جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تاثیر روش بر اقتصاد


تاثیر روش بر اقتصاد
مقایسه پاره‌ای شاخص‌ها نشان می دهد كه چین با وجود ضعف تاریخی در حوزه دمكراسی و ضعیف‌تر بودن سنت‌های آكادمیك آن نسبت به هند، از نظر رشد، وضع بهتری خواهد داشت.
فی المثل چینی‌ها با تركیب ۹/۱۱، ۱/۴۸ و ۴۰درصد نیروی كار در بخش‌های كشاورزی، صنعت و خدمات، به ترتیب ۴۵، ۲۴ و۳۱درصد اقتصاد خود را از محل درآمدهای این بخش‌ها تامین می‌كنند. حال آن كه هندی‌ها با تركیب ۶۰، ۱۲ و ۲۸درصد نیروی كار در این بخش‌ها ۹/۱۹، ۳/۱۹ و ۷/۶۰درصد از حجم تولید ناخالص داخلی خود را تامین می‌كنند. معنای این آمار این است كه نرخ بهره‌وری در بخش‌های كشاورزی و صنعتی چین، بیش از هند است.
بر این مقایسه اجمالی این را هم می‌توان افزود كه سرانه تولید ناخالص داخلی در چین ۷۶۰۰ و در هند ۳۷۰۰دلار است. این در حالی است كه جمعیت چین، ۴۰درصد بیش از هند است.
چرا هند كه از نیم قرن پیش تا كنون زمینه‌های سیاسی و اجتماعی بهتری برای رشد اقتصادی داشت، از چین عقب‌تر مانده است؟
در این نوشتار، تلاش می‌شود برای این پرسش،‌ پاسخی از منظر روش اقتصاد چین و هند داده شود.
نظام‌های سیاسی و اقتصادی چین و هند در عصر جدید، تقریبا به صورت همزمان پی‌ریزی شد. هندی‌ها در سال ۱۹۴۷ به استقلال دست‌ یافتند و چینی‌ها در سال ۱۹۴۹ انقلاب كردند. نهضت استقلال هند بر اساس معیارهای دمكراتیك امروزی، از انقلاب كمونیستی چین، مترقیانه‌تر بود و علی‌القاعده می‌بایست دستاورد اقتصادی آن بیشتر می‌شد. اما آنچه در عمل رخ داد عكس آن بود و انقلاب چین موفق‌تر از نهضت هند بود.
علت این رخداد را می‌بایست در بنیان‌های فكری متفاوت در چین و هند جست‌وجو كرد. چینی‌ها كه از سال ۱۹۴۹ با شعار سوسیالیسم و كمونیسم كار خود را آغاز كردند، به اقتضای منافع و مصالح ملی خود به سرعت از اردوگاه سوسیالیسم فاصله گرفتند و با بهره‌گیری از آرای فلاسفه قدیم خود، سیاست عملگرایانه را پیشه كردند. محور تفكر چینی‌ها، شكل بازسازی شده اندیشه و روش حكیمانی چون كنفسیوس بود كه به نتیجه عمل، بیشتر اهمیت می‌دادند تا «رسالت عمل» این نگاه باعث شد كه چینی‌ها به ورطه بحث كش‌دار سوسیالیست‌ها و كشورهای جهان سوم آن روزگار گرفتار نشوند. در آن دوران سوسیالیست‌ها به دو گروه هوادار و مخالف اتحاد شوروی تبدیل شدند و هواداران شوروی با گشودن بحث الگوهای متفاوت سوسیالیستی اصرار داشتند، جهان سومی‌ها را به اتخاذ راه رشد روسی متقاعد كنند. یكی از كشورهایی كه به دام این نظریه‌پردازی افتاد، هندی‌ها بودند. حزب كنگره هنند با سابقه ۶۰ساله (در دهه ۱۹۵۰) به الگوبرداری از روسیه شوروی پرداخت و به علت فقدان بنیان‌های مشابه شوروی فرصتی ۳۰ساله را صرف تبدیل شدن خود به قدرت برتر در برابر مخالفان و رقیبان منطقه‌ای اتحاد شوروی كرد.
این الگوبرداری تا آخرین روزی كه اتحاد شوروی وجود داشت ادامه یافت. اما چینی‌ها خیلی زود دریافتند كه فرصتی برای نظریه‌سازی‌های تازه باقی نمانده است و الگوبرداری از نظام‌هایموفق جهانی راهی مناسب‌تر است.
▪ در پی این دریافت، چین از اواخر دهه ۱۹۷۰ مجموعه‌ای از برنامه‌های اصلاحی را آغاز كرد كه مهم‌ترین آنها عبارت بود از:
۱) امحای تدریجی كشاورزی جمعی،‌
۲) آزادكردن تدریجی قیمت‌ها،
۳) تمركززدایی از مدیریت بنگاه‌ها،
۴) متنوع كردن بانك‌ها،
۵) ایجاد و گسترش بازارهای سهام
۶) و درنهایت آزادسازی اقتصادی و گشودن درها به روی سرمایه خارجی.
درنتیجه این سیاست‌ها تولید ناخالص داخلی چین از سال ۱۹۷۸ تا سال گذشته ۱۰برابر شد و این كشور را از نظرحجم تولید براساس شاخص قدرت خرید در رتبه دوم جهانی پس از ایالات متحده آمریكا قرار دارد.
هندی‌ها این فرآیند را با تاخیری ۱۵ساله آغاز كردند و اكنون ناچارند با سرعت بیشتری حركت كنند تا فاصله ۴۰درصدی درآمد سرانه خود را با رقیبان چینی پر كنند. این در حالی است كه تفاضل رشد اقتصادی هند و چین نیز به عنوان مانعی جدی سر راه هندی‌ها قرار دارد.
محمود صدری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید