پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


دردسرهای «اسپایدی»


دردسرهای «اسپایدی»
«مرد عنکبوتی ۳» ناامید کننده است... این البته یک حکم نسبی است و به این ربط دارد که از سم ریمی و دو قسمت قبلی مجموعه و منبع الهامش چقدر توقع داشته باشیم. اگر پدیده مرد عنکبوتی را یکی دیگر از محصولات غول آسای هالیوود در قرن ۲۱ بدانیم که از دل کامیک بوک های عامه پسند امریکایی بیرون آمده تا جیب کمپانی سازنده اش را پر کند و با اسنوبیسم متداول این روزها با آن برخورد کنیم که اساساً بحث درباره فیلم منتفی است.
اما اگر طرفدار قسمت های قبلی - بخصوص قسمت اول - باشیم، «ناامیدی» ناشی از تماشای «مرد عنکبوتی ۳» معنادار می شود. بدیهی است که اینجا فرض دوم در نظر گرفته شده است. وقتی سم ریمی با پشتوانه ساخت فیلم های موثری در ژانر وحشت برای کارگردانی «مرد عنکبوتی» انتخاب شد، موفقیت چندانی برایش متصور نبودند. اما وقتی قسمت اول فیلم آمد، منتقدان و تماشاگران به شکل یکپارچه از آن استقبال کردند.
راز و رمز موفقیت ریمی در چند نکته سهل و ممتنع خلاصه می شد؛ ارائه تصویری باورپذیر از یک آدم معمولی که یک شبه تبدیل به ابرقهرمان می شود، خلق موقعیت هایی که نشان می داد ابرقهرمان جدید همچنان تحت تاثیر آدم معمولی باقی مانده و همچنان با مشکلات انسانی مواجه است، پرداخت بی پیرایه و بدون پیچیدگی های غیرضروری در اجرا و کارگردانی و البته بهره گیری واقع نمایانه از جلوه های ویژه که قصد مرعوب کردن تماشاگر را نداشت. ما پیتر پارکر دست و پاچلفتی را دوست داشتیم، با احساسات و تردیدهایش همراهی می کردیم و به همین دلیل وقتی در برابر ضدقهرمان قرار می گرفت، با تمام وجود می خواستیم که پیروزی اش را ببینیم و جشن بگیریم.
نکته جالب این بود که ریمی علاوه بر ارائه تصویری قابل باور از پیترپارکر/ مرد عنکبوتی، تصویر همدلی برانگیزی از نورمن آزبورن/گرین گابلین ارائه می داد و او را در شمایل یک قربانی تصویر می کرد.
در قسمت دوم هم این نگاه خاکستری ادامه داشت و دکتر اکتاویوس به عنوان دانشمندی که در علم خود غرق می شود و همه چیزش را از دست می دهد در برابر مرد عنکبوتی قرار می گرفت. همزمان، رابطه پیتر و مری جین شکل می گرفت و رفاقت پیتر و هری آزبورن به کشف حقیقت مرگ پدر هری و خلق کینه ای عمیق بدل می شد که پایان باز کنجکاوی برانگیزی داشت که این دشمنی در قسمت سوم به کجا می انجامد.
حالا «مرد عنکبوتی ۳» آمده و... ناامید کننده است. این واضح است که ریمی در قسمت دوم چالش اصلی پیتر را جدال میان عشق و مسوولیت تصویر کرده بود و حالا می خواهد از آن سو، به جدال میان کینه و مسوولیت بپردازد. ایده جالبی است و بر اساس پیش زمینه ای که دو فیلم قبلی داده اند، بالقوه قابلیت های فراوان دارد.
اما به چند دلیل این درونمایه حیاتی بروز و انعکاس همیشگی را ندارد. اول به این خاطر که تعداد ضدقهرمان ها زیاد شده؛ نه دو تا، که پیتر باید با سه دشمن بجنگد و ایده فیلمنامه نویس ها این بوده که در پایان، هری (گابلین جدید) به جبهه مرد عنکبوتی بپیوندد و یک نبرد دوبه دو هیجان انگیز، نقطه اوج فیلم را رقم بزند. اما در عوض، آنها در شخصیت پردازی کم می آورند و مرد شنی و ونوم به هیولاهای باسمه ای و غیرقابل باوری تبدیل می شوند که تلاش برای ایجاد همدلی با وجه مثبت آنها به بیراهه می رود.
دوم، فیلمنامه حفره های فراوانی دارد؛ فرآیند تبدیل فلینت مارکو به مرد شنی بی هیچ توضیحی رها می شود، ایده فراموشی هری بر اثر ضربه به سرش و بعد بازگشت حافظه اش باسمه ای و پیش پا افتاده است، رابطه پیتر و گون استیسی (برایس دالاس هوارد) درست پرداخت نشده و بحران عاطفی میان پیتر و مری جین به همین دلیل لطمه می خورد، نفرت ادی براک از پیتر و تبدیل شدن او به ونوم غیرمنطقی است؛ اخراج او از روزنامه نمی تواند انگیزه محکمی برای قتل پیتر باشد، تحول هری از همه بدتر است؛ خدمتکار خاطره ای از پدرش تعریف می کند و او ناگهان همه کینه اش را فراموش می کند و جانش را هم در راه رفاقت از دست می دهد. ایده اشتباه پلیس در شناسایی قاتل عموی پیتر و اینکه اتفاقاً قاتل همان کسی است که حالا به مرد شنی تبدیل شده هم واقعاً در حد فیلمفارسی های خودمان است.
سوم، بسیاری از روابط و ویژگی های شخصیت ها در سومین فیلم بیش از حد تکراری به نظر می رسند؛ اما یک نکته اساسی دیگر هم وجود دارد که نباید از کنارش گذشت. اصرار سم ریمی بر اینکه قطب بندی میان خیر و شر را به هم بریزد و نشان دهد لزوماً خیر همیشه خیر و شر همیشه شر نیست، به ضد خودش تبدیل شده است.
مهم ترین ویژگی مرد عنکبوتی ۱ و ۲ همین بود، اما حالا که قسمت سوم آمده، به نظر می رسد این افراط در خاکستری نگاه کردن به همه چیز و همه کس، دنیای فانتزی مرد عنکبوتی را مخدوش کرده است. در فانتزی، لزوماً نباید همه چیز خاکستری باشد. برعکس، قرار است واقعیت به سطحی دیگر تبدیل شود که در آن جدال رویاگونه میان قهرمان و ضدقهرمان، خیر و شر، سفید و سیاه و خوب و بد مخاطب را با این مفاهیم ازلی و ابدی درگیر کند.
مرد عنکبوتی و دیگر محصولات فانتزی معاصر، حاصل دلزدگی از نگاه نسبی دنیای مدرن به جهان بودند؛ انسان می خواست یک بار دیگر خیر و شر مطلق را که از زندگی روزمره اش حذف شده بود، ببیند، برای قهرمان هورا بکشد و ضدقهرمان را هو کند. حالا اگر در این دنیای فانتزی، این مرز پررنگ مخدوش شود، اصلاً چه نیازی به فرو رفتن در این دنیای غیرواقعی وجود دارد؟ شاید لازم باشد که سم ریمی «مرد عنکبوتی ۴» را نسازد. این مجموعه به یک خون تازه، نگاه متفاوت و روایت دیگرگون نیاز دارد.
علی مصلح حیدرزاده
منبع : پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنر


همچنین مشاهده کنید