جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


سرمایه‌های اجتماعی در دست مردان است نه زنان


سرمایه‌های اجتماعی در دست مردان است نه زنان
با وجود این‌كه زنان نیمی از جمعیت جهان را تشكیل می‌دهند، اما در اكثر كشورها سطح مشاركت سیاسی‌شان نسبت به مردان پایین‌تر است، ضمن آن‌كه دانش سیاسی زنان هم در مقایسه با مردان ضعیف‌تر است. برای افزایش مشاركت سیاسی شهروندان و مشاركت سیاسی زنان تلاش‌های زیادی در حال انجام است. یافته‌های مختلف در سراسر جهان نشان می‌دهد كه حتی در غرب هم، هنوز مشاركت سیاسی زنان به حد مقبولی نرسیده و حضور زنان در لایه‌های قدرت و تصمیم‌گیری سیاسی بسیار كم‌تر از مردان است. معمولائ فعالیت‌های سیاسی زنان، انفرادی، غیرخودجوش و غیرسازمان یافته است.
به عبارت دیگر معمولا فعالیت‌های سیاسی این قشر، بدون سازمان‌دهی جمعی، با محوریت مردان و علایق و خواسته‌های سیاسی آن‌ها و به منظور تایید وضع موجود قدرت سیاسی شكل می‌گیرد. از آن‌جا كه باورهای فرهنگی بر ماهیت مردانهء فعالیت‌های رقابت‌آمیز و ستیزه‌جویانه سیاسی صحه می‌گذارد، بسیاری از زنان كه مشاركت‌های سیاسی دارند معمولائ به صورت مستقل عمل نكرده و تحت تاثیر نظرات همسر یا سایر مردان خانوادهء خود وارد عمل می‌شوند. تحقیقات نشان می‌دهد كه مردان الزامی برای مشاورهء سیاسی با همسر خود نمی‌یابند، اما زنان شدیدائ تحت تاثیر آرا و نظرات سیاسی شوهر خود قرار دارند. چنین وضعیتی به تحكیم و بازتولید باورهای فرهنگی در باب «ویژگی‌های ذاتی زنان» و «ماهیت مردانهء سیاست» و تقابل این دو مفهوم با یكدیگر كمك می‌كند. در واقع در چنین شكلی از فعالیت سیاسی آنچه كم‌تر به چشم می‌خورد، خودآگاهی واقعی سیاسی زنان است.
اما سوال این‌جاست: چرا زنان مشاركت سیاسی كم‌تری دارند؟ و مهم‌تر آن‌كه دلیل اصلی پایین بودن آگاهی و دانش سیاسی‌شان چیست؟ برای پاسخ به این مساله دلایل متعددی عنوان شده است; از میزان تحصیلات و منشا اجتماعی زنان گرفته تا میزان دسترسی به سرمایه اقتصادی و مالكیت. اما آنچه كم‌ترمورد توجه قرار گرفته میزان دسترسی زنان به سرمایهء اجتماعی است.
از نظر بوردیو در جامعهء انسانی سهم فرد از هر كدام از سرمایه‌های اجتماعی، نمادی، اقتصادی و... سهم وی از سایر شكل‌های سرمایه را تعیین می‌كند. در واقع سهم‌بری افراد از شكل‌های ویژهء سرمایه، تبیین‌كنندهء سهم‌بری آن‌ها از سایر اشكال سرمایهء موجود در جامعه است. بنابراین میزان دسترسی زنان به سرمایهء اجتماعی می‌تواند پیش‌بینی‌كنندهء مناسبی برای دسترسی آن‌ها به موقعیت‌های قدرت و تصمیم‌گیری سیاسی باشد.
رابرت پوتنام (از صاحبنظران سرمایهء اجتماعی و نویسندهء كتاب سنت و دموكراسی مدنی) معتقد است: «سرمایهء اجتماعی به توسعهء آگاهی و دانش سیاسی افراد كمك می‌كند. هر چقدر افراد شانس بیش‌تری برای ورود به شبكه‌های اجتماعی داشته باشند، عضویت سازمانی و گروهی آن‌ها بیش‌تر باشد و اتصالات شبكه‌ای بیش‌تری را تجربه كرده باشند، به همان نسبت از دانش سیاسی بیش‌تر و عمیق‌تری برخوردار خواهند بود.»
در چنین شرایطی كه میزان دسترسی افراد به سرمایهء اجتماعی در حد بالایی است، احتمال مشاركت سیاسی مبتنی بر آگاهی در آن‌ها افزایش می‌یابد. از نظر پوتنام اطلاعات سیاسی افراد عمدتائ از طریق گفت‌وگوها و ارتباطات غیررسمی شكل می‌گیرد. ارتباطات غیررسمی از جمله ارتباطات دوستانهء كانون بسیار مناسبی برای شكل‌گیری اطلاعات سیاسی است.
▪ این ارتباطات از سه جنبه مفیدند :
۱) حضور صرف در بحث‌های سیاسی شبكهء دوستانه منجر به انباشت اطلاعات سیاسی می‌شود .
۲) حضور در این‌گونه بحث‌ها، علاقه‌مندی اعضا به مسایل سیاسی را تداوم می‌بخشد.
۳) حضور مداوم در این شبكه‌ها افراد را تشویق می‌كند تا برای «چیزی در چنته داشتن» تلاش كنند و روز به روز اطلاعات سیاسی خود را افزایش دهند.
از نظر پوتنام شبكه‌های اجتماعی نقش مهمی در افزایش اطلاعات سیاسی دارند اما واقعائ كدام شبكه‌ها این توانایی را دارند؟ آیا این ویژگی همه شبكه‌های اجتماعی است؟
از یك سو، پوتنام بر این باور است كه اطلاعات سیاسی افراد عمدتائ از طریق گفت‌وگو‌ و ارتباطات غیررسمی شكل می‌گیرد و از سوی دیگر اریكسون و نوسانچاك معتقدند تنها شبكه‌هایی كه شامل اعضایی علاقه‌مند به امور سیاسی باشند چنین توانایی و نقش مثبتی به عهده دارند. به این‌ترتیب سوال اساسی اینجا شكل می‌گیرد: آیا تعلقات گروهی زنان و اتصالات شبكه‌ای آن‌ها به گونه‌ای هست كه آن‌ها را در تماس مستمر با علاقه‌مندان به امور سیاسی قرار دهد؟ آیا در شبكه‌های ارتباطی زنان اعضایی حضور دارند كه گفت‌وگو با آن‌ها موجب افزایش آگاهی سیاسی زنان شود؟
شواهد نشان می‌دهد كه بین مشاركت‌های اجتماعی زنان و مردان تفاوت‌هایی وجود دارد. مردان در مركز مجامعی قرار می‌گیرند كه فعالیت‌های سیاسی یا اقتصادی می‌كنند، زنان حتی اگر عضو چنین مجمع‌هایی باشند كم‌تر در مركز قرار می‌گیرند و شانس ارتقای آن‌ها به سطوح بالا كم‌تر است. از سوی دیگر معمولائ در شرایطی كه زنان به فعالیت در سازمان‌هایی با هدف سیاسی یا اقتصادی می‌پردازند، این سازمان‌ها از نظر بزرگی، حجم فعالیت‌ها و تعداد اعضا محدود‌تر از سازمان‌هایی هستند كه مردان در راس آن‌ها قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر زنان اكثرائ در سازمان‌ها و انجمن‌هایی فعالیت می‌كنند كه اهداف آموزشی، حمایتی و خدماتی دارند.
در واقع نوع مشاركت اجتماعی زنان و مردان تابعی از تقسیم كار اجتماعی است. نوریس و اینگلهارت با تكیه بر شواهد عینی استدلال می‌كنند كه مشاركت مدنی كاملائ از یك الگوی جنسیتی تبعیت می‌كند. مردان به احزاب سیاسی، اتحادیه‌ها و انجمن‌های حرفه‌ای می‌پیوندند در حالی كه زنان عمدتائ به عضویت سازمان‌هایی با اهداف آموزشی، هنری، مذهبی و خدماتی- حمایتی در می‌آیند دلایل مختلفی برای عدم تمایل زنان به عضویت در این نوع سازمان‌ها وجود دارد از جمله جداسازی وظایف و نقش‌های زنان و مردان. به عبارت دیگر وظیفهء خانه‌داری و پرورش كودكان (فعالیت‌های بیانی) وقت زیادی برای شركت در فعالیت‌های وقت‌گیر رقابتی باقی نمی‌گذارد. از سوی دیگر زنان معمولائ ویژگی‌های ارزشمند كمی (از نظر سازمان‌های سیاسی و اقتصادی) برای عضویت در این سازمان‌ها دارند. ویژگی‌هایی همچون در اختیار داشتن منابع مالی یا وجود ارتباط سیاسی. در مجموع این عوامل شكل و گسترهء شبكه‌های ارتباطی زنان را مشخص می‌كنند.
نكته‌ای كه در این‌جا حتمائ باید به آن توجه كرد منبع تشكیل سرمایهء اجتماعی است. از آن‌جا كه شبكهء اجتماعی یا منبع تولیدكنندهء سرمایهء اجتماعی‌تركیبی از كنشگران (كنشگران لزومائ افراد نیستند بلكه سازمان‌ها و گروه‌ها را نیز در بر می‌گیرد) و روابط بین آن‌هاست، می‌توان آن را هم در سازمان‌های رسمی مثل انجمن‌ها و انواع سازمان‌های دولتی و غیردولتی جست‌وجو‌ كرد و هم در اتصالات اجتماعی غیررسمی مثل شبكهء همسایگی، هم محله بودن و... باید در نظر داشت كه شبكهء اجتماعی الگویی از روابط است كه كنشگران را به هم متصل می‌كند. پیوندهای اجتماعی مردم لزومائ فقط از طریق عضویت در گروه‌های رسمی پدید نمی آید هر چند باید اعتراف كرد مطالعهء این نوع عضویت‌ها مزایایی هم دارد از جمله سهولت بررسی و پژوهش ویژگی‌ها، وضعیت و شدت كنش متقابل افراد. از نظر تیندال و ولمن انسان‌ها درون گروه‌های اجتماعی عمل می‌كنند بنابراین می‌توان گفت همیشه درون شبكه‌های اجتماعی قرار گرفته‌اند، چه شبكه‌های رسمی و چه غیررسمی. در بررسی شبكه‌های اجتماعی اهمیت تاثیر نقش‌های اجتماعی، هنجارها، ساختار اجتماعی و این كه هر فرد با چه كس یا كسانی و چگونه ارتباط برقرار می‌كند بسیار مهم است از این منظر شكل و شدت ارتباطات بسیار مهم‌تر از عضویت صرف است.
مثلائ عضویت در سازمان‌های داوطلبانه نقش مهمی در انتقال اطلاعات و اثرگذاری افراد بر هم دارد، اما باید توجه داشت كه تنوع اعضا در این میان نقش مهمی برعهده دارد در حالی كه اغلب مجامع داوطلبانه‌ای كه زنان به عضویت آن‌ها در می‌آیند فاقد این ویژگی هستند. زنان عمدتائ در سازمان‌هایی عضو می‌شوند كه نه تنها از تنوع جنسی برخوردار نیست بلكه تنوع سنی، تحصیلی و خانوادگی كمی هم در بین اعضا مشاهده می‌شود.شبكه‌های ارتباطی زنان در مقابل شبكه‌های ارتباطی مردان كوچك‌تر و یكدست‌ترهستند. زنان بیش‌تر مایلند با خویشاوندان خود ارتباط عمیق و گسترده برقرار كنند در حالی كه مردان مایلند این نوع ارتباطات را با همكاران خودیعنی مردان دیگر گسترش دهند.
البته جامعه‌شناسان معتقدند این تفاوت تمایل زنان و مردان بیش از آن‌كه ذاتی باشد ناشی از تاثیرات ساختار اجتماعی است. ساختار اجتماعی، فرصت‌ها و شانس‌های برخورد و ارتباط با دیگران را در اختیار كنشگران قرار می‌دهد و این فرصت‌ها برای زنان و مردان یكسان نیست. مردان در موقعیت‌های استراتژیكی قرار می‌گیرند كه فرصت‌های بیش‌تری برای برخورد و برقراری ارتباط با دایرهء گسترده‌ای از افراد را در اختیارشان می‌گذارد. چنین فرصتی به مردان امكان می‌دهد كه راحت‌تر از زنان جذب شبكه‌های اجتماعی متعدد شوند.
این تفاوت‌ها انعكاسی از الگوهای اجتماعی اشتغال، گذران اوقات فراغت و عضویت در سازمان‌های رسمی و غیررسمی گوناگون است. با توجه به این واقعیت كه افراد معمولائ جذب كسانی می‌شوند كه شبیه خودشان هستند، می‌بینیم كه مردان عمدتائ با مردان ارتباط برقرار می‌كنند و زنان با زنان. در وضعیتی كه مردان به واسطهء ساختار اجتماعی شانس بیش‌تری برای دستیابی به موقعیت‌های اقتصادی و سیاسی داشتهاند مسلمائ شبكه‌های اجتماعی كه حول روابط مردان تشكیل می‌شوند بیش‌تر حاوی عناصر وعلایق قوی اقتصادی و سیاسی است در حالی كه زنان غالبائ جذب روابط با زنانی می‌شوند كه در ساختار اجتماعی شانس كم‌تری برای دسترسی به موقعیت‌های مطلوب سیاسی و اقتصادی دارند. بنابراین‌ درحلقه‌های ارتباطی زنان كم‌تر علایق سیاسی و اقتصادی به چشم می‌خورد.
اگر فراموش نكرده باشیم در ابتدای بحث به اهمیت نقش گفت‌وگو و بحث بر سر مسایل سیاسی درافزایش اطلاعات سیاسی اشاره شد. اكنون می‌توان نتیجه گرفت زنانی كه به دلایل اجتماعی و فرهنگی در شبكه‌های ارتباطی متفاوت از شبكه‌های ارتباطی مردان قرار می‌گیرند، علایق بحث و گفت‌وگو‌یشان نیز متفاوت از مردان است. عضویت در سازمان‌ها، انجمن‌ها و گروه‌هایی با علایق سیاسی قطعائ به توسعهء گفت‌وگوهای سیاسی منجر می‌شود در حالی كه عضویت در سازمان‌ها و انجمن‌هایی كه هدف اصلی آن‌ها خدماتی، حمایتی، هنری و آموزشی است به بحث بر سر موضوعاتی متفاوت ختم می‌شود. این تفاوت دلیلی بر ارزشمندی یك طرف و بی ارزشی طرف دیگر نیست بلكه فقط دلیلی است بر چرایی محدودیت دانش سیاسی زنان نسبت به مردان.
با این بحث نتیجه می‌گیریم كه پوتنام در ارایهء فرضیهء «رابطه بین سرمایهء اجتماعی و آگاهی سیاسی» عامل جنسیت را نادیده گرفته است.
تماس‌ها و ارتباطات مردان ماهیتا به شكلی است كه ماهیت سرمایهء اجتماعی آنان را از سرمایهء اجتماعی زنان متفاوت می‌سازد. اگر سرمایهء اجتماعی را به عنوان ابزاری جهت توسعهء مشاركت‌های سیاسی در نظر بگیریم با بحث فوق متوجه می‌شویم كه آن بخش از سرمایهء اجتماعی كه با ساختار سیاسی در ارتباط است عمدتائ در اختیار مردان است نه زنان. در واقع این تفكیك جنسیتی به این معناست كه در قالب شبكه‌های اجتماعی دایمائ آگاهی‌های سیاسی مردان به چالش كشیده می‌شود نه آگاهی زنان. مهم‌ترین عاملی كه باعث افزایش اطلاعات و آگاهی سیاسی می‌شود، گفت‌وگو پیرامون مسایل سیاسی است و انباشت سرمایهء اجتماعی به خودی خود نمی‌تواند این اطلاعات را افزایش دهد. سرمایهء اجتماعی زنان كه حول فعالیت‌های بیانی شكل می‌گیرد نه فعالیت‌های ابزاری، در شرایط فقدان بحث‌ها و گفت‌وگو‌های سیاسی چگونه می‌تواند به افزایش اطلاعات سیاسی كمك كند؟ در حالی كه سرمایهء اجتماعی مردان عمدتائ پیرامون فعالیت‌های ابزاری كه اقتصاد و سیاست ركن آن است شكل می‌گیرد. بن‌مایه ارتباطاتی كه به افزایش دانش سیاسی كمك می‌كند، گفت‌وگو حول مسایل سیاسی است. در این شرایط چگونه می‌توان گفت صرف اتصال به شبكه‌های ارتباطی و انباشت سرمایهء اجتماعی به طور یكسان به بهبود آگاهی سیاسی همهء افراد منجر می‌شود؟
در خوش بینانه‌ترین حالت تنها می‌توان گفت این شكل از سرمایهء اجتماعی كه در اختیار زنان است به صورت غیرمستقیم به افزایش آگاهی سیاسی و مشاركت سیاسی ایشان منجر می‌شود.
سعیده گروسی‌
عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر كرمان
منبع : کانون زنان ایرانی


همچنین مشاهده کنید