سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


اولین خون


اولین خون
● خلاصه فشرده :
رامبو که از سربازان امریکائی شرکت کننده در جنگ ویتنام بوده است بعد از بازگشت به آمریکا به جوانی زولیده تبدیل می شود که بدون مقصد خاصی از شهری به شهری دیگر میرود او وارد شهر مدیسون کنتاکی می شود تیزل کلانتر شهر که از بودن رامبو در شهرش ناراحت است او را از شهر بیرون می کند .
اما رامبو دوباره به شهر باز می گردد تیزل او را دستگیر می کند و می خواهد که موهای او را به زور قیچی کند و به حمام بفرستد اما رامبو که دوره های کماندوئی سختی را دیده و در ویتنام هم اسیر ویتنامیها شده و سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرده است با کشتن یکی از افراد کلانتر از اداره پلیس و شهر می گریزد . تیزل به همراه پلیس ایالتی و افراد خود به تعقیب رامبو می پردازد که در نتیجه چندین نفر از افراد پلیس کشته می شوند و بالاخره رامبو و تبیزل همدیگر را هدف گلوله قرار می دهند .
تیزل در اثر شلیک رامبو می میرد و رامبوی زخمی نیز به دست مدیر همان مدرسه ای که رامبو در آنجا آموزش نظامی دیده است کشته می شود . خلاصه : رامبو . آمریکائی جوانی است که شش ماه قبل از خدمت سربازی خود در ویتنام به کشورش بازگشته است . او که جزو تفنگداران آمریکائی بوده ضمن کشتار بسیار در ویتنام خود نیز به اسارت سربازان ویتنامی در آمده شدید ترین شکنجه های جسمی و روحی را متحمل گردیده و اینک اعتقاد دارد که اصلا جنگ ویتنام یک اشتباه بوده است .
از این روی او با سر و موئی زولیده و آزادانه دست به مسافرت میزند و از شهری به شهر دیگر میرود . رامبو اینک در خروجی شهر مدیسون کنتاکی ایستاده و منتظر ماشینی است که او را به نزدیک ترین شهر مسیر ( هر کجا باشد ) ببرد . تیزل کلانتر شهر است و دوست دارد شهری که در آن خدمت می کند آرام باشد . او رامبو را می بیند سوار ماشین خود می کند و کمی دورتر از شهر در جاده پیاده می کند و به رامبو اخطار می کند که دوباره به مدیسون کنتاکی باز نگردد . رامبو که آدم لجبازی است و دوست ندارد کسی به او دستور دهد یا کاری را به او تحمیل کند دوباره به شهر باز می گردد .
این بار هم تیزل او را سوار ماشین پلیس می کند . از شهر بیرون می برد و در جاده پیاده می کند و باز هم هخطار شدید اللحن تری به رامبو می دهد تا به شهر او باز نگردد . وقتی رامبو دوباره بطرف شهر حرکت می کند تیزل او را دستگیر کرده به اداره پلیس می برد کلانتر و یکی از معاونان او به مسخره کردن لباسها و موهای زولیده و بلند رامبو می پردازند رامبو علی رغم توهین آنها مدام با خود حرف می زند و خود را آرام می کند تا در گیری ایجاد نشود ولی وقتی کلانتر و دستیارش او را کاملا لخت می کنند تا به حمام بفرستند و موهایش را با قیچی کوتاه می کنند رامبو کنترل خود را از دست می دهد و تیغ ریش تراشی بدون محافظ دسته دار را از دست معاون کلانتر بیرون می آورد و بعد از دریدن شکم او از اداره پلیس می گریزد .
همسر تیزل به تازگی او را برای همیشه ترک کرده است و او حالتی عصبی و پرخاشجویانه دارد لذا با افرادش به دنبال رامبو می رود و ماجرا را به پلیس ایالتی نیز گزارش می دهد تیزل با پدر خوانده اش اوروال که بهد از مرگ پدر تیزل سرپرستی او را بر عهده گرفته است تماس می گیرد و از او که سگهای شکاری پرورش می دهد می خواهد که سگهایش را برای دنبال کردن یک جانی فراری در اختیار او قرار دهد اوروال نیز که روزگاری همچون پدر تیزل یک پلیس بوده با چند سگ خود به کمک تیزل می شتابد .
رامبو لخت و برهنه به طرف کوهستان می رود . در بین راه از یک پیرمرد و نوه اش که مخفیانه مشغول تهیه مشروب هستند لباسی می گیرد و آن را می پوشد . افراد تیزل نیز به دنبالش راهی کوهستان می شوند تیزل که اغلب به زنش فکر می کند . برای رها شدن از فکر او به رامبو و چگونگی دستگیری او می اندیشد و به دنبال او می گردد رامبو که دوره های سخت جنگ تن به تن و .....را در واحد تفنگداران دیده است وقتی توسط افراد تیزل محاصره می شود آنها را تک تک از پای در می آوردبه طوری که تعداد جنازه ها به هفت تن میرسد . تیزل از آموزشگاهی که رامبو را تحت تعلیم قرار دارد کمک می خواهد .
تراتمن مدیر آموزشگاه به همراه عده ای دیگر به منطقه می آیند تیزل که خود نیز قبلا در جنگ کره شرکت داشته و مصیبت هائی که جنگ برسر سربازان می آورد را چشیده است کم کم نسبت به رامبو احساس ترحم و نزدیکی می کند .
اما رامبو در همین زمان اوروال را نیز به قتل می رساند و باعث خشم بیش از پیش تیزل می شود رامبو بالاخره داخل غاری به تله می افتد اما راهی در آن سوی غار پیدا می کند و وقتی از آن عبور می کند خود را در حوالی شهر می بیند افراد تعقیب کننده به دنبال رامبو بسوی شهر می آیند اما رامبو که تعلیمات خاصی در ارتش دیده است با منفجر کردن چند پمپ بنزین بین راه باعث کندی حرکت تعقیب کننده ها می شود اما بالاخره در حوالی اداره پلیس با تیزل روبرو می شود تیزل و رامبو با یکدیگر درگیر می شوند.
هر یک دیگری را با گلوله هدف قرار می دهند رامبو زخمی می شود و به گودالی می افتد او نمی خواهد در آن گودال بمیرد پس با تلاش خود را بالا می کشد روی یک بلندی دراز کشیده احساس می کند مرگش نزدیک شده است تیزل نیز که به حال مرگ افتاده است در آخرین لحظات عمرش احساس می کند نسبت به رامبو هیچ نفرتی ندارد و فقط دلش به حال او می سوزد و برایش متاسف است رامبو برای لحظاتی به فکر خودکشی می افتد اما آن را گناه می داند بالاخره او که دیگر قدرت حرکت ندارد به دست تراتمن کشته می شود و تیزل نیز اندکی بعد ار او جان می بازد.
دیوید مورل پدید آورنده
منبع : پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنر


همچنین مشاهده کنید