پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اسباب نزول در تفسیر کشاف


اسباب نزول در تفسیر کشاف
تفسیر كشاف, از جمله تفاسیر مشهور است كه به جنبه ادبی و بلاغی قرآن, رویكردی ویژه دارد.
ابوالقاسم جاراللّه زمخشری (۲۷ رجب ۴۶۷ ـ ۹ذیحجه ۵۳۸ هـ) نویسنده تفسیر كشاف, بهره وافری از لغت, اشعار, اشارات, كنایات, اسرار و رموز زبان عرب داشته است وبر علوم بلاغت و بیان, اعراب و ادب, مسلط بوده و با این دستمایه به تفسیر قرآن پرداخته است.
محمدحسین ذهبی در باره تفسیر كشاف می نویسد:
(این تفسیر, صرف نظر از گرایش اعتزالی آن, تفسیری است كه پیش از زمخشری, كسی مانند آن را ننوشته است, زیرا در این تفسیر, وجوه اعجاز قرآن درآیات, فراوان مورد تذكر قرار گرفته و جمال نظم و بلاغت قرآنی ترسیم شده است.
كسی به پایه زمخشری نتوانسته است جمال قرآن و سحر بلاغت آن را برای ما بنمایاند, زیرا زمخشری در علم بلاغت و بیان به مرتبه بلندی نسبت به سایر علوم دست یافته است….)۱
درجایی دیگر می نویسد:
(هنگامی كه انسان نظر جست وجوگرانه به روش تفسیری علامه زمخشری در كشاف می اندازد, درهمان نگاه نخست درمی یابد كه گرایش و جهت عالی در تلاش تفسیری زمخشری, بیان و بلاغت قرآن است; بلاغتی كه تأثیر بزرگی در عجز عرب داشت كه نتوانست با قرآن معارضه كند و همانند كوتا هترین سوره آن بیاورد.)۲
ابن خلدون ضمن تقسیم تفاسیر قرآن به تفسیر نقلی, بیانی و لغوی, درباره تفسیر كشاف چنین اظهار نظر كرده است:
(تفسیر بر دوگونه تقسیم شد: یكی تفسیر روایتی مستند به آثار و روایات نقل شده از سلف….
گونه دوم تفسیر, به زبان باز می گردد; مانند شناختن لغت و اعراب و بلاغت در ادای معنی برحسب مقاصد واسلوبها….
وبهترین تفسیرهایی كه مشتمل براین فن می باشد, كتاب كشاف زمخشری است كه مؤلف آن از مردم خوارزم عراق (ایران) است. ولی زمخشری, پیرو عقاید معتزله می باشد و در نتیجه هر جا در آیات قرآن, به شیوه های بلاغت برمی خورد, از مذاهب و معتقدات فاسدایشان استدلال می كند؟ ب ه همین سبب اهل سنّت از آن دوری می جویند… وهرگاه كسی آن را می خواند در صورتی كه كاملاً به مذاهب سنت آگاه باشد وراه استدلال را نیك بداند, از بدفرجامیهای آن مصون خواهد ماند. پس باید مطالعه آن را مغتنم شمرد, چه كتاب مزبور در انواع فنون زبان, دارای شگفتیهایی است.)۳
● جایگاه اسباب نزول در كشاف
زمخشری در تفسیر خویش, اعتبار چندانی برای اسباب نزول قائل نیست. از مجموع موارد آیات وسوره های دارای سبب نزول, حدود سیصد مورد سبب نزول را متعرض شده است و چنانكه در جای خود خواهیم گفت, در مواردی كه به عنوان سبب نزول نقل كرده, واژه ها و كلماتی را به كاربرده است كه نشانگر تضعیف و بی اعتباری آن روایات از دیدگاه وی است. علت بی توجهی زمخشری به اسباب نزول, چه بسا معلول یكی از این عوامل باشد:
الف) عقل گرایی زمخشری
پیروی زمخشری از مذهب معتزله, سبب شده است در تفسیر قرآن, نقش مهم واساسی را برعهده عقل بگذارد وبه عنوان ابزار كار آمد درفهم كلام الهی از آن استفاده كند.
مؤلف كتاب منهج الزمخشری فی التفسیر, در این زمینه می نویسد:
(نزد زمخشری, عقل, ابزاری است كه به وسیله آن دركار تفسیر به كاوش و پرده برداشتن از نصوص قرآنی می پردازد. زمخشری به ظاهر قرآن (كه در برابر تدبر معانی و بطون قرآن,بسیار ناچیز است) قناعت نمی كند, از این روی, می بینیم كه در موارد بسیار, در برابر نصوص قرآن, در نگ می كند و عقل خویش را به كار می اندازد و نصوص قرآنی را به صورت سؤال و جواب روشن می كند, چنانكه به روشنی تلاش و كوشش عمیق وی در این زمینه مشهود است.)۴
گرایش عقلانی زمخشری در كلیت تفسیر قرآن به گونه طبیعی سبب شده است كه در روایات تفسیری و از جمله روایات اسباب نزول نیز, عقل به عنوان ملاك و معیار اساسی قلمداد گردد كه نتیجه آن,استفاده كمتر از روایات است و مردود شمردن بیشتر روایات و اسباب نزول, چنانكه خود د ر این مورد می نویسد:
(در مسیردین خویش, زیر پرچم سلطان عقل حركت كن و به نقل روایت از این وآن, قناعت نكن.)۵
ب) اعتبار عموم نص در باور زمخشری
زمخشری از جمله مفسّرانی است كه عموم نص را در عین خصوصیت سبب, معتبر می داند. وی در ذیل آیه: (و من أظلم ممن منع مساجد اللّه…) (بقره/ ۱۱۴) آورده است:
(سبب نزول آیه این است كه نصارا مردم را از نماز خواندن در بیت المقدس منع می كردند و یا این كه رومیان بر اهل بیت المقدس هجوم آوردند و ساكنان آن را كشتند و اسیر گرفتند و تورات را سوزانیدند.
وگفته شده است كه سبب نزول آیه, جلوگیری مشركان از ورود رسول خدا (ص) به مسجد الحرام درسال صلح حدیبیه است.
اگر گفته شود: چرا واژه مسجد در آیه به صورت جمع (مساجد) آمده, با این كه منع و تخریب در یك مسجد, بیت المقدس و یامسجد الحرام صورت گرفته است؟
در جواب می گوییم: باكی نیست كه حكم, عام آورده شود با این كه سبب خاص است, چنانكه درباره كسی كه یك فرد صالح را آزار داده است, می گویی: كیست ستمكارتر از كسی كه صالحان را می آزارد.
و چنانكه خدوند عزّوجلّ درسوره همزه فرموده است: (ویل لكل همزهٔ) .
لفظ آیه و مفهوم آن, عام است در حالی كه سبب نزول آن, فرد واحدی: [اخنس بن شریق] بوده است.)۶
معتبرشمردن عموم نص از عوامل بی توجهی مفسّر به اسباب نزول به شمار می آید, زیرا سبب نزول در تبین معنی و مفهوم آیه كاربرد دارد وچنانچه آیه بدون سبب نزول, مفهوم و معنای روشن داشته باشد, احتیاجی به سبب نزول احساس نمی شود.
● موارد استفاده زمخشری از سبب نزول
حدود استفاده كشاف از سبب نزول, منحصر به توضیح و تفسیر آیه است. این استفاده به دو صورت واقع شده است: گاهی با توجه به مفاد سبب نزول, آیه ای را كه سبب نزول دارد, تفسیر می كند و گاهی نیز از سبب نزول به عنوان مؤیّد تفسیر منتخب خود از آیه بهره می گیرد. مورد نخ ست مانند:
(یاایها الذین آمنوا لاتقولوا راعنا…) بقره/ ۱۰۴
(… روایت شده است كه سعدبن معاذ مشاهده كرد كه یهودیان خطاب به پیامبر(ص) می گویند: (راعنا)..
سعد به یهودیان گفت: لعنت خدا بر شما باد, اگر پس از این بشنوم كه فردی از شما این جمله را به پیامبر (ص) می گوید, به خدا سوگند كه او را گردن خواهم زد.
ییهودیان در جواب سعد گفتند: مگر شما این جمله را به پیامبر نمی گویید؟ آن گاه این آیه نازل گردید.)۷
زمخشری در ادامه می نویسد:
((و للكافرین) برای یهودیانی كه به پیامبر اهانت می كنند و ناسزا می گویند, عذابی دردناك است.)
چنانكه روشن است, تفسیر كافران به یهودیان و نیز باقی مفاد آیه, نكته هایی است كه زمخشری از سبب نزول برگرفته است.
دراین زمینه, زمخشری گاه چنان متكی به سبب نزول است كه آیه را كلمه به كلمه باسبب نزول تفسیر می كند و ذره ای پا فراتر نمی گذارد كه به مواردی از این قبیل اشاره می كنیم:
۱) پس از ذكر آیه: (وعلی الثلاثهٔ الذین خلّفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض…) (توبه/ ۱۱۸) به تفسیر آیه برابر سبب نزول می پردازد و می نویسد:
(این سه نفر عبارتند از: كعب بن مالك, مرارهٔبن ربیع و هلال بن امیهٔ.
(خلّفوا) از جنگ تخلّف كردند….
(بما رحبت), در عین گستردگی زمین, [زمین برآنان تنگ گردید]. این تعبیر, بیانگر حیرت آنان است. گویی آنان در نتیجه نگرانی و اضطراب روحی خود, در زمین مكانی را نمی یافتند كه قرار گیرند.
(وضاقت علیهم انفسهم) قلبهای آنان ضیق گردید, به گونه ای كه آرامش و سروری در آن راه نمی یافت, زیرا آنان از فرط وحشت و غم, دچار دلتنگی شده بودند.
(و ظنوا…); دانستند كه ملجأی از غضب و خشم خدا نیست, جز پناه بردن به استغفار و طلب بخشایش از خداوند.
(ثم تاب علیهم لیتوبوا) پس از توبه آنان, خداوند توبه آنان را پذیرفت و رحمت پیاپی خویش را بر آنان ارزانی داشت, تا این كه برتوبه خویش, مستقیم و پا برجا بمانند.)۸
۲) در تفسیر آیه: (انّ الذین كفروا ینفقون اموالهم لیصدّوا عن سبیل اللّه…) (انفال/ ۳۶) می نویسد:
(گفته شده كه آیه در باره ابوسفیان نازل شده است, زیرا كه وی در روز جنگ اُحد اضافه بر لشكری كه از عرب گردآورده بود, دو هزار تن از حبشیها را نیز اجیر كرد و به هریك, چهل اوقیه بخشید. [هراوقیه, چهل و دومثقال طلا وزن دارد.]
(لیصدّوا عن سبیل اللّه) غرض ابوسفیان در بخشش, این بود كه از پیروی محمد(ص) باز دارد و راه محمّد و پیروی از او, همان راه خداست, هر چند كافران این را باور نداشتند.
(ثم تكون علیهم حسرهٔ) عاقبت بخشش آنان, پشیمانی و حسرت خواهد بود. گویی خداوند با این تعبیر می خواهد بگوید كه ذات بخشش آنان, پشیمانی می شود و تبدیل به حسرت می گردد.
(ثم یغلبون) سپس در آخر كار مغلوب خواهند شد, اگر چه جنگ بین آنان و مسلمانان قطعی است, ولی پس از جنگ و پیروزی مسلمانان, آنان آزادشدگانی خواهندبود.)۹
همان گونه كه مشاهده می شود, زمخشری جزنقل سبب نزول و برابركردن واژه های آیه بر آن, معنی و مفهوم دیگری را برای آیه نقل نمی كند.
۳) در ذیل آیه: (واذ تقول للّذی انعم اللّه علیه وانعمت علیه امسك علیك زوجك…) (احزاب/ ۳۷), بدون ذكر هیچ مطلبی, جمله های آیه را جداگانه تفسیر می كند:
(للّذی انعم اللّه علیه) كسی كه خداوند نعمت اسلام را به او داده است كه ارزشمندترین نعمتهاست و نیز به پیامبر توفیق داد تا وی را آزاد كند و مورد محبت خویش قرار دهد.
(وانعمت علیه) خداوند به توی پیامبر (ص) توفیق داد كه به وسیله آنچه یاد گردید, بر وی انعام بدهی. پس این شخص, هماره متنعّم به نعمتهای الهی است و آن شخص, زیدبن حارثه است.
(امسك علیك زوجك…) زینب دختر جحش را نگهدار. علت این دستور, این است كه رسول خدا (ص) پس از این كه زینب را به نكاح زیدبن حارثه در آورد, روزی چشمش به زینب افتاد و در قلب پیامبر, چیزی خطور كرد. بی درنگ این جمله را خواند: (سبحان اللّه مقلّب القلوب).
علت این سخن, این است كه پیامبر (ص) پیش از این در قلب خویش علاقه ای نسبت به زینب نمی دید وگر نه با او ازدواج می كرد.
تسبیح پیامبر(ص) را زینب شنید و هنگامی كه زید آمد, جریان را برای او نقل كرد. زید متوجّه موضوع گردید و خداوند در قلب زید, كراهت زندگی با زینب را وارد كرد و تمایل پیدا كرد كه زینب با رسول اللّه (ص) زندگی كند. از این روی به پیامبر(ص) اظهار داشت كه می خواهد ا ز زینب جدا شود. پیامبر (ص) فرمود: چه شده است, مگر چیزی در زینب دیده ای كه مورد پسند تو نیست؟
زید گفت: یا رسول اللّه (ص)! من جز نیكی از زینب ندیده ام, لكن شرافت زینب كه منسوب به خاندان بزرگی است, برمن سنگینی می كند و مرا می آزارد.
پیامبر (ص) به زید فرمود: همسرت را نگهدار و تقوای الهی پیشه كن.
بالاخره زید, زینب را طلاق گفت. وقتی عدّه زینب به سر رسید, پیامبر (ص) فرمود: من كسی را نمی یابم كه به او اعتماد كنم و زینب را به عقد وی درآورم.
زید می گوید: به طرف زینب رفتم و او را در حالی دیدم كه مقنعه خویش را بر سر می انداخت. هنگامی كه چشمم به زینب افتاد, اُبهت مخصوصی از وی در دل خویش احساس كردم, به گونه ای كه توان نگاه كردن به وی از من سلب گردید. هنگامی كه متوجه شدم رسول اللّه (ص) اظهار تمای ل كرده است كه با زینب ازدواج كند, روبرگرداندم و گفتم: بشارت باد تو را یا زینب كه رسول اللّه (ص) می خواهد تو را عقد كند. پس زینب, خوشحال گردید و گفت: من كاری را بدون این كه پروردگارم فرمان دهد انجام نمی دهم. این را گفت و به نماز ایستاد. دراین زمان, آیه نا زل گردید.)۱۰
● استفاده از سبب نزول در تأیید تفسیر برگزیده
(ومن الناس من یعجبك قوله فی الحیوهٔ الدنیا ویشهد اللّه علی ما فی قلبه و هو ألدّ الخصام) بقره/ ۲۰۴
ای رسول! از مردم, كسی را خواهی دید كه چنان در وصف ایمان و تقوا سخن می گوید كه تو را به شگفت می آورد, خدا را گواه می گیرد كه از جان و دل, اخلاص وصفا دارد,با این كه دردشمنی, سرسخت ولجوج است.
دو قول درمقصود آیه وجود دارد: بعضی گفته اند: مراد از (من یعجبك),شخص معیّن است. بعضی را عقیده این است كه مراد, مطلق منافقانند. زمخشری طرفدار نظر نخست است و از قول دوم با تعبیر (قیل) كه نشانگر بی اعتباری آن در نظر اوست, یاد می كند. تكیه گاه زمخشری در انتخا ب نظر نخست, سبب نزول آیه است. وی پس از نقل آیه یادشده, می نویسد:
(این شخص, اخنس بن شریق است كه مردی خوش برخورد و شیرین سخن بود. هنگامی كه با رسول خدا (ص) روبه رو می شد, سخنان نرم بر زبان می آورد وادّعا می كرد آن حضرت را دوست دارد و مسلمان است و می گفت: خدا می داند من راستگو هستم.
گفته شده است: مراد مطلق منافقان هستند.)
چنانكه گفتیم, نظریه دوم را تحت عنوان (گفته شده) آورده و قول اوّل را قوی تر دانسته است, با این كه برای برتری قول نخست غیر از سبب نزول, در كلام زمخشری چیزی دیده نمی شود.● تقطیع آیات با اسباب نزول
درمیان اسباب نزول,روایات و اسباب نزولی وجود دارد كه مربوط به بخشی از آیه می شود, نه تمام آن. این نوع از اسباب نزول را بسیاری از مفسّران یا نقل نمی كنند و یا اگر نقل كنند, به عنوان سبب نزول تمام آیه ذكر می كنند, نه سبب نزول قسمتی از آیه, زیرا به نظر این م فسّران, نمی شود بخشهای یك آیه, جداجدا نازل شده باشد و سپس كنار هم قرار بگیرد و آیه ای را به وجود آورده بیاورد.
ولی زمخشری, روایاتی از این گونه را آورده است و گویی از دید ایشان, مشكلی وجود نداشته است كه بخشی ازیك آیه به دنبال سبب, نازل گردد و باقی آیه,سبب نزول نداشته و یا این كه جداگانه نازل شده باشد. از این قبیل است موارد زیر:
۱) درپی تفسیر قسمت نخست آیه ۲۳ سوره شوری, این بخش از آیه را می آورد : (ومن یقترف حسنهٔ) و سبب نزول آن را نقل می كند:
(از سدّی نقل شده كه مراد از این (حسنهٔ), مودّت آل پیامبر (ص) است كه درباره ابوبكر صدیق , نازل شده است, به علت دوستی وی نسبت به اهل بیت پیامبر(ص).)۱۱
۲) در سبب نزول قسمت آخر آیه ۲۱۸ سوره بقره: (اولئك یرجون رحمهٔ اللّه…) می نویسد:
(روایت شده است هنگامی كه عبداللّه بن جحش و اصحاب وی, حضرمی را به قتل رساندند, قومی گمان كردند كه عبداللّه و اصحاب وی, اگر گناهكار نباشند, دست كم پاداشی در این كار نخواهند داشت. پس آیه نازل گردید: (اولئك یرجون رحمهٔ اللّه)۱۲.
۳) روایتی را كه مربوط است به سبب نزول جمله: (…ان اللّه كان علیماً) (احزاب/۱) بدین شرح نقل می كند:
(روایت شده است كه اهل مكه به پیامبر (ص) پیشنهاد كردند كه از دین خود برگردد و آنان بخشی از اموال خود را در عوض, به پیامبر (ص) بدهند و شیبهٔ بن ربیعه, دختر خویش را به عقد آن حضرت درآورد و منافقان مدینه گفتند: اگر از دین خود برنگردی, مشركان مكه تو را خواهند كشت, پس نازل شد: (ان اللّه كان علیماً)۱۳.
● نقل روایات ضعیف اسباب نزول در كشاف
زمخشری در درستی و سستی سند روایات اسباب نزول, توجّه جدّی از خود نشان نداده است. از این رو, در موارد بسیاری, به روایات ضعیف استناد كرده است.
با توجه به این كه زمخشری در بیشتر مواردی كه سبب نزول را نقل كرده, آیه را برابر آن, تفسیر و معنی كرده است, این امر (استناد به روایات ضعیف) ارزش و اعتبار تفسیر وی را زیر سؤال می برد.
روایات ضعیف موجود در تفسیر كشاف, بر دودسته تفسیم می شوند: روایاتی كه از نظر معنی و محتوا ضعیف هستند, و روایاتی كه از نظر سند, ضعف دارند. به نمونه هایی از هر دو نوع, اشاره می كنیم:
▪ (وما ارسلنا من قبلك من رسول ولانبیّ الا اذا تمنّی القی الشیطان فی امنیّته)
حج/۵۲
زمخشری در سبب نزول این آیه می نویسد:
(سبب نزول آیه این است كه رسول اللّه (ص) زمانی كه روی گردانی قوم خود را از پذیرش اسلام و دعوت خویش دید, از بس كه اشتیاق به ایمان آوردن آنان داشت واز روی گرداندن آنان از اسلام ناراحت بود, آرزو كرد خداوند براو آیه ای كه موجب دوری و تنفر مشركان قریش می گردد, نازل نكند, تا بدین وسیله رضایت خاطر مشركان جلب گردد و آنان از عناد و مخالفت در برابر پیامبر(ص) و اسلام دست بردارند.
هنگامی كه سوره (نجم) برآن حضرت نازل گردید, رسول خدا به خواندن سوره پرداخت تا به آیه: (ومناهٔ الثالثهٔ الاخری), رسید. در این لحظه,شیطان در قلب پیامبر(ص) وسوسه كرد و آن آرزو را در دل وی تشدید كرد و پیامبر(ص) را به سوی آن آرزو سوق داد, تا حدی كه ناخودآگاه از روی سهو و غلط, زبان پیامبر(ص) به خواندن این جمله گویاشد: (تلك الغرانیق العلی وان شفاعتهن لترتجی) وطبق روایت دیگر گفت: (تلك الغرانقهٔ العلی).
پیامبر(ص) به گفته خود توجه نداشت, تا هنگامی كه عصمت وی را فرا گرفت وبه خود آمد.
گفته شده است كه جبرئیل آن حضرت را متوجّه موضوع ساخت.)۱۴
چنانكه از گفته های خود زمخشری به گونه روشن استفاده می شود, پذیرش روایت یادشده, مستلزم پذیرفتن اموری چند است:
۱) امكان سهو پیامبر(ص).
۲) امكان خطا و اشتباه پیامبر(ص).
۳) امكان نفوذ و وسوسه شیطان درقلب پیامبر(ص).
۴) تسلیم نبودن پیامبر به آنچه خداوند بر او نازل می كند, چه این كه اگر پیامبر(ص) رضایت و تسلیم محض داشت, آرزو نمی كرد خداوند آیه و یا سوره ای مخالف میل مشركان فرو نفرستد, بلكه كار را به مشیّت و اراده الهی واگذار می كرد.
۵) امكان جدایی عصمت از پیامبر (ص) واین كه در لحظه هایی از زندگی, پیامبر (ص) دارای عصمت نبوده است, آن هم پس از زمان بعثت و رسالت.
قبول هریك از مسائل یاد شده, پیامدهای غیرقابل قبولی را به همراه دارد كه عامّه مذاهب اسلامی آن را نمی پذیرند و بنیان دیانت اسلامی و وحی الهی و صیانت قرآن از تحریف را مورد تردید قرار می دهد. با وجود این, زمخشری روایت را به عنوان سبب نزول, بدون هیچ نقد و ایر ادی نقل كرده است.
▪ (انّك لاتهدی من احببت ولكنّ اللّه یهدی من یشاء…) قصص/۵۶
بیقین تو نمی توانی كسی را كه مایل باشی, به راه درست هدایت كنی. این خداوند است كه هركس را بخواهد, هدایت می كند….
وی دراین مورد می نویسد:
(زجاج گفته است: به اجماع مسلمانان, این آیه در باره ابوطالب نازل شده است, زیرا هنگامی كه مرگ ابوطالب فرا رسید, گفت: ای گروه بنی هاشم! محمّد را اطاعت و تصدیق كنید, تا به فلاح و رستگاری و رشد, دست یابید.
پیامبر (ص) اظهار داشت: چگونه آنان را دعوت به چیزی می كنی كه تو خود آن را ترك كرده ای؟
ابوطالب گفت: پسر برادرم! از من چه می خواهی؟
پیامبر (ص) فرمود: اكنون تو در آخرین روز زندگی دنیا قرار داری. من از تو یك كلمه بیشتر تقاضا ندارم و آن این كه بگویی: لااله الا اللّه . در این صورت در روز قیامت و در محضر الهی به ایمان تو شهادت می دهم.
ابوطالب گفت: پسر برادرم! من می دانم كه تو صادق و راستگویی [در ادّعای نبوّت], ولكن یك چیز مانع می گردد كه من این كلمه را بر زبان جاری كنم و آن این كه دوست ندارم پس از مرگ من, بگویند:
ابوطالب هنگام مرگ خود از ترس مرگ, چیزی را اختراع كرد. اگر نبود كه پس از من بر تو و فرزندان پدرت طعنه می زنند و مایه ننگ و عار شما می شود, من این كلمه را می گفتم و در وقت فراق, روشنایی چشم تو را فراهم می آوردم,چون می بینم كه خیلی به این مطلب اشتیاق داری و مرا نصیحت می كنی, ولی من به همین زودی می میرم درحالی كه بر دین بزرگان و آباء خویش عبدالمطلب, هاشم و عبد مناف هستم.)۱۵
علامه طباطبایی با اشاره به روایتی نزدیك به همین مضمون كه از الدر المنثور نقل می كند, آورده است:
(روایات مستفیض از ائمه اهل بیت وجود دارد كه دلالت بر ایمان ابوطالب می كند, چنانكه اشعار برجای مانده از ابوطالب پراست از مطالبی كه دلالت بر اقرار وی به صداقت پیامبر (ص) و حقانیت دین وی دارد.
واین ابوطالب بود كه پیامبر(ص) را در كوچكی پرورش داد وپس از برانگیخته شدن و پیش از هجرت, به حمایت وی برخاست, تا جایی كه می توان گفت اثر و ارزش مجاهدت وی به تنهایی در ده سال پیش از هجرت, با تلاش و مجاهدات تمام انصار و مهاجران در ده سال پس از هجرت پیامبر (ص ), برابر است.)۱۶
اكنون به نمونه ای از روایاتی كه از ناحیه سند ضعف دارند و در عین حال زمخشری آنها را درتفسیر خویش آورده است, می پردازیم:
(و لاتتمنّوا مافضّل اللّه به بعضكم علی بعض للرجال نصیب ممّا اكتسبوا و للنساء نصیب ممّا اكتسبن…) نساء /۳۲
در آنچه خداوند به برخی از شما بیش از دیگران ارزانی داشته است, چشم طمع مدوزید. برای مردها از دستاوردشان بهره ای است و برای زنان نیز از آنچه به دست آورند, نصیبی….
در كشّاف پس از تفسیر آیه, می نویسد:
(گفته شده است كه در صدر اسلام, مردان می گفتند: خداوند در دنیا ما را بر زنان برتری داده است, زیرا برای ما دو سهم وبرای آنان یك سهم قرار داده است, آرزو داریم كه در آخرت نیز چنین باشد و در برابر اعمال صالحِ مردان, دو برابر ثواب نسبت به عملهای صالحِ زنان, ثو اب و پاداش داده شود. امّ سلمه و زنانی كه با او بودند, گفتند: كاش خداوند بر ما جهاد را واجب می كرد كه همچون مردان و به اندازه آنان, اجر و پاداش می گرفتیم. دراین هنگام آیه یادشده نازل گردید.)۱۷
آلوسی در تفسیر روح المعانی, ذیل همین آیه می نویسد:
(شیخ الاسلام نقل كرده است, زمانی كه برای مردان دو سهم و برای زنان یك سهم از ناحیه خدا جعل گردید, زنان گفتند: ما نیازمندتر از مردان هستیم, باید برای ما دو سهم و برای مردان یك سهم قرار داده شود, زیرا ما ناتوانیم و مردان تواناترند در تأمین معاش . در این هنگ ام نازل شد: (ولاتتمنّوا ما فضّل اللّه…).
سپس اضافه كرده است:
(این قول,با توجه به علت نهی كه درآیه ذكر شده, مناسب تر است: (للرجال نصیب ممّا اكتسبوا و للنساء نصیب ممّا اكتسبن…). این دو جمله صراحت دارند كه آرزو و تمنّی بین دو گروه زنان و مردان صورت گرفته است.)
آن گاه آلوسی خود چنین اظهار نظر می كند:
(معنایی را كه شیخ الاسلام نقل كرده, از ابن عباس نیز روایت شده است, لكن نقلی را كه شیخ الاسلام به پیروی از زمخشری در سبب نزول یاد كرده است, برای آن سندی پیدا نكردم.)۱۸
از كلام آلوسی به دست می آید كه روایت موجود در تفسیر كشاف, در كتابهای روایی و تفسیری پیش از او نشانی نداشته است.
● نقل روایات متعارضِ سبب نزول
اگر در باره آیه و یا آیاتی, چند سبب نزول وارد شده باشد و از دید زمخشری, هیچ یك بر دیگری ترجیح نداشته باشد, همه آن روایات رابدون نقد و بررسی نقل می كند, چنانكه در سبب نزول آیه نخست سوره احزاب می نویسد:
(روایت شده است كه وقتی رسول خدا (ص) به مدینه هجرت كرد, دوست داشت كه یهود مدینه, همچون بنی قریظهٔ, بنی قینقاع و بنی نضیر, اسلام اختیار كنند. جمعی از آنان منافقانه به اسلام گرویدند. پیامبر (ص) با آنان نرمی و تواضع نشان می داد و كوچك و بزرگ ایشان را گرامی می داشت, هرگاه عمل زشتی از آنان سر می زد, چشم پوشی می كرد و به گفته های آنان گوش می داد. سپس این آیه نازل گردید:
(یا ایّها النبیّ اتق اللّه ولاتطع الكافرین والمنافقین…) احزاب/ ۱
ای پیامبر, تقوای الهی پیشه كن و از كافران و منافقان پیروی نكن….
روایت شده است كه ابوسفیان بن حرب و عكرمهٔ بن ابوجهل و ابو اعور سلمی, براساس قرار و وعده ای كه باپیامبر (ص) داشتند, نزد حضرت آمدند. عبداللّه ابیّ و معتب بن قشیر و جدبن قیس نیز آنان را همراهی می كرند.آنان به پیامبر پیشنهاد كردند كه دست از رفض وردّ خدایان ای شان بردارد, درعوض آنان نیز به پیامبر و خدای وی كاری ندارند. این پیشنهاد بر پیامبر و مؤمنان دشوار آمد و تصمیم گرفتند آنان را بكشند, آیه نازل گردید: (یا ایّها النبیّ اتّق اللّه…)
روایت شده است كه اهل مكه به رسول اللّه (ص) گفتند كه اگر از دین خویش برگردد, آنان بخشی از اموال خود را در اختیار آن حضرت قرار می دهند, سپس آیه نازل شد: (یا ایّها النبیّ اتّق اللّه…)۱۹
تنافی و اختلاف روایات سبب نزول,باعث آن شده است كه زمخشری درصدد جمع یا ترجیح و تحلیل آنها برنیاید, بلكه بدون اظهار نظر روایات را نقل كند و بگذرد.
مورد دوم در بحث از آیه نخست سوره حجرات است كه می نویسد:
(گفته شده است كه رسول اللّه (ص) سریه ای را متشكّل از هفده نفر به سرپرستی منذربن عمرو ساعدی به تهامه فرستاد. بنی عامر به فرماندهی عامربن طفیل با مسلمانان درگیر شدند و همه آنان را كشتند, جز سه نفر كه نجات یافتند و فرار كردند. این سه تن هنگام بازگشت, در نزد یكیهای مدینه به دو نفر از بنی سلیم برخوردند. آن دو نفر به دروغ, خود را به بنی عامر نسبت دادند, چون بنی عامر از بنی سلیم عزیزتر و محترم تر بودند. مسلمانان آن دو تن را كشتند و اثاث آنان را به غنیمت گرفتند.
وقتی خدمت رسول خدا (ص) آمدند, پیامبر (ص) فرمود: كار بدی كردید, آن دو نفر از بنی سلیم بودند. من از مالی كه به غارت گرفته اید, استفاده نمی كنم. پس از آن, پیامبر(ص) دیه آن دو نفر را پرداخت كرد. وآیه نازل گردید:
(یا ایهّا الذین آمنوا لاتقدّموا بین یدی اللّه و رسوله…) حجرات/ ۱
ای مؤمنان بر خدا ورسول او پیشی نگیرید…
…مسروق روایت كرده است كه در یوم الشكّ بر عایشه داخل شدم. عایشه به خدمتكار خود دستور داد برایم عسل بیاورد.
گفتم: من روزه دارم.عایشه گفت: خداوند از روزه گرفتن در این روز منع كرده و در این باره نازل شده است آیه: (یا ایّها الذین آمنوا لاتقدّموا…).
حسن روایت كرده است كه بعضی در روز عید قربان پیش از این كه نماز بگذارند قربانی كردند, این آیه نازل گردید: (یا ایّها الذین آمنوا…)۲۰
با وجود اختلاف سه روایت مزبور در سبب نزول, زمخشری بدون اظهار رای و تحلیل و ترجیح, آنها را نقل كرده است.
از كل موارد سبب نزول تا آن جا كه تحقیق به عمل آمد, تنها در یك مورد زمخشری یكی از روایات سبب نزول را بر دیگری ترجیح داده است. آنچه باعث ترجیح روایت از دید زمخشری شده است, شهرت یكی از دو روایت است.
وی در ذیل آیه: (أفرأیت الذی كفر بآیاتنا…) (مریم/ ۷۷ ـ ۸۰) می نویسد:
(از حسن, روایت شده است كه این آیه در باره ولیدبن مغیره نازل شده, ولی نظر مشهور این است كه آیه در باره عاص بن وائل نازل گشته است.
خباب بن ارت گفته است: من بر ذمّه عاص بن وائل قرضی داشتم, طلب خویش را به او یاد آوری كردم.
او در جواب من گفت: سوگند به خدا طلب تو را پرداخت نمی كنم تا زمانی كه به محمّد (ص) كافر شوی.
گفتم: من به محمّد كافر نمی شوم نه در زندگی, نه در مرگ و نه هنگامی كه تو در قیامت مبعوث شوی, در حالی كه مدیون من هستی.
عاص گفت: من هرگاه مُردم, دوباره زنده خواهم شد؟
گفتم: آری.
گفت: پس آن زمان نزد من بیا. آن زمان من مال و فرزندان فراوان خواهم داشت و دین تو را می دهم.)۲۱
● ملاكهای نقد اسباب نزول در كشاف
از میان تمامی موارد روایات اسباب نزول, زمخشری دو مورد را نپذیرفته و در هر دو مورد, تمسك به ظاهر قرآن كرده و سبب نزول را با ظاهر قرآن نقد كرده است.
۱) (و اذا طلّقتم النساء فبلغن اجلهنّ فلاتعضلوهنّ…) بقره/ ۲۳۲
هرگاه زنان خویش را طلاق گفتید وعدّه آنان پایان یافت, مانع ازدواج آنان نگردید…
زمخشری در سبب نزول این آیه می نویسد:
(روایت شده است كه این آیه در باره معقل بن یسار نازل شده است, هنگامی كه مانع شد خواهرش به شوهر نخست خویش برگردد.
نیز گفته شده است آیه در باره جابربن عبداللّه نازل شده است پس از این كه وی مانع ازدواج دختر عموی خویش گردید.)
پس از طرح این دو سبب نزول, زمخشری نظر خویش را چنین اعلام می دارد:
(بهتر این است كه آیه خطاب برای همه مردم باشد.)۲۲
چنانكه از ظاهر كلام زمخشری بر می آید, دو روایت سبب نزول را نپذیرفته و ظاهر عام آیه را معتبر دانسته است, هر چند درواقع منافاتی ندارد كه سبب نزول, خاص باشد, ولی حكم در آن, شامل همه موارد و مصادیق بشود.
۲) (…و من یقترف حسنهٔ…) شوری / ۲۳
درسبب نزول آیه می نویسد:
(از سدی روایت شده كه مراد از این (حسنهٔ), مودت و دوستی آل پیامبر (ص) است. آیه در باره ابوبكر صدیق نازل شده است به علت دوستی وی نسبت به اهل بیت پیامبر (ص).
ولی ظاهر این است كه آیه را عام بدانیم و شاملِ هر حسنه ای كه از انسان صادر می شود. نهایت, چون آیه پس از ذكر محبت ذوی القربی ذكر شده است, مودت اهل بیت را به طریق اولی شامل می شود. گویا آیه می خواهد بگوید سایر حسنات, تابع مودت و دوستی اهل بیت پیامبر(ص) هستن د.)۲۳
● چگونگی نقل اسباب نزول
شیوه نقل روایات اسباب نزول در كشاف, تحت عنوانهای زیر بررسی می شود:
۱) موقعیت اسباب نزول در سیر مباحث.
۲) بی توجهی به ذكر سلسله سند روایات.
۳) تعابیر كشاف در نقل اسباب نزول.
۴) اجمال گرایی درنقل اسباب نزول.
۵) منابع كشاف در نقل اسباب نزول.
● موقعیت اسباب نزول در سیر مباحث
در تفسیر كشاف, ترتیب و مشی ثابت و منظمّی برای طرح بحثهای تفسیری وجود ندارد. دربیشتر موارد پس از ذكر آیه یا آیات, معنای لغات مشكل و نا آشنا را می آورد و آن گاه به اختلاف قراءت (اگر وجود داشته باشد) اشاره می كند. در مرحله سوم, سبب نزول را می آورد و پس از آ ن, مطالب مربوط به معانی و بیان و بلاغت و معتقدات اعتزالی را كه قابل استفاده از آیات است, ذكر می كند و در نهایت, معنای آیه را می آورد, چنانكه در تفسیر آیه ذیل, همین ترتیب مشاهده می شود:
(ولقد خلقنا السموات و الارض و ما بینهما فی ستّهٔ ایّام و ما مسّنا من لغوب)
ق/ ۳۸
(اللغوب: به معنای سستی است. لغوب, به فتح نیز قراءت شده است: (لغوب) بر وزن (قبول) و (ولوع).
گفته شده كه این آیه در باره یهود و تكذیب آنان نازل گردیده است كه می گفتند: خداوند آسمان و زمین را در شش روز آفرید, نخستین روز آفرینش, یكشنبه و آخرین روز آن جمعه بود. روز شنبه خداوند به استراحت پرداخت و برعرش خویش, به پشت دراز كشید!
علما گفته اند: آنچه از تشبیه درباره خدا میان امت اسلامی رواج یافته, از یهود سرچشمه گرفته و از آنان اخذ شده است.)۲۴
زمخشری این روش را درهمه جا رعایت نكرده است, لذا گاه پس از ذكر آیه معنای آن را می آورد, گاه پس از آیه, لغت, گاه اعراب, گاه قراءت و… را می آورد. از این رو در مجموع می توان گفت, زمخشری روش معینّی در تنظیم مباحث و از جمله اسباب نزول ندارد.
● بی توجهی به ذكر سلسله سند روایات
زمخشری به هنگام نقل روایات اسباب نزول, هیچ گاه سلسله سند روایت سبب نزول را یاد نمی كند. در بیشتر موارد حتی نام نخستین راوی را كه از اصحاب و تابعان است نیز نمی آورد, تنها در چند مورد انگشت شمار, راوی نخست را نام برده است.
افرادی را كه وی به عنوان راوی اسباب نزول در تفسیر خویش آورده است, عبارتند از:
ابن عباس, ابن مسعود, عایشه, جابربن عبداللّه, سدّی, انس بن مالك, رفاعهٔ ابن قرظه, یزیدبن شجره و علی (ع):
۱) در سبب نزول آیه ۲۷۴ سوره بقره: (الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار…) آورده است:
(از ابن عباس روایت شده كه این آیه در باره علی[ع] نازل شده است, زیرا وی در حالی كه بیشتر از چهار درهم نداشت, یكی را در روز و دیگری را در شب, سومی را آشكارا و چهارمی را در نهان صدقه داد.)۲۵
۲) برای سبب نزول آیه ۲۱۵ سورهٔ بقره, روایتی را از ابن عباس چنین می آورد:
(از ابن عباس روایت شده است كه گفت: عمروبن جموح كه مردی معروف و دارای ثروت فراوان بود آمد و گفت: چه بخش از اموال خود را انفاق كنیم و آن را به چه كسی بدهیم؟ پس نازل شد: (یسألونك ما ذا ینفقون) ۲۶
● تعابیر كشاف در نقل اسباب نزول
در كشاف در برخی موارد, روایت سبب نزول تحت عنوان: (قیل), در بعضی موارد تحت عنوان: (روی) و در بعض موارد تحت عنوان: (نزلت) و گاه بدون هیچ یك از عناوین, ذكر شده است كه به ذكر یك نمونه برای هریك از این موارد, اكتفا می كنیم:
۱) (قل للذین آمنوا یغفروا للذین لایرجون ایام اللّه …) جاثیهٔ/ ۱۴
برای آنان كه ایمان آورده اند بگو: از خطای كسانی كه به روز قیامت و بعث ایمان ندارند, بگذرید و آنان را ببخشید.
درباره این آیه, زمخشری می نویسد:
(گفته شده (قیل) كه این آیه در باره عمر نازل شده است, زیرا مردی از بنی غفار به وی دشنام داد و او خواست كه مشتی بر او زند و او را تنبیه كند.)۲۷
۲) درسبب نزول آیه ۴۴ سوره دخان (ان شجرهٔ الزّقّوم طعام الاثیم) می نویسد:
(روایت شده (روی) هنگامی كه آیه ۶۳ سوره صافات: (اذلك خیر نزلاً ام شجرهٔ الزّقّوم) نازل گردید, ابن زبعری گفت: مردم یمن, از خوردن كشمش و خرما به تزقّم, نام می برند. پس ابوجهل گفت: كشمش و خرما بیاورید. وقتی كشمش و خرما آوردند, ابوجهل گفت: (تزقّموا) و گفت: ا ین چیزی است كه محمّد(ص) شما را از خوردن آن می ترساند. پس نازل شد: (ان شجرهٔ الزّقّوم طعام الاثیم).۲۸
۳) در سبب نزول آیه ۳۳ سوره مائده: (انّما جزاء الذین یحاربون اللّه ورسوله…) نوشته است:
(نازل شده است (نزلت) درباره قوم هلال بن عویمر, زیرا بین آنان و پیامبر, عهد و پیمان بود. قومی به سراغ رسول اللّه می آمدند, تا خدمت وی مشرف شوند, ولی قوم هلال بن عویمر را ه را بر آنان بسته, مانع شدند.)۲۹
۴) درمواردی بدون این كه از عناوین یاد شده استفاده كند, روایت سبب نزول را نقل می كند; از جمله در ذیل آیه ۶ سوره حجرات چنین آورده است:
(رسول خدا (ص) ولیدبن عقبه را [كه برادر مادری عثمان بود و عثمان او را پس از سعدبن وقاص در كوفه والی قرار داد و در حال مستی بر مردم نماز خواند و نماز صبح را چهار ركعت گزارد و گفت: آیا می خواهید بیشتر از چهار ركعت بخوانم, و در پی این قضیه, عثمان او را عزل ك رد], در میان قوم بنی مصطلق فرستاد تا صدقات را جمع آوری كند. هنگامی كه ولید وارد منطقه آنان شد, بنی مصطلق به پیشواز او شتافتند. ولید گمان كرد كه آنان به جنگ او می آیند, زیرا كه بین او و بنی مصطلق كدورتی وجود داشت. ولید باز گشت و نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: بنی مصطلق مرتد شده اند و زكات خود را ندادند.
رسول خدا (ص) خشمگین شد و تصمیم گرفت به جنگ آنان رود. این خبر به بنی مصطلق رسید, نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: به خدا پناه می بریم از خشم خدا و رسول وی.
پیامبر(ص) فرمود: یا از كرده خود پشیمان شوید و دست بردارید, یا این كه شخصی را به سوی شما خواهم فرستاد كه نزد من به منزله جان من است, با شما خواهد جنگید و فرزندان شما را به اسارت خواهد گرفت. آن گاه دست خویش را برشانه ٌعلی (رض) گذاشت.)۳۰
دیگر مفسّران این داستان را به عنوان سبب نزول آیه: (ان جائكم فاسق بنبأ فتبیّنوا…) (حجرات/۶) نقل كرده اند, ولی زمخشری بدون هیچ اشاره ای به این كه این داستان, سبب نزول آیه است, آن را نقل كرده است.
● اجمال گرایی در نقل اسباب نزول
با حجم اندك تفسیر كشاف, بیش از سیصد مورد سبب نزول در آن آمده و این بدان جهت است كه در بیشتر موارد, اسباب نزول به طور اجمال نقل شده و تنها در چند مورد به تفصیل آمده است:
۱) ( از ابن عباس روایت شده است: حسن و حسین(ع) مریض شدند. رسول خدا (ص) به عیادت آن دو آمد. در حالی كه جمعی از مردم آن حضرت را همراهی می كردند, به حضرت علی پیشنهاد كردند كه برای فرزندان خود نذر كند.
براین اساس, علی و فاطمه و خدمتكار آنان فضّه, نذر كردند كه اگر حسن و حسین از مرض شفا پیدا كنند, آنان سه روز, روزه خواهند گرفت. حسنین شفا یافتند و اثری از بیماری در وجود آنان باقی نماند.
علی (رض) از شمعون یهودی سه پیمانه جو به قرض گرفت و یك پیمانه از آن را فاطمه (رض) دستاس كرد و پنج قرص جو از آن پخت به عدد افراد خانواده, قرصهای نان جو را در سفره گذاشت تا افطار كنند.
در این هنگام, سائلی بر در ایستاد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد(ص), مسكینی از مساكین مسلمانان هستم, مرا اطعام كنید تا خداوند شما را از مائده های بهشتی اطعام كند. قرصها جوین را به سائل دادند و آن شب را گرسنه خوابیدند و جز آب چیزی ننوشیدند. فردای آن روز ر ا نیز روزه گرفتند. شامگاه كه سفره افطار پهن كرده بودند, یتیمی بر در ایستاد, قرصهای جوین افطار را به یتیم بخشیدند. شامگاه روز سوم, اسیری بر در خانه آنان اظهار گرسنگی كرد. همچون روزهای قبل, غذای افطار خویش را به او دادند. فردای روز سوم, علی دست حسنین را گر فت و به خدمت رسول اكرم شرفیاب گردید. چشم رسول خدا بر حسنین افتاد كه آن دو مانند جوجه مرغ از شدّت گرسنگی بر خود می لرزند.
فرمود: چه بر شما آمده است كه به این حال افتاده اید و مرا نگران ساخته اید؟ پس برخاست و با آنان راهی خانه فاطمه (رض) شد.
فاطمه را دید كه در محراب عبادت ایستاده, در حالی كه چشمهای او به گودی نشسته است. این حالت به رسول خدا گران آمد, جبرئیل نازل شد و گفت:
ییا محمد! خداوند به خاطر اهل بیت تو به تو تبریك می گوید. سپس سوره (هل اتی علی الانسان حین من الدهر…) در شأن ایشان نازل گردید.) ۳۱
۲) مورد دوم سبب نزول آیه ۶۱ سوره نساء است كه به گونه مفصل, نقل كرده است:
(روایت شده است كه بشر منافق با مردی یهودی نزاع داشت. یهودی گفت: بیا نزد رسول خدا برویم تا بین ما داوری كند.
بشر منافق گفت: نزد كعب بن اشرف یهودی برویم تا بین ما قضاوت كند.
به هر صورت آنان نزد پیامبر (ص) آمدند. پیامبر به نفع یهودی قضاوت كرد. بشر منافق به داوری پیامبر (ص) قناعت نكرد و گفت: بیا پیش عمربن خطاب برویم. وقتی نزد عمربن خطاب آمدند, یهودی به عمر گفت:
ییامبر بین ما داوری كرد, ولی این شخص به قضاوت ایشان راضی نگردید.
عمر كه این جمله را شنید, گفت: همین جا باشید تا من بر گردم بین شما قضاوت كنم. پس عمر داخل شد و باشمشیری از خانه خارج شد و با آن شمشیر گردن منافق را زد. سپس افزود: كسی كه به قضاوت خدا و رسول او قناعت نكند, من در باره او چنین قضاوت می كنم. سپس این آیه نازل گردید: (الم تر الی الذین یزعمون انّهم آمنوا بما انزل الیك…)۳۲
● منابع تفسیر كشاف در نقل اسباب نزول
با توجه به این كه زمخشری در هیچ مورد, به منابع روایاتی كه در تفسیر خویش آورده است, اشاره ای نمی كند, به طور یقین نمی توان گفت وی از چه منابعی بهره جسته است, ولی از پاورقیهای تفسیر كشاف چنین بر می آید كه منابع روایی تفسیر كشاف عبارتند از:
صحیح بخاری, صحیح مسلم, مسند احمدبن حنبل, صحیح ترمذی, اسباب النزول واحدی, تفسیر ثعلبی و كتابهای دیگر.
سید حسین هاشمی
۱. ذهبی, التفسیر و المفسّرون,۱/۴۳۳.
۲. همان, ۱/۴۴۳.
۳. ابن خلدون, مقدمه ابن خلدون, ترجمه محمد پروین گنابادی, (چاپ هفتم: تهران, شركت انتشارات علمی و فرهنگی, ۱۳۶۹ش), ۲/۸۹۳.
۴. مصطفی صاوی, جوینی, منهج الزمخشری فی التفسیر, (قاهرهٔ, بی تا)/ ۹۵.
۵. همان.
۶. زمخشری, كشاف, ۱/۱۷۹.
۷. همان, ۱/۱۷۵.
۸. همان, ۲/۳۱۸.
۹. همان, ۲/۲۱۹.
۱۰. همان, ۳/۵۴۰.
۱۱. همان, ۴/۲۲۱.
۱۲. همان, ۱/۲۵۹.
۱۳. همان, ۳/۵۱۹.
۱۴. همان, ۳/۱۶۴.
۱۵. همان, ۳/۴۲۲.
۱۶. علامه طباطبائی, المیزان فی تفسیر القرآن, ۱۶/۵۷.
۱۷. زمخشری, كشاف, ۱/۵۰۴.
۱۸. آلوسی, روح المعانی, ۵/۲۰.
۱۹. زمخشری, كشاف, ۳/۵۱۹.
۲۰. همان, ۴/۳۵۰.
۲۱. همان, ۳/۳۹.
۲۲. همان, ۱/۱۳۲.
۲۳. همان, ۴/۲۲۱.
۲۴. همان, ۴/۳۹۲.
۲۵. همان, ۱/۳۱۹.
۲۶. همان, ۱/۲۵۱.
۲۷. همان, ۴/۲۸۸.
۲۸. همان, ۴/۲۸۱.
۲۹. همان, ۱/۶۲۸.
۳۰. همان, ۴/۳۵۹.
۳۱. همان, ۴/۶۷۰.
۳۲. همان, ۱/۵۲۵.
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید