شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

راهکارها و ابزارهای فهم و تفسیر قرآن


راهکارها و ابزارهای فهم و تفسیر قرآن
«قرآن مشعلی است كه نور آن هرگز خاموش نمی گردد، چشمه زاینده ای است كه واردان از آن نمی كاهند، نشانه هایی است كه روندگان بی آن ها راه نمی یابند، دلیل كسی است كه به آن سخن گوید، فیروزی كسی است كه آن را حجّت آورد، نگه دارنده كسی است كه به آن عمل كند، سپر كسی است كه آن را دربرگیرد، دانایی كسی است كه آن را در گوش دارد. همانا قرآن كان ایمان و كانون آن، سنگ های بنای اسلام و پایه آن، میدان های حق و راه های آن است.»۱
● ضرورت شناخت قرآن و شناخت پذیری آن
نخست دلایل ضرورت شناخت قرآن و امكان بررسی، تدبّر و تفكّر درباره آن را با دقت بررسی می كنیم، سپس به پژوهش و جست وجوی راه كارها و ابزارهای فهم صحیح این كتاب با عظمت می پردازیم.
دلایل ضرورت شناخت و شناخت پذیری قرآن و جست و جوی راه كارهای تفسیر و تحصیل مقاصد خداوندی را در یك نگاه كلی، می توان موارد ذیل دانست:
۱) قرآن كریم، تنها معجزه جاویدان و سند حقّانیت اسلام و گواه صدق رسول خاتم(ص) است كه طی آیاتی، جنّ و انس را به هماوردی فراخوانده،۲ عدم امكان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایی با موارد یاد شده، لزوم شناخت قرآن و امكان شناخت آن را ضروری می نماید.
۲) قرآن خود را برابر نوامیس فطرت معرفی كرده(روم:۳۰) و بشر را به شناخت آن فرامی خواند. جست و جوی فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امكان پذیری آن را آشكار می سازد.
۳) با توجه به اینكه راه كارهای شناخت بشری (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در عرصه جهان شناسی و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راه كار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقت نمای وحی است كه انسان را بدان رهنمون می گردد.۳
۴) با توجه به خدشه دار شدن سنّت رسول خدا(ص) در جریان نامبارك سقیفه،۴ این تنها قرآن است كه از صدر اسلام تاكنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمام نمای اسلام است. از این رو، شناخت آن ضروری می باشد.
۵) از آن جا كه قرآن كریم در تمام عرصه های زندگی بشری، قوانین جاویدان حیاتی عرضه كرده،۵ شناخت كامل آن ضروری است.
۶) قرآن كریم دارای اعجاز بیانی است و از این ره گذر، عقول و دل های بزرگ و والا را چون نیروی مغناطیسی مجذوب خویش می سازد. از این رو، برای فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشی برای عشّاق انوار ربوبی، شناخت قرآن ضروری می نماید.۶
۷) از آنجا كه انسان همواره برای نیل به جوار قرب حق در حركت بوده۷ و حركت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمند است۸ و از سوی دیگر، قرآن كریم در ضمن آیه هایی، همگان را به تدبّر و تفكر و اندیشه در آیات خود دعوت كرده،۹ بی توجهی بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نكوهش قرار داده، همچنین قرآن خود را «تبیان كلّ شیء» معرفی كرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند می داند،۱۰این موارد، شناخت آن را ضروری و لازم می گرداند.
۸) قرآن كریم از سوی پروردگار بی نیاز فرود آمده و از هر نوع كلام بشری بی نیاز بوده و دیگر دانش های بشری بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت قرآن از نیازهای ضروری و اصیل بشری است.۱۱ از یك سو، در حوزه اسلامی، ارزیابی هر اندیشه ای، حتی سنّت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و این خود مسأله شناخت قرآن را ضروری می نماید.۱۲ از سوی دیگر، در قرآن كریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بی روح، از تسلیم پذیری آنان سخن گفته، در مقام نكوهش انسان برآمده و از سرپیچی و تمردّ وی شكوه نموده است. بنابراین، بر اساس عقل، كتاب، سنّت، تاریخ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشری، شناخت قرآن لازم بوده و هیچ كس در هیچ زمان و هیچ شرایطی، از آن بی نیاز نیست.
● قرآن در آیینه قرآن
قرآن كریم در یك فراخوانی عمومی، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده و خود را شناخت پذیر و قابل فهم معرفی می نماید، چنان كه در آیاتی خود را چنین معرفی می كند:
راهنمای مردمان;۱۳ خودنما و دیگر نما;۱۴ روشنگر مردمان;۱۵ داور میان متخاصمان;۱۶ نشانه بزرگ حق; روشنی بخش جامعه;۱۷ فرقان و فاصل حق و باطل;۱۸ مایه بیداری و هوشیاری مردم;۱۹ مایه تفكر و شكوفایی عقل;۲۰ زمینه تدبّر ژرف; مایه تذكر و پندآموزی بشر;۲۱ راهی استوار به سوی حق، تقواپیشگی و حیات معقول معنوی;۲۲ نوری روشنگر از سوی پروردگار عالم و پیام ربوبی۲۳ معرفی كرده و برای اثبات دعوی خود، اقامه برهان می نماید; و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان كننده هر خشك و تر و جامع همه مفاهیم حقوقی در گستره خود.
قرآن اصول تفسیر خود را در سه اصل اساسی می داند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل، و تدبّر و تفكر و بررسی.۲۴
● راه كار تفسیری از دیدگاه قرآن
قرآن كریم راه كار تفسیری خود را طی آیاتی، چنین بیان كرده است: «اِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَقُرآنَهُ فَاِذا قرأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قرآنَهُ ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ» (قیامت: ۱۷ـ۱۹); به راستی، گردآوری و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامی كه آن را می خوانیم تو قرائت ما را پیروی كن، آن گاه در بیان مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروی نما.۲۵
بر پایه این آیه، تفسیر قرآنی را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگری، آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آیه های ۴۴ و ۶۴ سوره نحل و آیه های ۱۵ و ۱۹ سوره مائده بر این مطلب صادق اند; چرا كه بر اساس این آیات و آیه ۲ سوره جمعه، ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره، ۱۶۴ آل عمران و دیگر آیات مشابه، بیان مقاصد قرآن كریم به عنوان یكی از مهم ترین، بزرگ ترین و بنیادی ترین وظایف رسالت تلقّی شده است; یعنی، تلاوت، بیان مقاصد، تعلیم آن و تزكیه مسلمانان همراه با آموزش حكمت اساس رسالت، بلكه تمام آن مطرح گردیده و كوتاهی در بیان آنچه نزول یافته، هم چون عدم ابلاغ آن۲۶ تلقّی گردیده است. واضح است كه میان این دو ملازمه عقلی حاكم است; زیرا از سویی، بیان مقاصد و حقایق قرآن را خود ذات اقدس ربوبی برعهده گرفته و از سوی دیگر، بیان آن را به طور كامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و برای آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتی از قرآن، آیات دیگر را تفسیر می نماید و یكی از منابع اساسی و بنیادین تفسیر قرآن خود قرآن است.
دومین منبع تفسیری قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان كه در آیات ۴۴ و ۶۴ سوره نحل، ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره، ۱۶۴ آل عمران، ۱۵ و ۱۹ مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخی نیز شواهد فراوانی در دست است كه رسول خدا(ص) به دنبال قرائت آیات، تفسیر و مقاصد آن ها را نیز برای صحابه و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، بیان می فرمود. روایت عبدالرحمن السّلمّی (ت ۷۲ هـ.ق) از برخی صحابه هم چون عثمان و ابن مسعود و دیگران ـ مبنی بر این كه یاران پیامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همین كه ده آیه فرامی گرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسول خدا(ص) می پرداختند، آن گاه به سراغ فراگیری آیات دیگر می رفتند۲۷۷ مؤیّد این مدّعاست. سیوطی نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانی از قول امیرالمؤمنین(ع) می گوید: به خدا سوگند، آیه ای بر محمد(ص) فرود نیامد، مگر آن كه من فهمیدم كه در مورد چه كسانی و در كجا فرود یافته است; چرا كه خداوند به من دلی خردمند و زبانی مسؤول عنایت فرموده است.۲۸
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الَّذینَ آمَنُوا وَلَم یَلْبِسُوا ایمَانَهُم بِظُلم»، (انعام:۸۲) ـ كه صحابه را ناامید می گردانید و رسول خدا(ص) «ظلم» را به شرك تفسیر فرمود ـ نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راه كار خود قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبّر در آیات و استنطاق آن ها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا(ص) است.
● راه كار تفسیری خاندان رسالت:
همان گونه كه قرآن كریم بیان خویش را خود عهده دار شده، به بیان رسول خدا(ص) نیز حجّیت بخشیده و ایشان نیز به بیان ائمّه اهل بیت: حجّیت و اعتبار داده اند.۲۹ بنابراین، چنین نتیجه می گیریم كه:
۱) قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافی نیست.
۲) در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم مقاصد آن، مرجع نهایی حل اختلاف، رسول خدا(ع) و اهل بیت عصمت: می باشند; پیشوایانی كه در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه معصوم و مصونند و قهراً روش تفسیری آنان همان روش ارائه شده در قرآن است. ائمّه دین: به پیروی از قرآن و رسول خاتم(ص) این روش را در آموزش های خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتی مانند «انّما نُزّل القرآنُ لیصدّق بعضَه بعضاً» و «ینطقُ بعضُه ببعض و یشهدُ بعضُه علی بعض»۳۰ این مطلب را تأیید می نماید و این غیر از تفسیر به رأی ـ كه ممنوع است ـ می باشد; چرا كه در این روش، مفسّر نخست آیات مورد نظر را استنطاق می كند و احادیث ائمّه اهل بیت: را می نگرد و پس از آشنایی به روش آنان، با استفاده از قرآن و سنّت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات می پردازد.۳۱ آنان كه درباره قرآن به انواع تناقض ها دچار آمده و در مورد آیات الهی به ناروا، سخن گفته اند و گاهی به تناقض برخی آیات با برخی دیگر و یا با سنّت رسول خاتم(ص) حكم كرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیّت تاریخی دانسته اند، همه از بی اطلاعی و از عدم آشنایی آنان با روش تفسیری خواندن وحی بوده است. قرآن كریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاك خود دور دانسته و در مقام تحدّی، برای اثبات اعجازبیانیو حقّانیت خود، بدان استدلال می فرماید.۳۲
● راه حل تناقض های اُسطوره ای
قرآن كتابی است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانه ای كه برای همه امراض دارویی ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیماری های روحی و معنوی نیز چنین است. دوای هر دردی آیه ای خاص است; آیه ای متناسب با آن درد. و شاید یكی از دلایل نزول تدریجی قرآن كریم در طول ۲۳ سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعی و تدریجی و به دو صورت مجمل و مفصّل،۳۳ روح و حقیقت تعیّن نایافته قوانین جهاد و دفاع و قوانین مالی یا جنایی در ارتباط با گروه های گوناگون الحادی و مسلمان در طول ۲۳ سال نیز همین موضوع باشد.
گوناگونی استدلال هاو موضع گیری قرآن در برابر كفّار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جاكه آیه هامتناسب با نیازها و روحیه ها و زمان ها تلاوت گردند و درآن هاتدبّرلازم بشود،هیچ گونه تناقضی در آن احساس نمی گردد.
● تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانی قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائت بدان نایل می گردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم احكام و مفاهیم بلند قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالت ها را از قبیل عام و خاص، مطلق و مقیّد، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد.۳۴ و اگر هدف او فقه اكبر و یك نطاق گسترده تری باشد، باید فراتر از مراحل سه گانه اصول الفقه (بحث دلیلیّت، دلالت، و تعارض ادلّه) حركت كند و در سطح گسترده و كلان، مسأله را مطرح نماید تا با مطالعه نظام های اسلام، به صورت یك مجموعه به هم پیوسته و دارای روح واحد، روح واقعی اسلام را در پرتو مجموعه آیات و روایات كشف كرده، در حریم كبریایی قرآن و اسلام مأوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد.۳۵
بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوی اصول روشمند دیگری باشیم و به كمك آن ها، به اغراض و مقاصد بلند كلام خدا پی ببریم; چرا كه قرآن و سنّت در یك افق تاریخی ویژه، برای هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخی عصر نزول در فهم آن تعیین كننده است. از این ره گذر است كه امام(ع) فقه متعالی را چنین توصیف می نماید: «انتم أفقهُ النَّاسِ اِذَا عرفتم معانی كلامِنا»;۳۶ شما فقیه ترین مردم هستید، هرگاه معانی سخنان ما را دریابید.● نقش عترت: در تعیین مقاصد قرآن
با بررسی سیره معصومان: و واقعیات عینی روشن می شود كه روش «تفسیر قرآن با قرآن» كارسازترین راه فهم قرآن و كشف مقاصد آن است. البته این روش دشواری های فراوانی دارد كه اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتی نخواهد داشت; زیرا:
۱) برخی ازآیات تنهایك باردرقرآن نزول یافتهوهم گونی ندارد.
۲) فهم كامل و نهائی قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل كبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهره مند شد. پس صِرف مقارنه آیات۳۷ نمی تواند كارساز باشد.
۳) قرآن دارای ظهر و بطن است كه این بطون در برخی روایات تا هفتاد مرتبه ذكر شده است: «اِنّ للقرآنِ ظهراً و بطناً ولبطنِه بطناً اِلی سبعهِٔ اَبطن او سبعین.»;۳۸ به راستی، قرآن دارای ظاهر و باطنی است و باطن آن دارای بطنی دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
۴) با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانی قرآن با قلّت لفظِ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژه ای را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفكر و... نشانگر این واقعیت است; چرا كه مقاصد قرآن كریم بسی دورتر و فراتر از افق فكری انسان خاكی است; هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یك كوچه است.
● ترجمه و تفسیر
به منظور دست یابی به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:
الف) جمع آوری آیات هم خانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم قرآن;
ب) تفسیر آیات متناظر به كمك یكدیگر;
ج) عرضه متشابهات بر محكمات بر پایه «هُنَّ اُمّ الكتابِ» (آل عمران:۷)۳۹ ـ چرا كه محكمات مرجع متشابهات قرار داده شده اند;
د) استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع قرآن كه البته ذوق و سلیقه و هوشیاری ویژه ای می طلبد و بدون آن، حتی درك مفاهیم نیز مقدور نخواهد بود.
● روش دست یابی به مقاصد قرآن (مصادیق)
با به كارگیری اصول چهارگانه مزبور، تنها دست رسی به مفاهیم آیات امكان پذیر است، اما به دست آوردن مقاصد نهائی خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنّت و عترت،۴۰ كه عدل قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسّر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با مقاصد آیه ها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و برای هر نسلی آیه ای است كه آن را تلاوت می نماید و با مرگ مصداقی، مصداق دیگر به وجود می آید.
بنابر آن چه ذكر شد، می توان گفت كه مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشكار و نهان است كه چون شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند كه بر دانش متشابهات و ظهر و بطن و تأویل و تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم.۴۱
● تأویل و تنزیل
در اندیشه بیش تر مفسّران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تأویل» خلاف آن و یا محكمات و متشابهات تلقّی شده است. برخی از بزرگان «تأویل» را به واقعیت عینی آیات تفسیر كرده اند و دیدیم بر پایه احادیث ائمّه اهل بیت:، قرآن دارای تنزیل است; یعنی، در مورد گروهی نزول یافته و تأویل دارد; یعنی، عده ای هستند كه این آیه بدانان بازمی گردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تأویل ـ هم چون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) ـ تنها كار را سخان در علم است. بنابراین می توان گفت كه «تنزیل» یعنی، مصادیق گذشته و «تأویل» یعنی، مصادیق آینده.۴۲ و این مطلب از قانون جری و اطباق نیز استفاده می گردد.۴۳
● ضرورت رجوع به عترت: در تفسیر قرآن به قرآن
در راه كار تفسیری قرآن به قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروریات است; زیرا:
اولاً، قرآن ظهر و بطن، تأویل و تنزیل و جری و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر(ص) است كه روایات بر آن دلالت دارد.۴۴
ثانیاً، بنابر این كه حقایق و تأویل و بطون قرآن را تنها «مطهّرون» می توانند مس نمایند۴۵ و «مطهّرون» بر اساس آیه تطهیر (احزاب:۳۳) خاندان عصمت و طهارت: علی و زهرا و فرزندان معصوم آنان اند،۴۶ بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر قرآن به قرآن، بدیهی و الزامی است.
ثالثاً، بیان قرآن بر پایه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بیت: را حجیّت و اعتبار بخشیده است.۴۷
رابعاً آیاتی از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحی و عین آن می داند. «مَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوی»(نجم:۳) و آیاتی، پیروی از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امّت بدانان ارجاع داده شده است.(نساء:۵۹)
● ظهر و بطن قرآن
برخی ظهر و بطن قرآن را به «معانی و مفاهیم» توجیه و تفسیر كرده اند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است; زیرا هر مفهومی را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از امام باقر(ع) به خوبی روشن است كه امام(ع) بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند.۴۸ دلیل این مطلب آن است كه «تأویل» همان مصداق است و حدیث «اَنتَ تُقاتل علی تأویله كما قاتَلتُ علی تنزیلِه»۴۹ درباره امیرمؤمنان(ع) هم به همین مصداق تفسیر شده است; چه آن كه مسلمانان بر سر مفاهیم قرآن نزاعی نداشتند، بلكه نزاع آن ها بر سر مصادیق آن ها بوده است. از این رو، در حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تأویل (مصادیق) است كه برخی سپری شده و ظهور یافته و برخی دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»
و در حدیث خثیمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جاری رجوع به سنّت و عترت در تفسیر قرآن و همان تفسیر منطق وحی به كمك منطق دیگر وحی است; چرا كه فهم مصادیق و بطون قرآن نیازمند بیان رسول خدا(ص) از طریق ارجاع متشابهات به محكمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامی ایشان می باشد. این مسأله در تمام قرآن جریان دارد; زیرا اقرار و پذیرش آن در یك مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهل بیت: مطمئن ترین راه وصول به نور و حقیقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فكری و نیازمند ابزاری مطمئن و صحیح می باشند.
● ابزارها و كلیدهای فهم قرآن و تفسیر آن
بر حسب آن چه ذكر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به مقاصد الهی به مقدماتی نیازمند است; از جمله:
الف) احاطه كامل بر مقدمات علمی تفسیر;
ب) تدبّر در آیات;
ج) ارتباط پیوسته و پایدار با مجاری وحی (قرآن و عترت:)
اینك به طور فشرده، درباره آن ها بحث می شود:
تفكر و تدبر در قرآن به مواردی نیازمند است تا به نتیجه كامل و كارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
۱) تفكر در سوره ها از حیث زمان و مكان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شأن نزول و سیاق آیات; سنجیدن آیات با ویژگی های مخاطبان نخستین كه آیا مضمون آیات با آن ویژگی ها وفق می دهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسی موارد نزول آیات، از جنبه فكری، عقلی، خیالی، قلبی، روحی، اقتصادی و اجتماعی می توانیم به موضوع سوره نزدیك تر شویم. این مسأله بسیار مهم است و بدون ارزیابی، هیچ موفقیتی به دست نمی آید، به ویژه اگر دقت كنیم كه ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حكمت خداوند حكیم است و رمز و رازی دارد.۵۰
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفت انگیز آیات سوره مباركه حمد توجه كنید:
الف) ستایش خداوند آن گونه كه هست;
ب) اظهار اخلاص در عبادت;
ج) تقاضای ایصال به مطلوب.۵۱
۲) تفكر در آیه های یك سوره به صورت مجموعه های كوچك، به همان روشی كه در سوره ها گفته شد، یعنی ارتباط تنگاتنگ آیات با هم دیگر. این قسمت از بحث به قدری با اهمیت است كه دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانسته اند. در این مرحله، باید به كیفیت ترتیب قرآن به صورت حاضر، كه یك نظم توقیفی است، عنایت ویژه كرد.۵۲
۳) تفكر در ارتباط با اجزای آیه ها با یكدیگر و اجزای یك آیه با دیگر اجزای آن; قرآن دارای یك هدف كلی است و هر سوره و آیه، حتی صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراك در هدف مافوق خود، خود نیز دارای یك هدف ارجمند است كه با اشراف به آن اهداف، انسان می تواند به هدف كلّی قرآن (هدایت انسان به مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئی و كلّی آن پی ببرد. این مرحله به حدی مهم است كه اگر یك حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتی را نخواهد داشت. از این رو، می گویند تحریف قرآن عملاً امكان پذیر نیست.
۴) مرحله بعدی بررسی صدر و ذیل سوره ها و آیه ها و مقایسه میان احتمالاتی است كه در مورد آیه یا سوره داده می شود.۵۳
در خاتمه این بحث، به حدیث امام صادق(ع) اشاره می كنیم كه فرمود: «انّ هذا القرآنَ منارُ الهدی و مصابیحُ الدُّجی فلیجلْ جال بصرَه و یفتح للضیاء فانّ التفكّرَ حیاهُٔ قلبِ البصیرِ كما یمشی المستنیرُ فی الظُّلماتِ بالنُّورِ.»۵۴
● مقدّمات علمی تفسیر
۱) ایمان و باور به حقّانیت و وحیانی بودن قرآن: چرا كه ناپاكان و بیماردلان از درك آن محرومند.۵۵ اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن می گوید و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفكر و احساس وامی دارد. خداوند، خود فرمود: «هُدیً لِلْمُتَّقین.» (بقره:۲)
چنین ایمانی عارفانه به قرآن، روح مفسّر را به نور قرآن روشن می گرداند و با این نور، به مقصد می رسد. خداوند فرمود: «وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهدی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا.» (شوری: ۵۲) در این مرحله، مفسّر علاوه برداشتن ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد; مانند: پیروی از هوای نفس، تحمیل رأی خود بر قرآن، تعصّب كور، پیش داوری ها، خودباختگی، نفاق، بیماری دل، شرك باطنی، معاصی و... .
۲) آشنایی با علوم عربیّت:
الف) صرف، نحو، لغت، بلاغت:
زبان قرآن عربی است. با احاطه به رمز و راز این زبان، می توان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اَعربوا القرآنَ والتمسُوا غرائبَه.»۵۶ به همین دلیل، مستشرقان به طور كلّی، به انحراف افتاده اند.۵۷
ب) باید دانست كه جا به جایی كلمات قرآن به هیچ وجه امكان پذیر نیست۵۸ و لغزش های فراوانی از مفسّران در این زمینه رخ داده است.
ج) شناخت مواضع تقدیم و تأخیر موضوعات: مانند: تقدّم امر به معروف بر نهی از منكر یا هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزكیه بر تعلیم یا ولایهٔ الله بر ولایهٔ المؤمن و... .
د ) بررسی ارتباطات آیات با یكدیگر: بیش ترین لغزش مفسّران در همین زمینه است.
هـ )تفسیر آیات به كمك یكدیگر: در این باره، به طور مفصّل بحث شد.
و ) توجه به قانون جری و اطباق;
ز )توجه به تاریخ نزول آیات;
ح ) شناخت اسباب نزول;
ط) آشنایی با محكمات و متشابهات;
ی ) شناخت كامل ناسخ و منسوخ;
ك ) تفسیر موضوعی;
ل) نقد و بررسی اقوال مفسّران;
م ) شناختن مواضیع علوم قرآن ـ به طور كلّی;
ن) رعایت مبهمات لفظی قرآن، پرهیز از تفسیر به رأی و تطبیق آن با پیش فرض ها و اهداف خود;
س) رعایت خصوصیات صناعتی (آن چه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیت بررسی می شود) و ناسخ۵۹ و منسوخ۶۰
۳) مراجعه به مجاری وحی (ثقلین):۶۱
این مطلب به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت و چنین نتیجه گیری شد كه به حكم كتاب و سنّت متواتر رسول خدا(ص) و عقل، امّت اسلامی در مقام فهم كتاب و سنّت و شكل كلّی دین و احكام جزئی آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا(ص)، كه حاملان علوم آن حضرت اند، مراجعه نمود.
عزت الله مولایی
پی نوشت ها
۱ـ سید رضی نهج البلاغه، خ ۱۸۹
۲ـ تحدی و هماورد طلبی قرآن كریم در آیه های ۸۸ اسراء، ۸۲ نساء، ۱۳ هود، ۳۴ طور، ۳۸ یونس، ۲۳ بقره بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم() به اثبات رسیده و در آیه های ۴۳ رعد و ۱۶۶ نساء، از رسول خدا()درخواست شده كه برای اثبات حقانیت رسالت خود، به تصریح قرآن استناد جسته و گواهی خدا و ملائكه را نیز بر آن متذكر شود. ر.ك.به: سید محمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص ۱۸ـ۲۱/ محمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ص ۱۲۰ـ۱۲۴
۳ـ چنان كه فرمود: «تِلكَ مِن أَنباء الغَیبِ تُوحیها اِلَیكَ ماكنتَ تعلمُها انتَ و لاقومُك»; (هود:۴۹) این اخبار غیبی است كه به تو وحی كردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهی نداشتید.
۴ـ حدیث «تكذیب» كه در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.
۵ـ «یَا اَیُّهَا الَّذین امنوا استجیبوا لِلَّهِ وَللرَّسولِ اِذَا دَعَاكُم لِمَا یُحییكم...» (انفال :۲۴)
۶ـ ر.ك: به: سید قطب، التصویر الفنّی فی القرآنَ علی جهرمی، نمونه هایی از تأثیر قرآن.
۷ـ «یَا اَیُّهَا الاِنسانُ اِنّكَ كادَحٌ إلی رَبّكَ كَدحاً فَمُلاقیهِ»; (انشقاق:۶) ای انسان، تو پیوسته در حركت به سوی پروردگار خود هستی تا او را دیدار كنی.
۸ـ «یا كمیلُ مَا مِن حَركهٔ اِلاّ وانتَ محتاجٌ فیها إلی معرفهٔ»; ای كمیل، هیچ حركتی نیست، مگر آن كه تو در آن به شناخت نیازمندی. (ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۶۵)
۹ـ آیات مربوط به تدبّر، تفكر و تعقّل در قرآن بسیارند و نیازی به ذكر آن ها نیست.
۱۰ـ «...و نَزَّلنا علیك الكتابَ تبیاناً لِكلِّ شیء و هدیً...»; این كتاب را به صورت تدریجی بر تو فرود آوردیم كه بیان همه چیز در آن است.
۱۱ـ امام() فرمود: «اعلموا انّه لیسَ علی أحد بعد القرآنِ مِن فاقهٔ ولا لاحد قبلَ القرآنِ من غنیً» (نهج البلاغه، خ ۱۷۵ / محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج۱، ص۴۸)
۱۲ـ امام() فرمودند: «ما جاء عنّا فاَعرضوه علی كتاب اللّهِ فما وَافَقَه فخذوه به و ما خَالَفَه فاضربوا بِهِ عرضَ الجدارِ.» (محمدبن یعقوب كلینی، همان، ج۱، ۶۹)
۱۳ـ بقره: ۱۸۵
۱۴ـ دخان: ۱/زخرف: ۱
۱۵ـ نحل: ۴۴ و ۶۴
۱۶ـ نور:۱ / بقره:۳۴
۱۷ـ نحل: ۶۴
۱۸ـ بقره: ۸۵
۱۹ـ بقره: ۲۱۹
۲۰ـ بقره: ۲۲۱
۲۱ـ بقره: ۱۸۷
۲۲ـ نساء: ۱۸۷
۲۳ـ ر.ك.به: آیات تحدّی، پی نوشت ۱.
۲۴ـ ر.ك.به:عبدالحمیدجعرابه،المدخل الی التفسیر، ص ۱۴۴/ عمید زنجانی روشهای تفسیری، ص ۳۰۳ به بعد / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار
۲۵ـ محمدبن جریر طبری، دلائل الامامهٔ، ۱۰۴ـ۱۰۸/ ج ۷۲، ص ۱۸۹; البته در ذیل تفسیر این آیات ـ كه رسول خدا()در آن، از شتاب در گفتن منع شده ـ از طریق امام باقر() در مباحثه با هشام مروانی، چنین گزارش شده كه مراد آن است كه رسول خدا() قرائت و احكام ظاهری قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غیب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به دیگران. (ر.ك. به: محمد بن جریر طبری، پیشین، ص ۱۰۴ و ۱۰۸/ محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۷۲، ص ۱۸۳ـ ۱۸۹) پس آنچه را كه ظاهربینان گفته اند ـ كه رسول خدا()در خواندن قرآن پیش از سپری شدن وحی از سوی جبرئیل() شتاب می كرد كه مبادا كلمه ای از آن فراموش شود و خداوند ضمن دل داری آن حضرت، وی را از آن نهی فرمود ـ نمی تواند صحیح باشد.
۲۶ـ «یَا اَیُّهَا الرّسولُ بَلِّغ مَا اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...»; (مائده: ۶۷) ای رسول آنچه را كه از سوی پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان ]ابلاغ كن، وگرنه ابلاغ رسالت نكرده ای.
۲۷ـ جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج ۲، ص ۱۹۶
۲۸ـ همان، ج ۴، ص ۲۳۴; امیرالمؤمنین() در یكی از خطبه های خود، این مطلب را به روشنی بیان كرده، می فرماید: «هیچ آیه ای بر رسول خدا() فرود نیامد، مگر آن كه آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و درباره ام دعا كرد كه خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. از این رو، هیچ آیه ای از قرآن و دانشی كه بر من املا كرده بود، تاكنون فراموش نكرده ام.» (نهج البلاغه، خ ۲۱۰/ محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۹۲، ص ۹۹ به نقل از: محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی) روایت امام صادق()درباره بحث امام باقر() با هشام و عالم مسیحی كه به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حدیثی از فریقین گواه صدقی بر این مدعاست.
۲۹ـ ده ها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره ـ كه اهل بیت(علیهم السلام) مرجع فهم قرآنند و بس ـ گزارش شده است; هم چون آیه تطهیر، راسخان در علم، اولی الامر، ذوی القربی و حدیث شریف ثقلین، سفینه و...
۳۰ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ۶۱
۳۱ـ در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزی در تفسیر قرآن كریم دچار انحراف، تحیّر و گمراهی نمی گردد تا در نتیجه سرگردانی، به وجود تناقض لاینحل در قرآن و سنّت و در ارتباط آن دو با هم و عینیت خارجی اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملاً دچار نفاق و تكذیب آیات قرآن گردد.
۳۲ـ «اَفَلاَ یَتَدَبَّرونَ الْقُرآنَ وَلَو كَانَ مِنْ عِنْدِ غیر اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً كَثیراً.» (نساء:۸۲); آیا مگر قرآن را مورد تدبّر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادی می یافتند.
۳۳ـ دلیل نزول قرآن به صورت دفعی غیر زمانی بر دل رسول خدا()پیش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدریجی آن از آغاز بعثت تا پایان عمر رسول گرامی اسلام() نیز همین است كه زمینه و ظرفیت و شرایط واقعی خود را بیابد تا نزول یابد. جریان نزول دو گونه قرآن از دیرباز در نوشتار اندیشورزان اسلامی مطرح بوده است، مرحوم فیض كاشانی در مقدمه نهم تفسیر خود، مرحوم طالقانی در پرتوی از قرآن، ج ۴، ص ۱۹۵، مرحوم علاّمه طباطبائی در المیزان، ج ۲، ص ۲۳۰ و ج ۳، ص ۶۲، ابوعبدالله زنجانی در تاریخ القرآن، ص ۹ و آیهٔ الله مصباح یزدی در قرآن شناسی، قسمت اول این مسأله را مورد بحث قرار داده اند.
۳۴ـ با عنایت به دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشكل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.
۳۵ـ «لَولاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرقَهٔ طَائِفَهٌٔ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ» (توبه: ۱۲۲) تفقه هدف تمام نظام اسلام است.
۳۶ـ باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحله ها و گروه های زبانی و جغرافیای و حتی زمانی، تفسیر گردد; هم چون نكوهش برخی نژادها، نسل ها، زبان ها و مناطق گوناگون; مانند، تمجید از اهالی قم در روایات و مذمّت خوزی ها و یا بربرها و امثال آن.
۳۷ـ اشاره به ماجرای مردی كه به استناد آیه های «مَن جَاءَ بِالحِسنهِٔ فَلهُ عَشرُ اَمثَالِها وَمَن جَاء بالسَّیِئَهِٔ فَلایَجزی اِلاّ مَثْلَها»، از طریق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق() به او فرمودند: كلید فهم آن دو آیه «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقینَ» است.
۳۸ـ كازرونی، مرآهٔ الانوار، ص: ۵; و در برخی از روایات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آن گاه هر حرفی دارای ظهر و بطن می باشد و تنها علی() است كه از همه آن ها بهره مند بود و در حیطه دانش اوست. ر.ك.به، سید جعفر مرتضی، حقایقی پیرامون قرآن، ص ۱۷۶ ـ ۱۸۶
۳۹ـ سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۳، ص ۶۴ ـ ۶۷
۴۰ـ آنان كه به جای پیروی از ثقل كبیر(علیهم السلام) به استحسان و قیاس و رأی روآوردند، ره به جایی نبرده و بالمآل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در كنار چشمه سارهای زلال قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادی هلاكت كشانیدند.
۴۱ـ مرحوم علاّمه طباطبائی «و» در «والراسخون» را برای استیناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اكمل می داند. (المیزان، ج ۳، ص ۵۴ ـ ۵۵ و ۶۹ ـ ۷۱)
۴۲ـ سیدعلی دزفولی، شناخت قرآن، ص ۳۰ ـ ۴۳
۴۳ـ علاّمه طباطبائی(رحمه الله) تأویل قرآن را عبارت از حقایقی می داند كه در امّ الكتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او می باشد و بر پایه آیه ۸۰ سوره واقعه (الاّ المُطَهَّرونَ...) علم به تأویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهّرون» به دلالت این آیه، حقیقت قرآن را مس می نمایند و با ضمیمه آیه تطهیر ـ كه به موجب روایات متواتر، در حق اهل بیت پیامبر()فرود آمده ـ اهل بیت رسول خدا() از پاك شدگان و عالم به تأویل (و غیب) می باشند. (سیدمحمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ۴۶ ـ ۴۹).
۴۴ـ روایات ظهر و بطن و كیفیت نزول قرآن را در تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۲۵ مطالعه نمایید.
۴۵ـ «فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ... اِنَّهُ لَقُرآنٌ عَظیمٌ لاَیَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطهَّرونَ» (واقعه:۸۰)
۴۶ـ روایت متواتر ثقلین این مطلب را اثبات می نماید و بر اساس روایات فریقین، رسول گرامی اسلام() قریب نود ماه تمام، هر صبح، پیش از اذان این آیه را یك بار بر در خانه علی() و زهرا(علیهما السلام) برای آنان تلاوت كرده و عملاً به امّت فهمانده كه این آیه در شأن آنان نازل گشته است، نه دیگران. (سید محمدحسین طباطبائی، ص۴۸)
۴۷ـ در این باره به مباحث گذشته رجوع شود.
۴۸ـ عن فضیل بن یسار: سألت اباجعفر() عن هذه الروایهٔ: «ما من آیهٔ الاّ و لها ظهرٌ و بطنٌ.» قال: «ظهرٌ و بطنٌ و هو تأویله، منه ما قد مضی و منه ما لم یجیء یجری كما یجری الشمسُ والقمرُ كلّما جاء تأویل شیء یكونُ علی الامواتِ كما یكون علی الاحیاءِ قال اللّه: «... و ما یعلمُ تأویلَه الاّ اللّهُ والرَّاسخونَ...» (تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۹، حدیث ۱/ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۹۲، ص ۷۸ به نقل از: محمد بن یعقوب كلینی، پیشین) در مرفوعه خثیمهٔ به نقل از ابوجعفر()آمده است: «یا خثیمه،... لو أنّ الایهٔ اِذَا نُزلتْ فی قوم ثمّ ماتَ هؤلاءِ القومُ، ماتَت الایه، لما بقی من القرآنِ شیء ولكنّ القرآن یجری اوّله علی آخر مادامت السَّمواتُ والارضُ ولِكلِّ قوم آیهٌٔ یتلونَها، هم من خیر اَو شرٍّ.» (تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۱، حدیث ۷ به نقل از: محمد بن یعقوب كلینی، پیشین)
۴۹ـ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، كتاب الجهاد.
۵۰ـ عمده انحراف های تفسیری در همین راستا واقع شده است.
۵۱ـ فخر رازی، تفسیر كبیر، ج ۱، ص ۱۷۸ / تناسب الایات، ترجمه نگارنده، ص ۳۸ ـ ۴۰
۵۲ـ در این زمینه، كتاب تناسب الایات، راه گشاست.
۵۳ـ ر.ك.به: نگارنده، تناسب الایات، به بحث «فصل و وصل».
۵۴ـ محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۴، ص ۴۴۷
۵۵ـ «لاَ یَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرونَ» (واقعه:۸۰); «الَّذینَ فی قُلُوبِهِم زَیغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ...» (آل عمران:۷)
۵۶ـ عبدالجبّار شراره بحوث فی القرآن الكریم، ص ۱۳۹
۵۷ـ تطور الاستشراق فی دراسهٔ التراث العربی، ص ۸۵
۵۸ـ علی رضا صدرالدین، كلیدهای فهم قرآن، ج ۱
۵۹ـ ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص ۱۳۸ ـ ۱۵۱/ علیرضا صدرالدینی، پیشین، ج ۲، ص ۱ ـ ۹۵/ ابوالحسن العاملی اصفهانی، مقدمه تفسیر البرهان، ص ۱۹ ـ ۱۸ به نقل از: سلیم بن قیس هلالی/ سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۳، ص ۸۴/ عباسعلی عمید زنجانی، مبانی و روش های تفسیری، ص ۳۲۸ ـ ۳۳۸/ عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیر الموضوعی.
۶۰ـ ر.ك.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص ۱۳۸ ـ ۱۵۱/ علیرضا صدرالدینی، پیشین، ج ۲، ص ۱ ـ ۹۵/ ابوالحسن العاملی اصفهانی، پیشین، ص ۱۹ ـ ۱۸ به نقل از: سلیم بن قیس هلالی/ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج ۳، ص ۸۴/ عباسعلی عمیدزنجانی، پیشین، ص ۳۲۸ ـ ۳۳۸/ عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الی التفسیر الموضوعی.
۶۱ـر.ك.به: مقدمه وصیت نامه حضرت امام(رحمه الله) / قوام الدین و شنوه ای، حدیث ثقلین.
منبع : مجله معرفت


همچنین مشاهده کنید