شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

سنت در نگاه اهل تشیّع و تسنّن


سنت در نگاه اهل تشیّع و تسنّن
الحمدلله الذی (خلق فرزق وألهم فأنطق وابتدع فشرع وعلا فارتفع و قدَّر فأحسن و صوّر فأتقن واحتَجَّ فأبلغ وأنعم فأسبغ وأعطی فأجزل و منح فأفضل)[۱] والصلاهٔ والسلام علی رسوله الكریم محمد و آله الطاهرین.
مجموع معارف اسلامی، اعمّ از اصول و اخلاق و فروع فقهی و علوم و آثار دیگر، كه از مبدأ اعلی به پیامبر اكرم رسیده است، به وسیله آن حضرت، از دو طریق، به جامعه بشری منتقل شده است: كتاب و سنّت.
كتاب، یعنی مجموعه الفاظی كه از زبان مبارك پیامبر اسلام شنیده شده، لكن الفاظ و معانی آن، هر دو از طرف حق تعالی به عنوان اعجاز و كلام باقی و خالد و همیشگی، تحویل جامعه انسانی داده شده است. این مجموعه، به نام «كتاب الله» و «كلام الله» و «قرآن» و «فرقان» نامیده می شود: نزل به الروح الأمین علی قلبك لتكون من المنذرین، بلسانٍ عربیٍ مبین.[۲]
و امّا حدیث قدسی، آن نیز كلام منقول از حق تعالی است؛ لكن الفاظی است كه خداوند به پیامبران سابق نیز القاء فرموده است.
سنّت كه روایت و حدیث و نص نیز بدان اطلاق می شود، كلامی است كه الفاظ آن از پیامبر اكرم و محتوا و معانی آن از خداوند است.
البته سنّت در علم اصول، سه قسم است:
۱) قول
۲) فعل
۳) تقریر معصوم؛ لكن مراد اصولیّین، سنّت صادره از پیامبر ـ ص ـ است و لذا، كتابت را جزء سنّت نیاورده اند. روشن است كه اگر سنّت به واسطه امام معصوم رسیده باشد، قسم چهارمی هم خواهد داشت و آن، كتابت است.
كتاب و سنّت، هر دو باید از پیامبر اكرم به جامعه برسد تا مورد عمل قرار گیرد. در رسیدن «كتاب» به انسانها، نسلاً بعد نسلٍ تا به امروز، اشكالی نداریم. بحمدالله كتاب خدا با همان الفاظ و كلمات و خصوصیّات وارده، به صورت متواتر و قطعی، به ما رسیده و تغییر و تحریفی در آن واقع نشده است و تشكیك در این مسئله و قول به «تحریف كتاب الله» كه از برخی علمای فریقین صادر شده، باطل است و مورد قبول نیست؛ بلكه اشتباه و لغزش است و زَلَّهٔ الكبیر، زلَّهٌٔ كبیرهٔ.[۳]
و امّا درباره «سنّت» و حدیث ـ كه موضوع نوشتار ما نیز هست، ـ بحث است كه اوّلاً، كیفیّت رسیدن سنّت و كلمات پیامبر اكرم به جامعه اسلامی از صدر اسلام تا به امروز، چگونه است؟ و ثانیاً، در این روش دستیابی به سنّت، چه اختلافی میان مسلك ما (شیعه امامیّه) و مسلك سایر برادران مسلمانمان (از غیر امامیّه) هست؟
در این زمینه به نكاتی چند اشاره می شود:
▪ نخست آنكه سنّت و حدیث در نزد اهل تشیّع، همان سنّت و حدیث در نزد اهل تسنّن است و مراد فریقین از آن، «الفاظ و مطالبی است كه از پیامبر گرامی اسلام صادر شده و به عنوان علوم و معارف الهی، در مقام بیان، القاء شده است». و توهّم آنكه سنّت در نزد شیعه امامیه و فرقه جعفریّه معنای دیگری دارد و این توهم كه آنها معتقدند ائمه معصومین علیهم السلام، خود بالاستقلال مطالب را از حضرت حق دریافت می كنند و برای مردم بیان می نمایند، باطل است؛ بلكه در عالم تشیّع و در نزد امامیّه، اعتقاد بر این است كه احكام الهی و معارف دینی، اعمّ از اصول و فروع و غیر آنها، كه از ائمّه معصومین صادر شده، جملگی به عنوان نقل سنّت پیامبر و معارفِ دریافت شده از آن حضرت است.
هشام بن سالم و حماد و غیر آنها می گویند:
سمعنا ابا عبدالله ـ ع ـ یقول: حدیثی حدیث أبی و حدیث أبی حدیثُ جَدّی و حدیث جَدّی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله عزّوجلّ.[۴]
و از جابر انصاری نیز نقل است كه گفت:
قلتُ لأبی جعفر ـ ع ـ إذا حدثتنی بحدیثٍ فاسنده لی، فقال: حدّثنی أبی عن جَدّی عن رسول الله عن جبرئیل عن الله تبارك و تعالی و كلّ ما اُحدّثك بهذا الإسناد.[۵]
[به امام باقر ـ ع ـ عرض كردم كه چون برای من حدیثی نقل می كنید، سلسله راویان آن را نیز برای من ذكر كنید. پس حضرت فرمود: حدیث كرد برای من، پدرم از جدّم از رسول خدا از جبرئیل از خداوند تبارك و تعالی؛ و هر چه برای تو حدیث می كنم، با همین سند است.]
دیگر اینكه بنابر آنچه گذشت، فرق میان ما و اهل سنّت، در طریق وصول و سلسله سند سنّت و حدیث است. آنچه به عنوان «سنت نبی» از پیامبر گرامی به دست ما رسیده، (با اكثریّتی قاطع) به وسیله امامان معصوم و همان دوازده نفر خلیفه منصوب از طرف پروردگار است كه آنان، به عقیده همه اهل اسلام، انسانهایی پاك و مورد تعظیم و تكریم و به عقیده طایفه امامیّه، معصوم از گناه و خطا و اشتباهند.
▪ از دیدگاه شیعه، چون طول مدّت زندگی امامان معصوم (تا غیبت آخرین آنان)، تا سنه ۲۶۰ هجری بود، بنابراین، احادیث پیامبر ـ ص ـ و سنّت آن حضرت، تا سنه مزبور، مصون از خطا و اشتباه بوده است و سلسله راویان غیر معصوم، مربوط به فاصله زمانی میان ما و آخرین معصوم است. ولی از نظر اهل سنّت، سلسله روات غیر معصوم، از حین ارتحال پیامبر اكرم ـ ص ـ آغاز می شود. به تعبیر دیگر، عمر پیامبر اسلام از جنبه بیان شریعت و مصون داشتن احكام الهی و معارف اسلامی و حلال و حرام دینی، در دیدگاه اهل سنّت، ۲۳ سال (یعنی از هنگام بعثت تا زمان رحلت آن حضرت) و از نظر شیعه، ۲۷۳ سال (یعنی از بعثت پیامبر تا حین رحلت امام یازدهم) است.
در نتیجه، احكام و معارف اسلامی و علوم رسیده از معصوم، از نظر شیعه، در كمیّت، زیادتر و در كیفیّت، قریب العهد به زمان معصوم است و از نگاه عامّه، مجموع احادیث نقل شده و فراگرفته شده، محدود به همان مدّت ۲۳ سال است، با فاصله ای بیشتر و عهدی طولانی تر.
ضمناً روشن شود كه فرقه شیعه معتقد است پیامبر گرامی، تمام آنچه را كه برای جوامع بشری لازم است، اعمّ از احكام اصولی و فروعی و غیر این دو، برای خلفای معصوم خود بیان و به آنها منتقل نموده و در نزد آنها ودیعه است. طبق احادیثِ رسیده، كه از آن جمله، كلمات پیامبر گرامی در خطبه حَجّهٔ الوداع است، آن حضرت، بارها به این موضوع تصریح فرموده اند كه:
یا ایها الناس! والله ما مِن شَی ءٍ یُقرّبكم من الجنّهٔ و یباعدكم من النار الّا وقد أمرتُكم به، و ما مِن شی ءٍ یقرّبكم من النار و یباعدكم من الجنهٔ الّا وقد نَهَیتكم عنه.[۶]
[ای مردم! هیچ چیزی كه شما را به بهشت نزدیك گرداند و از آتش دور سازد نیست، مگر آنكه من شما را بدان امر كرده ام و هیچ چیزی كه شما را از بهشت دور می سازد و به آتش نزدیك می نماید نیست، مگر آنكه من شما را از آن نهی كرده ام.]
و چنین مطلبی را علمای اهل سنّت ادّعا نمی كنند و اگر ادّعا كنند، چه كسی را مصداق این مقام می دانند؟
▪ سوم، مسئله اتقان طریق و استحكام نقل و اطمینان به صدور و وصول احادیث نبیّ گرامی است كه بر حسب مسلك تشیّع، تا سنه ۲۶۰ هجری ثابت است و عامّه آن را نپذیرفته اند. توضیحاً باید اشاره كرد كه اهل بیت پیامبر گرامی اسلام، اگر فرض كنیم كه امامتشان هم ثابت نباشد، باید بپذیریم كه حجّیّت گفتار و نقل احادیث و نیز وجوب تمسّك به آنها در أخذ احكام الهی و علوم و معارف قرآنی، امری ثابت و مسلّم است؛ به دلیل آیه شریفه:
«انّما یُریدُالله لیُذهب عنكم الرّجسَ اهلَ البیت و یُطَهّركم تطهیراً.» [۷]
و نیز به دلیل گفتار پیامبر اكرم ـ ص ـ :
إنّی تارك فیكم الثّقلین كتاب الله و عترتی أهلَ بیتی، ما إن تمسّكتم بهما لَنْ تضلّوا.[۸]
پس كتاب و سنّت، هر دو پشتوانه حجّیّت قول اهل بیت علیهم السلام و بیانگر لزوم مراجعه به ایشان و أخذ احكام از آنان است و بی تردید آنان با امثال اَنَس و عِكرمه و ابو هُریره و... فرق اساسی دارند و احادیثشان قابل مقایسه با هیچ حدیثی از غیر آنها نیست. چه آنكه «دروغ»، پلیدی و رجسِ روح و روان است و آیه شریفه مذكور، آنها را از هر رجس و پلیدی دور داشته و پاكیزه شمرده است. چنانچه حدیث متواتر ثقلین نیز همه امّت را به فراگیری و أخذ از ایشان و تمسّك به علوم آنها دعوت می كند.
▪ چهارم؛ برای هر كس كه دقّت و تأمّلی در احادیث رسیده از پیامبر اكرم ـ ص ـ بنماید روشن می گردد كه سنّت در مسیری كه به طول تاریخ از حین صدور حدیث تا امروز است، در عالم تشیّع هیچگاه دچار محذور سنّت عامّه نشده؛ زیرا سنّت رسیده از طریق عامّه، مدّت مدیدی گرفتار ممنوعیّت كتابت بوده و فقط از طریق السنه و اذهان سابقین به لاحقین منتقل می شده است. چه آنكه خلیفه دوم پس از ارتحال رسول اكرم ـ ص ـ ، نوشتن احادیث را شدیداً قدغن كرد و به دلیل «كفانا كتاب الله» یا نظیر آن، كتابت سنّت و حدیث را ممنوع داشت؛ به طوری كه برخی را به خاطر نوشتن حدیث، شلّاق زد و این قضیّه تا زمان عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی ادامه داشت و البته واضح است كه در انتقال مطلب از ذهنی به ذهن دیگر، چه خطراتی پیش می آید و الفاظ و نكات و معانی، تا چه اندازه در معرض تغییر و تحریف (به دست افراد مختلف الحال) قرار می گیرد.
لكن سیر سنّت در میان شیعه، طور دیگری بوده است و از همان اوایل امر كه پیامبر ـ ص ـ فرمود:
قیّدواالعلمَ بالكتاب.[۹]
[علم را با «نوشتن» به بند كشید.]
آنچه پیامبر اكرم می فرمود، علی ـ ع ـ می نوشت و لذا در نزد اهل بیت علیهم السلام، كتابی بود كه غالباً برای اصحاب نزدیك، از آن نقل می فرمودند و آن، املای رسول الله ـ ص ـ و نوشته علی ـ ع ـ بود[۱۰] و این، افزون بر علوم و معارفی بود كه آن بزرگواران، خود به اصحاب و شاگردان تعلیم و به نوشتن آن، دستور می دادند.
كتاب دیگری نیز با املای حضرت زهرا ـ س ـ و كتابت حضرت امیر ـ ع ـ در علوم و احكام متنوّعی كه زهرای مرضیّه از پیامبر اكرم آموخته بود یا خود به الهام الهی در ذهن داشت، نزد اهل بیت علیهم السلام بوده است.[۱۱]
همچنین در روایات اهل بیت آمده است:
«اكتبوا ما تسمعون، فإنّكم سوف تحتاجون الیها»[۱۲] او «اكتبوا فإنّكم لا تحفظونَ حتّی تكتبوا»[۱۳]
[«بنویسید آنچه را می شنوید؛ زیرا به زودی به آن نیازمند می شوید.» یا «بنویسید، زیرا بدون نوشتن، نمی توانید نگهداری كنید».]
یونس بن عبدالرحمان می گوید: كتابی از امیرمؤمنان در باب «فرائض» به من رسیده بود. آن را بر امام هشتم علی بن موسی الرضا ـ ع ـ عرضه داشتم؛ فرمودند صحیح است.[۱۴]
همچنین عمرو متطبّب می گوید: كتاب «دیات» ظریف بن ناصح را بر امام صادق ـ ع ـ عرضه داشتم؛ تأیید فرمودند.[۱۵]
حسن بن الجهم نیز نقل می كند كه همین كتاب (دیات) را بر امام رضا ـ ع ـ عرضه داشته و ایشان تأیید فرموده اند.[۱۶]
افزون بر دلایلی كه تا اینجا ذكرشان گذشت، كلام پیامبر اكرم در خطبه مسجد خیف كه فرمود: «نَضّرالله عبداً سمع مقالتی فوعاها و حَفظها و بلَّغَها مَن لم تبلغه»[۱۷]، دلیل روشن دیگری بر لزوم نوشتن است. چه آنكه بهترین مصداق حفظ، نوشتن است و در روایت آمده كه سفیان ثوری، از یكی از اصحاب امام صادق ـ ع ـ درخواست كرد كه او را به حضور آن حضرت ببرد. او اجازه گرفت و سفیان در وقت مقرّر رفت و پس از استجازه ورود، درخواست قلم و دوات نمود و گفت: «خطبه رسول الله در مسجد خیف را بیان فرما». حضرت فرمود: «اكتب بسم الله الرحمن الرحیم. خطبهٔ رسول الله فی مسجد الخیف، فقال: نَضَّرالله عبداً سمع مقالتی فَوَعاها و... [كه گذشت]».[۱۸]
بدین ترتیب، باید گفت سنّت در دیدگاه تشیّع، از آغاز صدور، همراه با تمامی جنبه های حفظ و رعایت، و از جمله مقیّد به كتابت بوده است. چنین حالتی در سنّت از نظر عامّه نیست مگر در اندكی از آن؛ و لذا در نزد آنها معروف است: «كلّ حدیثٍ رَواه الشافعی عن مالك عن نافع عن ابن عمر، فهو سلسلهٔ الذَّهَب». ولی در نزد علمای شیعه، «كلّ حدیثٍ صَدَر مِن المعصومین مِن علیٍ ـ ع ـ الی مولینا العسكری، فهو سلسلهٔ الذّهب» و علاوه بر آن، در حدّ فاصل میان علمای ما و معصومین نیز راویانی هستند كه احادیث رسیده به وسیله آنها سلسلهٔ الذهب است؛ كسانی نظیر زراره و محمد بن مسلم و أبان و ابن ابی عمیر و یونس و غیر ایشان.
بنابراین می توان گفت كه «اهل سنّت حقیقی»، فرقه شیعه جعفری است و نه معروفین به «اهل سنّت» كه چون از نظر حدیث در مضیقه قرار گرفتند، قیاس و استحسان و استقراء و امثال آنها را مدارك و منابعی در عرض كتاب و سنّت قرار دادند. لكن انصاف این است كه علمای اهل تسنّن، در نقل و تنظیم احادیث، بیش از ما زحمت كشیده اند؛ چنانكه در تفسیر كلام الله نیز مطلب همین طور است.
خداوند را به خاطر همه نعمتهای بی دریغش، از جمله نعمت دسترسی به «سنّت» كه راهگشای حیات طیبّه است، و نعمت راهیابی به ولایت اهل بیت ـ ع ـ كه امامان حق اند، شكر می گزارم... یا اهلَ بیت النبوّهٔ!... عندكم ما نَزَلت به رسلُه و هبطت به ملائكته... مَوالیَّ!... بكم علَّمنا الله معالم دیننا و أصلح ما كان فَسَد مِن دنیانا...[۱۹]
اللهمّ انّا نشكرك علی أن عرّفتنا نفسك و رسلك و خاتمَ رسلك و حُجَجِك و خاتمَ حُججِك، و مانَدری ما نشكر أجمیل ما تنشر أم قبیح ما تستر، ام عظیم ما أبلیتَ و أولیتَ ام كثیر ما منه نجیت و عافَیت، والسلام علیكم و رحمهٔ الله.
آیهٔ الله علی مشكینی
۱ - عیون اخبار الرّضا(ع): ۲/۱۷۳؛ البحار: ۸۵/۲۵۷/۳
۲ - الشعراء: ۱۹۳ ـ ۱۹۵
۳ - لغزش بزرگان، لغزشی بزرگ است.
۴ - الكافی: ۱/۵۳/۱۴؛ وسائل الشیعه: ابواب القضاء، ب ۸ ح ۲۶
۵ - امالی المفید: ۴۲/۱۰؛ حلیهٔ الابرار: ۲/۹۵؛ الخرائج و الجرائح: ۲/۸۹۳؛ البحار: ۲/۱۴۸/۲۱
۶ - الكافی: ۲/۷۴/۲
۷ - الاحزاب: ۳۳
۸ - البحار: ۳۶/۳۳۱/۱۹۱
۹ - المستدرك علی الصّحیحین: ۱/۱۰۶؛ عوالی اللئالی: ۱/۶۸؛ منیهٔ المرید: ۲۶۷؛ كنزالعمّال: ۱۰/۱۴۷؛ البحار: ۲/۱۵۱ و در برخی نقلها چنین آمده است: «قال رسول الله: قیدواالعلم. قلتُ و ما تقییدُه؟ قال: كتابتُه».
۱۰ - بصائر الدرجات: ۱۴۹؛ الكافی: ۱/۲۹۶
۱۱ - الكافی: ۱/۲۹۷
۱۲ - الكافی: ۱/۵۲/۹
۱۳ - الكافی: ۱/۵۲/۱۰
۱۴ - الكافی: ۷/۳۳۰/۱
۱۵ - الكافی: ۷/۳۲۴/۸
۱۶ - الكافی: ۷/۳۲۴/۹
۱۷ - الكافی: ۱/۴۰۳/۱ [خداوند خرّم سازد بنده ای را كه سخن مرا بشنود و ازبر كند و نگاه دارد و به كسی كه به او نرسیده برساند.]
۱۸ - الكافی: ۱/۴۰۳/۲
۱۹ - همان.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید