پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


النی


النی
● خلاصه فشرده :
النی پس از ازدواج با کریستوس صاحب چهار فرزند دختر و یک فرزند پسر می شود و در جریان جنگهای جهانی و داخلی یونان راه ارتباطی او با همسرش که تبعه آمریکاست قطع می شود . او در این مدت به سختی فرزندانش را حفظ می کند و وقتی که چریکها قصد دارند فرزندانش را از او جدا کنند او آنها را فراری می دهد و به همین جرم اعدام میشود فرزندان او پس از مرگش زندگی را با پدر خود در آمریکا ادامه میدهند . بعدها پسر اونی کولا ماجرای زندگی النی مادر خود را به رشته تحریر در می آورد .
● خلاصه :
النی هایدیس دختر هفده ساله کیتسوهایدیس در دهکده الیا دختری با خلق و خوی مقبول و چهره ای زیباست او در نوامبر ۱۹۲۶ م با کریستوس گاتزویانیس که دلباخته گیسوان بلوطی و سادگی سکنات و حجب نگاه وی شده ازدواج می کند .
کریستوس از هفده سالگی لیا را ترک گفته و به آمریکا رفته است و اکنون پس از چهارده سال به عنوان یک خارجی تمام عیار که کاری پررونق دارد به لیا بازگشته است . پس از مراسم با شکوه عروسی که تمام زنان دهکده به خاطر آن به النی حسد می ورزند . النی گریه کنان به کریستوس می گوید که نمی تواند با او به امریکا برود . نسبت خانوادگی در لیا محکمتر از هر پیوندی است و النی نسبت به والدین خود احساس مسئولیت می کند و البته در لیا معمول است که مردان جدا از خانواده های خود در سفرهای دور و دراز به سر می برند و با ارسال پول مخارج خانواده ها را تامین کنند .
پس از چندی کریستوس به امریکا مراجعت می کند و النی همراه مادر شوهر خود . فوتینی . در لیا به زندگی ادامه می دهد . کریستوس هر چند گاه یک بار به لیا می آید و آن ها به تدریج دارای فرزند می شوند . چهار دختر به نامهای الگا . گلیکریا . کانتا و فوتینی پس از آخرین سفر کریستوس به لیا خانواده دارای پسری می شود که نی کولا نام می گیرد . کریستوس به امریکا باز می گردد و سعی دارد ترتیب انتقال خانواده اش به امریکا را بدهد ولی درست در همین هنگام یعنی سال ۱۹۴۰ م است که موسولینی قوای ایتالیا را به یونان وارد می کند و جنگ شروع می شود .
ایتالیا چهارده میل در خاک یونان پیشروی می کند ولی یونانیان بخصوص در نتیجه مساعدت هوای بسیار سرد یونان موفق به شکست دادن آنها می شوند در دسامبر ۱۹۴۰ م یونانیان این پیروزی را جشن می گیرند . ولی این شادمانی کوتاه است چرا که به زودی هیتلر وارد معرکه میشود . او در ۱۹۶۱ م با لشگر بسیار مجهز خود وارد خاک یونان می شود . با ورود آلمانها رابطه یونان با دنیای خارج بکلی قطع می شود واردات حیاتی به کشوری که تنها قادر است چهل درصد از نیاز خود را تامین کند قطع می شود با در هم شکستن پست منطقه ای دیگر خبری از آمریکا به دست النی نمی رسد .
در تابستان ۱۹۴۱ م النی نیز مانند تمام روستائیان دیگر با دلهره وجب به وجب زمینهایش را می کارد . او با یاری فرزندانش که خیلی کوچک هستند زمین را شخم می زند و گله را می چراند . الگا اکنون سیزده ساله است . او خیلی سریع رشد کرده و به بلوغ رسیده ولی بی احتیاط و ساده لوح است کانتا هشت سال دارد ولی زیرکتر از الگا است .
گلیکریا هفت ساله فوتینی سه ساله و نیکولا دو ساله است . آلمانیها شهرهای بزرگ و بنادر و جزایر مهم یونان را تحط تسلط دارند . بلغارها استانهای شرقی یونان و ایتالیائیها با حمایت آلمان مناطق مرکزی را در اشغال دارند و سراسر یونان در جنگ و خونریزی است . اکنون برادران اسکه ویس یعنی پرو کوپی و سپیرو که آموزگاران لیا هستند با اندیشه های تازه کمونیستی که هنوز مردم ساده اندیش روستا چیزی از آن نمی دانند در فکر تشکیل نهضت مقاومت مسلحانه در لیا هستند در زوئن ۱۹۴۲ م این دو مردم دهکده را جمع کرده در باره ارتش آزادی بخش خلق یونان برایشان می گویند .
پروکوپی به دارودسته اش به عنوان چریکهای مسلح ایرس اونیفورم پوشانده و آنها را اندارت می نامد و از آن پس این گروه رسما فعالیتهای عجیب خود را در روستا آغاز می کنند کم کم مردم پی می برند که جنبش محلی برادران اسکه ویس تحت اختیار نیروهائی مرموز است از طرفی دسته ای دیگر به نام چریکهای ایلاس وجود دارند که در نبردی بی پایان با چریکهای ایدس بسر می برند و این گروهها به جای آنکه به هدفی مشترک یعنی دفع دشمن مشترک بپردازند مدام به جنگهای داخلی مشغولند .
پس از چندی دولت انگلستان با ایجاد نمایندگی کماندوهای انگلیسی در لیا به شکل مستقیم در جنگ چریکهای ایلاس و ایدس دخالت می کنند .
بوتساریس و کنستا نتینابعنوان خدمتکار از میان دختران روستا وارد دفتر نمایندگی انگلیسیها می شوند . کم کم رویای انقلاب و آزادی برادران اسکه ویس برای مردم لیا به کابوسی تبدیل میشود . چریک های مسلح به بهانه های مختلف مردم را دستگیر می کنند و از خانواده ها طلب جیره روزانه آرد و ذرت می نمایند . در ۱۹۴۴ م یک گردان نظامی آلمانی وارد لیا می شوند . تمام اهالی لیا به غارها پناه می برند .
آلمانها صومعه . قهوه خانه و کلیسای مریم مقدس را به آتش می کشند و در نهایت خشونت آندارتها را کشته زخمی کرده یا فراری می دهند اکنون مواد غذائی به شدت نایاب شده و النی به سختی قادر است جان فر زندان خود را از گرسنگی حفظ کند . اکنون الگا هفده ساله است و بسیاری از زنان دهکده او را بعنوان عروس احتمالی خود در نظر دارند .
هیچ خبری از کریستوس نیست و النی به دشواری بسیار با شیر بز و یا سبزیجات مزرعه فرزندان لاغر و نحیف خود را اداره می کند تا اینکه بالاخره نامه ای از کریستوس میرسد النی همه بدبختی های خود را در جواب نامه همسرش می نویسد و از او می خواهد حتما ترتیب انتقال آنها را به امریکا بدهد . اکنون مدت چهار سال است که النی و فرزندانش در قحطی و بلا و فقر زیسته اند در مارس ۱۹۴۷ م که ترومن رئیس جمهور امریکا یک وام ۳۵۵ میلیون دلاری جهت مبارزه با کمونیستها به یونان می پردازد موجی از احساسات ضد آمریکائی در لیا بر انگیخته می شود که البته دامن النی بیچاره را نیز میگیرد طوری که او را از آن پس زن آمریکائی می خوانند .
نیروهای ۱۵۰۰ نفری چریکهای داگ نیز در لیا مستقر می شوند . از اولین دستورات این چریکها این است که هر خانواده باید روزانه پنجاه پوند ذرت به سربازان بدهد و خانواده ها در کمال فقر و گرسنگی مجبورند که این سهمیه را بپردازند . چریکها مرتکب اعمال وحشیانه می شوند و گاه خانه های روستائیان بی گناه را به آتش می کشند اکنون چریکها اعلام کرده اند که تمام دختران بالای پانزده سال که ازدواج نکرده اند باید به عنوان چریک آماده خدمت سربازی و همدوشی مردان در مبارزه با مخالفان کمونیسم باشند .
النی با دلهره الگا و کانتا را که شامل این قانون عجیب می شوند پنهان می کند ولی این چاره کار نیست چریکها همه جا را به دنبال دختران می گردند و آنها را بزور همراه خود می برند .النی چاره ای ندارد و از ناچاری پای الگا را با یک سیخ داغ جزغاله می کند تا چریکها بپذیرند که او بعلت نقص پا نمی تواند سرباز خوبی باشد چریکها با دیدن منظره وحشتناک پای سوخته الگا دست از او می کشند .
ولی کانتا را بزور همراه خود می برند کانتا که از لاغری مانند چوب دستی چوپانان شده در دسامبر ۱۹۴۷ م همراه چریکها میرود . پس از آن چریکها آلنی را مجبور به تخلیه خانه خود می کنند . خانه او که تنها خانه دو طبقه لیاست . به مقر فرماندهی چریکها تبدیل می شود چریکها از مردم روستا به زور کار می کشند بردن لوازم و پیام .
پختن غذا .جمع کردن هیزم و ساختن سنگر و ...... از جمله این کارهاست که النی به نمایندگی از خانواده گاتزویانیس باید همه را یک تنه انجام دهد ارتش دموکراتیک پس از چند ماه کانتا و چند دختر دیگر را که ضعیف و مایه دردسر هستند به لیا باز می گرداند در فوریه ۱۹۴۷ م بمبارانهای شدید در تپه های دامنه کوهستان آغاز می شود و سربازان دولتی با چریک ها وارد جنگ می شوند چریکها تمام دهکده و اطراف آن را مین گذاری کرده اند و النی فرزندان خود را از ترس مینها در خانه زندانی می کند بزها و گوسفندان آنها توسط چریکها ظبط شده و النی به سختی می تواند فرزندان خود را سیر کند .
زندگی به سختی می گذرد تا اینکه در آوریل همان سال چریکها اعلام می کنند تمام خانواده هائی که فرزندانی بین سه تا چهارده سال دارند باید فرزندان خود را به چریکها تحویل دهند آنها می خواهند بچه ها را به کشورهای آنسوی پرده آهنین مثل آلبانی . یوگسلاوی . بلغارستان و ... بفرستند .
زنان بسیاری حاضر به انجام این کار هستند چرا که به این ترتیب شکم بچه های دیگرشان را بهتر سیر خواهند کرد زنان بسیاری هم حاضر به این کار نیستند ولی بهر حال تسلیم می شوند اما النی مادری است که حتی به بهی مرگ خود حاضر نیست دو فرزند کوچک خود فونتینی و نیکولا را به چریکها تحویل بدهد .
النی همیشه چریکها را راضی نگه داشته و سرپیچی نمی کند ولی او در مورد فرزندان خود سازشی نخواهد کرد و در تمام بیست سال زندگی زناشوئی سخت و پر مشغله خود به هر نحوی که بوده همیشه جان فرزندان خود را حفظ کرده است و اکنون هم همین کار را خواهد کرد با بیشتر شدن فشار و تهدید چریکها .
النی تصمیم می گیرد خانواده خود را از لیا فراری دهد . او با لوکاس شوهر دختر عمویش سولا به طور محرمانه در این باره مذاکره می کند . لوکاس نیز که خود فرزندانی شامل قانون چریکها دارد با النی همدرد است آنها نقشه ای طرح کرده و قراری برای فرار از دست چریکها و ملحق شدن به قسمت نیروهای ملی در پشت لیا می گذارند .
نقشه خطرناکی است و در صورتی که چریکها از آن اطلاع پیدا کنند مرگ همه آنها حتمی است با این حال در شبی مهتابی خانواده گاتزویانیسو لوکاس همه با هم در سکوت و اضطراب عازم راه فرار می شوند ولی بچه کوچک لوکاس در سکوت شب شروع به گریستن می کند و چون به این ترتیب امکان گیر افتادن به دست نگهبانها است همه با هم باز می گردند تا بار دیگر با نقشه ای دیگر راهی شوند بار دوم هم مه شدید مانع از دیدن پیش پا می شود و باز مجبورند و منتظر فرصت دیگری باشند .
در فاصله بین دو فرار چریکها اعلام می دارند که باید از هر خانواده زنی برای بر داشت محصول آماده شود خانواده گاتزویانیس تصمیم میگیرند که گلیکریا برود . او که چهارده سال دارد برای آندارتینا شدن ( نام چریک های زن ) کوچک و برای رفتن به پشت پرده آهنین بزرگ به شمار می رود گلیکریا راهی می شود و قرار بر این است که مدتی بعد از آنجا گریخته به خانواده خود ملحق شود ولی درست در روز همان شبی که النی و سایر بچه ها قصد فرار دارند چریکها اعلام می دارند که زن امریکائی به دلیل داشن تعداد خانوار بیشتر باید یک زن دیگری را نیز برای برداشت محصول بفرستد و این بار کس دیگری جز خود النی راهی نمی شود . او مجبور است از فرزندان خود جدا شود و آنها را به دست لوکاس بسپارد قرار بر این است که آنها همان شب فرار کنند و النی و گلیکریا نیز بعد از مدتی به آنها ملحق شوند .
همان شب فرزندان او به همراه لوکاس موفق به فرار دسته جمعی می شوند و سر انجام به سختی به نیروهای دولتی می رسند و نجات پیدا می کنند ولی هنگامی که النی تصمیم دارد همراه دخترش گلیکر یا فرار کرده به آنها بپیوندد فرمانده چریکها تعدادی زن و از جمله گلیکریا را انتخاب می کند تا برای برداشت محصول دهکده همسایه بروند و علی رغم التماسهای النی بالاخره گلیکریا را می برند . گلیکریا را از النی جدا کرده اند و آلنی نمی تواند فرزندش را رها کند و به سایرین بپیوندد . او مجبور است باز هم صبر کند .
خبر فرار دسته جمعی دهان به دهان نقل می شود و به منزله ننگ بزرگ برای نیروهای چریک بشمار می رود که با وجود تمام نگهبانان و تجهیزات خود نتوانسته اند از فرار یک عده خائن به مرام کمونیسم جلوگیری کند .
النی توسط چریکها دستگیر می شود . او زیر شکنجه های وحشتناک و در سخت ترین شرایط همچنان دوام می آورد . او با خود می اندیشد که بالاخره موفق شده جان فرزندان خود را نجات دهد .
اگر کوشش های کریستوس برای انتقال خانواده اش به آمریکا به دلیل شرایط جنگ به جائی نرسیده ولی النی توانسته با فدا کاری فرزندان خود را نجات دهد. قبل از فرار او به فرزندش توصیه کرده که حتما به پدرشان نامه بنویسند و نزد او بروند تا در امن و امان زندگی کنند . او دیگر آرزوئی جز دیدن مجدد همسر و فرزندانش ندارد هر چند که می داند هرگز به این آرزو نخواهد رسید .
او پس از آن که سفارشهای لازم را به گلیکریا می گوید برای خلاصی از شکنجه های درد ناک نزد چریکها اعتراف می کند چریکها او را در محاکمه علنی محکوم به اعدام می کنند .
النی را پس از اعدام به فجیع ترین وضع در گور دسته جمعی می اندازند فرزندان النی بالاخره به نزد پدر خود در آمریکا میروند و نیکولا برای نخستین بار پدر خود را می بیند از طرف سرهنگی که با پدر بزرگ گلیکریا دوستی قدیمی دارد و اکنون جزء قوای ملی است او را از بازداشتگاه کمونیستها خارج کرده به آقای کریستوس تاسیس که اتفاقا از آشنایان کریستوس پدر گلیکریاست می سپارد . به این ترتیب او نیز به جمع خانواده در ایالت ماساچوست آمریکا می پیوندد .
کریستوس در پنجاه و شش سالگی همراه فرزندان عزیز خود زندگی مرفه و خوبی را می گذراند ولی همیشه جای خالی النی و خاطره درد ناک او ذهن خانواده را می آزارد . کم کم دختران ازدواج می کنند نیکلا نیز پس از پایان دانشگاه به عنوان روزنامه نگاری برجسته با دختری از همدوره های درسی خود ازدواج می کند . در ۱۹۶۳ م او به لیا می رود او قصد دارد جزئیات و چگونگی اعدام نا عادلانه مادرش را در یابد تا انتقام او را از قاتلانش بگیرد .
نیکلا بعد از دریافت سرگذشت غم انگیز مادرش و. تمام جنبه های خصوصی زندگی روحی او در می یابد که انتقام آن چیزی نیست که مادر مهربان و فداکار او می خواهد . سپس نیکولا به امریکا باز می گردد و کتاب النی را در شرح حال مادر خود به رشته تحریر در می آورد تا یاد او را برای همیشه زنده نگه دارد .
گیج . نیکلاس
منبع : حماسه


همچنین مشاهده کنید