سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

میراث ناخوشایند شیراک


میراث ناخوشایند شیراک
رئیس جمهور(سابق) فرانسه طی دوازده سال زمامداری خود مرتکب برخی اشتباهات شد که زیان بارترین آنها همان مخدوش کردن مرزهای مقوله های سیاسی چپ و راست است.
ژاک شیراک در شب های پیش از اولین مرحله انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در نمایشی که کانال پلوس برگزار می کرد شرکت کرد رو به سوی سارکوزی کرد و گفت؛ می توانی روی پشتیبانی من حساب کنی. با بیلانی که من برجای می گذارم، بیست امتیاز از دیگران جلوتر هستی. اما اصولاً چنین بیلانی وجود ندارد. این ادعای شیراک در واقع لطیفه یی است که خودش هم از آن خنده اش می گیرد. این میراث ناخوشایند چیزی است که به هر صورت سارکوزی را در اردوگاه راست به زحمت های فراوان خواهد انداخت.
فضای کاخ الیزه در روزهای باقی مانده تا انتخابات مرحله اول، فضایی بود که تظاهر به عادی بودن وضعیت، کاملاً در آن به چشم می خورد. کارهای روزمره شیراک هم مطابق معمول از طریق آژانس های خبری گزارش می شد، مثلاً اینکه رئیس جمهور برای دیدار با یکی از یگان های چترباز به فلان منطقه رفته و یا در یک کنفرانس بین المللی مبارزه با سرطان سخنرانی کرده است. علی الظاهر برنامه کاری دولت همچون یک ساعت دقیق عمل می کرد اما واقعیت این بود که شیراک دیگر هیچ تاثیری بر مبارزات انتخاباتی و نطق های نیکلاس سارکوزی کاندیدای راست گرایان و سگولن رویال کاندیدای سوسیالیست ها، نمی توانست داشته باشد. اما آیا واقعیت این بود که شیراک مدت ها دیگر کنترلی بر آنچه در فرانسه می گذشت و تصمیماتی که گرفته می شد، نداشت؟
رئیس جمهور ۷۴ ساله فرانسه در آغاز ماه مارس و در یک نطق خداحافظی که از تلویزیون های فرانسه پخش شد، گفت؛ فرانسه یی که من به آن عشق می ورزم، همان طور که به شما ملت عشق می ورزم، هنوز هم می تواند دنیایی را شگفت زده کند.
شیراک در واقع با این سخنان به همه شایعاتی که در مورد کاندیدا شدن سه باره اش در جریان بود، پایان داد. یک روز پس از این سخنرانی سردبیر نشریه لوموند یعنی ژان ماری کولومبانی بدون آنکه کوچکترین احساس همدردی با رئیس جمهور داشته باشد نوشت؛ شیراک در لحظه حساسی از سخنرانی اش، آن هنگام که باید در مقابل ملت از بیلان کاری اش بگوید ترجیح داد از ارزش ها سخن به میان آورد و این مساله نشانگر کوچکی و محدودیت توانایی های سیاسی او است.
با نیم نگاهی به کارنامه شیراک از بدو ورود به کاخ الیزه در سال ۱۹۹۵ می توان دریافت این دوران از جمله بدترین دوران سیاسی فرانسه بوده است؛ آن آزمایش های اتمی جنجال برانگیز در دریای جنوب در سال ۱۹۹۵، انتخابات اسفبار پارلمان در ۱۹۹۷ و آن رفراندوم ۲۰۰۵ در مورد قانون اساسی اروپا. این شکست های پی درپی و مهم بی تردید پیامدی جز شکست فاحش فرانسه در آوردگاه سیاسی در برابر مدل انگلوساکسونی اقتصاد لیبرال نداشت.
کشوری که پس از جنگ دوم جهانی با رهبری شارل دوگل گام در راهی ویژه و ملی در غرب اروپا گذاشت، فرانسه یی که در سال ۱۹۸۱ و آن هنگام که روابط شرق و غرب بار دیگر خصمانه شده بود، با انتخاب فرانسوا میتران برای اولین بار یک سوسیالیست را به ریاست جمهوری انتخاب کرد و امورات کابینه را به کمونیست های متحد وی سپرد، همان کشوری که بالاخره در سال ۱۹۹۷ کابینه یی جدید و مخالف جهانی سازی را با نخست وزیری لیونل ژوسپن چپ گرا بر سر کار آورد، حال همین کشور شاهد از بین رفتن اندیشه و ایمان به قابلیت های تنظیم و تعدیل و در یک کلام شاهد مرگ اندیشه جبران سازی است. بسیاری از مردم فرانسه این روزها در لندن بهتر کار پیدا می کنند تا پاریس.
سرمایه های فرانسوی هم در لهستان و چک به کار گرفته می شود و نه در فرانسه و علاوه بر آن این کشور در تجارت با چین و هند موفقیت چندانی نداشته است. مساله و معضل بیکاری در فرانسه بی شمار دولت های چپ گرا و راست گرا را در این سال ها با اندیشه های مختلف بر سرکار آورده و از کار انداخته است. ژاک شیراک هم همان راست گرایی بود که نهایت سعی خود را برای از میان بردن تفاوت ها و مرزهای اردوگاه های سیاسی به کار گرفت.
بدون تردید جناب رئیس جمهور نتوانست به وعده هایش عمل کند و این مساله بخصوص در سال های اخیر کاملاً روشن شد. جامعه امروز به دو بخش فرانسوی های سفید و فرانسوی های سیاه (همان نسل های مهاجر فقیر و تنگدست) تقسیم شده و این دو بخش به تمامی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. یک طرف همواره با صدایی بلندتر خواهان نظم و قانون است و طرف دیگر خواسته یی به نام عدالت دارد.امروزه بیش از نیمی از فرانسویان و دو سوم جمعیت جوان این کشور دیگر هیچ اهمیت و ارزشی برای مفاهیمی چون چپ و راست قائل نیستند. این مساله بیش از هر چیز حاصل میراث ریاست جمهوری شیراک است.
ژاک شیراک که اولین پیروزی سیاسی اش را بیش از چهل سال پیش (۱۹۶۵) و در انتخابات شورای روستای سن فرئول واقع در منطقه کورز به دست آورد و از همان جا شروع به بالارفتن از پلکان قدرت سیاسی کرد، در واقع مرد مرحله و دوران گذار بود.
مردی که از اردوگاه گلیسم برآمد و در سال ۱۹۶۷ مدیر کل وزارت امور اجتماعی سومین دولت ژرژ پمپیدو شد و سپس دو بار (یک بار از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ و بار دیگر از ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸) نخست وزیری فرانسه را تجربه کرد و البته در همان حال از برچسب حزبی و سیاسی نئوگلیسم بهره ها برد. البته امروزه از آن حزب نئوگلیسم دیگر اثری نیست و آن حزب در جنبش اتحاد مردمی به رهبری سارکوزی حل شده است. حال جانشین شیراک هر که باشد وظیفه یی خطیر برعهده دارد؛ رهبری ملتی که گرفتار روزمرگی شده و به شدت از عدم اعتماد به نفس رنج می برد.
منبع: فرایتاگ
مارکوس برنات
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید