جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

آیا در قران کلمات غیر عربی وجود دارد؟


آیا در قران کلمات غیر عربی وجود دارد؟
● کنکاشی در واژگان از زبانهای ایرانی در قران
علمای تفسیر و علم لغت از دوره نخستین اسلام تا دوره معاصر در رابطه با موضوع "الألفاظ الأعجمیهٔ " واژگان ایرانی و یا غیر عربی در قرآن، اختلاف نظر داشته و دارند. موافقان، وجود کلمات غیر عربی و دخیل را تائید و آنها را شرح داده اند.
مخالفان، وجود واژگان غیر عربی را نپذیرفته و دلیل آنها نیز استناد به مفهوم چند آیه شریف قران است از جمله :
(إنا أنزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون) . ( ... بلسان عربی مبین) (ولو جعلناه قرآنا أعجمیا )
استدلال مخالفانی مانند شافعی ، أبوعبید، طبری و شاطبی این است" که کلمه یا اسامی دخیل یا معرب در قرآن كریم نمی تواند وجود داشته باشد چون خداوند می فرماید که این کتاب به زبان عربی فصیح نازل شده است.
اینگونه تفسیر از عبارت "لسان عربی مبین" و ترس از بروز شبهه و یا خلل به ارزش نزولی قران و یا سوء استفاده مخالفان اسلام از وجود کلمات بیگانه، از دلایل اصلی انکار الفاظ دخیل در قرآن از سوی این گونه مفسران بوده است. حال اینکه موافقان معتقد هستند که نه تنها وجود واژگان غیر عربی در قران نقص و خللی بر اهمیت قرآن کریم و عربی فصیح بودن آن وارد نمی کند بلکه از نشانه های اهمیت آن و برتری آن نسبت به کتابهای سایر انبیاء است که فقط به زبان قوم خود آنها بیان شده است.
تعداد مفسران موافقی که وجود کلمات دخیل را با قاطعیت پذیرفته اند به مراتب بیشتر از مخالفان بوده و مستندتر و با استدلالهای قوی تری که اتفاقا با روش های زبان شناسی جدید نیز سازگار است سخن گفته اند و در حالیکه مخالفان عموما تخصص و تبحر والایی در علم اللغات نداشته اند و بیشتر از جنبه تفسیری و مفهومی استدلال کرده اند.
علاوه بر مفسرانی چون طبری که از دید فقهی و تفسیری به موضوع نگاه و با آن مخالفت نموده اند، عده ای نیز هستند که در نیم قرن معاصر با توجه به نگرش و تفسیر خاصی که از زبانهای قدیمی مانند بابلی، اکدی، عبری ، آشوری و ... دارند و این زبانها را بدون پشتوانه علمی و مستندات لازم متعلق به خانواده زبان عربی می دانند و درنتیجه با این بینش منکر وجود کلمات دخیل در قران از زبانهای بیگانه شده اند که این نگرش نیز از تعصب و تفسیر خاص زبانشناسی ناشی می شود .
دکتر فهمی خشیم در کتاب ( هل فی فی القرآن اعجمی؟) از این دسته است او حتی مدعی است که واژگانی که در قران به عنوان فارسی تلقی می شوند در حقیقت از زبانهای بابلی و ایلامی به زبان فارسی راه یافته اند زیرا زبان فارسی بر زبانهای ایلامی ( خوزی) و بابلی مقدم نیست.
در مورد این ادعا باید گفت کلماتی از جمله مانند" گنج ،گند و گناه " که معرب آن در قران " کنز، جناه ( جناح) و جند " است از زمانهای بسیار قدیم تا کنون همچنان بطور گسترده در سراسر ایران و زبانهای ایرانی بکار می رود و یا گل سفال گری ( صلصال) و یا چراغ ( سراج ) را با هیچ توجیهی نمی توان به زبان های اکدی و بابلی منسوب ساخت. یا برای کلمه سجیل در هیچ زبانی در دنیا نمی توان مترادف پیدا نمود اما در فارسی ۴ واژه پر کاربر از قدیم تا کنون (سنگی – سنگین- سنگچین، سنگل) هرکدام می تواند مترادفی برای " سجیل" باشند بعلاوه در اینکه زبان آشوری ، خوزی (ایلامی) جزو زبان عربی محسوب نمی شوند امروزه تقریبا میان شرق شناسان شکی وجود ندارد.
علما و مفسران قرآن و همچنین زبانشناسان و شرق شناس غربی و عربی موافق ، استدلال کرده اند که واژگان غیر عربی در قران هست چون زبان عربی نیز مانند هر زبان دیگری در ابتدای پیدایش خود در جغرافیای محدود با واژگان محدودی بوده و با گذشت زمان و حتی قرنها قبل از اسلام هم در تعامل با ایرانیان (بویژه خوزی ها) ، حبشی ها، رومی ها و قبطی ها واژگانی را وارد زبان عربی نموده و تا کنون هم این روند ادامه دارد .
وجود واژگان دخیل در همه زبانهای جهان که به تابعیت زبان جدید در آمده اند در عربی هم مصداق دارد ولی این دلیل بر ضعف آن زبان نیست بلکه وسعت دامنه و زنده بودن آن را می رساند زیرا فقط زبانهای اقوام کوچک و محدود و در حال زوال ممکن است از واژگان بیگانه بدور باشد وجود وام واژه باعث خلل در عنوان و نام هیچ زبانی نمی شود چون بعضی زبانها بیشتر از نیمی از الفاظ خود را وام گرفته اند ولی همچنان به آن نام اولیه خود نامیده می شوند و در تفسیر آیه " قرآنا عربیا" و "لسان عربی" هیچ مغایرتی و یا دلیلی بر عدم پذیرش الفاظ عجمی در قران نمیبینند.
موافقین مانند سیوطی در کتاب المهذب ــ مجموعهٔ الألفاظ القرآنیهٔ و شیخ حمزه فتح الله در کتابی که به سال ۱۹۰۲ منتشر نموده و ادی شیر نیز در کتاب الفاظ الفارسی المعربه نیز با استدلال هایی محکم وجود واژگان فارسی در قران را مورد تاکید قرار داده . به هر حال عصر نوین و ابزارهای جدید آفاق جدیدی را بر روی زبان شناسان و علمای علم قرانی گشوده که تا حدودی بر این مشکل قدیمی پایان می دهد. بسیاری از لوحه های خط میخی و هیروگلیفی رمز گشایی و باز خوانی شده اند و تفاوتهای گفتاری در این سنگ نوشته به وضوح مشاهده می شود. در مناطق کوهستانی و صعب العبور خراسان ، کردستان و آذربایجان که در قدیم نمی توانسته است براحتی تحت تاثیر زبان عربی قرار بگیرند. واژگانی وجود دارد که ریشه پهلوی و پارسی قدیم دارند و همین کلمات را می توان در زبان عربی ردیابی نمود.
● نگاهی تاریخی به موضوع
در زمان نزول قرآن مجید و بعد از آن هم موضوع واژگان مورد اهتمام بود . ابن عباس (ت ۶۸ ه) ، ابن جید (ت ۹۵ ه) ، وهب بن منبه (ت ۱۱۴ ه) ، ‏الشافعی (ت ۲۰۴ ه) در «الرسالهٔ‏» و «الام‏» ، ابی‏عبیدهٔ معمربن‏المثنی (ت ۲۰۹ ه) ، ابی عبیدالقاسم بن سلام (ت ۲۲۴ ه .) سپس ابن جریرالطبری (ت ۳۱۰ ه) در دیباچه کتاب تفسیرش به این موضوع پرداخت و ابوحاتم الرازی (ت ۳۲۲ ه) عالم در علم ‏فقه اللغهٔ موضوع را دنبال کرد و در «الزینهٔ‏»، به موضوع پرداخت سپس ابن جنی (ت ۳۹۲ ه) در «الخصائص‏» بشكل فنی تر موضوع را بسط داد و درقرن‏ شش ابی منصورالجوالیقی (ت ۵۴۰ ه) در «المعرب من‏الكلام الاعجمی‏» ، و ابن عطیهٔ (ت ۵۴۶ ه) در «تفسیر ابن عطیهٔ‏» به بررسی و بسط واژگان دخیل در قران پرداختند .
در‏ قرن هفتم ‏القرطبی (ت ۶۷۱ ه) در ‏تفسیر « جامع لاحكام القرآن‏» دو گفتار را در این خصوص اختصاص داده و همچنین ‏الزركشی (ت ۷۹۴ ه)، عالم مشهور در ‏علوم القرآن در « بخش ۱۷ » از کتاب «البرهان فی‏علوم القرآن‏» تحت عنوان « شناخت آنچه غیر زبان عربی است ‏» استدلالهایی کرده ولی نتیجه نفی یا اثباتی نگرفته است. ‏سیوطی (ت ۹۱۱ ه)، در « نوع ۳۸ ‏» تحت عنوان « آنچه غیر زبان عرب است » نکات بسیار فنی و دقیقی را بیان کرده است
و در دوره معاصر نیز دكتور عبدالصبور شاهین، در کتاب « باز خوانی قرآن در نور علم زبانشناسی جدید ‏» و تحت عنوان «مشكلهٔ‏الاصل‏الاعجمی‏» بطور علمی به موضوع پرداخته بدون اینکه نظر خود را بیان کند .
آیاتی که به موضوع زبان عربی اشاره کرده تعداد آنها ۱۵ آیه است در ۱۱ آیه لفظ «عربی‏» یا «عربیا» و در ۴ آیه لفظ «اعجمی‏» بکار رفته گفتنی است که عجمی و اعجمی از یک ریشه مشتق شده اند ( یم – جم = ال جم = اجم) اما در معنی آنان کمی تفاوت وجود دارد.
عجمی یعنی غیر عرب بخصوص ایرانی ولی اعجمی یعنی کسی که عربی را نمی تواند خوب صحبت کند و کند (ال کند = الکن) زبان است.
۱ ) انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون (سورهٔ یوسف ۱۲ )
علامهٔ‏ طباطبائی : در تفسیر آیه نوشته است که منظور از عربی یعنی زبان عربی و واژگانی که در آن زمان در منطقه جغرافیایی مکه و مدینه میان مردم رایج بوده است.( در آن زمان بدلیل سفرهای شمالی و جنوبی عربها، واژگان دخیل زیادی در زبان عربی وجود داشته است)
وشیخ طبرسی در تفسیر «قرآنا عربیا» می گوید : قران بر اساس کلام عرب در محاوره نازل شده است.
صاحب کتاب تفسیرالخازن در تفسیر این آیه ، با نقد دیدگاه علما به تائید نظر ابن عباس و مجاهد و عكرمهٔ می پردازد که وجود الفاظ غیر عربی را تائید کرده اند و نظر ابی عبیدهٔ که منكر وجود الفاظ غیر عربی درقرآن شده است را رد نموده و مطابق با نظر ابن عباس و مجاهد و عکرمه واژگان سجیل، والمشكاهٔ، و الیم، و استبرق و ... را عجمی نامیده است و این سه نفر را داناتر و عمیق تر از ابی‏عبیدهٔ نسبت به زبان عربی و تفسیر دانسته است، گفته است که این کلمات عجمی بوده که به تابعیت عربی درآمده است ( معرب شده است)
۲ ) و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه (ابراهیم/۴)
۳ ) ولوجعلناه قرآنا اعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته ااعجمی و عربی (فصلت/۴۴)
علامهٔ‏ طباطبائی در تفسیر این آیه با استناد به «مفردات‏الراغب‏» : می نویسد «العجمهٔ و الاعجام یعنی ابهام وعجم کسی است که در زبانش ابهام است چه اینکه عرب باشد یا غیر عرب پس اعجمی یعنی غیر فصیح .
۴ ) ولقدنعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی‏و هذالسان عربی مبین (النحل/۱۰۳).
شیخ طوسی می گوید :" چرا بجای «عجمی‏» کلمه «اعجمی‏» بکار رفته برای اینکه معنی آندو کمی تفاوت می کند زیرا واژه «عجمی‏» منسوب به عجم است و اگر حتی شیوا سخن بگوید. اما «الاعجمی‏» یعنی غیر شیوا و غیرفصیح حتی اگر عرب باشد نمی بینید که سیبویه از عجم ( ایرانی) بود ولی زبانش عربی فصیح بود اعجمی کسی است که فصیح سخن نمی گوید و عرب بدوی نیز گفته می شود ولی غالبا واژه عجمی منسوب به عجم ( ایرانی) است ".
در بیان معنی الاعجمی فخرالرازی از ابی‏الفتح موصلی می گوید :
عربها به کسی که عربی را نمی شناسد( زبان مادری اش عربی نیست) ولی قادر است به عربی حرف بزند عجم و الاعجمی می گوید» اما الزمخشری می گوید : «الاعجمی یعنی غیر واضح ‏و عجمی یعنی فرس»قرطبی می گوید :
شکی نیست که قرآن به زبان عربی و بر اساس قواعد فصیح بیان شده است اما این به معنی آن نیست که منکر وجود اسامی افراد و مکانهایی که غیر عربی هستند مانند: ابلیس، انجیل، طالوت، هارون، یاجوج و غیره بشویم.
وسیوطی می گوید «دلیل ما این است که تمامی زبان شناسان نحوی باور دارند که واژه ابراهیم ممنوع از صرف شدن به بابهای مختلف است چون عجمی است و بر وزن قالب های عربی نیست پس در قرآن الفاظ غیر عربی وجود دارد».
ابی حاتم‏الرازی (ت ۳۲۲ ه)، و ابی منصورالجوالیقی (ت ۵۴۰ ه)، والزركشی (ت ۷۹۴ ه) والسیوطی (ت ۹۱۱ ه) والدكتور عبدالصبور شاهین هر کدام تعدادی مفردات عجمی در قران بیان کرده اند . الزركشی ۲۴ لفظ اعجمی را بیان کرده سیوطی در كتاب «المهذب فیما وقع فی‏القرآن من‏المعرب‏» و در «الاتقان‏» . به ترتیب هجائی ۱۱۶ کلمه عجمی نام برده ، او در این مجموعه از کتاب «الزینهٔ‏» ابی حاتم احمدبن حمدان اللغوی الرازی، و بكتاب «المعرب‏» لابی منصور الجوالیقی بهره برده است.
دكتر عبدالصبور شاهین در کتاب « قرائت قرآنی ‏» ص ۳۱۳- ۳۲۱ کلمات عجمی را به صورهٔ مجموعه جداگانه (سامی، هندی، اروپایی ، حامی، طورانی) آورده است و متذکر شده که این مجموعه همه کلمات عجمی دخیل در قران نیستند و ممکن است که واژگان دیگری نیز باشند.
او از دو كتاب «الزینهٔ‏» و «الاتقان‏» و همچنین از كتاب «المعرب‏» بهره گرفته است .
کما اینکه روژه بلاشر محقق‏ فرانسوی که پژوهشهای ارزشمندی در واژگان دارد نیز كلمات دیگری از آرامی و سریانی وعبری آورده است.
واژگان فارسی به دو صورت شفاهی البته از لهجه ها و گویش های مختلف ایرانی و یا همچنین بصورت کتبی به زبان عربی داخل شده اند.
چون روش گویش اصوات این دو زبان متفاوت است بنابر این واژگان و اصوات بصورت متفاوت و دگرگون شده به زبان شفاهی عربی وارد شده است و مجددا نیز در کتابت عربی تغییراتی یافته است. در مورد انتقال کتبی نیز چون زبان کتبی عربی فاقد حروف و صداهای پ – ژ – گ – چ – است ناچار این چهار صدا باید یا حذف شود یا به یک صدا یا دو صدای نزدیکتر مانند ب- ج – ز – ف- تش و ... تبدیل شود در زیان عربی با حرف" ک" فارسی نیز عموما رفتاری مشابهه" گ " می شود لذا صداهای پ – ژ – گ- چ – ک را صداهای ینجگانه می نامند که ناچار از تغییر، جابجایی و یا حذف هستند.
همچنین حروف " و- ا- ی " نیز در زبان فارسی و بویژه درزبان عربی حذف، تغییر و یا به یکدیگر تبدیل می شوند و بر اساس سبک و سنگینی نیز سایر حروف دستکاری می شوند مثلا گ و ک در بیشتر کلمات به ق ( لک لک = لق لق )و در بعضی کلمات به خ تبدیل می شود و در بعضی کلمات نیز حذف می شود مانند سنگدان = سندان . اما به سایر آواها نیز می تواند تبدیل شود.
ـ تبدیل شدن ن به م - د به ت ط - ش به س و ث
ـ تبدیل شدن س به ث تبدیل ز . د . به ص س . ذ ظ ت - و یا برعکس.
زبان عربی زبان قالب، وزن و تصریف است زبانشناسان برای اینکه یک واژه را غیر عربی و فارسی بدانند به ۴ دلیل نیاز دارند ۱- وزن واژه غیر عربی باشد۲- واژه در زبان عربی کاربرد محدود داشته ولی در فارسی کاربرد بیشتری داشته باشد ۳- واژه در زبان پارسی کهن وجود داشته و یا در لهجه های مردمان مناطق صعب العبور مانند تاجیکستان، افغانستان، کشمیر و کردستان که از نظر آمیختگی با زبان عربی متاخر هستند وجود داشته باشد.
قرآن شناسان، زبان شناسان و پژوهشگران فن کلمات ذیل را بدلیل وزن و معنی، غیر عربی و یا عموماٌ فارسی دانسته اند : سراج = معرب شده از چراغ . دار= خانه - زمهریر- کاس یا کاسه . جُناح = عربی شده گناه - رجس = زش = زشت- شرک = عربی شده چرک( پلیدی) – خُنک = سرد- (زُور= قوه، نیرو، عقل) - شُواظ= زبانۀ آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن - اُسوَه = الگو = - فیل = پیل – توره = شغال، حیوان وحشی - عبقری ( آبگری)= زیبا سازی = ابتکار جای نیکو، درخشان، نفیس – زبانیه = نگهبانان دوزخ، زبانه کشیدن شعله های آتش- زانی = زنا معرب شده از زن - ابد = جمع آن آباد، جاودان - قمطریر= شدید، سخت، دشوار- - إبلیس = اپلید = پلید ، استبرق، أساطیر= (استورا = استوری = اوسانه ) ، الإنجیل ،( برج ( ابراج) = بورگ = بزرگ) برج تبرج . بیع، درهم،( الدین = آیین) ، دینار، (رزق = رزگ = روزگ) ، الرقیم،- زنجبیل، - زوج، - سریا،- الصراط - فردوس = پردیس ، (القسط،القسطاس = دست داس) . قصر = کی + سرا (کی = شاه = تاج کی + سر = قیصر = صاحب تاج ) ، قلم، قنطار، كافور، كنز = گنج، مجوس، ، اللؤلؤ، المیزان عربی شده از ترازو،یاقوت،صلصال= گل سفال = سفال گل ، قرا، كتب، كتاب، تفسیر، تلمیذ، (فرقان = قرآن = گران = ارزشمند) ، قیوم، زندیق = زندیگی . غلمان = گلمان ( جوان گل رو، غلام) . سجیل = عربی شده از(سنگل ، سنگین، سنگی) - اباریق: جمع ابریق، معرب آبریز- تنور- مسک = مشک = عطر - نمارق جمع و معرب شده از نرمک – مرجان - مِسک: معرب مِشک - کورت: کور شدن ، تاریک شدن - تقالید: جمع تقلید برگرفته از قلاده = گلوبندگ ) - بیع: خرید و فروش از بیانه قسمتی از پیش پرداخت.
جهنم - دینار پول رایج ایرانی قدیم (یک صدم ریال) زنجبیل: معرب زنجفیل، - سُرادِق = سردق = سراپرده = سرتاگ – سراب = سراب – سقر= جهنم، دوزخ – جهنم = چاه نم = چاله . سجین = نام جایی در دوزخ، زندانی – سلسبیل = سلیس، نرم، روان، گوارا، می خوشگوار، نام چشمه ای در بهشت- ورده= پرگه = برگه = گل . سندس= دیبای زربفت لطیف و گران بها- قمطریر – عدس - قرطاس= کرباس = کاغذ، جمع آن قراطیس – اقفال = جمع قفل - کافور- یاقوت- وحی کلمه «وحی‏» در ۱۰ صیغه مختلف در قرآن حدود ۷۸ بار تکرار شده است . در زبان پارسی" اوی " از واژگان خطابی و هشداری بوده است.
خود واژه قران نه وزن آن عربی است و نه معنی و صیغه ای برای آن وجود دارد و نه به قالب های دیگر صرف شده است این واژه می تواند معرب شده گران به معنی بزرگ با ارزش گران بها و کلان باشد.
بررُخ: مانع وحایل بین وچیز - تَبَت = نابودشده، قطع شده، تب و تاب یافته – سخط = سخت = خشم گرفتن برکسی، غضب – اجر= ارج= ارزش- سُهی = (بگونۀ سها)، ستارۀ کوچک و کم نور در دب اصغر. اریکه = بارگه = ارگه = ارائک به معنی بالش و متکی چندبار در قران کریم تکرار شده است. برهان = دلیل در قران برهان و براهین آمده است- برج = تبرج – زینت - الجزیه = گزیت = توبه ۲۹ - الجند = گند = یس ۷۵ جند و جنود = سرباز- زمهریر(سوره انسان ۱۳) = زم حریر = نزم بار = بوران = سرما ی شدید -
زبانشناسان معتقدند بسیاری از این کلمات ریشه در زبانهای ایرانی داشته است ومشتقات آنها با دلایل مبسوط از جانب محققین توضیح شده است البته تعداد کلمات بیشتری نیز در احادیث وجود دارد مانند کسرا و قیصر که اصل آن کی سر است. کی به معنی شاه و بزرگ و سر به عنوان شخصیت که به صورت کیاسر هم در فارسی وجود دارد.
● دلایل موافقین کلمات عجمی در قرآن
۱) پیش از نزول قران در اثر مسافرت های اعراب به شام – ایران و مصر و حبشه الفاظ عجمی وارد زبان عربی شده و حتی در ادبیات مکتوب و اشعار نیز ثبت شده است و در آن زمان عرب ها این گونه کلمات را عربی فصیح می دانستند هنگامیکه قران نازل شده این الفاظ جزو زبان عربی فصیح بوده است و در قران هم بکار رفته است . ابن عطیهٔ (ت ۵۴۶ ه) فی‏ در مقدمهٔ تفسیراش از این نظریه دفاع کرده است.
و بنابر این بعضی از عرب ها معانی این کلمات عجمی را نمی فهمیدن مانند ابن‏عباس که معنی «فاطر» را نمی دانسته است. در بحث لفظ عجمی در قرآن دكتور صبحی الصالح با استناد به اقوال مستشرقین مثل (بلاشر) و (برگشتراسر) : می نویسد «اما لفظ (قرا) بمعنی (تلا) عرب آنرا از اصل آرامی گرفته و چنانچه G . Bergstrasser ، زبانهای فارسی ، آرامی ، حبشی در زبان عربی تاثیر زیادی برجای گذاشته برای اینکه آن زبان ها در قبل از اسلام همسایه عرب ها بوده و از یک غنی قابل توجههی برخوردار بوده اند .
۲ ) سیوطی معتقد است وجود تعدادی از کلمات عجمی در قرآن ، قران را از عربی بودن خارج نمی کند و صفت «قرآنا عربیا» هیچ مغایرتی با وجود بعضی واژگان غیر عربی ندارد چنانکه چندین کلمه عربی در یک بیت قصیده فارسی شعر فارسی را از صفت فارسی بودن خارج نمی کند .
۳) بعضی دیگر مانند الزمخشری، الفاظی که بر یکی از وزنها و قالبهای زبان عربی نیست مانند انجیل و توراهٔ دلیل بر وجود الفاظ اعجمی در قرآن است آیه وانزلنا التوراهٔ و الانجیل " این دو کلمه عجمی مشتق از الوری و النجل است زیرا وزن افعیل، بفتح‏الهمزهٔ در ‏اوزان العربی وجود ندارد‏» همچنین است : «المسیح لقب از القاب افتخاری است ، همچنین صدیق، والفاروق، واصل آن مشیحا به عبرانی و معنا ی آن مبارک است ، و همچنین عیسی، معرب ایشوع و مشتق شده از مسح و عیس،می باشد .
۴) همچنین دلایل نقلی متعددی بر وجود الفاظ عجمی در قران وجود دارد که سیوطی آنها را از دلیل های محکم بر وجود الفاظ عجمی در قرآن، دانسته است :
« ابن جریر با سند صحیح از ابی مسیره تابعی نقل کرده که گفت : فی‏القرآن من كل لسان و روایت شده همین گونه جملات از سعید بن جبیر و وهب بن منبه .» که در قران از تمام زبانها هست .
وی همچنین استناد کرده است به ابن‏النقیب که گفته است: از امتیازات قران این است که قرآن علاوه بر واژگان عربی واژگان از زبانهای دیگر نیز دارد،" لقد جاءت فیه لغات اخری غیر عربیهٔ، مثل الرومیهٔ و الفارسیهٔ و الحبشیهٔ بصورهٔ واسعهٔ . »
تعبیر «عربی مبین‏» او «بلسان عربی‏» هیچگونه تضاد و مغایرتی با استعارهٔ عرب از زبانهای قدیمی مجاور مانند سریانی، وعبری، وحبشی، وفارسی ندارد.
کما اینکه در زمانهای بعد از اسلام از همه زبانهای دنیا واژگانی بسیار زیادی وارد زبان عربی شده است ولی همچنان زبان عربی مکتوب و رسمی را زبان عربی فصیح و مبین می نامند ولی زبان عربی لهجه ای و محلی را که اتفا قا آمیختگی کمی با واژگان بیگانه دارد عربی غیر فصیح می نامند.
وام گیری واژه یک موضوع جدیدی نیست و از ابتدای خلقت زبان وجود داشته است حتی انسانها از حرکات و اصوات حیوانات و پرندگان واژه خلق کرده اند در بعضی از زبانها حتی بیشتر از ۷۵ درصد واژگان آن از کلمات وام گرفته شده از سایر زبانها تشکیل می شود مانند انگلیسی، البانی، اردو ، ایرلندی و ... مثلا، از مجموع ۵۱۴۰ مفردات در یکی از فرهنگ لغت ها معتبر آلبانی مفردات آلبانی اصلی کمتر از ۴۳۰۰ واژه است و باقی (۴۷۱۰) برگرفته از زبانهای دیگر است همینطور است زبان ارمنی، کردی و .... است. اما این وام واژه ها آن زبان را از صفت عنوان خودش خارج نمی کند.
نوشته : محمد عجم
منبع :
- هل فی القران اعجمی؟ ۱۹آوریل ۲۰۰۷ قدس العربیه.
معجم معربات الفارسیه منذ عصر جاهلی ، دکتر محمد التونجی، لبنان ، ناشرون
- الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه – جهینه نصر علی – دار الطلاس - دمشق
- ا . صدیقی «دراسات فی الالفاظ الفارسیهٔ الدخیلهٔ فی‏اللغهٔ العربیهٔ القدیمهٔ‏» طبع ۱۹۱۹ گوتنگن، المانیا (باللغهٔ الالمانیهٔ .) - «الالفاظ الآرامیهٔ الدخیلهٔ فی‏اللغهٔ العربیهٔ‏» طبع ۱۹۶۲ .
- آرثر جفری فی «الالفاظ الدخیلهٔ فی القرآن المجید» طبع ۱۹۳۸ .
- بحث فی الالفاظ الاعجمیهٔ فی القرآن - عبد الامیر خادم علی‏زاد
- علی بن محمد بن ابراهیم المعروف بالخازن . تفسیرالخازن، ج ۳، ص ۲ و۳
- «التبیان‏» ج ۶، ص ۲۷۳ - الآلوسی، «روح‏المعانی‏» ج ۱۳ ص ۱۸۶
- «تاریخ القرآن‏» لمحمود رامیار، ص ۲۵
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal۲.php?sid=۳۶۲۷
http://zakarya.blogfa.com/post-۲.aspx


همچنین مشاهده کنید