پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


... و من تنهای تنهایم


... و من تنهای تنهایم
احساس تنهایی لزوما یك تجربه منفی نیست؛ روان‌شناسان معتقدند می‌شود از تنهایی بهره‌های فراوان برد.
سال ۱۹۶۱، یك كتاب با یك نام عجیب و غریب در آمریكا به چاپ رسید؛ «جمعیت تنها». نویسندگان این كتاب، رایزمن و همكارانش، حدود ۴۶ سال پیش می‌خواستند با این كتاب مخاطبانشان را متقاعد كنند كه ارزش‌های جامعه آمریكایی یعنی رقابت، استقلال و فردیت، فقط یك نتیجه دارد؛ احساس تنهایی.
حالا بعد از نزدیك به نیم قرن، انگار جامعه شهری خودمان هم دارد كم‌كم با پذیرفتن برخی از همان ارزش‌ها تبدیل می‌شود به یك جمعیت تنها؛ منتها از نوع ایرانی! آیا ما برای ایستادگی در مقابل این موج تنهایی آماده‌ایم؟
خیلی از مردم معتقدند تنهایی، تجربه بدی است. حس تنهایی بعد از بلوغ را همه‌مان تجربه كرده‌ایم. وارد شدن به دنیایی كه ارزش‌هایش متفاوت است و جور دیگری با آدم رفتار می‌كنند، یك همراه همیشگی دارد؛ تنهایی. جوان تازه‌ بالغ، نظیر این حرف‌ها را زیاد می‌شنود كه دیگر باید بتوانی در خیلی از كارها روی پای خودت بایستی.
این احساس استقلال كه احساس بدی هم نیست، در لایه‌های زیرین خودش، یك احساس نه‌چندان مثبت دارد كه همان تنهایی است. برای همین است كه در همه دنیا نوجوانان نسبت به سنین دیگر، بیشتر احساس تنهایی می‌كنند. اما احساس تنهایی هم انواع و اقسام دارد. اجازه بدهید بحث را از همین نقطه شروع كنیم.
● تنهایی عاطفی؛ شب یلدا
شب یلدای سال۸۲ بود كه كیومرث پوراحمد (كارگردان) زندگی شخصی خودش را ریخت روی پرده سینما. فیلم «شب یلدا» حكایت تنهایی سال‌ها پیش پوراحمد بود كه محمدرضا فروتن می‌بایست یك ساعت و نیم در لوكیشنی محدود- به اندازه یك خانه كوچك- آن را بازی می‌‌‌كرد.
در آن فیلم، همسر و فرزندان هنرپیشه نقش اول (فروتن)، از پیشش رفته بودند و به همین سادگی و بی‌رحمی- با قول ویزا- او را تنهای تنها در خانه‌ای رها كرده بودند كه پر از خاطره بود. او در تمام فیلم نشان می‌داد كه دارد حسی را تجربه می‌كند كه روان‌شناسان به آن می‌گویند «تنهایی عاطفی».
در تنهایی عاطفی، ما حس می‌كنیم كه به عنوان یك انسان به درستی درك نشده‌ایم. حس می‌كنیم به دیگران نزدیك نیستیم و با كسی ارتباط نداریم. در تنهایی عاطفی، ما از دلبستگی‌های فعلی‌مان ناراضی هستیم و دوست داریم یك نفر باشد كه بتوانیم به او تكیه كنیم.
نیاز عمده ما هم وقتی كه دچار تنهایی عاطفی می‌شویم، همین است؛ یك نفر كه به او دل ببندیم؛ دقیقا همان كاری كه محمدرضا فروتن در آخرین سكانس‌های فیلم «شب یلدا» انجام می‌دهد.
● تنهایی اجتماعی؛ مردی از عصر خود فراتر
در فرهنگ پیشینیان ما، خیلی روی این قضیه مانور می‌دادند كه ممكن است فردی در زمانه خودش مورد توجه قرار نگیرد یا اثر ادبی‌اش چندان شهرتی بین مردم پیدا نكند. می‌گفتند او مرد آینده است و باید «عذاب تنهایی»‌اش را بچشد.
تنهایی اجتماعی از یك زاویه، ناشی از همین‌جور انگاره‌‌ها است: «من با دیگران فرق می‌كنم، نقطه مشتركی با دیگران ندارم، ارزش‌های من با ارزش‌های جامعه یكی نیست، نمی‌توانم عضو گروهی در یك جامعه‌ای باشم كه اصلا قبولش ندارم و...»
اما آنچه این وسط ممكن است اتفاق بیفتد و مشكل‌ساز ‌شود، این حس است كه: «نكند چون من با دیگران ناهماهنگم، بی‌ارزشم؟». درواقع مهم‌ترین نیازی كه یك تنهای اجتماعی یا تنهای میان جمع دارد، این است كه مطمئن شود وجودش لااقل برای خودش ارزشمند است.
● چه می‌كند این تنهایی؟
تنهایی بیشتر از آنكه یك تجربه فیزیكی باشد، یك تجربه ذهنی است. ما ممكن است در یك جمع هزار نفره هم احساس تنهایی كنیم، یا برعكس ممكن است ۳ روز در جایی باشیم كه هیچ آدمی جز خودمان وجود نداشته باشد اما آن‌قدر احساس پیوند با افراد محیط بیرون داشته باشیم كه حس تنهایی نكنیم. اینكه تنهایی را منفی تلقی كنیم، به كلماتی بستگی دارد كه توی سرمان می‌چرخند و تكرار می‌شوند. روان‌شناسان به این كلمات می‌گویند: «خودگویی» یا همان «مونولوگ».
تصور كنید كه شما بازیگر یك تئاتر یك‌نفره‌اید. كارگردان به شما می‌گوید مرتب این چند مونولوگ را تكرار كنید: «من تنهای تنهایم، هیچ‌كس به من اهمیت نمی‌دهد، حتی یك دوست صمیمی هم ندارم، زندگی‌ام بی‌ارزش است و...».
اگر شما بارها و بارها این جمله‌ها را تكرار كنید و به قول تئاتری‌ها حسش را بگیرید، شك نكنید كه خیلی زود غمگین می‌شوید. افرادی كه به خاطر احساس تنهایی‌شان افسرده می‌شوند، در واقع همین‌جور جمله‌ها را مرتب در ذهنشان تكرار می‌كنند.
حالا اگر به جای این‌جور جمله‌ها مرتب بگویید: «دیگر نمی‌توانم این تنهایی را تحمل كنم» و حس دلشوره‌اش را هم بگیرید، دلشوره‌تان كم‌كم بیشتر و بیشتر می‌شود و می‌روید به سمت بیماری‌های اضطرابی.
● خروج از بحران تنهایی
اینكه آیا ما از تنهایی بیرون می‌آییم یا نه، به برداشتی بستگی دارد كه خودمان از علت تنهایی‌مان داریم. اگر علت تنهایی‌مان را این بدانیم كه «من جذاب نیستم، شخصیت اجتماعی ندارم، دوست‌داشتنی نیستم و...»، به سختی می‌توانیم از تنهایی عبور كنیم چون این صفت‌هایی كه به خودمان نسبت می‌دهیم، خیلی تغییرناپذیرند. اما اگر علت را این بدانیم كه «من تنهایم چون كمرو هستم ولی می‌توانم آن را برطرف كنم» یا «به اندازه كافی برای روابط اجتماعی‌ام وقت نگذاشته‌ام» و این قبیل انگاره‌ها، آن‌وقت می‌توانیم امیدوار باشیم كه از تنهایی بیرون بیاییم.
در مقابل این علت‌ها كه علت‌های درونی تنهایی محسوب می‌شوند، بعضی‌ها معتقدند مشكل از دیگران است. در این گروه هم اگر ما تنهایی‌مان را به علت‌هایی نسبت بدهیم كه به سختی تغییر می‌كنند، تنهایی‌مان غیرقابل ‌حل به نظر می‌رسد؛ مثلا اینكه «مردم اساسا نمی‌خواهند با من آشنا شوند، سر اطرافیانم خیلی شلوغ است و...».
اما اگر علت‌های بیرونی تنهایی‌مان را انعطاف‌پذیرتر بدانیم، راحت‌تر می‌توانیم از تنهایی بیرون بیاییم؛ مثلا اینكه «من تنها هستم چون عضو هیچ گروهی نشده‌ام، من تنها هستم چون هرگز از دیگران نخواسته‌ام كاری را با هم انجام بدهیم و...».
اولین قدم برای خروج از تنهایی، این است كه علت‌هایی را كه در ذهنمان برای تنهایی قائلیم، بشناسیم و تا جایی كه ممكن است آنها را به علل انعطاف‌پذیرتری تغییر بدهیم.
قدم دوم، یادگیری مهارت‌های اجتماعی است. خیلی از افرادی كه احساس تنهایی می‌كنند، در واقع بلد نیستند با دیگران رابطه برقرار كنند.
یاد گرفتن مهارت‌هایی مثل ابراز وجود (كه قبلا در همین صفحه درباره‌اش نوشته‌ایم)، مهارت ارتباط با جنس مخالف و مهارت خوب گوش دادن و امثالهم می‌تواند به ما كمك كند از تنهایی خودمان بیرون بیاییم.
راجرز، یكی از مشهورترین روان‌شناسان انسان‌گرا، معتقد است كه ما اغلب خوب به دیگران گوش نمی‌دهیم. ما اغلب وقتی دیگران حرف می‌زنند، در این فكر هستیم كه چه جوابی به‌شان بدهیم و چگونه نظر خودمان را درباره صحبتشان ابراز كنیم. مثلا اگر كسی یك فیلم را بد می‌داند، ما معمولا بد یا خوب بودن فیلم را از نظر خودمان می‌گوییم. اما كسی كه خوب گوش می‌دهد- در مقابل- احساسات و افكار دوستش را در مورد آن فیلم می‌پرسد. در واقع یك شنونده خوب ۴ ویژگی دارد:
۱) انگیزه گوش دادن دارد؛ یعنی مایل است حرف‌های دیگران را خوب گوش كند.
۲) به حرف‌های دیگران توجه می‌كند و با تمام وجود به آنها گوش می‌دهد. مثلا به موقع تماس چشمی برقرار می‌كند.
۳ ) همدلی می‌كند؛ یعنی دوست دارد دقیقا بداند طرف مقابل چه احساسی دارد تا در احساسش شریك شود.
۴ ) مهارت دارد؛ یعنی می‌داند با افراد متفاوت و در موقعیت‌های مختلف چطور برخورد كند.
به هر حال، خیلی از مشكلات افرادی كه احساس تنهایی می‌كنند، در ضعف این مهارت‌های اجتماعی نهفته است.
اما اگر واقعا تنهایی را ترجیح می‌دهید یا می‌خواهید با تنهایی‌تان حال كنید، بخش بعد را بخوانید.
● بهره‌برداری از تنهایی
راجرز، روان‌شناس، می‌گوید ما نسبت به احساس تنهایی خودمان آگاهیم اما برای مقابله با آن، راه‌های غلطی به كار می‌گیریم. او پیشنهاد می‌كند به جای اینكه از هیچ و پوچ بودن بترسیم، جرات كنیم و بگوییم كه «ما اساسا تنهاییم» و از این تنهایی استفاده كنیم.
برای استفاده از این تنهایی، ۲ راه اصلی پیش روی ماست: خلاقیت و خودشناسی.
▪ تنهایی و خلاقیت
بسیاری از كشفیات و اختراعات، بسیاری از آفرینش‌های خلاقانه ادبی و هنری و حتی بسیاری از طراحی‌‌های اولیه برای جنبش‌های فرهنگی و سیاسی، در تنهایی افراد صورت گرفته است.
متاسفانه ما معمولا تحمل تنهایی را نداریم. همیشه یك كتاب یا كنترل تلویزیون یا چیز دیگری دم‌دستمان است تا ما به اختیار، تنهایی‌مان را بشكنیم و در جمله‌های كتاب یا تصاویر تلویزیون غرق شویم.
حتما فیلم پر سر و صدای «دیگران» را با بازی نیكول كیدمن دیده‌اید. كارگردان این فیلم یك ساخته كم سر و صداتر هم دارد. آلخاندور در فیلم «دریای درون»- كه اتفاقا آن هم براساس یك زندگی واقعی ساخته شده است- یك عمر تنهایی یك نویسنده اسپانیایی‌زبان را به تصویر می‌كشد.
او كه از جوانی در اثر حادثه‌ای كاملا فلج شده است، دستگاهی اختراع می‌كند كه با آن می‌تواند مداد را در دهانش بگذارد و تایپ كند. او چندین اثر پر سر و صدای ادبی می‌آفریند و در كشورش مشهور می‌شود.
خلاقیت مختص به افراد خاص نیست. همه ما بالذات خلاقیم و فقط كافی است شیوه‌های ارتقای خلاقیت را در زندگی ‌روزمره‌مان تمرین كنیم و به كار ببندیم. برای این منظور توصیه می‌شود به مطالبی كه در مورد خلاقیت در شماره‌های پیشین مجله نوشته شده است، مراجعه كنید.
▪ تنهایی و خودشناسی
علاوه بر خلاقیت، ما در تنهایی‌مان می‌توانیم با خودمان خلوت كنیم و با واقعیت وجودی‌مان روبه‌رو شویم. حتما می‌دانید كه در فرهنگ عرفانی خودمان هم روی این قبیل تنهایی‌های خودخواسته تاكید شده است. در فیلم «پری» داریوش مهرجویی، یكی از این تنهایی‌های خودخواسته نمایش داده شده است.
در آن فیلم، نیكی كریمی در یكی از توهم‌هایش مردی را می‌بیند كه خودش را در چاهی آویزان كرده و ذكر می‌گوید. خیلی از شخصیت‌های جی.‌دی. سالینجر هم تنهایی تحسین‌برانگیزی دارند.
در یكی از دیالوگ‌های زیبای رمان «هیس»، محمد رضا كاتب می‌گوید: «ما در جمع عاقل می‌شویم اما همه‌مان در تنهایی دیوانه‌ایم».
كشف این خود دیوانه لذتی دارد كه تنها در تنهایی به دست می‌آید. به قول كلارك موستاكاس، در تنهایی محض است كه فرد می‌تواند جواب‌هایی برای زندگی پیدا كند و ارزش‌های جدیدی برای آن دریابد و در تنهایی محض است كه فرد می‌تواند راه و جهت جدیدی برای زندگی كشف كند.
● آزمون تنهایی
از عبارات دوتایی زیر یكی را انتخاب كنید و بعدش مراجعه كنید به بخش تفسیر آزمون:
۱)
الف ) از بودن در كنار دیگران لذت می‌برم.
ب ) از خلوت كردن با خودم لذت می‌برم.
۲)
الف ) سعی می‌كنم روزم را جوری تنظیم كنم كه همیشه مدتی با خودم باشم.
ب ) سعی می‌كنم روزم را جوری تنظیم كنم كه همیشه با دیگران باشم.
۳)
الف ) یكی از ویژگی‌هایی كه برای هر شغلی در نظر می‌گیرم، فراهم آوردن فرصتی برای تعامل با دیگران است.
ب ) یكی از ویژگی‌هایی كه برای هر شغلی در نظر می‌گیرم، فراهم آوردن فرصتی برای خلوت با خودم است.
۴)
الف ) بعد از گذراندن چند ساعت با دیگران، معمولا خودم را سرحال‌تر حس می‌كنم.
ب ) بعد از گذراندن چند ساعت با دیگران، میل دارم با خودم خلوت كنم.
۵)
الف ) اوقات تنهایی اغلب برای من بارور هستند.
ب ) اوقات تنهایی برای من وقت تلف‌شده محسوب می‌شوند.
۶)
الف ) غالبا میل شدیدی برای فرار از خودم و تنهایی‌ام دارم.
ب ) به ندرت از خودم و تنهایی‌ام فرار می‌كنم.
۷)
الف ) به بودن با دیگران نیاز شدیدی دارم.
ب ) به بودن با دیگران نیاز چندانی ندارم.
▪ تفسیر آزمون
اگر شما در موارد ۲ و ۵ و ۶، گزینه «الف» و در موارد ۱ و ۳ و ۴ و ۷، گزینه «ب» را انتخاب كرده‌اید، معنایش این است كه برای تنهایی اولویت قائلید. اگر این ترجیح به این خاطر است كه در جمع راحت نیستید، توصیه می‌شود برای یادگیری مهارت‌های ارتباطی هر چه زودتر اقدام كنید و در غیر این‌صورت هم، توصیه می‌شود با یادگیری و تمرین شیوه‌های خلاقیت، تنهایی خلاقی داشته باشید.
سعید بی‌نیاز
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید