شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


عصر بولدوزر


عصر بولدوزر
بحران های جمعیتی و زیست محیطی در مراكز فعالیتی انسان، كه همانا شهرها هستند به مرور وضوحی بیشتر می یابد.
هرآن كس كه می تواند از شهر می گریزد و به نواحی حومه ای پناهنده می شود. اراضی ارزشمند خارج شهری را ساختمان ها و ضمائم آنها می بلعند. تپه ها و بلندی ها را بولدوزرها هموار می كنند ودره ها برای جای دادن جمعیتی كه به سرعت در اطراف گسترده می شود از سنگ و خاك انباشته می شود. این رویدادها به منزله بروز تغییرات درچهره طبیعی زمین با عواقب پیش بینی نشده و اكثراً نامطلوب ، اشغال نواحی وسیع تر از سوی انسان، رفت وآمد بیشتر ، هدردادن زمان و انرژی یا به بیان ساده تر تولید آلودگی بیشتر در محیط است.
در حال حاضر ۵ عنصر تشكیل دهنده شهر یعنی «طبیعت»، «آدمی»، «جامعه»، «پوسته» و «شبكه ها» با بدترین شرایط ممكن در طول تاریخ مواجه شده اند. شاید بهتر باشد عصری را كه در آن زندگی می كنیم به علت تغییراتی كه از جانب بشر متوجه چهره محیط طبیعی آن گشته است، عصر بولدوزر نامگذاری كنیم.
انسان ها نه تنها زیبایی شریان های طبیعی یعنی سواحل، رودخانه ها و دره ها را كه زمانی تیماردار و زندگی بخش شهرهای ما بوده اند یا تپه هایی كه آنجا را از آسیب دشمنان و سیلاب ها مصون می داشتند به وسیله بولدوزرها در هم ریخته اند بلكه هوایی را هم كه در آن تنفس می‌كنیم مسموم و آبی را كه زندگی وابسته به آن است آلوده كرده اند.
به موازات انهدام سازمان داخلی شهرهایی كه هر روز گسترده تر می شوند بدون آن كه به شكل آن توجه شود، مناظر شهری نیز هرگونه ارتباط مناسب با چشم اندازهای طبیعی پیرامون و محیط وسیع تر را، كه خود می باید عضوی ارگانیك از آن باشند، از دست داده اند. امروزه در آبادی های شهری و بویژه در مادر شهرها، ارتباط مستقیم با محیط طبیعی یا بسیار ناچیز است یا این كه اصلاً وجود ندارد. این شهرها وظیفه «گردآوری» خود را منحصر كرده اند به كنار هم چیدن اشكالی مصنوعی كه ریشه در اماكن دیگر دارند.
بردگی آدمی نسبت به محیط مصنوعی روز به روز بیشتر می شود. اكنون انسان برای نخستین بار در طول تاریخ در شهرهایش امنیت كمتری نسبت به مناطق خارج شهری دارد.
او از آزادی ابتدایی قدم زدن در خیابان ها و نشستن در میادین شهرش محروم و مجبور شده است به خاطر گریز از سر و صدای خیابان ها به زندگی در پشت پنجره های بسته تن دهد. اجبار، محرومیت و فقدان امنیت انسان را واداشته تا میان عزلت گزینی در داخل محدوده شهر و گریز همیشگی از آن یكی را انتخاب كند.
لذا آدمی نه به علت تهدیدهای بیگانه و بیرونی بلكه به علت فجایعی درونی كه خودش آفریده است، از شهر می گریزد اما راننده ای كه شتابان شهر را پشت سر می نهد، درمی یابد كه فشردگی شهر را به بزرگراه انتقال داده و زمانی كه به مقصد خود در حومه ای دوردست می رسد، می بیند آن روستایی را كه در اندیشه داشته ناپدید شده است و از بركت بزرگراه به جای آن حومه ای دود گرفته به رنگ تیره شهر خودش روییده است.
اكنون شهرنشینان ظاهر موجوداتی افسانه ای را به خود گرفته اند كه نیمی از بدن آنها به انسان و نیم دیگر آن به اتومبیل تعلق دارد. جامعه نیز عملكرد سابق خود را از دست داده است. به موازات كاهش تماس های حضوری میان آدم ها، كه ناشی از توسعه وسایل پیشرفته ارتباطات راه دور است، با گسترش مادرشهرها، فواصل فیزیكی میان انسان ها افزایش می یابد. از سوی دیگر، ازدحام جمعیتی شهروندان در شهر و حضور همه جانبه «دیگران»، آنان را از حق داشتن عرصه ای خصوصی نیز محروم می كند.
اكنون شهرنشینان از تماس های اجتماعی و خلوت كمتری برخوردارند و در واقع هر دو عرصه خصوصی و جمع زندگی را از دست داده اند.
عنصر پرتنوع «شبكه ها» كه تمامی شبكه های تسهیلاتی ارتباطی و حمل ونقل شهری را در بر می گیرد، در سال های اخیر با شتاب بسیار گسترش یافته است، اما هنوز نمی توان ترافیك عمومی شهرها را مناسب حال آدمی دانست یا این كه راه آهن شهری و بزرگراه ها را مساعدت های موفقیت آمیز در آفرینش محیط های شهری تلقی كرد. آنها مصرف كنندگان انرژی و اراضی پربهای شهری اند و به رشد بی وقفه مادر شهر، یاری رسانیده اند.
علاوه براین، استفاده بیش از حد از آنها به همراه گسترش پی درپی شهر موجب بالارفتن هزینه های مربوط به نگهداری، بهبود و توسعه آتی آنها شده است. صرف درآمدهای عمومی در هزینه های گزاف این گونه فعالیت ها، شهرداری ها را واداشته تا با حذف برخی خدمات عام المنفعه یا افزودن به درآمد خود از طریق تحمیل مالیات بیشتر بر شهروندان، كمبودها را جبران كنند. می دانیم این راه حل ها هر دو ، برای صاحبان درآمدهای متوسط و پایین زیانبخش است.
● تهران
آغاز توسعه برون زای تهران آن هم با افزایش درآمدهای نفتی و ادغام اقتصاد سنتی در اقتصاد سرمایه گذاری در كنار عوامل برشمرده زیر سبب سرعت تغییرات نامتوازن و از هم گسیختگی جامعه شهری و ناپایداری اجتماعی و فرهنگی شهر شد:
▪ بر هم خوردن تعادل سنتی بخش های اقتصادی و كاهش نقش روستا و تولیدات كشاورزی و دامی بر اثر افزایش درآمدهای نفتی و به تبع آن رواج مصرف گرایی با الگوی غربی و بدون تولید.
▪ سرعت گرفتن مهاجرت به تهران و رشد فزاینده جمعیت و رشد شدید نهادهای آموزشی، بهداشتی، خدماتی و تجمع آنها .
▪ گسترش فقر و شكاف طبقاتی به مرور زمان و معضل رشد بیكاری .
▪ ناهماهنگی رشد شهر و تمركز جمعیت بویژه رشد جمعیت جوان تهران .
با توسعه زیرساخت های اجتماعی ، فرهنگی و امكانات گذران اوقات فراغت و در نهایت تحولات كالبدی شهر تهران بویژه مسأله فروش تراكم یا فروش فضای شهری به عنوان اصلی ترین راه تأمین درآمد از یك سو سبب اغتشاش فضایی و كالبدی و به هم خوردن هویت شهری شد و به همین اندازه مقیاس انسانی در فضا نابود شد و بدین سان شهر بی اعتنا به ضرورت توسعه فضاهای فرهنگی و اجتماعی و گسترش عرصه عمومی به صورت نامتوازن توسعه پیدا كرد.
علیرضا ابراهیمی
كارشناس مدیریت شهری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید