پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


موفقیت مرحله‌ای در کسب و کار


موفقیت مرحله‌ای در کسب و کار
می خواهم چیزهایی به شما بگویم كه مطمئن هستم در ابتدا به آنها اعتراض می‌كنید و می‌گویید كه دارم اشتباه می‌كنم ولی من می‌خواهم بزرگترین راز موفقیتم را برایتان بازگو نمایم.
این راز به قدری به من كمك می‌كرد و آنقدر برایم مفید بود كه قبل از این كشف و عمل به این راز بزرگ، كسب و كارم رو به ورشكستگی بود.
من از ۱۹ سالگی رویای كارآفرینی را در سر داشتم و دلم می‌خواست با همین كاری كه الان انجام می‌دهم پول دربیاورم.
اما در ۷ سال اول یك شكست خورده به تمام معنی بودم. شاید هم كلمه "شكست" واژه زیاد مناسبی نباشد. اوضاع از یك شكست وخیم‌تر بود.
بعد از این كه دانشگاه را ترك كردم، وارد دنیای كارآفرینی شدم ولی تا شش سال، شكست‌ها یكی پس از دیگری رخ دادند و در این مدت ۶ بار شغلم را عوض كردم.
چهار سال پیش، من ساعتی ۱۰ دلار درآمد داشتم و با بی‌میلی سركاری كه از آن متنفر بودم، كار می‌كردم. پدر و مادرم هم شك داشتند كه آخر و عاقبت خوشی در انتظارم باشد و من بالاخره بتوانم روزی درست و حسابی پول در بیاورم. باید بگویم كه خودم هم چندان مطمئن نبودم كه حتی به آن "هیچ جا" هم برسم! ولی هیچ‌وقت نگذاشتم رویای ذهنی‌ام بمیرد، هرگز. چیزی كه می‌خواهم به شما بگویم بسیار مهم است. این نكته و عمل به آن به قدری مفید بود و هست كه تصورش را هم نمی‌كردم و توانستم آنقدر پول در بیاورم كه در طی ۳۰ سال هم به ذهنم نرسیده بود. این نكته به ظاهر ساده و كوچك به من كمك كرد كه رویاهایم را به چشم ببینم.
من عادت داشتم كه در همان قدم اول شروع كار،‌ خواهان نتیجه ۱۰ سال بعد بودم. وقتی كه موفقیت را تصور می‌كردم میلیون‌ها و میلیاردها دلار را می‌دیدم كه روی هم انباشته شده‌ام و من فاتحانه روی آنها نشسته‌ام! خب فكر می‌كنید نتیجه این بلندپروازی و خیال‌پردازی بیجای من چه شد؟ در یك كلام : "شكست". خب باید بگویم كه چطور شكست خوردم :
من حساب و كتاب كارهایم را نگه نداشتم و آن پولی كه در دستم بود را درست مدیریت نكردم. كمی بعد نه توانستم قرض‌هایم را بپردازم و نه كرایه خانه‌ام را. بسیاری از افرادی كه با این طرز تفكر و بلندپروازی بی‌مهابا موفق شده‌اند، آن را به دیگران هم توصیه می‌كنند ولی این گروه پولدارها، معدودند و نسخه‌ای كه برای عده ‌اندكی شفابخش بوده معلوم نیست كه برای همه جواب دهد. من نیز جزء آن "همه" هستم.
بله من هم مثل همه كارآفرینان در ابتدای كارم آرزوهایی در سر داشتم و هنوز هم اهداف خاصی را برای خودم و كسب و كارم پیش رو قرار داده‌ام. ولی اشكال كارم این بود كه ایده‌ها و طرح و نقشه‌‌ای كه برای نیل به اهدافم در نظر گرفته‌ بودم، آنقدر بزرگ و هیولا بودند كه اصلاً نمی‌دانستم چطور باید شروع كنم یا چگونه به آنها نزدیك شوم. حالا راه حل چه بود؟ فقط یك جمله : "با اهداف كوچك و نزدیك شروع كنید." حتماً بسیاری از شما تعجب كرده‌اید و شاید فكر كنید كه گوشتان اشتباه شنیده ولی هیچ اشتباهی در كار نیست. بله گفتم كه با اهداف كوچك و نزدیك آغاز كنید. مثلاً اگر ۲۰۰۰ دلار در ماه درآمد كسب می‌كنید، هدفتان را درآمد ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ دلار قرار دهید نه یك پول هنگفت ۲۰ هزار دلاری. در این جا شرح می‌دهم كه چطور از آن عادت وضع اهداف دور از دسترس و زیادی بزرگ دست كشیدم و این روش گزینش اهداف منطقی و زودبازده را در كسب و كارم به جریان انداختم.
وقتی كه درآمدم ماهانه ۳۰۰ دلار بود،‌ هدف را ۵۰۰ دلاری فرض می‌كردم وقتی كه دخل هر ماهم ۱۰۰۰ دلار بود،‌ خواسته‌ام در نهایت به ۱۲۰۰ دلار می‌رسید.
زمانی كه موفق می‌شدم آخر هر ماه ۲ هزار دلار به دست بیاورم، هدف آن ماه ۲۵۰۰ دلار بود.
درآمد ۵ هزار دلاری با یك خواسته ۶۵۰۰ دلاری همراه بود و الی آخر.
حالا دقت كنید كه وضع اهداف كوچك هم به تنهایی كافی نیست. یك نظم و انضباط دقیق و حساب شده لازمست تا همین اهداف كوچك محقق شوند تا راه برای رشد تدریجی اهداف كسب و كار هموار شود.
بسیاری از كارآفرینان را می‌شناسم كه بسیار تیزهوشند و ایده‌های خلاقانه و كاربردی در سر دارند ولی اشكال كارشان اینست كه از همان ابتدای كار هدفی بس بزرگ و دور از دسترس برای كسب و كارشان در ذهن می‌آورند كه باعث می‌شود وقت‌شان را به فكر كردن درباره آن بگذرانند! طرح و نقشه آن قدر پیچیده و دشوارست كه دیدنش هم ترسناك است چه برسد به این كه بخواهند واردش شوند. همان‌طور كه گفتم این روش اشتباه سال‌ها عادت من نیز بود.
این عده از همان ابتدای كار برای بزرگی و فرمانروایی نقشه می‌كشند ولی شما سعی كنید اینقدر در اول كار دامنه فكر و ایده‌ها و اهداف كارآفرینی‌تان را گسترش ندهید. وقتی كه در یك مرحله كار می‌كنید، ‌از آن پله به ده تا پله بعد فكر نكنید فقط برای یك پله بعد برنامه‌ریزی كنید.
یادتان باشد كه فكر كردن راجع به شروع كار و رسیدن به موفقیت فایده‌ای ندارد. هر قدر هم كتاب‌های روش‌های رسیدن به موفقیت، مدیریت موفق، تحلیل شرایط یك كسب و كار و . . . را بخوانید ولی دست به كار نشوید، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. این‌ها راجع به شروع كار حرف می‌زنند ولی به جای شما دست به كار نمی‌شوند و شروع نمی‌كنند. شما هم ممكن است به خود بگویید : «نه الان آمادگی ندارم. بهتر است چند جلد كتاب دیگر هم بخوانم.» بدانید كه همه این‌ها عذر و بهانه است و همان‌چیزیست كه مانع از موفقیت می‌شود. طرح‌ها و اهدافی كه تدوین نموده‌اید آنقدر بزرگ هستند كه جرات نمی‌كنید به آنها نزدیك شوید و هنگامی هم كه می‌خواهید نقشه دسترسی به آنان را عملی سازید، با خطوطی پیچ در پیچ رو به رو می‌شوید كه مثل یك لابیرنت ترسناك پیش رویتان هستند و حاصل ورود به یك لابیرنت چیزی نیست جز سرگردانی. پس عذر و بهانه‌ها را دور بریزید و با اهدافی ساده و نزدیك و نقشه‌ای قابل فهم دست به كار شوید.
از خودتان بپرسید قدم بعدی كه می‌توانید بردارید، چیست؟
برای ماه بعد چه هدف منطقی و واقع‌گرایانه‌ای را می‌توانید برگزینید؟ مردم می‌خواهند كه به یكباره همای سعادت از آسمان روی شانه‌شان فرود بیاید و آنها یك شبه به آرزوهایشان برسند. ولی بدانید كه همای سعادت و پولداری!! همین‌طور تصادفی و شانسی بر شانه كسی نمی‌نشیند. این خوشبختی و كامیابی را باید صید كرد. این صید موفق هم بهایی دارد و هر كسی كه خواهان آنست باید بپردازد. به چنگ آوردن اهداف ارزشمند است و بهایی كه می‌پردازید هدر نمی‌رود.
اگر یك ماه خود را عادت دهید كه از این عادت مخرب و عجولانه دست بكشید، به تدریج شاهد پیشرفت‌هایی خواهید بود كه قدرت این طرز فكر جدید را نشانتان خواهند داد. آن وقت متقاعد می‌شوید كه عادت گذشته چقدر مخرب و زیانبار بوده است. گفته‌اند كه "ترك عادت موجب مرض است" ولی من می‌گویم كه بعضی اوقات باعث رفع مرض است و این كه "گر صبر كنی ز غوره حلواسازی".
من به عنوان یك مشاور تجاری معتقدم كه هر كارآفرینی باید رویایی در سر داشته باشد ولی وضع اهدافی كوچك و نزدیك و برنامه‌ریزی روشن و ساده مهمتر از خود رویاست. اگر هدف بی‌حساب بزرگ باشد، مجبورید آنقدر خود را بالا بكشید كه دست آخر سرتان لابه‌لای ابرها پنهان می‌شود و دیدگاه واقع‌گرایانه را از دست خواهید داد. از بالای ابرها بیایید پایین و روی زمین و كنار كسب و كارتان بایستید. گام بعدی كسب و كارتان چه می‌تواند باشد؟ اقدام بعدی برای ارتقای اوضاع كاری شما چه خواهد بود؟
به گام بعدی فكر كنید و دست به كار شوید. دقت كنید؛ گفتم "گام بعدی"، نه "گام‌های بعدی" آماده شوید و با جدیت عمل نمایید و در راه پیشرفت و ارتقای كسب و كارتان از هیچ كوششی فروگذار نكنید و هرگز پشتكار را از یاد نبرید.
رازی كه در این هست، همان روش فكر كردن شماست. عجله نكنید، خیال‌پردازی و بلندپروازی‌های بیجا را كنار بگذارید. ۱۰ هدف كوچك و قابل دسترس بهتر از یك هدف بزرگ و ترسناك جواب‌گر خواهد بود. اصلاً یك مثال دیگر، فرض كنید یك تكه گوشت بزرگ گاو به شما می‌دهند و می‌گویند كه آن را سرخ كنید. در نگاه اول سرخ كردن یك تكه گوشت ۱۰ كیلویی غیرممكن است وی شما آن را به تكه‌های كوچك تقسیم می‌كنید و بعد این تكه‌ها را سرخ می‌نمایید. در آخر به جای یك تكه گوشت بزرگ و بد منظره تكه‌هایی كوچك و خوشمزه خواهید داشت كه اشتها‌آورند. نمی‌توان موفقیت را در یك چشم بر هم زدن و در همان بار اول تصاحب نمود. اگر كسی بخواهند از نردبانی بالا برود،‌باید از پله اول شروع كرده پله‌ها را یكی پس از دیگری طی كند. ممكن نیست كه از همان اول پایش را از پله اول روی پله بیستم بگذارد.
هرگز فراموش نكنید كه شما یك انسان فوق‌العاده‌اید و كسی كه به كارآفرینی دست می‌زند، تیزهوش و خلاق است. این قدرت و نیروی روحی و فكری را در پلكان موفقیت به جریان بیندازید. پله‌ها را تك به تك بالا بروید و از بالای آن تحقق اهدافتان را به نظاره بنشینید. فقط مراقب باشید كه در بالا رفتن عجله نكنید و پله‌ها را سه تا یكی نپرید، چون از پله‌ها به پایین خواهید افتاد! این رمز نردبان موفقیت است.
پی‌نوشت‌ها:
۱- فیلم موزیکال معروف my fair lady
۲- یکی از شخصیت‌های اصلی همین فیلم
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
منبع : مرکز توسعه کارآفرینی


همچنین مشاهده کنید