جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پشت صحنه طلوع مجدد شیعیان


پشت صحنه طلوع مجدد شیعیان
مهم‌ترین چالشی كه امروزه ایالات متحده با آن روبروست، آن هم در خاورمیانه‌ای كه روز به روز متزلزل‌تر می‌شود، درك طلوع مجدد شیعیان در سراسر منطقه است. حمله ایالات متحده به عراق فرآیندی از قدرتمند نمودن شیعیان را كلید زد كه تنها به آن كشور محدود نخواهد شد: از لبنان تا خلیج فارس، با توسل به طرق مختلف، از انتخابات صلح‌آمیز گرفته تا تنازعات خونین، شعییان حضور خود را به رخ می‌كشند. اغلب سر تیتر اختبار سال ۲۰۰۶ را اخباری كه حكایت از افزایش قدرت شیعیان داشت تشكیل می داد برای مثال روحاینون افراطی چون مقتدی صدر و ارتش مهدی او در زمانی كه جنگ‌های فرقه‌ای در عراق افزایش می‌یافت.
حزب الله كه پس از روحیه گرفتن از جنگ تابستان علیه اسراییل نظم سیاسی شكننده‌ی لبنان را به چالش می‌كشید و مخالفت ایران با خواسته‌های تحكیم‌امیز جامعه بین‌المللی در رابطه با برنامه‌ی هسته‌ای آن كشور. هنگامی كه ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ رژیم صدام حسین را نابود كرد، احزابی كه پایگاه‌شان را در میان اكثریت شیعیان داشته و طی دهه‌های متوالی بیرحمانه سركوب شده بودند؛ به سرعت مدعی حق خود برای شكل دهی آینده‌ی كشور شدند. آنها با آغوش باز از وعده‌ی امریكا نسبت به دموكراسی استقبال نموده و هنگامی كه بالاترین مقام معنوی آنها،‌ آیت‌الله العظمی علی سیستانی دستور حضور در انتخابات و رأی دادن را صادر نمود، میلیون‌ها نفر از شیعیان برای انتخاب اولین دولت شیعه در جهان عرب بر سر صندوق‌های رأی حاضر شدند و همین امر به شیعیان در سراسر منطقه روحیه داد تا برای حقوق و تأثیر‌گذاری بیشتر هیاهو و فریاد كنند و توافقاتی كه از قرن‌ها پیش آنها را در حاشیه نگاه داشته بود را به چالش بكشند. شكاف بین شیعه و سنی كه منشاء آن به قرن هفتم و اختلاف نظر بر سر جانشینی پس از پیغمبر اسلام محمد، به عنوان رهبر مؤمنین ، بر می‌گردد، از یك بعد سیاسی برخوردار بوده است.
در طول زمان ، درست مانند مذاهب كاتولیزم و پروتستانیزم، طی قرن‌ها پس از جدا شدن از یكدیگر، این دو مذهب اسلامی نیز مفهوم و برداشت مجزای خود را از تعلیمات و اعمال اسلامی توسعه دادند. شیعیان اقلیتی بین ۱۰% الی ۱۵% از كل جامعه مسلمانان را تشكیل می‌دهند اما در قوس جغرافیایی كه از لبنان شروع شده و به پاكستان ختم می‌شود، شیعیان تقریبا نیمی از جمعیت مسلمانان ، مجموعا در حدود ۱۵۰ میلیون نفر را تشكیل می‌دهند. ۹۰ درصد ایرانی‌ها، ۶۵ درصد عراقی‌ها و ۴۰ الی ۴۵ درصد لبنانی‌هاو نیز بخش قابل توجهی از مردمی كه در منطقه خلیج فارس زندگی می‌كنند را شیعیان تشكیل می‌أهند.
در هیچ جای دیگری سنی‌ها با چنین خشونتی در برابر تحول در سرنوشت شیعیان مقاومت نكرده‌اند مگر عراق، همانجایی كه شروش سنی‌ها كه كماكان بدون كنترل ادامه دارد و به همان اندازه كه ترساندن شیعیانی كه به زعم آنها همدستان ایالات متحده‌اند را نشانه گرفته است، ضد امریكایی نیز می‌باشد. به مدت دو سال، شیعیان در برابر تحریك‌های مكرر به شكل حملات تروریستی خونین از سوی شورشیان سنی، خویشتن‌داری قابل توجهی از خود نشان دادند اما شدت این حملات سرانجام كار خود را كرد و تلفات به بار آورد. شیعیان به راهبرد ایالات متحده مبنی بر جلب نظر سیاستمداران بی‌انگیزه سنی به ملحق شدن به فرآیند سیای كه از نظر آنها نشانه‌ای از ضعف اراده‌ی ایالات متحده بود، روی خوش نشان ندادند.
نگرانی شیعیان در فوریه سال ۲۰۰۶، پس از این كه بمب عظیمی بارگاه طلایی در یكی از مقدس‌ترین بارگاه‌های تشیع را نابود كرد، به خشم تبدیل شد. علیرغم خواهش‌های مكرر برای خویشتنداری ، میلیشیاهای فرقه‌ای تشنه‌ی انتقام وارد صحنه شده و به جامعه‌ای كه به سرعت اعتماد خود را به فرآیند سیاسی و ایلات متحده از دست می‌داد، قول حفاظت دادند و بدین ترتیب، در حالیكه ارتش آمریكا خود را در جنگ علیه شورش سنی‌ها در كنار میلیشیاهای شیعه یافت: چهره‌ی جنگ تغییر كرد. بدنبال تلاش ارتش امریكا برای توقف خشونت‌های فرقه‌آی مشخص شد كه نیروهای نظامی امریكا به طرز فزاینده‌ای با میلیشیاهای شیعه نیز مشكل دارد. واشنگتن رهبران شیعه را برای كنترل میلیشیاهایشان تحت فشار گذاشت اما این فشارها به نتیجه‌ای نرسید. آنها به شورش سنی‌ها به عنوان منبع خشونت نگریسته و اصرار ورزیدند كه ایالات متحده تلاش خود را معطوف خلع سلاح آنها كند. در حالیكه شمار روز افزونی از شیعیان تلاش ایالات متحده را برای كسب رضایت سنی‌ها ناكام یافتند ،‌ تنش رو به افزایش گذاشت: در پایان سال ۲۰۰۵ یعنی كسال پس از این كه سنی‌ها به فرآیند سیاسی ملحق شدند، شورش علیه نیروهای امریكایی نیرومندتر از قبل بود. تنازع فرقه‌ای در عراق پیامدهایی را برای تمامی خاورمیانه در بر دارد. فرقه‌گرایی، مدت‌ها قبل از آن كه امریكایی‌ها آن را به عنوان یك مشكل تشخیص دهند، شروع به شكل دهی نگرش‌ها در ورای مرزهای عراق كرده بود. مدتی نه چندان طولانی پس از سقوط صدام از قدرت ، شاه عبدالله از اردن نسبت به ظهرو یك هلال شیعی كه از بیروت تا تهران را شامل می‌شد، هشدار داد.
قدرت رو به ظهور شیعیان و واكنش‌ سنی‌ها به آن در ذهن همه مردم منطقه بود. چنین به نظر رسید كه پیروزی در جنگ یكماهه ( حزب‌الله با اسراییل ) در لبنان در تابستان ۲۰۰۶، مهر تأییدی بر نگرانی‌های عبدالله شاه اردن بود. این جنگ، حزب‌الله و ایران را به بازیگران اصلی صدرت در منطقه تبدیل نموده و شیعیان خوشحا ل و شادمان را در عراق، بحرین و عربستان سعودی به خیابان‌ها كشاند. قدرت‌های سنتی سنی چون اردن، عربستان سعودی و مصر، ناتوان از هر گونه تأثیرگذاری بر روند حوادث ، خود را به حاشیه رانده شده یافتند. حتی القاعده، در حالیكه مشاهده می‌كرد چگونه حزب ‌الله بخشی از هیبت او را به سرقت می‌برد، غافلگیر شد. واكنش حاكمان سنی و افراطیون سریع بود: آنها مبارزه‌ی حزب‌الله را به عنوان ربودن قدرت از سوی شیعیان با حمایت ایران محكوم نمودند و اكر چه این جنگ حزب‌الله را رد خیابان‌های كشورهای عربی سنی محبوب نمود، اما شكاف فرقه‌آی را پر نكرد علی‌الخصوص كه پس از توقف بمباران لبنان از سوی اسراییل، تنش‌های فرقه‌ای به شدت افزایش پیدا ركد. جنگ لبنان نشان داد كه عراق با افزدون وفاداری‌های فرقه‌ای به معادله، قواعد (سیاسی) در خاورمیانه را بازنویسی كرده است. اما حوادث لبنان برای ایالات متحده، علی‌الخصوص پس از خودداری ایالات متحده در اعمال فشار برای یك آتش بس زود هنگام، آن هم در حالیكه جوامع شیعی در معرض شدیدترین بمباران‌ها خرد می‌شدند، به قیمت از دست رفتن اكثر اعتبار و حسن شهرتی كه پس از جنگ عراق د رمیان شیعیان بدست آورده بود ، تمام شد.
برای واشنگتن ، تحولات شكل گرفته در لبنان و عراق اكنون بخشی از چالش‌ بزرگتر تعامل با ایران است. ایران خود را به عنوانقدرتی بزرگ می‌بیند و بدنبال توانمندی هسته‌ای است تا با استفاده از آن این تصور از خود را تصدیق و تأیید كند. از سال ۲۰۰۳ ، ایران چهره‌ای مطمئن‌تر اما همچنین رادیكال‌تر از خود نشان داده است. هدف رییس جمهور احمدی‌نژاد از قرار دادن ایران در جایگاه رهبری تمامی جهان اسلام، تمركز بر نوعی ستیزه‌جویی با اسراییل و غرب را می‌طلبد كه همزان با تلاش برای به حاشیه راندن متحدین سنتی سنی غرب، می‌كوشد اعراب و ایرانی‌ها، سنی و شیعه را با هم متحد كند. این همان منطقی است كه در پشت تنش‌های فزاینده با غرب در رابطه با موضوع هسته‌ای و حملات زهر‌آگین علیه اسراییل قرار داد. چالش روز‌افزون ایران نه تنها برای ایالات متحده و اسرایل كه برای دولت‌های عرب سنی كه از چالش تهران نسبت به موقعیت‌شان در داخل و نیز منطقه احساس خطر می‌كنند زنگ خطر را به صدا در‌آورده است.
چشم‌انداز روزی كه تهران امنیت و سیاست نفت و نگران كننده‌تر از همه، دخالت در كشورهای عرب سنی به نیابت از شیعیان بومی آن كشورها را تحمیل كند، باعث شده است تا حاكمان سنی در سراسر منطقه به واشنگتن فشار بیاورند تا مقابل ایران بایستد. ایالات متحده به ایران از دیدگاه بن‌بست هسته‌ای آن كشور نگاه می‌كند اما اهمیت ایران به طیف گسترده‌ای از نگرانی‌های ایالات متحده، از عراق و افغانستان گرفته تا تنازع میان اعراب و اسراییل و قیمت نفت مرتبط می‌شود. در ساقط كردن طالبان و صدام، واشنگتن دو دشمن منطقه‌ای كلیدی ایران را از میان برداشت و به آن كشور فرصت داد تا نفوذ خود را گسترش دهد. اگر چه ایالات متحده به حمایت ایران از احزاب شیعی عراق و میلیشیاها به عنوان اقداماتی كه ثبات را بر هم می‌زنند. نگاه می‌كند، اما برای توقف آن قادر به انجام كار چندانی نیست.
جنگ تابستان گذشته بین حزب‌الله و اسراییل مرز نفوذ و تأثیر‌گذاری تهران را نشان داد. ایران از حزب‌الله حمایت كرد و به او تسلیحات پیشرفته داد و جای تعجبی هم نیست كه از شكوه پیروزی مورد انتظار حزب الله برخوردار شد تا رژیم‌های سنی كه این نهضت شیعی را محكوم كرده بودند را تحت‌الشعاع خود قرار دهد. سایه‌یا ایران كماكان بر بخش وسیعی از لبنان گسترده است و این در حالی است كه حزب‌الله قدرت خود را در لبنان تثبیت نموده و چشم‌انداز جنگ داخلی دیگر بار لبنان را تهدید می‌كند. ایران انتظار دارد آنچه را كه در لبنان كاشت در عراق برداشت كند. واشنگتن در اندیشه فواید و مزایای مذاكره با ایران درباره‌ی عراق است آن هم در زمانی كه تهران تلویحا اشاره كرده است كه تمام كارت‌های برنده ار در دست دارد.
قبل از آنكه گروه مطالعاتی عراق مذاكره با ایران توصیه نموده و به نفع مزایای آن استدلال كند،تهران خود نشست امنیتی در عراق برگزار نموده و خاطر نشان ساخت كه برای درگیر شدن در مسئله عراق نیازی به دعوت امریكا نداشته و دیگر این كه اگر ایالات متحده خواهان كار كردن با ایران بر سر نه تنها عراق بلكه لبنان، مسئله فلسطین و یا افغانستان است، مجبور خواهد شد شرایط تهران را بپذیرد. ایالات متحده با خاورمیانه روبروست كه به طور فزاینده‌ای خشن و گرفتار تنازعات كهن و نو است كه هر كدام مسایل و ویژگی‌های خود را دارند اما همه آنها به موضع بزرگتر یعنی طلوع دوباره شیعیان كه در عراق آغاز شد، مرتبط‌اند. برای برخورد درست و اعمال رفتار منطقی، واشنگتن باید با این نیروی جدید كنار آمده و درك كند كه چگونه این نیرو بر روند حوادث منطقه تأثیر می‌گذارد.
نویسنده: ولی نصر-مترجم:جعفری
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید