سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


فریب خوردن، حق شماست


فریب خوردن، حق شماست
حتی نیم نگاهی هم به روزنامه نمی اندازد. برایش مهم نیست در مملکت چه می گذرد یا کدام کشورگشایی به خاک فلان کشور حمله کرده است. فرقی ندارد قیمت سکه و نفت بالا رفته یا پایین آمده. آخرین نطق رئیس سازمان ملل هم هیچ اهمیتی برایش ندارد.
صفحه آگهی ها را تند و تند ورق می زند.
بازاریاب، آشپز، انباردار، برنامه نویس، بافنده، بسته بند، پیک، پرستار، پیتزاپز، خدمتگزار، راننده، منشی...
دیگر ادامه نمی دهد. بعد از شانزده سال درس خواندن، منشی گری هم برای خودش شغلی است. همین که از بار نگاه های سنگین پدر آسوده شود، برایش کافی است.
● خوش تیپ ها در اولویت
«فروشگاه پوشاک زنانه... نیازمند تعدادی فروشنده جوان، شیک پوش و خوش برخورد با حقوق و درآمد مکفی می باشد».
در اینکه فروشنده باید آراسته باشد هیچ حرفی نیست، اما کسی که آن طرف خط است، توقعات دیگری هم دارد. نخست اینکه فروشنده باید جوان باشد. آرایش کردن شرط دوم است و...
فهیمی، مدیرمسوول یکی از هفته نامه های معتبر کشور، ضعف نظارت بر آگهی های تبلیغاتی را یک جرم محرز مطبوعاتی می داند و می گوید: «برخی از مدیران مسوول مطبوعات، بدون تحقیق کافی، سازمان آگهی های نشریه خود را به سودجویانی واگذار می کنند که حتی از تجارت انسان هم ابایی ندارند. من فکر می کنم در کنار دادگاه مطبوعات، دادگاهی هم باید برای رسیدگی به تخلفات سازمان آگهی های هر رسانه، فعالیت کند تا ابعاد فاجعه از اینکه هست، گسترده تر نشود. بسیاری از باندهای خلافکار در لابه لای همین سطرهای به ظاهر ساده آگهی ها شکل می گیرند».
بسیاری از فریب خوردگان اخلاقی، مالباخته ها و آسیب خوردگان عرصه های دیگر، آگهی های درج شده در مطبوعات را عامل اصلی اغفال خود می دانند و از اینکه اعتماد آنها به یک رسانه، سبب ناکامی شان شده، شاکی اند. چندی پیش، فرمانده نیروی انتظامی از برخورد شدید با موسسات سودجو که با چاپ آگهی در نشریات، قصد اغفال یا کلاهبرداری دارند، خبر داد و به صراحت اعلام کرد، اجازه نمی دهیم اعتماد مردم به رسانه ها خدشه دار شود. این اتفاق هیچ گاه نیفتاد. برخوردها آنقدر نرم و ناچیز بود که باندهای سودجو بدون احساس نگرانی، دور جدید فعالیت خود را آغاز کردند.
● از حجره های نزول تا آگهی روزنامه
رباخوارانی که تا چند سال پیش برای فعالیت های سودجویانه خود به کنج حجره ها پناه می بردند و با کلاه های معروف شان، خون مردم را به شیشه می کردند، این فرصت را پیدا کردند تا روی سطرهای سربی روزنامه ها قدم بزنند و طعمه های تازه خود را پیدا کنند.به این آگهی که در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار به چاپ رسیده توجه کنید:
«از یک الی صد میلیارد تومان وام با جواز کسب»
واضح تر از این نمی شود. با این همه خبرنگار کارگزاران از «حمید بابازاده» -حقوقدان - می پرسد که این آگهی ها چقدر وجاهت قانونی دارند؟ بابازاده این آگهی ها را محصول بی تدبیری رسانه ها می داند و می افزاید: «این کار تخلف محض است. فروش وام به این شکل هیچ توجیه قانونی ندارد و ضابطان قوه قضائیه باید به سراغ صاحبان اینگونه آگهی ها بروند و به این قاچاق پول خاتمه دهند. فروش پول در قانون، جرم مشهود است و مجرمان باید به سختی مجازات شوند». بابازاده، آگهی های مربوط به وام به دارندگان تلفن همراه را هم دارای اشکال قانونی می داند و می گوید: «شرایط سخت دریافت وام از بانک ها و موسسات مالی و اعتباری به کلاهبرداران، فرصت می دهد از فقر اقتصادی و گاه حتی فقر فرهنگی مردم، سوءاستفاده کنند و داروندارشان را به غارت ببرند. در مناسبات سودجولانه مالی این قبیل دلالان جایی برای انتفاع مردم پیش بینی نشده و سودای دریافت وام در زمانی کوتاه به هدر رفتن اصل سرمایه مبدل خواهد شد».
حالا سوال اصلی این است که رسانه ها به کدام دلیل قانع کننده از چاپ آگهی های غیرقانونی دست برنمی دارند؟
سردبیر یکی از روزنامه های سراسری که مایل به افشای نامش نیست، می گوید: «اگر به دقت صفحات آگهی روزنامه ها را ورق بزنید، این حقیقت را درمی یابید که نگاه گردانندگان برخی از روزنامه ها با نگاه سازمان آگهی ها تفاوت چشمگیری دارد و گاه ۱۸۰ درجه فرق می کند. برای مثال من در روزنامه ای که سردبیری آن را برعهده دارم از توریسم داخلی و مناطق آزاد و جاذبه های گردشگری ایران دفاع می کنم، اما هر روز در همین روزنامه چندین آگهی مربوط به سیاحت در کشورهای همجوار به چاپ می رسد. متاسفانه اصول گراترین رسانه نوشتاری هم از این آسیب در امان نیست و در یک کلام هر آنچه در صفحات روزنامه رشته ایم در صفحات آگهی پنبه می شود».
به نظر می رسد سازمان آگهی ها زودتر از نشریات ایرانی، حرفه ای شده اند و هدف نهایی - یعنی پول- هر وسیله ای را برای آنان توجیه می کند.
الو شهرداری تهران؟
شماره شهرداری مشهورتر از آن است که به حافظه ام فشار بیاورم.
- لطفا وصل کنید دفتر آقای شهردار.
برای صدمین بار خواهش می کنم و بالاخره منصرف می شوم. حالا از همین جا و بی التماس از دفترداران محترم با آقای شهردار حرف می زنم.
آقای شهردار خبر دارید در روزنامه ها (و حتی روزنامه آشنای خودتان) آگهی هایی به چاپ می رسد و از حضور کارچاق کن ها در شهرداری خبر می دهد؟
خبر دارید در همین صفحه های پول ساز، کسانی کمین کرده اند و سخاوتمندانه «تراکم» می فروشند؟
آقای شهردار! این آگهی را در روزنامه ها دیده اید: «همه کارهای خود را در شهرداری به ما بسپارید. از دریافت مجوز تا پایان کار».
باور نمی کنید آقای شهردار، صفحه آگهی های روزنامه تمام رنگی را از روی میز کارتان بردارید و این آگهی را بخوانید:
«از دستور نقشه تا جواز، تامین حداکثر پارکینگ با همکاری مهندسین... اصلاح و تغییر کاربری و تایید شهرداری».
آقای شهردار، اینجا دیگر نه ۱۳۷ می تواند کاری کند و نه ۱۸۸۸ و نه هیچ. فقط یک پیگیری جدی می خواهد و دستوری صریح تا راه سوءاستفاده های اینچنینی بسته شود. البته به قیمت درآمد کمتر سازمان آگهی ها!
● اینجا همه چیز «مجاز» است
قصه تلخ آگهی های فریبکارانه به همین جا ختم نمی شود. کلینیک های غیرمجاز ترک اعتیاد که درآمدهای آنچنانی دارند به راحتی در روزنامه های معتبر کشور تبلیغ می شوند. سم زدایی سرپایی، کمترین و ساده ترین دروغی است که از صاحبان این آگهی ها می شنوید. اکثرا از «تنفر واقعی» حرف می زنند ولی با یک تماس تلفنی درمی یابید که بیشتر این جماعت، دلال های حرفه ای اند که در پوشش نام کلینیک فعالیت می کنند و آنچه که جایگزین مواد مخدر می کنند، نوعی ماده مخدر قوی تر است. فقط با یک تماس نام «متادون» را خواهید شنید که سرآغاز پروژه تبدیل مواد است!در ستون های همسایه، دلالان موبایل دندان تیز کرده اند و به شدت اعتقاد دارند که بدون چک و سفته و ضمانت همان ابتدا سند می زنند.
لیزینگی های غیرمجاز هم همراهان همین قافله اند. از دم قسط و مفت و ارزان، اما نمی دانم چرا به جای اعتماد به این شهروندان شریف یاد شیشه های شکسته سازمان نظام پزشکی می افتم و به پزشکان سرمایه باخته ای فکر می کنم که در دام همین شهروندان شریف اسیر شده بودند. آن طرف تر خیلی ها به «تور» افتاده اند. هوایی و صبحانه و ناهار و شام و ترانسفر و همه و همه فقط با هزینه یک شام دو نفره در یکی از رستوران های معروف. این آگهی روزنامه کثیرالانتشار صبح را هم بخوانید و لذت ببرید:
«آنتالیا- هوایی- صبحانه- ناهار- شام- نوشیدنی- فقط ۴۴۰ هزار تومان».
دامنه تخلف در صفحات آگهی خیلی گسترده است. در این صفحات هم کالاهای غیرمجاز ترخیص می کنند و هم موافقت اصولی خاص دریافت می کنند. بعضی ها هم چشم به مال دنیا ندارند و فقط برای یک همخانه خانم در یکی از بهترین برج های تهران، آگهی می دهند.
● حرف آخر
بعد از ۱۶ سال تحصیل هنوز دنبال کار می گردد. دیگر حالش از شنیدن کارشناسی های این و آن به هم می خورد. تیترهای روزنامه ها آزارش می دهند. توزیع نامناسب فرصت های شغلی و احترام به تخصص و فرار مغزها و... را تند و تند ورق می زند تا به صفحه نیازمندی ها برسد.
گوشی تلفن را با ناامیدی رها می کند. تحصیلات عالی، روابط عمومی خوب و ظاهر آراسته، این بار هم فایده ای برای او نداشت. آقای مدیرعامل با منشی مرد ابدا میانه خوبی نداشت و او ناچار بود مکالمه دردناکش را تمام کند.
گوشی تلفن هنوز در باجه تلفن همگانی تاب می خورد. اینجا تهران است. هزاره سوم میلادی.
علیرضا بندری
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید