شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نگرش فراساختاری قرآن به جهان


نگرش فراساختاری قرآن به جهان
دین اسلام را می توان، دین با مركزیت خدامحوری تعبیر كرد. خدا در دین اسلام هسته مركزی هر چیزی را تشكیل می دهد. هر چیزی بدون تصویر این هسته مركزی از «بود» و «هستی» خارج و به دایره «نبود»، «باطل» و «نیستی» می خزد. در این نگرش و هستی شناختی خدا نه تنها برترین «موجود» بلكه تنها موجود شایسته نامیده شدن به موجود است; بلكه خدا نه تنها، تنها موجود بلكه عین «وجود، بود و هستی» است و در مقابل آن «چیز» معنا و مفهومی ندارد تا نام هستی برد. پس در مقابل این وجود و در سراسر هستی هیچ چیز نیست كه متقابل آن باشد; از این رو خداوند در واحدیّت و أحدیّت و در یگانگی و یكتایی در همه هستی «صمد» است و چنان همه فضای هستی را پوشش داده و محیط است كه هیچ جای خالی برای چیز یا كسی نمی گذارد; همه هستی به وجودش پُر شده است و جای تهی و یا میان تهی به جا نمانده است.
جهان قرآنی از لحاظ وجود شناختی، جهانی خدا محوری و الله مركزی است. خدا درست در مركز جهان هستی است و همه چیزهای دیگر كه «نام هستی از هست او می برند» به وجود خدایی كه اول و آخر یعنی صمد است نمودی از هستی دارند از این رو، خداوند هسته مركزی و پایه و اساس هر چیزی است. خدا نه تنها خالق جهان بلكه قیّوم آن است و قوام و هستی چیزها به اوست.
این ایستار قرآن درباره هستی و رابطه آن با خداست. بینش و رویكردی كه باید همه گزاره ها و آموزه های قرآنی را بر پایه آن تفسیر، تحلیل و تبیین كرد. در حقیقت این گام نخست ایمان قرآنی است.
بنابر آموزه ها و گزاره های قرآنی هیچ چیز را نمی توان بدون توجه به هسته مركزی آن تحلیل، توصیف و تبیین كرد. نخستین گام برای رسیدن به ایمان واقعی این است كه آدمی باید فهمیدن این حقیقت را بیاموزد كه نمودهای عادی را كه كاملاً طبیعی می نماید و انسان آن ها را در پیرامون خود مشاهده می كند، هم چون نمودهای طبیعی در نظر نگیرد و به عنوان پدیده های صرف طبیعی ننگرد; بلكه به آن ها هم چون نشانه ها و آیات خدا بنگرد كه در هسته مركزی آن به عنوان قیّوم قرار دارد.
قرآن پیوسته در این باره تأكید می كند و آدمی را متوجه می سازد كه همه چیزها نشانه ای از خدا در طبیعت و هستی است. خداوند به میانجی گری آیات و نشانه هایش خود را به انسان ها می نماید. بدین معنا كه چیزها و پدیده های طبیعی و نمودهای آن هم چون نشانه هایی نماینده ای از جلوه های كمال ـ جلال و جمال ـ حق است.
قرآن به این امر توجه می دهد كه نشانه ها و آیاتش به دو دسته تكوینی و كلامی تقسیم می شود; و انسان ها به هر یك از این دو راه می توانند حقیقت حق را دریابند; البته دریافت حق از طریق هر دو دسته از آیات نیازمند «تعقل» است. خدا آیات را در اختیار انسان نهاده است تا هر كس كه عقل دارد از آن بهره گیرد.
بدان صورت كه از قرآن فهمیده می شود، آن است كه به هر چه معمولاً نام نمود طبیعی می دهیم، از قبیل باد و باران، آسمان و زمین، ستارگان، شب و روز، خورشید و ماه، همه این ها نباید به عنوان نمودهایی طبیعی نظر شوند بلكه باید آنها را نشانه ها یا نمادهایی بدانیم كه خدا را به انسان می نمایاند; یعنی همان گونه كه علایم راهنمایی كنار جاده ها و راه ها وسیله ای برای رسیدن به مقصد است به این پدیده های طبیعی نیز نشانه ها و علامت هایی هستند تا به آن حق را دریابیم و به او برسیم پس همان گونه كه آن علایم راهنمایی نباید مسافر را از هدف دور و حواس او را به خود جلب كنند، این پدیده های طبیعی نیز نباید وسیله آن شود كه انسان را از حركت به سوی مقصود و مقصد باز دارد.
آیات طبیعی، نمودها و نشانه هایی است كه نباید توجه شخص را به سوی خود به عنوان یك هدف اصیل جلب كند، بلكه باید پیوسته به طریقی عمل كرد كه دقت و توجه ما به چیزی باشد كه فرا و ورای ساختار آن است. در حقیقت یك نگرش فراساختاری به ساخته ها و پدیده های طبیعی باید داشته باشیم.
هرگاه نمودهای طبیعی با چنین ژرف نگری فهم شود، دیگر نمود طبیعی و پدیده صرف نخواهد بود; بلكه در این صورت تنها نشانه، رمز و نماد و به تعبیر قرآن، آیه است; و این چیز موجود در ماورای خردِ پدیده های طبیعی و نمودها مهم خواهد شد; یعنی آن چه مهم است خودِ خدا و به تعبیری دقیق جلوه هایی از رحمت و اسمای الهی است كه در پس این پدیده ها خود را نشان می دهد.
عقل عادی و متعارف در این سطح و تراز چیزها و پدیده ها را به عنوان یك پدیده صرف می نمایاند. در این تراز عقل چیزهای طبیعی را در برابر چشمان، می نمایاند و ما را به حقیقت چیزها نزدیك نمی سازد; ولی وقتی از این سطح و تراز بالاتر رویم و به سطح و تراز عقل كامل نزدیك شویم; یعنی به سطح وجود شناختی گام می نهیم، ناگهان خود را در جهانی عجیب می یابیم كه گویی در برابر خدا ایستاده ایم; خدایی كه وجودی صمدی، پر و فراگیر است; به گونه ای كه اول و آخر است و چیزی در میانه نیست كه غیر او باشد. این همه فراگیری به اندازه ای است كه دیگر ظاهر و باطنی نمی ماند بلكه ظاهر و باطن همه چیز اوست و دیگر به میانجی نیازی نیست. در این جا دیگر چیزها به صورت اشیاء طبیعی و غیبی نیستند بلكه نمادهایی هستند كه از طریق آنها وجود صمدی با همه هستی در برابر ماست. به سخنی دیگر، جهان كتاب بزرگی از نمادها و رمزهایی است كه تنها كسانی كه در تراز و سطح وجود و عقل كامل زندگی می كنند قابلیت خواندن آن را دارند. همه چیز در این تصویر و ترسیم در حقیقت آیات اللّه هستند و از ماهیت نمادی آنها تنها كسانی آگاه می شوند كه عقل دارند و به معنای واقعی كلمه از تدبّر و تفكر و اندیشیدن برخوردارند.
آیات طبیعی از این مزیت برخوردارند كه برای همه افراد نوع بشر بدون تفاوت فرستاده می شوند و واسطه ای در میان نیست، هر كس با تدبّر در این آیات می تواند به حقیقت دریابد كه خداوند وجود، هسته مركزی و قیّوم چیزهاست. این آیات غیر شفاهی در هرجا در دسترس بشر است چنان چه ابراهیم(ع) با نظر به آن دریافت كه خداوند فاطر السموات و الأرض است بدون آن كه نیازی به آموزش از سوی كس یا كسانی باشد.
بنابر نظر قرآن، سرچشمه تدبّر، فهم و تفكر، قلب است; قلب همان چیزی است كه به آدمی شایستگی فهمیدن آیات الهی را می بخشد; و در حقیقت منبع اصلی فهم انسان است و كسی كه این منبع را در بسته و مهر نهاده باشد نمی تواند چیزی را به درستی و حقانیت بشناسد: «وَطُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُون; مهر بر دل هایشان نهاده شد، پس نمی توانند بفهمند». واكنش طبیعی فهم آیات تصدیق، راست پنداشتند و باور كردن به حقیقت فرا و ورای این پدیده ها و نمادها و نمودهاست.
كسانی كه «جاهل» هستند از درك حقیقت عاجر و ناتوان از گذر از پدیده ها به نماد و آیات است. چون جهل عبارت از ناتوانی آدمی برای فهمیدن آن چیزی است كه در پس پدیده هاست; ناتوانی از دیدن چیزهای طبیعی هم چون نشانه ها و آیات الهی است. برای چنین انسانی، چیزهای طبیعی تنها چیزهای طبیعی هستند و نمادهایی برای چیز دیگر نیستند; جهل در حقیقت به این معناست كه آدمی نتواند حتی حقیقت را در آشكارترین و آسان ترین چیزها دریابد.
مرد صاحب عقل كسی است كه می تواند آیات و نشانه های خدا را بشناسد و بفهمد و به آن ایمان آورد; «إِنَّ فِی ذَ لِكَ لاََیَـت لِّقَوْم یَعْقِلُون; در این امور چون نزول باران و رویید گیاهان نشانه هایی است برای مردمانی كه عقل فعّال دارند». و در جایی دیگر به اشاره به عذاب های الهی ویرانی شهرهای باستانی كه در نتیجه خشم غضب خدا فرو ریختند، چنین می گوید: «وَ لَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَآ ءَایَهَٔ بَیِّنَهًٔ لِّقَوْم یَعْقِلُون; از آن شهرها نشانه آشكاری برای مردمانی گذاشتیم كه عقل خود را به كار می اندازند.»
در حقیقت خداوند با نشانه هایش به انسان نشان می دهد كه او وجود مطلق است و هر چیزی غیر او باطل، نیست و نا حق است; خداوند آیات را می نمایاند تا انسان در آن تعقل كند چه به این حقیقت برسد. تعقّل در حقیقت همان استنتاج است.
شهید دكتر بهشتی درباره مفهوم آیه در قرآن می فرماید: آیه در قرآن كریم به معنای نشانه های ظاهری و محسوس حالات باطنی و نامحسوس انسان به كار رفته است. چنان چه می فرماید: «لَّقَدْ كَانَ فِی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ ءَایَـتٌ لِّلسَّآ
خلیل منصوری
مركز فرهنگ و معارف قرآن


همچنین مشاهده کنید