پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ما بچه‌های ویدئو کلیپ!


ما بچه‌های ویدئو کلیپ!
۱) اگر متعلق به نسل دهه ۱۹۸۰ هستید یا بخشی از خاطرات‌تان در آن دهه شكل گرفته، از تماشای كمدی رمانتیك/ موزیكال «موسیقی و ترانه» حالی می‌برید.
هر آنچه در داستان قرار است ببینیم، نریشن شروع فیلم به راحتی مقدمه‌اش را فراهم می‌كند: «پاپ یكی از گروه‌های مشهور موسیقی دهه۱۹۸۰ بود، اما الان دیگه اون‌ها رو با اسم گروه قدیمی كالین تامسون می‌شناسن، كالین اخیرا مفتخر به دریافت لقب «سر» از ملكه انگلیس شده، میلیون‌ها نسخه از آلبوم‌هاش فروش رفته، وارد‌ هالیوود شده و حتی ادكلنی به نام او عرضه می‌شه.
اما یه سوال! كسی اسم عضو دوم گروه «پاپ» رو یادش هست؟ چه بلایی سر الكس فلچر اومده؟!». خیلی ساده و قابل‌هضم، مثل سایر متعلقات آن دهه مذكور. نه خبری از موج‌های معترض دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است و نه پیچیدگی‌های فرمی دهه ۱۹۹۰.
اگر بخواهیم از سیاستش بگوییم، باید مستقیم برویم سراغ دوران جنگ سرد و اگر بحثی درباره موسیقی آن دهه پیش بیاید، صاف می‌رویم سراغ الكترونیك پاپ! «دوران دوران»، «نیو اُردر» و «آ-ها». حتی گرایش جوان‌های آن موقع كاملا رو است، كافی است مد و سر و لباس بیش از حد زنانه آن دوران را مرور كنیم.
۲) عنوان‌بندی «موسیقی و ترانه» به فرم موزیك‌ویدئوهای دهه۱۹۸۰ ام‌تی‌وی ساخته شده،طوری كه بلافاصله با دیدن سر و شكل اعضای گروه «پاپ»، نوع موسیقی و نحوه حركات موزون‌شان، ناخودآگاه یاد گروه پاپ انگلیسی«Wham!» می‌افتیم.
گروهی متشكل از جورج مایكل با مدل موهای خاص و خرمایی و ته‌ریش‌اش كه بعدها مستقل و مشهور شد و یك نفر دیگر به اسم اندرو ریجلی كه بعد از منحل شدن «Wham!» در ۱۹۸۷ رسما فید شد (ترانه «Wake Me Up Before You Go-Go» شان در ۱۹۸۴، شماره یك جدول فروش انگلیس و آمریكا شد).
داستان اما انگشت‌اش را روی زندگی و دوران افول یك ستاره موسیقی مثل اندرو ریجلی گذاشته. الكس فلچر (هیو‌گرانت) به جز مشكل از دست دادن اقبال و شهرت‌اش، غم نان دارد. ۱۵سال از دوران اوج گروه «پاپ» گذشته و نسل جدیدی در موسیقی پاپ متولد شده.
الكس چاره‌ای جز اجرا در هتل‌ها و پارك‌های تفریحی ندارد، چیزی در مایه‌های خال توری. انتخاب موزیك ویدئو برای معرفی شخصیت‌ها و پرتاب كردن ضمنی ما به داستان بسیار بجاست، چون به نظرم موسیقی دهه ۱۹۸۰ با هجوم ویدئوهای بتاماكس و تی‌سون، قبل از اینكه شنیده بشود، دیده شد! و نسل ما (ام‌تی‌وی!) بیشتر تصویرهایی كه از آن موقع در ذهن دارد، جایی لابه‌لای همان ویدئو‌كلیپ‌هاست.
باور می‌كنید اگر بگویم از ریگان رئیس‌جمهور (و نه بازیگر)، همان تصویری در ذهنم مانده كه كنار مایكل جكسون دارد راه می‌رود!۳- یكی از كلیشه‌های دوست‌داشتنی كمدی‌های رمانتیك، زوج ناهمگون آن است. دو آدم كه هیچ ربطی به هم ندارند و تفاهم اخلاقی‌شان به صفر میل می‌كند، به حكم تقدیر، زیر یك سقف و كنار هم قرار می‌گیرند و جالب اینجاست كه همان اختلاف‌های فاحش دلیل ماندن و ادامه دادنشان می‌شود.
اینجا الكس فلچر، آهنگساز پاپ از مد‌افتاده و سوفی فیشر (درو باریمور) نویسنده‌ای آماتور كه به اصرار الكس قرار است چند خط شعر برای آهنگی بنویسد، زوج ناهمگون قصه را شكل می‌دهند. بعد از مدت‌ها پیشنهاد كاری به الكس شده و پذیرفته كه ظرف یك هفته برای كورا كورمن (هیلی بنت)، ستاره تین ایجر پاپ، ترانه‌ای بسازد.
خیلی اتفاقی و بیشتر به‌خاطر كمبود وقت متوجه استعداد شعر گفتن سوفی كه كارهای گل و گیاه آپارتمانش را انجام می‌دهد، می‌شود. حالا فكرش را بكنید، یك نویسنده ایده‌آل‌گرا كه كم‌و‌بیش دغدغه فرهنگی دارد با یك ستاره قدیمی پاپ جفت شده‌اند تا برای ستاره‌ای در مایه‌های بریتنی اسپیرز ترانه بسازند!
۴) فیلم درباره پروسه خلق و تولید یك اثر (حتی یك ترانه پاپ كه به‌زعم خیلی‌ها برای سبك‌مغزهاست!) نیز هست. حرف‌های مارك لارنس، نویسنده و كارگردان «موسیقی و ترانه» در‌این‌باره، قضیه را جالب‌تر هم می‌كند: «من عضو یك بند (گروه) موسیقی بودم و واقعا موزیسین بدی هستم اما همیشه آهنگسازی جذبم كرده.
ایده‌ای داشتم كه فیلمی بسازم درباره یك نویسنده اما اگر درباره یك فیلمنامه‌نویس می‌نوشتم، عذاب‌هایش شخصی و خیلی شبیه به خودم می‌شد! پس این راهی بود برای نوشتن راجع به پروسه خلقی كه خیلی با آن آشنا هستم، ضمن اینكه این طوری به عشق دیگرم یعنی موسیقی هم پرداختم».
فصلی را به یاد بیاورید كه الكس و سوفی تازه همكاری‌شان شروع شده، الكس پشت پیانواش می‌نشیند و سوفی قلم و كاغذی بر می‌دارد، شب تا صبح هر چه سوفی با قلم‌اش ور می‌رود، یك سطر شعر هم نمی‌نویسد، دست آخر با كلی مكافات و تغییر مبلمان آپارتمان الكس به رغم مخالفت‌هایش و هزار و یك چیز دیگر، شعر از دل گپ و گفت و كل‌كل‌های معمولی و روزمره آنها بیرون می‌آید.
۵) نكته قابل اشاره دیگر فیلم، نگاه تلخ و طنازش به بی‌رحمی و قدرنشناسی دنیای ستاره‌ساز (اینجا دنیای تجارت موسیقی) پیرامونش است. مثل آن فصل درخشان و بامزه اجرای ترانه در هتل هیلتون كه الكس محكوم است برای اندك هوادارانش، مثل سابق آواز بخواند و ادا دربیاورد كه یكهو وسط اجرا زانویش می‌گیرد و طوری قضیه را جمع‌و‌جور می‌كند.
او معتقد است آهنگسازان خوبی مثل باب دیلن و بیتلز با آهنگ‌هایشان، در واقع ضیافت شام می‌داده‌اند و كار آنها (او و سوفی) در حد یك دسر معمولی هم باشد، كفایت می‌كند. گویا الكس این‌گونه تسامح را از دهه و دورانش به ارث برده و به هرچه پیش آید راضی است، چون یك بار هم كه سوفی از او می‌پرسد: «اگه الان باب دیلن بیاد و بگه الكس، تو آهنگساز مزخرفی هستی، عكس‌العمل‌ات چیه؟!»
و الكس جوابی به هیبت تمام دهه ۱۹۸۰ می‌دهد: «آره، حالم گرفته می‌شه. اما چند ماه كه بگذره یه شاعر پیدا می‌كنم و یه آهنگ درباره گرفته شدن حالم می‌نویسم، اینطوری همه با آهنگم حال می‌كنن و دوباره معروف و پولدار می‌شم و حالم برمی‌گرده سر جای اولش و صفا می‌كنم، شایدم اونقدر تو صفا كردن افراط كنم كه دوباره بدبخت بشم، تا وقتی كه كاملا بدبخت و روبه‌موت بشم!». عشق می‌كنید با طرز نگاه بروبچه‌های نسل ما.
نوید غضنفری
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید