شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

چمران، چریک تمام عیار و بی‌ادعا


چمران، چریک تمام عیار و بی‌ادعا
دکتر مصطفی چمران، در همان هفته اولی که جنگ تحمیلی آغاز شد، با حدود سی نفر از مردانی که با وی در نبردهای کردستان شرکت داشتند، با قطار به اهواز آمد. او ستاد عملیاتی خود را در دانشگاه این شهر تشکیل داد تا عملاً کار مقابله با تهاجم همه جانبه ارتش بعثی به سرزمین‌های ایران را آغاز کند.
چمران پیشتر با دستور حضرت امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ به کردستان رفته و نقش مهمی در انهدام گروه‌های مسلح وابسته به صدام در آن دیار ایفا کرده و با شجاعت‌های خود، شهر پاوه را از محاصره دشمن نجات داده بود.
او بر این باور بود که اگر اعلامیه امام و درخواست ایشان از مردم و نیروهای مسلح برای حرکت به سوی شهر پاوه نبود، ما در پاوه شکست خورده بودیم. او قدر انقلاب اسلامی و حاکم شدن مکتب اسلام را در ایران به خوبی درک می‌کرد، زیرا طعم تلخ نداشتن حکومت مردمی را در لبنان چشیده و با چشم خود، حملات اسرائیل را به مردم بی‌پناه فسطین و لبنان دیده بود. وی زمانی به اهواز آمد که ترس تصرف شهر از سوی دشمن می‌رفت و ارتش و سپاه و مردم، همه در پی راهی برای مقابله با دشمن بودند. او چند شبی را در محله گلستان در جنوب اهواز و در نزدیکی خط مقدم در منزل دوستش، شیخ علی شوشتری گذراند؛ شخصی که مغازه‌ای داشت که آن را مغازه «صلوات» می‌نامیدند، زیرا بر بالای مغازه‌اش نوشته بود: «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
دکتر چمران، ستاد عملیات جنگ‌های نامنظم را با کمک انسان‌هایی با انگیزه و داوطلب از همه نوع و از سراسر کشور فعال کرد تا با شیوه خود و با تاکتیک‌های چریکی به مصاف دشمن برود. البته شیوه جذب نیروی انسانی شهید چمران، که از همه ‌گروه‌‌ها، افراد رزمنده را می‌پذیرفت، مورد اعتراض برخی از کسانی که معتقد بودند افراد مؤمن‌تر باید در سازمان‌های رزمی شرکت کنند، قرار می‌گرفت، ولی چمران بر این باور بود: هرکس که آماده دفاع در برابر تهاجم ارتش صدام است، می‌تواند در جبهه حضور یابد و جزو همراهان رزمنده وی قرار گیرد.
او از درد و رنج و سختی جبهه و جنگ استقبال می‌كرد و بر این باور بود که درد، دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خودخواهی را نابود می‌کند، نخوت و فراموشی را از بین می‌برد و انسان را متوجه وجود خود می‌کند و ارزش هر انسانی به ‌اندازه درد و رنجی است که در راه خدا تحمل کرده است.
دکتر چمران در آن زمان، نماینده مجلس و از طرفی، نماینده حضرت امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در شورای عالی دفاع هم بود. در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره دولت موقت، مدتی نیز وزیر دفاع بود. در همان روزهایی که او با تمام وجود در جبهه‌های جنوب حضور یافته بود، برخی از افراد و نمایندگان مجلس از وی خواسته بودند تا به مجلس بازگردد و در تدوین قوانین مناسب، فعال شود، ولی چمران به آنان گفت: «خدایا، تو شاهد باش که من میدان رزم را بر نشستن بر صندلی مجلس ترجیح می‌دهم».
او حتی در میدان جنگ هم به سنگرهای مطمئن یا پایگاه‌های نظامی دارای دفاع نسبتـاً مناسب نرفت، بلکه با شجاعت فوق‌العاده‌ای که داشت، مرتب در خط مقدم درگیری با دشمن حاضر می‌شد و با تمام قدرت در زیر رگبار گلوله‌های دشمن، با خصم می‌جنگید و پایداری خود را نشان می‌داد. چمران بهتر از هر کسی، معنی «جنگ»، «اشغال»، «آوارگی»، «دشمن» و «مقاومت» را می‌دانست و پیشتر در صف مقدم جبهه علیه اسرائیل و در جریان جنایات غاصبان بی‌رحم فلسطین، مفهوم این لغات را به خوبی دریافته بود.
چمران پس از تحصیل در رشته فیزیک هسته‌ای، تصمیم گرفت به قدس شریف برود و علیه اسرائیل بجنگد. او برای آزادی قدس، پای به خاک لبنان گذاشت و توانست در کنار امام موسی صدر قرار گیرد و به همراه ‌ایشان جنبش حرکت محرومان لبنان را پایه‌گذاری كند. چمران در این ایام با سفر به فلسطین و مصر، توانست جنگ‌های چریکی را فراگیرد تا در کنار مقاومت مردم لبنان باشد.
چمران پس از آغاز جنگ تحمیلی و حضور در جبهه‌های جنوب، شرایط آن روز کشور را ارزیابی کرده و دریافته بود که نمی‌توان تنها با تکیه بر توان ارتش موجود، با دشمن مقابله کرد و ارتش بعثی را از تهاجم بازداشت. در آن دوران، ارتش ایران با مشکلات عدیده‌ای؛ از جمله مسئله فرماندهی، ساختار، سازمان و مسائل روحی ـ روانی روبه‌رو بود و نیاز به یک بازسازی اساسی داشت تا بتواند با دیدگاه‌های جدیدی، خود را سازمان داده و وارد عمل علیه دشمن شود. از طرفی، چنانچه حتی این مشکلات هم برای ارتش وجود نداشت استعداد و قدرت سازمانی آن نسبت به توان رزمی دشمن کمتر بود، به ویژه از نظر تعداد یگان‌های زرهی و مکانیزه، نسبت به دشمن در شرایط نامساعدتری بود.
چمران همانند بسیاری دیگر از فرماندهان و برجستگان دفاع مقدس، به ‌این نتیجه رسیده بود که باید در برابر برنامه گسترده دشمن، قدرت عظیم مردم را وارد صحنه نبرد کرد تا توازن قوا پدید و امکان غلبه بر دشمن فراهم آید، برای همین، با آموزش افراد داوطلب، آنان را در گروه‌های کوچک چریکی سازماندهی کرده و به محورهایی که ارتش بعثی در حال پیشروی بود، اعزام می‌کرد تا بتواند در کنار ارتش و سپاه و دیگر رزمندگان، جلوی تهاجمات دشمن را گرفته نگذارد شهرهای بزرگی چون اهواز و سوسنگرد به تصرف دشمن درآیند.
او خود همیشه اسلحه بر دوش داشت و در خط مقدم جبهه حضور می‌یافت و با دشمن از نزدیک درگیر می‌شد. چمران یک چریک واقعی بود و نحوه جنگیدن با دشمن و نیز شیوه جنگ تن به تن را به خوبی می‌دانست و بر این باور بود که تنها با تکیه بر روش‌ها و تاکتیک‌های کلاسیک ـ که معمولاً ارتش‌های منظم در نبردها به کار می‌برند ـ نمی‌توان با دشمنی که با قدرت انبوه آتش و با یگان‌های زرهی و مکانیزه متعدد در دشت‌های خوزستان برای اشغال سرزمین ایران به سرعت می‌تازد، مقابله و او را متوقف كرد.
شبیخون زدن به واحدهای دشمن و انجام جنگ‌های پارتیزانی و آرام نگذاشتن دشمن، یکی از تاکتیک‌هایی بود که چمران عارف با کمک مردان جنگی‌اش علیه دشمن انجام می‌داد. او به قدری در جنگیدن با دشمن مصمم بود که ‌این روحیه و اطمینان به نفس را به هم‌رزمانش تزریق می‌کرد و به این ترتیب، روح سلحشوری را در میان دیگران می‌دمید و با نترسیدن از مرگ، روش چگونه جنگیدن با دشمن را در میدان نبرد به دیگران می‌آموخت و به نیروهایش توصیه می‌کرد تلاش كنند تا سلاح و مهمات و حتی غذایشان را از دشمن بگیرند.
دکتر چمران در روزهای نخست جنگ تحمیلی، نیروهای خود را در جبهه‌های اطراف اهواز و سوسنگرد از جمله محورهای نوَرد، طراح و کرخه نور گسیل داشته بود و خود متناوب در این جبهه‌ها حاضر می‌شد و با دشمن به صورت رو در رو و از نزدیک می‌جنگید.
چمران فردی ورزیده‌ای و از نظر جسمی بسیار قوی بود و یك رزمنده به تمام معنا و بسیار چابک و ورزشکار بود. در ورزش‌های صبحگاهی با اسلحه می‌دوید و دیگران را آنقدر می‌دوانید که همه رزمندگان را از نفس می‌انداخت. دوره‌های کامل چریکی را دیده بود و می‌توانست یک تنه بجنگد. از دشمن نمی‌ترسید و خیلی خوب تیراندازی می‌کرد و با شجاعت تمام با نیروهای دشمن می‌جنگید.
یک بار در نبرد با ارتش صدام در جاده حمیدیه ـ سوسنگرد مجروح شد و با پای زخمی به یک کامیون ارتش بعثی حمله کرد و آن را با سرنشینانش به تصرف خود درآورد و با آن کامیون به عقب برگشت و نفرات آن را نیز اسیر کرد. چمران در نجات سوسنگرد، نقش مهمی داشت؛ زمانی که ارتش صدام، یگان‌های زرهی و مکانیزه خود را برای محاصره شهر سوسنگرد گسیل داشته بود، این چمران بود که توانست با نیروهای چریکی‌اش به تیپ زرهی دشمن حمله کند و جلوی تهاجم آنان را بگیرد و با کمک رزمندگان سپاه و ارتش، شهر سوسنگرد را از محاصره ارتش دشمن درآورد.
چمران در عین حال، انسانی یکپارچه صفا، محبت، صمیمیت و مهربانی بود؛ اهل تظاهر و مطرح کردن «خود» نبود، هرچند سخنان زیبایی می‌گفت و مطالب عارفانه جالبی می‌نوشت. دکتر چمران آنچه را که می‌گفت و می‌نوشت در عمل خود پیاده می‌کرد. نگاه چمران به جهاد، نگاهی هنرمندانه بود. او خود، الگوی یک مجاهد هنرمند است.
چمران به امام خمینی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ عشق می‌ورزید و او را با تمام وجود دوست می‌داشت. امام هم به او علاقه‌مند بود. علاقه امام به وی را می‌توان از نوشته ‌ایشان در شهادت دکتر چمران دریافت. امام خمینی، چمران را «سردار پرافتخار اسلام»، «مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی»و «معلم متعهد» می‌دانستند. ایشان در پیامی که در اول تیر ماه سال۱۳۶۰ به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران چنین مرقوم فرمودند:
«او با سر افرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بی‌هیاهوی سیاسی و خودنمایی‌های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر».
برخی بزرگان مانند شهید آیت‌الله سید اسدالله مدنی(ره)، او را «مالک اشتر امام خمینی» می‌نامید، زیرا وی در اوایل آغاز جنگ تحمیلی، توانست با تمام قوای فکری و جسمی اش به مقابله با تجاوز بعثیان بپردازد.
چمران خدای بزرگ را که لذت معراج را بر روحش ارزانی داشت، شکر می‌گذاشت و خود، مصداق کسانی بود که خداوند آنان را دوست دارد و می‌فرماید: «ان الله حب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانّهم بنیانٌ مَرصوص» (سوره صف ـ آیه ۴).
چمران همیشه می‌خواست مظهر فداکاری و شجاعت باشد و پرچم شهادت در راه خدا را به دوش خویش کشد. او احساس می‌کرد که ‌این دنیا، دیگر جای او نیست و می‌خواست که تنها با خدای خود باشد و از خداوند بزرگ می‌خواست او را در جوار رحمتش سکنی دهند و سرانجام نیز اینچنین شد و او پس از گذشت حدود نه ماه از آغاز جنگ تحمیلی در جبهه جنوب و در حین حضور در خط مقدم در دهلاویه و در ۳۱ خرداد ماه سال ۱۳۶۰ به فوز عظیم شهادت و به آرزوی بزرگ خویش رسید.
«روحش شاد و راه امامش پر رهرو باد».
دكتر حسین علایی


همچنین مشاهده کنید