سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

سیر تفکر فلسفی از آغاز تا عصر اسلامی


سیر تفکر فلسفی از آغاز تا عصر اسلامی
● آغاز تفكر فلسفی
تاریخ تفكر بشر به همراه آفرینش انسان تا فراسوی تاریخ پیش می‏رود هر گاه انسانی می‏زیسته فكر و اندیشه را به عنوان یك ویژگی جدایی ناپذیر با خود داشته و هر جا انسانی گام نهاده تعقل و تفكر را با خود برده است.
از اندیشه‏های نانوشته بشر اطلاعات متقن و دقیقی در دست نیست جز آنچه دیرینه شناسان بر اساس آثاری كه از حفاریها به دست آمده است‏حدس می‏زنند اما اندیشه‏های مكتوب بسی از این قافله عقب مانده و طبعا تا زمان اختراع خط به تاخیر افتاده است.
در میان انواع اندیشه‏های بشری آنچه مربوط به شناخت هستی و آغاز و انجام آن است در آغاز توام با اعتقادات مذهبی بوده است و از این روی می‏توان گفت قدیمترین افكار فلسفی را باید از میان افكار مذهبی شرقی جستجو كرد.
مورخین فلسفه معتقدند كه كهنترین مجموعه‏هایی كه صرفا جنبه فلسفی داشته یا جنبه فلسفی آنها غالب بوده مربوط به حكمای یونان است كه در حدود شش قرن قبل از میلاد می‏زیسته‏اند و از دانشمندانی یاد می‏كنند كه در آن عصر برای شناخت هستی و آغاز و انجام جهان تلاش می‏كرده‏اند و برای تفسیر پیدایش و تحول موجودات نظریات مختلف و احیانا متناقضی ابراز می‏داشته‏اند و در عین حال پنهان نمی‏دارند كه اندیشه‏های ایشان كما بیش متاثر از عقاید مذهبی و فرهنگهای شرقی بوده است.
به هر حال فضای آزاد بحث و انتقاد در یونان آن روز زمینه رشد و بالش افكار فلسفی را فراهم كرد و آن منطقه را به صورت پرورشگاهی برای فلسفه در آورد.
طبیعی است كه اندیشه‏های آغازین از نظم و ترتیب لازم برخوردار نبوده و مسائل مورد پژوهش و تحقیق دسته‏بندی دقیقی نداشته است چه رسد به اینكه هر دسته از مسائل نام و عنوان خاص و روش ویژه‏ای داشته باشد و اجمالا همه اندیشه‏ها به نام علم و حكمت و معرفت و مانند آنها نامیده می‏شده است.
● پیدایش سوفیسم و شك گرایی
در قرن پنجم قبل از میلاد از اندیشمندانی یاد می‏شود كه به زبان یونانی سوفیست‏یعنی حكیم و دانشور نامیده می‏شده‏اند ولی علی رغم اطلاعات وسیعی كه از معلومات زمان خودشان داشته‏اند به حقایق ثابت باور نداشته‏اند بلكه هیچ چیزی را قابل شناخت جزمی و یقینی نمی‏دانسته‏اند.
به نقل مورخین فلسفه ایشان معلمان حرفه‏ای بوده‏اند كه فن خطابه و مناظره را تعلیم می‏دادند و وكلای مدافع برای دادگاهها می‏پروراندند كه در آن روزگار بازار گرمی داشتند این حرفه اقتضا می‏كرد كه شخص وكیل بتواند هر ادعایی را اثبات و در مقابل هر ادعای مخالفی را رد كند سروكار داشتن مداوم با این گونه آموزشهای مغالطه آمیز كم كم این فكر را در ایشان بوجود آورد كه‏اساسا حقیقتی ورای اندیشه انسان وجود ندارد.
داستان آن شخص را شنیده‏اید كه به شوخی گفت در فلان خانه حلوای مجانی می‏دهند عده‏ای از روی ساده لوحی به سوی خانه مزبور شتافتند و جلو آن ازدحام كردند كم كم خود گوینده هم به شك افتاد و برای اینكه از حلوای مجانی محروم نشود به صف ایشان پیوست.
گویا سوفیستها هم به چنین سرنوشتی دچار شدند و با تعلیم دادن روشهای مغالطه آمیز برای اثبات و رد دعاوی رفته رفته چنین گرایشی در خود ایشان به وجود آمد كه اساسا حق و باطل تابع اندیشه انسان است و در نتیجه حقایقی ورای اندیشه انسان وجود ندارد.
واژه سوفیست كه به معنای حكیم و دانشور بود به واسطه اینكه به صورت لقبی برای اشخاص نامبرده در آمده بود معنای اصلی خود را از دست داد و به عنوان رمز و علامتی برای شیوه تفكر و استدلال مغالطه آمیز در آمد همین واژه است كه در زبان عربی به صورت سوفسطی در آمده و واژه سفسطه از آن گرفته شده است.
● دوران شكوفایی فلسفه
معروفترین اندیشمندی كه در برابر سوفیستها قیام كرد و به نقد افكار و آراء ایشان رداخت‏سقراط بود وی خود را فیلاسوفوس یعنی دوستدار علم و حكمت نامید و همین واژه است كه در زبان عربی به شكل فیلسوف در آمده و كلمه فلسفه از آن گرفته شده است.
تاریخ نویسان فلسفه علت گزینش این نام را دو چیز دانسته‏اند یكی تواضع سقراط كه همیشه به نادانی خود اعتراف می‏كرد و دیگری تعریض به سوفیستها كه خود را حكیم می‏خواندند یعنی با انتخاب این لقب می خواست به آنها بفهماند شما كه برای مقاصد مادی و سیاسی به بحث و مناظره و تعلیم و تعلم می‏پردازید سزاوار نام حكیم نیستید و حتی من كه با دلایل محكم پندارهای شما را رد می‏كنم خود را سزاوار این لقب نمی‏دانم و خود را فقط دوستدار حكمت می‏خوانم.
بعد از سقراط شاگردش افلاطون كه سالها از درسهای وی استفاده كرده بود به تحكیم مبانی فلسفه همت گماشت و سپس شاگرد وی ارسطو فلسفه را به اوج شكوفایی رساند و قواعد تفكر و استدلال را به صورت علم منطق تدوین نمود چنان كه لغزشگاههای اندیشه را به صورت بخش مغالطه به رشته تحریر در آورد.
از هنگامی كه سقراط خود را فیلسوف نامید واژه فلسفه همواره در برابر واژه سفسطه به كار می‏رفت و همه دانشهای حقیقی مانند فیزیك شیمی طب هیات ریاضیات و الهیات را در بر می‏گرفت و تنها معلومات قراردادی مانند لغت صرف و نحو و دستور زبان از قلمرو فلسفه خارج بود.
بدین ترتیب فلسفه اسم عامی برای همه علوم حقیقی تلقی می‏شد و به دو دسته كلی علوم نظری و علوم عملی تقسیم می‏گشت علوم نظری شامل طبیعیات ریاضیات و الهیات بود و طبیعیات به نوبه خود شامل رشته‏های كیهان شناسی و معدن شناسی و گیاه شناسی و حیوان شناسی می‏شد و ریاضیات به حساب و هندسه و هیات و موسیقی انشعاب می‏یافت و الهیات به دو بخش ما بعد الطبیعه یا مباحث كلی وجود و خدا شناسی منقسم می‏گشت و علوم عملی به سه شعبه:
۱) اخلاق تدبیر
۲ منزل
۳) سیاست مدن
منشعب می‏شد.
● فلسفه:
الف) نظری
ب) عملی
▪ نظری
۱) طبیعیات:
ـ احكام كلی اجسام،
ـ كیهان‏شناسی،
ـ معدن‏شناسی،
ـ گیاه‏شناسی،
ـ حیوان‏شناسی
۲) ریاضیات:
ـ حساب،
ـ هندسه،
ـ هیات،
ـ موسیقی
۳) الهیات:
ـ احكام كلی وجود،
ـ خداشناسی
▪ عملی
۱) اخلاق (مربوط به شخص)
۲) تدبیر منزل (مربوط به خانواده)
۳) سیاست (مربوط به جامعه)
● سرانجام فلسفه یونان
بعد از افلاطون و ارسطو مدتی شاگردان ایشان به جمع‏آوری و تنظیم و شرح سخنان اساتید پرداختند و كمابیش بازار فلسفه را گرم نگهداشتند ولی طولی نكشید كه آن گرمی رو به سردی و آن رونق و رواج رو به كسادی نهاد و كالای علم و دانش در یونان كم مشتری شد و ارباب علم و هنر در حوزه اسكندریه رحل اقامت افكندند و به پژوهش و آموزش پرداختند و این شهر تا قرن چهارم بعد از میلاد به صورت مركز علم و فلسفه باقی ماند.
ولی از هنگامی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آراء و عقاید رسمی ترویج نمودند بنای مخالفت را با حوزه‏های فكری و علمی آزاد گذاشتند تا اینكه سرانجام ژوستی‏نین امپراطور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلادی دستور تعطیل دانشگاهها و بستن مدارس آتن و اسكندریه را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و به دیگر شهرها و سرزمینها پناه بردند و بدین ترتیب مشعل پر فروغ علم و فلسفه در قلمرو امپراطوری روم خاموش گشت.
● طلوع خورشید اسلام
مقارن این جریان قرن ششم میلادی در گوشه دیگری از جهان بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبه جزیره عربستان شاهد ولادت بعثت و هجرت پیامبر بزرگوار اسلام ص گردید كه پیام هدایت الهی را از جانب خداوند متعال به گوش هوش جهانیان فرو خواند و در نخستین گام مردم را به فرا گیری علم و دانش فرا و بالاترین ارج و منزلت را برای خواندن نوشتن و آموختن قائل گردید و پایه بزرگترین تمدنها و بالنده‏ترین فرهنگها را در جهان پی‏ریزی كرد بدین ترتیب افكار مختلف فلسفی و انواع دانشها و فنون با انگیزه‏های گوناگون و به وسیله دوست و دشمن وارد محیط اسلامی گردید و مسلمانان به كاوش و پژوهش و اقتباس و نقد آنها پرداختند و چهره‏های درخشانی در عالم علم و فلسفه در محیط اسلامی رخ نمودند و هر كدام با تلاشهای پی‏گیر خود شاخه‏ای از علوم و معارف را پرورش دادند و فرهنگ اسلامی را بارور ساختند.
از جمله علمای كلام و عقاید اسلامی با موضعگیریهای مختلف مسائل فلسفه الهی را مورد نقد و بررسی قرار دادند و هر چند بعضی در مقام انتقاد راه افراط را پیش گرفتند ولی به هر حال همان انتقادات و خرده‏گیریها و طرح سؤالات و شبهات موجب تلاش بیشتر متفكران و فلاسفه اسلامی و بارورتر شدن اندیشه فلسفی و تفكرات عقلانی گردید.
● رشد فلسفه در عصر اسلامی
با گسترش قلمرو حكومت اسلامی بسیاری از مراكز علمی جهان در قلمرو اسلام قرار گرفت و تبادل معلومات بین دانشمندان از زبانهای مختلف هندی و فارسی و یونانی و لاتینی و سریانی و عبری و غیره به زبان عربی كه عملا زبان بین المللی مسلمانها شده بود آهنگ رشد فلسفه و علوم و فنون را سرعت بخشید .
در آغاز نبودن زبان مشترك و اصطلاحات مورد اتفاق بین مترجمین و اختلاف در بنیادهای فلسفی شرق و غرب كار آموزش فلسفه را دشوار و كار پژوهش و گزینش را دشوارتر می‏ساخت ولی طولی نكشید نوابغی مانند ابو نصر فارابی و ابن سینا با تلاش پی‏گیر خود مجموعه افكار فلسفی آن عصر را آموختند و با استعدادهای خویش به بررسی و گزینش آنها پرداختند و یك نظام فلسفی نضج‏یافته را عرضه داشتند كه علاوه بر افكار افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان اسكندریه و عرفای مشرق زمین متضمن اندیشه‏های جدیدی بود و برتری فراوانی بر هر یك از نظامهای فلسفی شرق و غرب داشت گو اینكه بیشترین سهم از آن ارسطو بود و از این روی فلسفه ایشان صبغه ارسطویی و مشائی داشت.
بار دیگر این نظام فلسفی زیر ذره‏بین نقادی اندیشمندانی چون غزالی و ابو البركات بغدادی و فخر رازی قرار گرفت و از سوی دیگر سهروردی با بهره‏گیری از آثار حكماء ایران باستان و تطبیق آنها با افكار افلاطون و رواقیان و نوافلاطونیان مكتب جدیدی را به نام مكتب اشراقی پی‏ریزی كرد كه بیشتر صبغه افلاطونی داشت و بدین ترتیب زمینه جدیدی برای رویارویی اندیشه‏های فلسفی و نضج و رشد بیشتر آنها پدید آمد.
قرنها گذشت و فیلسوفان بزرگی مانند خواجه نصیر الدین طوسی و محقق دوانی و سید صدر الدین دشتكی و شیخ بهائی و میر داماد با اندیشه‏های خود بر غنای فلسفه اسلامی افزودند تا نوبت به صدر الدین شیرازی رسید كه با نبوغ و ابتكار خود نظام فلسفی جدیدی را ارائه داد كه در آن عناصر هماهنگی از فلسفه‏های مشائی و اشراقی و مكاشفات عرفانی با هم تركیب شده بودند و افكار ژرف و آراء ذیقیمتی نیز بر آنها افزوده شده بود و آن را حكمت متعالیه نامید.
● خلاصه:
۱) قدیمترین افكار فلسفی را باید از میان عقاید مذهبی به دست آورد.
۲) تاریخ نویسان فلسفه آغاز پیدایش آن را از شش قرن قبل از میلاد دانسته‏اند.
۳) سوفیستها یك دسته از اندیشمندان یونانی بودند كه حقایق را تابع اندیشه انسانی می‏پنداشتند و در واقع ایشان نخستین بنیانگذاران شك گرایی بودند.
۴) واژه سفسطه به معنای مغالطه از سوفسطی سوفسیت گرفته شده.
۵) واژه فلسفه از اصل یونانی فیلسوف گرفته شده كه سقراط در برابر سوفیستها آنرا برای خود برگزید.
۶) فلسفه یونان با تلاش افلاطون و ارسطو به اوج شكوفایی خود رسید ولی پس از چندی از رونق افتاد و فلاسفه و دانشمندان در اسكندریه گرد آمدند.
۷) با ظهور اسلام مشعل علم و حكمت در خاور میانه روشن گردید و مسلمانان به فراگیری علوم و فنون جهانیان همت گماشتند .
۸) خلفاء برای رونق بخشیدن به دستگاه خلافت از دانشمندان بیگانه استقبال كردند.
۹) علماء كلام با انتقادات و خرده‏گیریهای خودشان از فلسفه‏های وارداتی زمینه رشد فلسفه اسلامی را فراهم ساختند.
۱۰) نخستین نظام فلسفی در عصر اسلامی به وسیله فارابی پی‏ریزی و به وسیله ابن سینا بارور شد.
۱۱) این نظام فلسفی كه بیشتر ارسطویی بود از طرفی به وسیله غزالی و دیگر منتقدان و از طرفی به وسیله سهروردی بنیانگذار مكتب اشراقی مورد نقادی قرار گرفت.
۱۲) مهمترین نظام فلسفی در عصر اسلامی به دست صدر المتالهین شیرازی به وجود آمد كه جامع عناصری از فلسفه مشائین و فلسفه اشراقیین و آراء عرفاء و متالهین بود و به نام حكمت متعالیه نامیده شد.
منبع : وبلاگ سلطان سایه‌ها


همچنین مشاهده کنید