سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

چهره متفاوت یک انقلابی


چهره متفاوت یک انقلابی
بخش اعظم كشورهایی كه در عصر استعمارزدایی به استقلال كامل دست یافتند، در بند دیكتاتوری‌های بومی خود گرفتار آمدند. نیكاراگوئه نیز از جمله كشورهای آمریكای لاتین بود كه پس از استقلال در سال ۱۸۳۸ به سوی حكومت خودكامه سوق پیدا كرد و ژنرال خوسه سانتوس زلایا در سال ۱۸۹۳ پس از كسب قدرت، پایه‌های حكومت دیكتاتوری خود را بنا نهاد. حكومت او به شدت از سوی دولت ایالات متحده آمریكا حمایت می‌شد.
اما از آنجا كه هیچ یك از ملت‌ها، دیكتاتوری و دخالت خارجی را بر نمی‌تابند، عده‌ای از چریك‌های نیكاراگوئه به رهبری آگوستو سزار ساندینو علیه حكومت وقت و حضور مستقیم نظامی آمریكا در كشورشان به پا خواستند.
ساندنیو اگرچه در سال ۱۹۳۳ به توافقی با دولت انتخابی نیكاراگوئه دست یافت، اما یك سال بعد به دستور ژنرال آناستاسیو سوموسا گارسیا فرمانده گارد ملی نیكاراگوئه كه در قاموس ارتش این كشور عمل می‌كرد و نیروهای آن توسط نظامیان آمریكایی تربیت می‌شدند، ترور شد.
ژنرال سوموسا در ۱۹۳۷ به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد و ریاست دولت این كشور را به مدت ۴۴ سال برای فرزندانش به میراث گذاشت. اما اقدام وی در ترور ساندینو، الهام‌بخش مخالفانش در دهه ۱۹۶۰ برای سازماندهی یك تشكیلات چپ‌گرا و مخالف حكومت شد.
● ساندنیستا‌ به میدان می‌آید
ژنرال سوموسا در ۱۹۵۶ ترور شد و پسرش لوئیس سوموسادبایله جانشین وی شد و شیوه دیكتاتورمآبانه پدر را ادامه داد. نیكاراگوئه علاوه بر اینكه استبداد حكومتی را تجربه می‌كرد، در شرایط نامساعد اقتصادی نیز غوطه‌ می‌خورد. حكومت لوئیس سوموسا حامی منافع ایالات متحده بود و به همین دلیل حكومتی دست‌نشانده به شمار می‌رفت اما خاندان سوموسا تمامی منافع اقتصادی و صنایع سودآور در كشور را در انحصار خود درآورده بود.
این مساله با بی‌توجهی دولت نسبت به طبقات فقیر جامعه كه اكثریت كشاورز نیكاراگوئه را تشكیل می‌داد، همراه بود. تمامی اینها عواملی بودند كه نه تنها طبقات فقیر بلكه طبقات متوسط جامعه نیز از دولت رضایت‌خاطر نداشته باشند. این در حالی بود كه جهان، شاهد تقابل ایدئولوژیك شرق و غرب بود و مكاتب ماركسیستی از جذابیت فوق‌العاده‌ای در كشورهای توسعه‌نیافته آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین برخوردار بودند.
تمامی این شرایط زمینه را برای تاسیس جبهه ملی آزادی‌بخش ساندینیست (FSLN) در سال ۱۹۶۱ با الهام از نام و مبارزات انقلابی ساندینو و با هدف تلاش برای سرنگونی حكومت وقت فراهم آورد. در ۱۹۶۷ لوئیس سوموسا فوت كرد و برادرش آناستاسیو سوموسا جانشین وی شد. همه چیز برای وقوع یك انقلاب چپ در نیكاراگوئه آماده بود.
آتش این انقلاب در پی ترور پدرو چامورو سردبیر یكی از مهم‌ترین روزنامه‌های مخالف دولت و رهبر اتحاد آزادی‌بخش دموكراتیك در سال ۱۹۷۸ جرقه خورد. انقلابیون كه پیش از این در روستاها آموزش‌های چریكی دیده بودند با كسب حمایت روشنفكران، طبقات متوسط، صاحبان صنایع و از همه مهم‌تر، كلیسای كاتولیك به حمله مسلحانه علیه دولت دست زدند و با فرار سوموسا از كشور در سال ۱۹۷۹، انقلاب ساندینیست همزمان با انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی دست یافت.
● دانیل جوان
خوسه دانیل اورتگا ساوردا متولد ۱۹۴۵ در یك خانواده طبقه متوسط از مخالفان حكومت خاندان سوموسا بود. او پس از عضویت در جبهه ساندینیستا به سرعت پله‌های ترقی را طی كرد و در آستانه انقلاvب تبدیل به یكی از رهبران اصلی انقلاب شد.
رهبران جبهه ساندینیستا پس از ۱۹۷۹ قدرت را در دست گرفتند و با تبعیت از الگوهای ماركسیستی و نظام سیاسی كوبا تحت رهبری فیدل كاسترو به اقداماتی انقلابی دست زدند. ملی كردن كلیه اموال سوموسا و صنایع مهم، اصلاحات ارضی، بهبود شرایط كارگران و كشاورزان، كنترل قیمت‌ها، بهبود رفاه اجتماعی و ملی كردن منابع طبیعی ازجمله این اقدامات در قالب الگوهای چپ بود.
نیكاراگوئه در عرصه سیاست خارجی به جنبش عدم تعهد پیوست اما عملا به بلوك شرق نزدیك بود. اما آنچه یك نوآوری در انقلاب چپگرایانه ساندینیستا به شمار می‌رفت، برقراری و حفاظت از كثرت‌گرایی سیاسی، آزادی بیان، شكل‌گیری احزاب جدید، حقوق برابر زن و مرد و لغو شكنجه و مجازات اعدام بود. دانیل اورتگا در سال ۱۹۸۴ طی یك انتخابات كاملا آزاد به پیروزی دست یافت و تبعیت از الگوهای اقتصادی چپ را ادامه داد.
● كونتراها و افول موقعیت اورتگا
حضور یك دولت انقلابی در آمریكای لاتین كه از متحدان كوبا به شمار می‌رفت، در تعارض با منافع ایالات متحده قرار داشت. به همین علت رونالد ریگان رئیس‌جمهوری وقت آمریكا صراحتا مخالفت خود را با دولت اورتگا اعلام داشت و درصدد سقوط رژیم انقلابی نیكاراگوئه برآمد. شورشیان كونترا با حمایت مستقیم مالی و اطلاعاتی سیا در سال ۱۹۸۲ فعالیت مسلحانه خود را علیه دولت اورتگا با استقرار پایگاه‌هایی در هندوراس و كاستاریكا آغاز نمودند.
حمایت آمریكا از شورشیان كونترا، رسوایی ایران‌گیت یا ایران – كونترا را به دنبال داشت. به‌رغم اقدامات آمریكا، دولت اورتگا در سال ۱۹۸۷ پس از چندسال جنگ داخلی به توافق صلح با شورشیان دست یافت.
اما شورشیان كونترا تنها مشكل دولت اورتگا نبودند. انقلابیون نتوانستند رونق اقتصادی را برای كشور فراهم آورند. الگوهای چپ كارآمدی خود را از دست داده بود و نیكاراگوئه علاوه بر جنگ داخلی، دچار فقر گسترده، توسعه‌نیافتگی و سطح پایین زندگی بود.
در سال ۱۹۸۸ وقوع یك توفان شدید در این كشور، قربانیان فراوانی را برجای گذاشت و ۱۸۰ هزار نفر را بی‌خانمان كرد. تمامی این مصائب معلول توسعه‌نیافتگی اقتصادی نیكاراگوئه بود. نتیجه این امور، سقوط دولت ساندینیستا در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۹۹۰ و شكست اورتگا بود.
● صعود دوباره اورتگا
شكست ۱۹۹۰ درس‌های فراوانی را به ساندینیستا آموخت. مردم نیكاراگوئه گرچه به دلیل دخالت‌های آمریكا در كشورشان در سال ۱۹۷۹ انقلاب كرده بودند، اما در سال ۱۹۹۰ نامزدی را به پست ریاست‌جمهوری رساندند كه آشكارا حمایت آمریكا را به دنبال خود داشت، كلیه دولت‌های بعد از ۱۹۹۰ تبعیت از الگوهای اقتصادی سرمایه‌داری و نئولیبرال را پیش روی نهادند و اقتصاد نیكاراگوئه را سامان بخشیدند.
اورتگا پس از شكست ۱۹۹۰، در سال‌های ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱ باز هم شكست در انتخابات ریاست‌جمهوری را تجربه كرد.این شكست‌ها به وی آموخت كه هموطنانش نه تنها الگوهای اقتصادی چپ را همچنان ناكارآمد ارزیابی می‌‌كنند، بلكه تا حدی از سیاست‌های راستگرایانه حكومت رضایت خاطر دارند.
با این وجود، نیكاراگوئه همچنان پس از هائیتی، فقیرترین كشور آمریكای لاتین است وفساد حكومتی از معضلات مهم این كشور به حساب می‌آید. اورتگا درحالی با شعار مبارزه با فساد توانست در نوامبر ۲۰۰۶ به پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری دست یابد كه بارها اعلام كرده بود با اورتگای دهه ۱۹۷۰ تفاوت‌های اساسی دارد.
اگرچه دولت فعلی ایالات متحده دوباره از حضور وی در راس ساختار قدرت نیكاراگوئه نگران است، اما به نظر می‌رسد اورتگا تفاوت‌های زیادی با رهبرانی چون كاسترو و چاوس داشته باشد. اورتگا نه‌تنها قول داده است كه از منافع طبقات متوسط در كنار طبقات فقیر دفاع می‌كند، بلكه از سابقه خوبی در حركت دادن كشورش به سوی یك دموكراسی پایدار برخوردار است.
امیر حسین اصطباری
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید