جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نگاه به خود


نگاه به خود
توصیه می‌کنم گاهی به جلو آینه بروید و در خلوت خود به چشم‌هایتان نگاه کنید و سپس لبخند بزنید و با صدای بلند بگوئید:
سمن خودم را دوست دارم، چون برتر از فرشته‌ها هستم.
من خودم را دوست دارم، چون تجلی کائنات هستم.
من خودم را دوست دارم، چون روح خدا در من جاری است.
من شایستهٔ ستایش هستم. چون خداوند ستوده، مرا آفریده است“.
در حقیقت این خودباوری، عزت‌نفس است که در درون و دنیای تنهائی، چه‌قدر برای خود بهاء و ارزش قائل هستی و چه‌قدر خود را دوست‌ داری و این در حقیقت، خودباوری فرد نسبت به خود و خودشناسی است.
شرایط زندگی و نیاز به غذا، آب، خواب و ... برای برآورده شدن نیازها، ناگزیر هستی شرایط اجتماعی را بپذیری و با گردن نهادن به شرایط اقتصادی، به کار و فعالیت بپردای، ولی نباید چنین تصور کرد که نیازهای والاتر تو مانند عشق، زندگی زیبا، خودشکوفائی و خودآگاهی که سبب تمایز انسان‌ها از همدیگر می‌شوند، زیرا نفوذ سود شخصی قرار بگیرد. انسان با دور شدن از خود و تسلیم زندگی روزمره شدن، هویت واقعی خود را از دست داده ”چون در حقیقت زندگی بازتاب هویت توست به دنیای بیرون“ و تحت‌تأثیر آگهی‌های تبلیغاتی و اخبار منفی روزانه نمی‌تواند رابطهٔ منطقی بین این مطلب‌ها را دریابد و به‌تدریجی عادت می‌کند که همه اینها را ببیند و بشنود و زمان را بگذارند و ندانند که خواسته‌ٔ واقعی خودش چیست. شاید کسانی بدانند که خواسته‌ٔ حقیق انها کدام است. ولی در واقع، این تجزیه و تحلیل وجود ندارد که مطمئن شوند آنچه را که طالب هستند، همان خواستهٔ واقعی خودشان است. آیا خود آنها می‌خواهند این کار یا آن کار با بکنند یا اینکه به آنها تلقین شده است چه‌کار کنید! آیا خودشان می‌خواهند به جائی‌که مسافرت می‌کنند بروند یا تحت‌تأثیر تبلیغات به آنجا می‌روند! در موارد زیادی، افراد اطمینان ندارند که می‌خواهند چه نوع غذائی بخورند، شاید اثر تبلیغ، آنها را وادار به خوردن آن غذا می‌کند آیا با میل و علاقهٔ واقعی با کسی ازدواج می‌کنند یا اینکه براساس تعریف و اندیشه و احساس دیگران، تن به ازدواج می‌دهند. تقلید و مُدخواهی در مواردی، فرصت اندیشیدن را به فرد نمی‌دهد و شعار ”خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو“ کسانی را وامی‌دارد که آزاده و استقلال فکر را کنار گذاشته و براساس اندیشه و خواسته‌ٔ دیگران عمل کنند. اینجا است که فرد دچار ترس و اضطراب درونی می‌شود و از خود دور شده و هر چه سن بالاتر می‌رود با توجه به اندوخته‌های مالی و ... بیشتر احساس نگرانی می‌کند. ”ویلیام جیمز“ می‌گوید: ”بزرگترین کشف نسل ما این است که انسان می‌تواند با تغییر دادن نگرش خود، زندگی‌اش را تغییر دهد“ این در حقیقت همان خودآگاهی است که انسان را به سمت خودشناسی و خداشناسی می‌برد.
ناخودآگاهی با خطرهائی همراه است. بدون آگاهی نمی‌توان اراده را جهت داد و راه زندگی را مشخص کرد، در توجیه این نقش می‌توان به یکی از سخن‌های حضرت علی (غ) وجه داشت که فرموده است: ”درست به گوسفندهائی می‌مانید که چوپانی آنها را به چراگاه و آبشخوری گندیده و لجن‌آمیز می‌برد و این زبان بسته‌ها نمی‌دانند که به زودی گیر قصاب می‌افتند و او هم کارد روی گلویشان نهاده تا سرشان را بیخ تا بیخ ببرد“. دادن پند و اندرز و درس و توصیه، آسان است. اما پذیرش آنها برای همه آسان نیست. به قول ”امام محمد غزالی“ یکی از بزرگان و دانشمندان ایرانی که در زمان خود، در حکمت عالی بی‌نظیر بوده، ”نصیحت کردن و نصیحت خواستن، هر دو آسان است، ولی قبول کردن، دشوار می‌باشد“ به‌طور معمول، طمع، حرص و زیاده‌خواهی، پذیرش بندهای ساده را نیز دشوار می‌کند.
می‌گویند: ”مردی در راه گنجشکی گرفت. گنجشک گفت: ”از جثهٔ کوچک من، تو را چه سود است؟ اگر مرا آزاد کنی، سه پند سودمند به تو یاد می‌دهم که یکی را در دست تو خواهم گفت و دیگری را پس از آزادی بر شاخ درخت خواهم گفت و سومی را پس از اینکه به بالای کوه رسیدم“ مرد گفت: ”پند اول را بگو“ گنجشک گفت: ”بر آنچه از دستت رفت، تأسف مخور“ مرد گنجشک را رها کرد و گنجشک پرواز کرد و بر بالای شاخی نشست و گفت: ”پند دوم آن است که اگر سخن غیرممکنی شنیدی، آن را باور نکنی“، پس از آن به سوی کوه پرواز کرد و گفت: ”ای بیچاره، تو ندانستی که در شکم من دو گوهر گرانبهاء است که هرکدام بیست مثقال وزن دارد، اگر مرا کشته بودی، آن دو گوهر مال تو می‌شد“ مرد بسیار تأسف خورد گفت: ”پند سوم را بگو“
گنجشک گفت: ”تو به زودی آن دو پند را فراموش کردی و به چیز از دست رفته، تأسف خوردی و سخن غیرممکن را باور کردی، زیرا من که بیش از دو مثقال گوشت ندارم، چگونه دو گوهر بیست مثقالی می‌تواند درون شکم من جا بگیرد؟ پس پند سوم به چه درد تو می‌خورد“ این را گفت و به سر کوه پرید و مرد را در افسوس و اندوه به حال خود گذاشت.
پس بدیهی است که با خود آگاهی و نگاه به خود، نیازی به پند و نصیحت نیست و این خود شما هستید که باور و نگاه به خود را تغییر می‌دهید.
دکتر حمیدرضا ترابی
متخصص بیماری‌های مغز و اعصاب
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید