سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


دنیا خیلی کوچیکه ...


دنیا خیلی کوچیکه ...
● نگاهی به فیلم «سنگ، كاغذ، قیچی» آخرین فیلم سعید سهیلی ؛
▪ نویسنده و كارگردان: سعید سهیلی
▪ بازیگران: امین حیایی، شهرام حقیقت دوست، اندیشه فولادوند، جمشید هاشم پور و...
▪ خلاصه داستان: «سروقندی» رئیس كارخانه ای كه «رعنا» در آن كار می كند پس از اطلاع از خبر ازدواج رعنا با جهان، به وی تعرض می كند و جهان را با تهمت سرقت از كارخانه به زندان می فرستد. جهان بعد از دو سال از زندان آزاد می شود و به دنبال رعنا و سروقندی ماجراهایی را پیش می آورد كه در یك آسایشگاه جانبازان خاتمه می یابند.
«سعید سهیلی» كار هنری اش را با فعالیت در حوزه هنری خراسان و با تئاتر و فیلمسازی آغاز كرد. نخستین فیلم بلند او «مردی شبیه باران» (۱۳۷۵) بود كه در زمان خودش با واكنشهای خوبی مواجه شد و توانست اثری متفاوت در ژانر جنگ لقب بگیرد.
پس از این فیلم، سهیلی اندكی از سینمای دفاع مقدس فاصله گرفت و فیلم داستان محور «مردی از جنس بلور» را در ۱۳۷۷ ساخت. ساخت این فیلم در دهه هفتاد با تولید چشمگیر فیلمهای اجتماعی با موضوعات مربوط به جوانان همراه بود. بنابراین سهیلی نیز در كنار این نوع سینما قرار گرفت و سه فیلم «سهراب» (۱۳۷۸)، «شب برهنه» (۱۳۸۰) و «غوغا» (۱۳۸۱) را با رویكرد به موضوعات جوان محور و تقریباً اجتماعی جلوی دوربین برد. اما هیچ یك از این آثار در زمان خودشان نتوانستند فیلمهای موفقی باشند. بنابراین سهیلی یك بار دیگر به محوریت بیشتر جنگ و داستان در آثارش روی آورد. «تارا و تب توت فرنگی» (۱۳۸۲) حاصل این نگرش بود و با وجود انتقادهای زیاد توانست سهیلی را برای كار در این حوزه تشویق كند.
اما «سنگ، كاغذ، قیچی» در كارنامه آثار سهیلی از هر حیث اثر متفاوتی است. در این فیلم نوعی پختگی و جسارت در كارگردانی به چشم می خورد كه نمی توان آن را به راحتی در دیگر آثار سهیلی مشاهده كرد. «سنگ، كاغذ، قیچی» یك فیلم اجتماعی است كه داستان و ساختار داستانی خوب و محكمی دارد و در حوزه نقد اجتماعی تقریباً موفق است. می داند چه هدفی دارد و به موضوع جنگ و دفاع مقدس هم وفادار است. فیلم آن طور كه پیش بینی شده، خوب نتیجه گیری می شود. اما عمده ترین ضعف آن پایان بندی داستانی اش است.
موضوع این فیلم از یك سوژه اجتماعی به روز شروع می شود. پسر یك سرمایه دار با نفوذ به عنوان یك «بدمن» معرفی می شود. «سروقندی» بارها با اعمال زشتی كه انجام می دهد، به تماشاگر معرفی می شود و به یك ضد قهرمان مطلق بدل می گردد. این مسأله از سوی دیگر جایگاه و اعتبار قهرمان را نیز در نزد تماشاگر تثبیت می كند.
ماجرای تعرض سروقندی به رعنا مقدمه ای است كه تماشاگر را برای شروع داستان آماده می كند و پس از معرفی كامل او، موضوع روایت بار دیگر به زندان برمی گردد. اینجا نقطه یارگیری است. «جهان» در زندان تجدید قوا كرده، انگیزه هایش را تقویت می كند و محمدعلی (و بعد مرضیه) را پیدا می كند و بدین صورت برای ادامه داستان آماده می شود.
سعید سهیلی ضمن رعایت و پرداخت قواعد مناسب ساختار داستانی تا اواخر فیلمش، ریتم ساختار و روایت را هم خیلی خوب حفظ می كند و پیش می برد.
همه چیز از كنجكاوی برای شناخت موضوع آغاز می شود (قدمهای جهان در زندان)؛ بعد ناگهان حادثه و اتفاق رخ می دهد و هیجان ایجاد می شود (ماجرای كارخانه و تعرض به رعنا)؛ سپس دوباره آرامشی در روایت ایجاد می شود و تماشاگر استراحت كوتاهی می كند تا دوباره حادثه شكل بگیرد؛ جهان، محمدعلی و مرضیه را پیدا می كند (استراحت) و بعد هر سه به كارخانه می روند (حادثه و نقطه اوج) و... بدین صورت ریتم فیلم با نسبتی متعادل و حساب شده فراز و فرودهایی حساب شده را شامل می شود كه روایت داستان را جذاب می كند.
علاوه بر این، عنصر تعلیق هم خیلی خوب در داستان گنجانده شده است. تعلیق در «سنگ، كاغذ، قیچی» بلافاصله بعد از معرفی مشخصات داستان به وجود می آید و تا اواخر فیلم هم مهمترین عامل درگیركننده مخاطب با داستان است.
تماشاگر بعد از همراهی با روایت حادثه ای كه در كارخانه اتفاق افتاده، تا اواخر فیلم همواره در پی حل معمایی است كه رعنا در رأس آن قرار دارد. سهیلی با پنهان كردن رعنا و پایه ریزی تمام محورهای حركتی داستان برای پیدا كردن او، توانسته تعلیق و گره افكنی خوبی را در داستانش ایجاد كند. تماشاگر در طول روایت داستان به اندازه قهرمان فیلم (جهان) برای یافتن رعنا و فهمیدن اینكه چه بلایی بر سر او آمده، اشتیاق نشان می دهد. این مسأله رمز موفقیت داستان سهیلی است، ضمن اینكه پرداخت مناسب رویدادها و حوادث نیز در كنار معمای قوی كار قرار گرفته و بر جذابیت آن افزوده اند.
اكشن و حوادثی كه سه جوان داستان به آن دامن می زنند نیز از عناصر موفق فیلم در جذب مخاطب است. قهرمان داستان و جایگاه و هدفش در یكسوی جذابیتهای شخصیت پردازی قرار می گیرد و در سمت دیگر بخش اعظم قابلیتهای شخصیتی و به دنبال آن داستانی برعهده محمدعلی و مرضیه است.
محمدعلی با ویژگی های شخصیتی اش ضمن یاری رساندن به روایت داستان، رگه های كمرنگی از طنز را نیز به آن اضافه می كند كه برخی فصول به كمك جذابیتهای كار می آیند. در كنار او، مرضیه نیز كه یك دختر پردل و جرأت افغانی است هم، به اندازه كافی جذاب است. به این شخصیتها و محورهای فرعی ای كه در داستان ایجاد می كنند می توان عموی سرهنگ جهان، سروقندی و پدرش و شخصیت تعلیق برانگیز رعنا را هم اضافه كرد و در نهایت به مردان جنگ می رسیم كه محتوای كار را تعریف می كنند. بنابراین به نظر نمی رسد داستان به لحاظ پرداخت شخصیتها براساس اهدافش كمبودی داشته باشد.
داستان تا لحظه ورود به آسایشگاه خیلی خوب پیش می رود. هدف قهرمان و جدی بودن او در رسیدن به نتیجه آن قدر قوی است و ضد قهرمان آن قدر قدرتمند پرداخت شده؛ «سروقندی: اگر صد بار هم كیش بشم، مات نمی شم !»كه چالش به نحوی مطلوب در داستان شكل گرفته است. اما این داستان اجتماعی و حادثه محور امروزی از لحظه ورود به آسایشگاه جانبازان دفاع مقدس وارد حوزه دیگری می شود كه به محتوای آن نزدیكتر است.
سهیلی در این محدوده و فضای جدید هم به نحوی از پس كار برآمده و حوادث و رویدادهای داستان را ادامه می دهد. در فضای جدید (آسایشگاه جانبازان)، سه محور حادثه ای ساختار پیشین را ادامه می دهند تا فیلم به لحاظ استفاده از جذابیت رویدادهایش دچار كاستی نشود.
این درگیری را اول، مبارزه كلامی قهرمانان جوان داستان با جانبازان (شخصیت های جدید) ادامه می دهند و پس از آشنایی نسبی تماشاگر و قهرمانان با فضای جدید، این چالش موقعیت میان دو دسته از قهرمانان ادامه پیدا می كند تا اینكه سرانجام به همراهی آنها با یكدیگر منجر می شود. این مسأله نگاه انتقادی سهیلی به موضوع اجتماعی فیلم را روشنتر و جهت دارتر می كند. دومین حادثه در ادامه درگیریهای مربوط به فضای جدید، با انتظار برای آمدن رعنا و ورود او شكل می گیرد و به نظر می آید كه این نقطه اوج، پایان جذابیتهای فیلم سهیلی باشد. از این به بعد معما حل شده و تمام ترفندها به كار رفته و داستان از این پس تنها متكی بر انتقامجویی و ادامه مبارزه قهرمان اش به پیش می رود.
بنابراین روایت فیلم بعد از ورود و ملاقات رعنا با جهان دچار افتی نسبی می شود و تنها چیزی هم كه می تواند اندكی از افت حوادث و ریتم كار تا پایان آن بكاهد، برگزاری دادگاه و ترفند غافلگیركننده معرفی متهم با نقشه زیبای یكی از شخصیتها (مرضیه) است.
در واقع فیلم سهیلی را بعد از ورود رعنا باید تمام شده تلقی كرد، زیرا از این پس ساختار فیلم، وارد حوزه ای غیرمتناسب با كلیت اش می شود. قهرمانان دادگاه را به گونه ای كاملاً ارزشی و بر پایه تصمیمات و احكامی كه مبتنی بر شعار و معیارهای ارزشی است برگزار می كنند و حكم را به اجرا در می آورند. مهمترین كاستی پایان بندی فیلم سهیلی، جدا شدن آن از ساختار اجتماعی آن است. در واقع سهیلی در پایان فیلم از ساختار مرسوم فیلمش فاصله می گیرد و به جای همراهی آن با محتوا، ناگهان محتوا را برجسته كرده و به سطح می آورد. این امر ضمن بر هم زدن ساختار قانونمند كار، محتوای خوب آن را نیز كم اهمیت و شعاری جلوه می دهد.
ـ این بچه ها به خون صدام تشنه ان! چه داخلی چه خارجی اش
ـ پلاك داخلی اش بدتره حاجی... خیلی بدتره!
در مجموع آخرین فیلم اكران شده «سعید سهیلی» در زمینه ساختار روایت و نوع پرداخت آن در حوزه سینمای اجتماعی و دفاع مقدس اثر قابل اعتنایی است. فیلم در زمینه جذب مخاطب موفق است و بدون در نظر گرفتن پایان بندی، اثر خوش ساخت و خوبی است.
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید