باید رهیافت های جایگزین در مطالعه خاورمیانه مدرن مورد بررسی قرار گیرند.
نویسنده سپس در مورد آغاز تاریخ مدرن خاورمیانه و نشانه های مدرنیزاسیون به پدیده هایی چون استعمار و امپریالیسم به عنوان آغازگر تأثیرپذیری گسترده جوامع خاورمیانه از پدیده های غربی، صنعتی شدن، شهرنشینی، گسترش بهداشت، سکولاریسم، تمرکز و استقرار، و سیاسی شدن جوامع اشاره می کند. هر یک از این پدیده ها را می توان با اشاره به تعداد کارخانه ها و بیمارستان ها، رشد جمعیت شهرها، کاهش تعداد نهادهای مذهبی یا درس های مذهبی در مدارس، واحدهای جدید و تمرکزیافته تر اداری، و سازمان ها و نمایندگی های جدید خارجی (نظیر کنسول گری ها و سفارت خانه ها) به صورت کمی در آورد. بر همین مبنا می توان مدرنیزاسیون را به شیوه ای علمی ارزیابی نمود.
از نظر پاپه، خاورمیانه نمونه ای عالی برای مطالعه موردی نظریه های مدرنیزاسیون است. تاریخ مدرن خاورمیانه با حمله ناپلئون به مصر در سال ۱۷۹۸ آغاز می شود و از آن زمان یک دوره انتقالی - بین سنت ومدرنیته – شروع می شود که در برخی مناطق هنوز در همین مرحله باقی مانده است. از این منظر دوره انتقال بدین دلیل تکمیل نشده است که هنوز همه مراحل ضروری برای رسیدن به نمونه غربی یا مدرن جامعه طی نشده است. در ارتباط با خاورمیانه، دوگانگی سنت و مدرنیته در مذهب، فرقه، جنسیت، و نواحی چغرافیایی تجلی بیتشری دارد. بر همین مبنا یهودیان و مسیحیان در مقایسه با مسلمانان، و مناطق شهری در مقایسه با حومه نشین ها مدرن تر تلقی می شوند و در درون هر یک از این طبقه ها زنان کسانی هستند که در مسیر مدرنیته عقب تر هستند.
دیدگاه هایی که در مورد مدرنیزاسیون در خاورمیانه مطرح شده اند، در یک طیف گسترده رهیافت های تحقیقاتی قرار دارند. در یک سوی طیف، «خوش بین ها» قرار دارند که موفقیت مدرنیزاسیون در خاورمیانه را پیش بینی می کنند. در سوی دیگر این طیف، «بدبین ها» قرار دارند که آینده را برای خاورمیانه کماکان با غلبه نگاه های سنتی پیش بینی می کنند. این گروه دارای دو فرض اساسی مشترک هستند: یکی این که جوامع غربی همواره به دنبال کسب منفعت از غربی شدن هستند و دوم این که توانایط جامعه برای غربی شدن کامل بستگی به گستره نخبگانش دارد.
در مورد دیدگاه های جایگزین، پاپه دیدگاه «تعامل بین جوامع غربی و غیرغربی» را مطرح می کند که ترکیبی از اثرات «انسان شناسی فرهنگی»[۲] و «رهیافت های انتقادی به هرمنوتیک و ادبیات» بر تاریخ نگاری است. انسان شناسی فرهنگی خواهان تعریف مجدد برخی از تصورات نظریه های نوسازی است. بدین دلیل که این تصورات در تحلیل رویدادها غیرمرتبط به نظر می رسند. «انتقادگرایی ادبی» و «هرمنوتیک پس از استعمار»[۳] نیز خواهان کنارگذاشتن بیشتر تصورات ایدئولوژیکی نظریه های مدرنیزاسیون به دلیل اشتباه و ناسازگاری آن ها با رویدادهای تاریخی هستند.
با اتخاذ دیدگاه مورد نظر، بسیاری از تصورات طرفداران نظریه مدرنیزاسیون زیر سؤال می رود. تاریخ دنیای غیرعرب شاهد رعایت بیشتر برابری و اصول دموکراتیک در گذشته نسبت به زمان حال حاضر است. تغییرات از بالا و تنها به وسیله نخبگان داخلی یا خارجی اعمال نمی شوند، بلکه منشأ این تغییرات در خاورمیانه اغلب از درون جامعه و از روندهایی ناشی شده که سابقه ای بیش از زمان تماس غربی ها با این جوامع دارند. به علاوه با مدرنیزاسیون موقعیت زنان در جامعه همواره بهبود نیافته و می تواند بدتر هم بشود. و قدرت قبیله ای نیز همیشه کاهش نیافته است. گذشته در برابر تغییر رام می شود و تخریب آن همیشه همراه با پیشرفت نیست. در بسیاری موارد، با وجود این که تغییرات شگرفی به وسیله استعمارگرایی و پس از آن ملی گرایی ساخته و پرداخته شده، اما روابط اولیه جامعه تا حد گسترده ای دست نخورده باقی مانده اند. به همین نحو، سکولاریسم همواره بخش مکمل مدرنیزاسیون نبوده است. مذاهب در برابر فن آوری ها و حتی در برابر مباحث مدرنیزاسیون منعطف بوده اند و حتی در بسیاری از مناطق، خود مذهب یک نیروی قوی در تحولات سیاسی و اجتماعی- فرهنگی بوده است. در مجموع دیدگاه جایگزینی که پاپه ارائه می دهد خواهان انعکاس نظرات و روایات کسانی است که مورد هجمه قرار گرفته اند.
▪ فصل اول: تاریخ سیاسی
فصل اول کتاب به تاریخ سیاسی خاورمیانه اختصاص دارد. در این فصل، میراث عثمانی، میراث استعمار، شکل گیری نقشه خاورمیانه طی سال های ۱۹۱۸ الی ۱۹۴۵، عقب نشینی بزرگ طی سال های ۱۹۴۵ الی ۱۹۶۲، تحولات زیر سایه فلسطین طی سال های ۱۹۶۷ تا ۱۹۸۷، دنیای تک قطبی طی سال های ۱۹۸۷ الی ۲۰۰۰ مورد بررسی قرار گرفته اند. در این بررسی گذشته چندفرهنگی به ما می گوید که چقدر تصویر خاورمیانه طی سده های اخیر تغییر یافته است. برداشت کنونی غرب از خاورمیانه از واقعیاتی که در این فصل مطرح می شود دور است. اگر بخواهیم بر اساس تصاویر تلویزیون های غربی در مورد خاورمیانه قضاوت کنیم، تصورات حاکم متشکل از مردمی است که به دلیل نوشیدن الکل در معرض عمومی شلاق زده می شوند؛ زنی که مجبور است تمام بدنش را بپوشاند؛ و بچه هایی که قوانین سخت اسلامی در مورد آن ها اعمال می شود. این تصویر خشن در اواخر قرن بیستم با برداشت های تروریستی تقویت شد. خوانندگان این کتاب خواهند فهمید که این تصورات ساده شده و عمومیت داده شده از اسلام و خاورمیانه است که واقعیات پیچیده و بسیار متنوعی را تحریف می کند.
الن پاپه ریشه تصورات غلط از خاورمیانه را به به نوشته های دهه ۱۹۵۰ در آثار مربوط به امپراطوری عثمانی می داند. در این آثار امپراطوری عثمانی به صورت یک واحد فرهنگی متجانس بر اساس اصول جزم اندیش اسلامی و سنتی ترسیم شد. در دوره عثمانی، ورود فن آوری و دست آوردهای علمی خوبه به خاورمیانه آغاز شد. در این دوره، در قالب گفتمان اصلاح، نخبگان عثمانی به تطبیق تحولات جهانی و واقعیت های منطقه ای پرداختند. اما این تلاش ها بیشتر تداوم گذشته بود تا بریدن از آن. بررسی دوره استعمار در این کتاب، بر خلاف بسیاری از آثار دیگر، تنها متمرکز شباهت ها و خصوصیات مشترک نیست. در این فصل، الجزایر و فلسطین به عنوان مطالعات موردی مستعمرات بررسی شده اند. استعمار در مناطق دیگر عربی به صورت استقرار طولانی مدت یا به شکل خرید زمین توسط خارجی ها شکل نگرفت. در واقع می توان در مورد این بخش ها بیشتر از تعبیر امپریالیسم استفاده کرد، چرا که جاه طلبی و منافع اقتصادی در این مناطق بیشتر مشهود بود.
مورخان مکتب قدیمی مدرنیزاسیون معتقدند میراث اصلی خاورمیانه از دوران استعمار، پیدایش ملی گرایی بود. از این دیدگاه، قهرمانان ضدغربی، به عنوان محصول استعمار، به ملی گرایی رو آوردند.
در دوره شکل گیری نقشه خاورمیانه، قدرت های پیروز جنگ جهانی اول و دوم، نقش آفرینی زیادی در خاورمیانه داشتند. آن چه که از بررسی این دوره می توان به اختصار گفت این که مرزهای خاورمیانه که در این دوره برای اولین بار بر اساس هویت های سیاسی همچون دولت - ملت ها شکل گرفت، موجب شکل گیری قدرت های استعماری با اندک توجهی به خواسته های مردم محلی شدند.
در دوره عقب نشینی بزرگ که با پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد، مصادف با دورانی بود که هر یک از قدرت های غربی به دلایلی چون نیاز به بازسازی سیاسی و نظامی، عرصه خاورمیانه را از حضور خود خالی کردند. اما در سال های پایانی دهه ۱۹۵۰ و آغازین دهه ۱۹۶۰، تحولاتی چون وقوع انقلاب در عراق، ناآرامی های گسترده در اردن، جنگ داخلی در لبنان و پیشگامی اسرائیل در دفاع از منافع آمریکا در منطقه، زمینه های بازنگری آمریکا در سیاست هایش در قبال منطقه خاورمیانه و برنامه ریزی برای حضورش در خاورمیانه را فراهم نمود.
در دوره تحولات زیرسایه فلسطین، که از سال ۱۹۶۷ و با وقوع جنگ اعراب – اسرائیل آغاز شد، سازمان آزادیبخش فلسطین از لحاظ مالی مورد حمایت جهان عرب قرار گرفت و می توانست روی خدمات دیپلماتیک اتحادیه عرب و دولت های عضو آن تکیه کند. ضمن این که از سال ۱۹۷۵ نیز شبکه دیپلماتیک خود را نیز توسعه داد. دوره تحولات زیرسایه فلسطین، جنگ های اعراب و اسرائیل و شکست اعراب در این جنگ بر سیاست های کشورهای عربی سایه افکند. در سال های پایانی قرن بیستم، حکومت های عرب از مسأله فلسطین فاصله گرفتند؛ هر چند که مردم عرب چنین نکردند.
در دوره جهان تک قطبی، با «عمل گرایی»[۴] که به عنوان قاعده سیاست زمانه مطرح شد، از اهمیت مسأله فلسطین در جهان سیاست کاسته شد و سیاستداران عرب واقعیت آمریکای قدرتمند و چالش ناپذیر را در پیش روی خود قرار دادند. در این دوره، برخی کشورهای مارکسیستی بودند از جمله مصر، یمن، و حتی سازمان آزادیبخش فلسطین، گرایش آمریکایی را برای خود برگزیدند. این تغییر گرایش به معنای تغییر سیاست نسبت به اسرائیل نیز بود. در این دوره صدام با اشتباره استراتژیک خود در حمله به کویت مقدمات سقوط خود را در آوریل ۲۰۰۳ فراهم آورد. فلسطینی ها هم که به آمریکا اعتماد کردندف متوجه اشتباه محاسباتی خود شدند و همین امر انتفاضه دوم را در سال ۲۰۰۰ به وجود آورد.
▪ فصل دوم: تاریخ اقتصادی
فصل دوم کتاب به تاریخ اقتصادی خاورمیانه می پردازد. از نظر او، مطالعه تاریخ اقتصاد خاورمیانه همچون مطالعه تاریخ سیاسی خاورمیانه تغییرات زیادی داشته است. این گرایش به دنبال دور کردن تحقیقات از نظریه مدرنیزاسیون است، چرا که نظریه مدرنیزاسیون بر توصیف تحولات اقتصادی در خاورمیانه مدرن تنها در سایه تحولات عوامل تأثیرگذار خارجی پافشاری می کند و تنها در صورت تطابق بازارهای داخلی با قواعد و سیستم های غربی قائل به موفقیت است. رهیافت جایگزین، تحولات اقتصاد منطقه را با تکیه بر دیدگاه نظام جهانی و نظریه وابستگی بررسی می کند. از این منظر، مناطقی چون خاورمیانه در نتیجه رشد سرمایه داری به حاشیه رانده شده اند. سرمایه داری صنعتی بر تجارت نابرابر بین مرکز و پیرامون بستگی دارد. نسخه جدیدتر اقتصاد سیاسی بر متغیرهای پویایی داخلی تمرکز دارد.
پاپه با توجه به نظریات مختلف و با امید به این که یافته هایش به فهم بهتر بحران معاصر خاورمیانه کمک کند، تاریخ اقتصادی خاورمیانه را بدین صورت تقسیم بندی می کند:
۱) در دوره اصرار بر تحول که بین سال های۱۸۵۰ تا ۱۹۱۸ به طول کشید، تمرکز اقتصاد سیاسی خاورمیانه بر کشاورزی بود و تلاش برای تحول در این عرصه با استفاده از مکانیسم های سرمایه داری صورت می گرفت. در این دوره، تبادل محصولات جای خود را به خرید محصولات به صورت نقد داد. به این ترتیب، سود و فایده و تلاش برای بهبود استانداردهای زندگی جای تلاش کشاورزان برای تغذیه صرف و تلاش برای بقا را گرفت. این تحول تنها یک روند داخلی نبود؛ چرا که صنعت و بازرگانی غرب خواهان خرید محصولات کشاورزان، و تاجران نیز مشتاق تغییر بودند. در این دوره، سیستم های سیاسی نظیر امپراطوری عثمانی و ایران خود را وارد این تحولات کردند و با گرفتن مالیات به صورت نقدی از آن بهره مند شدند. در این دوره، کشورهایی چون ایران و مصر برای بهبود اقتصاد خود در زمینه هایی چون کشاورزی، گمرک، مالیات و بانکداری از مشاوران خارجی کمک گرفتند؛ هرچند این کمک ها اغلب با سوء استفاده عوامل خارجی و کارشکنی سیاستمداران داخلی با شکست همراه شد. نتیجه این تحولات، وابستگی اقتصاد خاورمیانه به اروپا بود.۲) دوره دوم، دوره همگرایی در اقتصاد جهانی است که فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی سال های ۱۹۴۵- ۱۹۱۸ را در بر می گیرد. با پایان جنگ جهانی اول، روند همگرایی اقتصاد محلی خاورمیانه در نظام جهانی تقریباً کامل شده بود و اثرات فوری آن بر جوامع محلی احساس شد. در این همگرایی نیروهای سیاسی و اقتصادی داخلی هم نقش داشتند. این فرآیند برای عده کمی سودآور و برای بسیاری ویران گر بود. نتیجه نهایی این روند مشخصاً به اهداف جامع مدرنیزاسیون نظیر اصلاح اجتماعی، حق برابری زنان، یا نظام سیاسی لیبرال و باثبات نینجامید. این همگرایی، اقتصاد خاورمیانه را به حاشیه راند و فاصله دولت و ملت و فقیر و غنی را بیشتر کرد. با این وجود، پویایی های داخلی از تأثیر عوامل خارجی کاست. به همین دلیل بود که رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ در خاورمیانه به گونه متفاوتی تجربه شد.
۳) امید و فروپاشی آن، عنوان دوره سوم است که از سال ۱۹۴۵ تا سال ۱۹۷۲ را شامل می شود. بعد از جنگ جهانی دوم، تصویر عوض شد. شاخص های متعارف رشد اقتصادی نظیر سرانه تولید ناخالص داخلی در سال های اولیه استقلال برخی کشورهای خاورمیانه افزایش را نشان می داد. هر چند که در این دوره مشخص نبود چه میزان سود به خارج انتقال می یافت. در این دوره، حکومت های تازه مستقل عرب تلاش می کردند با ملی کردن اقتصاد خود و تعقیب سیاست قناعت، نیاز به کمک های خارجی را به حداقل برسانند. با این وجود، در بلندمدت این سیاست های اصلاحی ناکافی بود و به دلیل انفجار جمعیت، کمبود منابع طبیعی، مدیریت غلط، و سیاست های ناپایدار احساس نمی شد.
۴) دوره چهارم طی سال های ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۱ را پوشش می دهد و با تیتر «گشایش اقتصادی[۵] و هزینه آن» مشخص شده است. با آغاز دهه ۱۹۷۰، ایدئولوژی ها جای خود را به رهیافت های عمل گراتر دادند که خواهان تسلیم در برابر اقتصاد بازار آزاد و سرمایه داری بود. طی این دوره، با کاهس نفوذ شوروی و افزایش نفوذ غرب در خاورمیانه، دوره اصلاحات کشاورزی، طرح های عظیم صنعتی و ایجاد بوروکراسی غول آسا پایان یافت. اما در این دوره، ایران بر خلاف جریان، با وقوع انقلاب سال ۱۹۷۹ اقتصاد دولتی را در پیش گرفت.
۵) اما اقتصاد سیاسی خاورمیانه طی قرن بیستم، متأثر از عامل دیگری به نام نفت بوده است. نفت تأثیر زیادی بر جهت گیری های اقتصادی و سیاسی کشورهای منطقه و حتی تحولات اجتماعی آن ها داشته است. این موضوع تحت عنوان «جادوی رنجور نفت»، آخرین بخش این فصل را شکل می دهد.
▪ فصل سوم: تاریخ روستایی در قرن بیستم
در فصل سوم، تاریخ روستایی در قرن بیستم بررسی می شود. در این فصل، پایان دوران خودگردانی در امرار معاش به عنوان اولین مرحله تغییر، تهاجم استعمارگران به مناطق روستایی، دوران رژیم های مستقل، کالبدشناسی شکست، صفحه تعادل انقلاب سبز، مطرح کردن مجدد الگوهای زندگی روستایی و قبیله ای، تحول ارزش ها و سلسله مراتب و ساختارهای اجتماعی در مهاجرت از روستا به شهر، تحول فضای قبیله ای در قرن بیستم، و تاریخ دوسویه قبیله گرایی و خویشاوندی در خاورمیانه بررسی شده است.
بر اساس بررسی ها، دو روایت متفاوت از تاریخ روستایی در خاورمیانه وجود دارد. اولین روایت، یک داستان هیجان انگیز از تغییرات سریع و تحولات بنیادین در روستاها است که با حمله اقتصاد و سیاست به جامعه سنتی روستایی همراه شد. کسانی که باعث این تحول شدند، سیاستمداران و تاجران شهری بودند که بر خلاف میل مردمان روستا که خواهان حفظ شیوه های زندگیشان بودند، دست به انجام تغییرات زدند و در این کار موفق بوند. بر اساس روایت دوم، تاریخ روستاها به آزامی حرکت می کند و زندگی مردم تا حد زیادی به شکل سنتی اش حفظ شده است.
نویسنده در این فصل نیز همچون فصل های گذشته می کوشد تا دیدگاه های مختلف را در بررسی تاریخی خود به کار بندد. پاپه در پایان فصل دو سؤال را مطرح می کند: آیا روستاها و قبیله ها در مقابل گذر زمان با همه فقر و مهاجرت به شهرها مقاومت کردند؟ آیا هنوز وابستگی های خویشاوندی یک عامل حاکم در تعیین هویت است؟ البته جواب به این سؤال ها و سؤالات مشابه به رهیافت تحقیقاتی و گرایش ایدئولوژیکی محقق بستگی دارد. مورخان اجتماعی با داشتن سابقه جامعه شناختی و اتکا به نظریه های مدرنیزاسیون، دهه ۱۹۵۰ را یک خط شکست می دانند که پس از آن خویشاوندی، قبیله ها و حتی همه روستاها اهمیت خود را در زندگی خاورمیانه از دست دادند. انسان شناسان با داشتن سابقه مطالعات فرهنگی تمایلی به این گسستگی از گذشته ندارند و ترجیح می دهند بر الگوهای جامعه تأکید نمایند. این رهیافت در فهم جامعه خاورمیانه سهم زیادی دارد.
▪ فصل چهارم: تاریخ شهری خاورمیانه
فصل چهارم کتاب در مورد تاریخ شهری خاورمیانه است. در این فصل، کار و طبقه کارگزی، تاریخ کمونیسم و اتحادیه های کارگری، فرصت های از دست رفته فلسطین، اتحادیه های تجاری، طبقه متوسط شهری، سیاسی شدن طبقه متوسط، فرهنگ سیاسی در حال تغییر شهر، چهره های جدید برای شهرهای خاورمیانه، مشغله ذهنی امنیت، زندگی در تهدید ملی گرایی، شبکه ها و مکانیسم های بقا، و تاریخ بیکاری در خاورمیانه مورد بررسی و پردازش قرار گرفته اند. الن پاپه در این بررسی، طبقه بندی طبقات شهری به گونهای که بهتر بتوان تحولات آن ها را شناخت را مورد توجه قرار می دهد و از این طریق خواننده را متوجه تحولات اجتماعی در شهرهای خاورمیانه می کند. وی در این طبقه بندی، گرایش مارکسیستی در گروه بندی مردم بر اساس پیشینه اجتماعی – اقتصادی آن ها را در نظر دارد. وی با بهره گیری از این طبقه بندی و نظر اندیشمندان دیگر، سه گروه متمایز را به عنوان جمعیت تشکیل دهنده شهری مورد توجه قرار می دهد: کارگران، طبقه متوسط، و بیکاران که یک گروه پایدار اجتماعی – اقتصادی تلقی نمی شوند، اما با این وجود برخی برای همیشه گرفتار آن ها هستند. این گروه یکی از خصیصه های مشکل زای زندگی شهری در خاورمیانه هستند. همه این گروه ها و کسانی که در این طبقه های جامعه شناختی قرار ندارند، در تاریخ جدید خاورمیانه تحت تأثیر عامل جمعیت شناختی هستند. به همین منظور پاپه در بررسی های خود در این فصل، این متغیر را نیز در تحلیل خود به کار می برد.
▪ فصل پنجم: فرهنگ عامه
نویسنده در فصل پنجم، به فرهنگ عامه می پردازد و در این چارچوب، موسیقی، رقص و شعر مردم خاورمیانه در قرن بیستم مورد توجه قرار گرفته است. آن گونه که پاپه می نویسد داستان فرهنگ خاورمیانه تا همین اواخر توسط مشاهده کنندگان خارجی بیان می شد، اما از سی سال گذشته محققان منطقه خاورمیانه که اکثراً در خارج از منطقه زندگی می کردند، روایت های خارجی را مورد انتقاد قرار دادند و نسخه های جایگزینی را ارائه دادند. با این وجود هم برداشت های غربی بر شیوه مطالعه فرهنگ خاورمیانه غلبه دارد. این برداشت ها «تقلیل گرایانه»[۶] و بر اساس دوگانگی موجود بین فرهنگ روشنگری غرب و فرهنگ اولیه شرق عربی مبتنی هستند.
پاپه در مورد فرهنگ هم می کوشد تا موضوع را فراتر از نظرات غالب و به عنوان محققی از درون منطقه پی گیری کند. وی معتقد است برای توصیف فرهنگ خاورمیانه از درون، شناسایی نقش مرکزی که زبان عربی ایفا می کند ضروری است. زبان عربی به خصوص در قرن بیستم به عنوان اسلحه ای در برابر نفوذ فرهنگی کشورهای استعمارگر به خصوص فرانسه و ابزاری برای بیان هویت ذر خاورمیانه مورد استفاده بوده است. نویسنده در ادامه این فصل، به ارائه مطالبی در مورد تاریخ موسیقی در قرن بیستم و چند تن از سرشناسان این رشته در مصر می پردازد و سپس رقص های فولکلوریک و موضوع شعر را مدنظر قرار می دهد.
▪ فصل ششم: تاریخ ادبیات مکتوب
فصل ششم کتاب به تاریخ ادبیات مکتوب اختصاص دارد. از دید نویسنده طی قرن بیستم در حالی که از اهمیت آواز و رقص های سنتی کاسته می شد، «عناصر شناختی»[۷] فرهنگ به ویژه فرهنگ مکتوب، نقش مرکزی را در اختیار گرفت. تاریخ ادبیات مکتوب خاورمیانه در قرن بیستم تا حد نزدیکی با داشتن سواد و تحصیلات پیوند خورده است. تا زمان آزادسازی کشورهای عربی از حاکمیت استعمار خارجی، میزان بی سوادی در این کشورها بسیار بالا بود. اما با استقلال کشورهای خاورمیانه، سطح سواد در میان مردم این کشورها بالا رفت.
نویسنده در این فصل، تاریخ ادبیات مکتوب را با توجه ویژه به روزنامه ها به عنوان ابزار مکتوبی که رابطه بیشتری بین مردم و نویسندگان در خاورمیانه برقرار ساخت، بررسی می نماید. وی از سال های ۱۸۱۵ تا ۱۹۰۰ به عنوان انقلاب مطبوعات در خاورمیانه یاد می برد. به علاوه وی به داستان کوتاه و داستان بلند و مضامین آن ها در قرن بیستم می پردازد. از نظر وی، پنج مضمون مشترک در داستان های قرن بیستمی خاورمیانه عبارتند از: دنیای فعالان سیاسی و اجتماعی، واقعیات مبهم و تکثر موقعیت ها، میراث سنتی و استعماری، ناسیونالیسم، و فلسطین.
مبحث بعدی این فصل، آزادی بیان و نوشتن است. زمانی که ادبیات در خدمت ایدئولوژی قرار گیرد، وسیله کارآمدی برای اعتراض علیه حاکمان سرکوب گر تلقی می شود. البته در ابتدای قرن که خاورمیانه تحت سلطه امپراطوری عثمانی و قدرت های استعماری قرار داشت، آزادی بیان تشویق نمی شد. اما از همان هنگام، به خصوص در شهرهای بزرگ خاورمیانه، مفاهیمی چون ناسیونالیسم عربی و رنسانس عربی از طریق روزنامه ها و کتاب ها منتشر می شدند.
موضوع مورد بررسی دیگر این فصل، زبان و فرهنگ است. این مبحث به زبانی اختصاص دارد که از اویل قرن بیستم نویسندگان عرب برای ارتباط با مخاطبان به کار می بردند. در ابتدا دو گرایش عمده عبارت بودند از: شیوه نگارش کلاسیک عربی که برای بسیاری بیگانه شده بود؛ و نگارش به زبان گفتاری که قابل دسترسی برای هر کسی بود. به خاطر نیاز به نوشتن برای گستره ای از مردم، زبان کلاسیک عربی با ضرورت های محاوره روزمره انطباق یافت و بدین ترتیب زبان نوشتاری به ابزاری برای تبادل نظرات بین مردم تبدیل شد.
▪ فصل هفتم: تئاتر، سینما و تلویزیون
تئاتر، سینما و تلویزیون عنوان فصل هفتم کتاب است. از نگاه نویسنده، در مقایسه با داستان، شعر و رسانه های مکتوب، چیزهای کمی در مورد نمایشنامه نویسان معروف خاورمیانه می شنویم. با این وجود، رابطه مشکل زایی بین رژیم های سیاسی، سنت ها و اسلام با تئاتر نمی بینیم. حتی در بسیاری جاها، اسلام سیاسی به تشویق تئاترهای اسلامی می پردازد.
صنعت فیلم همچون داستان کوتاه طی قرن بیستم در خاورمیانه خصوصیت متمایزی یافت. علاوه بر نمایش فیلم های خارجی در شهرهای بزرگ خاورمیانه، فیلم های داخلی با بهره گیری از عناصر بومی و با تکیه بر بافت های فرهنگ سنتی ساخته شدند. اما در سال های بعد، فیلم های تولید خاورمیانه از مفاهیم و فرهنگ غربی هم تأثیراتی پذیرفتند.
انقلاب رسانه های الکترونیکی هم مبحث آخر این فصل است که نقش رادیو و تلویزیون و میزان رابطه آن ها با سیاست های حکومتی در خاورمیانه را بررسی می کند.
▪ فصل هشتم: تاریخ زنان خاورمیانه
فصل هشتم کتاب، تاریخ زنان خاورمیانه نام دارد. آن گونه که نویسنده اشاره می کند تاریخ زنان خاورمیانه در قرن بیستم را می توان به چندین شیوه نگاشت. مورخان فمنیست تلاش هایی در این زمینه داشته اند، اما تلاش آن ها ناقص و نامتناسب بوده است. دو نفر از کارشناسان خبره در سال ۱۹۹۹ به این نتیجه رسیدند که هیچ تاریخچه مناسبی از زنان خاورمیانه وجود ندارد.یکی از دلایل این نقص، بعد تئوریک قضیه است. مورخان علاقمند به تاریخ زنان خاورمیانه تحت تأثیر نظریه انتقادی مدرن ترجیح می دهند از رهیافت روایت سنتی پرهیز کنند، اما در عین حال در ارائه یک رهیافت جایگزین مناسب نیز ناموفق بوده اند.
دلیل دوم این نقص، بعد متدولوژیک قضیه است. تاریخ خاورمیانه بر اساس آرشیو مملو از اسناد مرتبط با جنگ، دیپلماسی، حکومت، تجارت و بازرگانی بازسازی شده است که در تقریباً همه این اسناد، شاره کمی به زنان شده است.
با وجود این نواقص، پاپه در این فصل با تمرکز بیشتر بر تحولات قرن بیستم موضوعات مهمی چون ملی گرایی و فمنیسم، زنان و اسلام سیاسی، و تحولات اقتصادی و موقعیت زنان را بررسی می کند و در هر یک از این زمینه ها، مطالعات موردی را نیز مورد توجه قرار می دهد.
▪ فصل نهم: چهره های متفاوت اسلام در قرن بیست و یکم
الن پاپه در فصل نهم به چهره های متفاوت اسلام در قرن بیست و یکم می پردازد. هدف این فصل، برقراری پیوند بین دغدغه های اساسی مردم ساکن این منطقه با تصویر زندگی مردم خاورمیانه از دید جهان غرب است. خاورمیانه برای مردم دنیای غرب با بنیادگرایی اسلامی شناخته می شود. این مفهوم به خصوص پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، برای بسیاری از غربی ها معادل ترور، دگماتیسم، انعطاف ناپذیری، و تهدید به صلح و ثبات جهان است.
پاپه در این فصل، اسلام سیاسی را به عنوان گفتمان خردمندانه ای که گرایش ضدغربی قوی دارد بررسی می کند. اسلام سیاسی، آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان شیطانی تمدن اسلامی می شناسند. زبان و گرایش چنین گفتمانی در انجمن های اسلامی سیاسی در دهه ۱۹۲۰ جهان عرب جلوه کرد و در سال های بعد در نقاط مختلف خاورمیانه گسترش یافت. تحلیل صحیح چگونگی گرایش اسلام سیاسی به امور سیاست بین الملل از لحاظ تاریخی دشوار است، چرا که اکثر جنبش های اسلامی در جهان عرب نتوانستند به قدرت دست یابند و تقریباً هیچ کدام از آن ها قدرت شکل بندی سیاست خارجی و دفاعی را به دست نیاوردند.
دو نمونه اسلام سیاسی در قدرت، غیرعرب و پیچیده هستند: جمهوری اسلامی ایران و دولت ائتلافی ترکیه تحت رهبری احزاب اسلام گرا. بر همین مبنا، پاپه در همین فصل مورد ایران را به عنوان یک استثناء یا به عنوان یک قاعده مورد سؤال قرار می دهد. وی برای پاسخ به این سؤال، سه دیدگاه متفاوت «فرد هالیدی» (جبر حرکت انقلابی در تطابق با شرایط پس از انقلاب)، «سامی زبیده» (تناقض دیدگاه انقلابیون و واقعیت های سیاسی و اقتصادی و در نهایت غلبه این واقعیات)، و «ویلیام کلیولند» (بررسی تاریخی شرایط آغازین انقلاب و نقش اسلام سیاسی نه به خاطر قدرت ایدئولوژیکی اش، بلکه به دلیل توانایی کاربردی آن در بهره برداری از شرایط) را بررسی می کند.
«فضای فردی سنت های اسلامی» عنوان مبحث بعدی است که پاپه در فصل نهم به آن می پردازد. هدف پاپه آن است که نشان دهد اسلام ضرورتاً بخشی از دستورکار سیاسی برای اسلامی کردن جامعه غربی شده نیست، بلکه برای بسیاری از مسلمان به خصوص در مناطق روستایی خاورمیانه، اسلام یک مکانیسم دفاعی علیه واقعیات سیاسی و اقتصادی است.
▪ فصل دهم: خاورمیانه جهانی شده در قرن بیست و یکم
موضوع فصل آخر کتاب خاورمیانه مدرن در واقع ارائه سناریویی برای آینده است. نویسنده در این فصل می کوشد خاورمیانه جهانی شده در قرن بیست و یکم را ترسیم نماید. برای این منظور نویسنده سه جنبه نهایی را ارائه می دهد و معتقد است این جنبه ها برای تقریب مباحث مطرح شده در این کتاب مفید است و شاخص هایی برای ترسیم آینده ممکن این منطقه قلمداد می شوند. این سه جنبه عبارتند از: جهانی شدن اقتصادی منطقه، شهرنشینی فزاینده آن، و انقلاب رسانه ای در خاورمیانه. همه این جنبه ها در ارتباط با تصور غرب و واقعیات حقیقی خاورمیانه مدرن بررسی می شوند.
اقتصاد منطقه خاورمیانه در قرن بیستم در شرایط بسیار بدی قرار داشت و نشانه جدی برای رشد و فاصله گرفتن از این وضعیت وخیم وجود نداشت. استثناهای خاورمیانه دو کشور غیرعرب ترکیه و اسرائیل بوده اند. حتی در پایان قرن بیستم خصیصه عمده اقتصاد خاورمیانه همگرایی در اقتصاد جهانی بدون داشتن توانایی رقابت کافی در صحنه جدید است. بازیگران عمده بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی هم همگرایی در اقتصاد جهانی را تشویق می کنند بدون آن که به توانایی رقابت توجه نمایند. آینده به ما می گوید که آیا استقلال بیشتر، کمک های مالی منصفانه تر و مدیریت بهتر استراتژی های اقتصاد داخلی می تواند به موفقیت بیشتر اقتصاد قرن بیست و یکم کمک کند؟
شهرهای خاورمیانه در پایان قرن بیستم کانون های حقیقی تکثرگرایی فرهنگی بودند. شهرهای خاورمیانه همچون شهرهای اروپایی به محلی برای مهاجران مناطق مختلف تبدیل شده بودند و فرهنگ های مختلفی در آن ها امکان حضور و بروز یافتند. اما در شهرهای خاورمیانه سیاستمداران قادر به حل مشکلات مدیریت شهری نبودند و لذا شهرنشینی با پدیده های منفی همچون افزایش بیکاری، خشونت و جرایم همراه شد.
مبحث آخر این فصل و کتاب، رسانه های جدید و چالش اسلام سیاسی است. در حالی که در ابتدای قرن بیستم، کتب بدعت گذار و ضاله بزرگ ترین تهدید برای ارزش های مذهبی بودند، در پایان این قرن، رسانه های الکترونیکی چنین تهدیدی را اعمال کردند. پس از مدتی رسانه ها برای اسلام گراها تبدیل به یک موضوع پیچیده شدند. آن ها در پایان دهه ۱۹۸۰ کوشیدند بین فن آوری وارداتی غرب به عنوان امری قابل قبول و متون غربی یا شبه غربی به عنوان موضوعی رد شده تفکیک قائل شوند. چنین شد که رسانه ها علاوه بر امکان تهدید، امکان تبلیغ ارزش های اسلامی را نیز یافتند و به ابزاری در خدمت اسلام گرایان هم تبدیل شدند.
● چند انتقاد به کتاب ارائه شده
▪ نویسنده در مقدمه به تفصیل در مورد دیدگاه های جایگزین رهیافت مدرنیزاسیون سخن می گوید و یکی از مزیت های کتاب را در فاصله گرفتن از دیدگاه مدرنیزاسیون می داند. وی در بخش هایی از کتاب می کوشد با استفاده از رهیافت های جایگزین، بسیاری از فرضیات نظریه های مدرنیزاسیون را زیر سؤال ببرد. این تلاش در بخش هایی با موفقیت انجام شده است، ولی در نهایت نگاه یک انسان غربی به تحولات خاورمیانه غلبه دارد و یک محقق محلی خاورمیانه می تواند حرف های دیگری برای ارائه داشته باشد و حقیقت را به گونه دیگری ترسیم نماید. شاید یکی از دلایل این نوع نگاه، تأثیرپذیری از منابعی باشد که نویسنده در اختیار داشته باشد.
▪ مقدمه و فصل های اولی کتاب توسط نویسنده به نحو بسیار بهتری پرداخته شده اند و حایز اهمیت بیشتری هستند و به همین خاطر در این تلخیص، از این بخش ها مطلب بیشتری ارائه شده است. نوشته های دیگر مؤلف نیز نشان از تخصص وی در پرداختن به مسائل تاریخی و سیاسی خاورمیانه با رعایت دیدگاه های متنوع است. اما هنگامی که نویسنده به بررسی مقولاتی چون فرهنگ و رسانه می پردازد، متدولوژی را تا حد زیادی فراموش می کند و با اتکای به منابع محدود تنها به ارائه بررسی موردی می پردازد.
▪ یکی از نقطه ضعف های کتاب، نداشتن جمع بندی در پایان هر فصل است. همچنان که پایان کتاب هم فاقد جمع بندی است. البته نویسنده فصل آخر را نقطه پیوند مباحث فصل های مختلف کتاب می داند.
▪ کتاب در سال ۲۰۰۵ منتشر شده، ولی تاریخ پایان اکثر روایات تا سال ۲۰۰۰ است.
▪ نادیده گرفتن بحث دموکراسی و رژیم‌های سیاسی، و توجه ناکافی به نقش اتحاد جماهیر شوروی و سپس روسیه در تحولات سیاسی خاورمیانه، را می توان از جمله کاستی های بررسی این کتاب دانست.
▪ یکی دیگر از انتقادهایی که می‌توان به این کتاب وارد کرد، قائل شدن نقشی ضعیف برای مذهب و به خصوص اسلام در تحلیل مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. از جمله در فصل آخر اهمیت سه موضوع جهانی شدن اقتصادی منطقه، شهرنشینی فزاینده آن، و انقلاب رسانه ای در خاورمیانه بر نقش فرهنگ و مذهب در تعیین آینده خاورمیانه برتری داده شده است. در صورتی که این عامل یکی از عناصر تعیین کننده تحولات خاورمیانه بوده است و هنوز هم نقش خود را ایفا می‌نماید.
حمید زنگنه
[۱] Ilan Pappe
[۲] Cultural Anthropology
[۳] Postcolonial Hermeneutics
[۴] Pragmatism
[۵] Economic Openness
[۶] Reductionist
[۷] Cognitive Components


همچنین مشاهده کنید