پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


هیجان جدید «کیج»


هیجان جدید «کیج»
در سینمای هالیوود اتفاقات عجیب و غریب زیاد روی می دهد. فیلمی می آید و صدرنشین فهرست پرفروش ها می شود که قاطبه منتقدان از آن استقبال نمی کنند. عکس این ماجرا نیز صادق است. بارها شده فیلمی در صدر فهرست منتقدان قرار می گیرد اما مردم چندان توجهی به آن ندارند. گویی این قانون نانوشته کماکان ادامه دارد و مصداق آن، فیلم «بعدی» (Next) است. منتقدان نشریات معتبر آمریکایی به این فیلم عنوان متوسط دادند، اما اکنون در رتبه سوم فهرست پرفروش ترین فیلم های روز دنیا قرار دارد. فیلمی به کارگردانی «لی تاماهوری» که فیلم سازی نه چندان به نام و پرآوازه است.
اما در هر صورت پروژه او توانست با ستاره های گران قیمت مشهوری چون نیکولاس کیج، جولین مور، جسیکا بیل تنها طی یک هفته اکران، ۱۰ میلیون دلار فروش داشته باشد. این در حالی است که پروژه او بیش از ۸۰ میلیون دلار هزینه داشت و باید دید این فیلم می تواند، حداقل انتظارات کمپانی «پارامونت پیکچر» را برآورده سازد یا نه. داستان این فیلم ۹۶ دقیقه ای که ژانر علمی- تخیلی دارد در اروپای شرقی اتفاق می افتد. تروریست ها سرگرم طراحی نقشه ای برای دستیابی به سلاح های هسته ای هستند، اما دلایل این کار چندان معلوم نیست. به نظر می رسد لس آنجلس هدف عملیاتی آنها باشد...
● درباره لی تاماهوری
کارنامه هنری این کارگران نیوزیلندی، احتمالا نقطه شفاف یا قابل اعتنایی ندارد، چرا که نام های مندرج در آن ذائقه علاقه مندان به سینمای حرفه ای را چندان تامین نمی کند.
«روز دیگر بمیر» با بازی پیرس برازنان- جیمز باند سابق- و ایکس ایکس ایکس - با بازی وین دیزل- مهمترین و شاخص ترین فیلم های این کارگردان تا قبل از ساخت «بعدی» به شمار می روند. تاماهوری در سال ۱۹۹۴ ، فیلمی را با هزینه ۴/۱ میلیون دلار در نیوزیلند جلوی دوربین برد. این فیلم نتوانست اعتبار لازم را برای کار در هالیوود نصیب وی کند.
او خود را مدیون یا بزرگ شده مکتب فیلمسازی شرق اروپا می داند اما این تفکر یا آنچه وی در ظاهر دم از آن می زند، به هیچ روی در آثارش دیده نمی شود. او پیش از آنکه کارگردانی را پیشه اصلی خود قرار دهد، متصدی نگه داشتن «بوم صدا» بود. از اواخر دهه ۸۰ بود که زمینه کاریش را بالاخره تغییر داد و شد دستیار کارگردان.
در چندین فیلم کوتاه و بلند دستیار کارگردان های نه چندان مشهور شد. ردپایش را می توان در فیلم های تلویزیونی نیوزیلند هم دید. او در سال ۱۹۸۲ دستیار «جف مورفی» در فیلم «Utu» بود. این فیلم به بررسی فرهنگ یکی از خاندان های معروف نیوزیلند به نام «مائوری» پرداخت. در اواسط دهه ۸۰ بود که کارگردانی برنامه های تبلیغاتی و آگهی های بازرگانی را تجربه کرد و ۱۰ سال در این عرصه به آزمون و خطا پرداخت.
تاماهوری در این باره می گوید؛«چیز زیادی درباره آن سال ها نمی توانم بگویم جز اینکه کار کردن در این زمینه (کارگردانی برنامه های تبلیغاتی) پول خوبی برایم به همراه داشت.» بیش از یکصد فیلم تبلیغاتی در کارنامه او دیده می شود. دهه ۹۰ اوج شکوفایی کار او در سینمای هالیوود است او با ساخت فیلم هایی که تنها گیشه را هدف قرار داده بود، بر آن شد نامی برای خودش دست وپا کند؛ چه در این راه نیز چندان طرفی نبست.
در سال ۲۰۰۲ بود که به لطف محبوبیت جیمزباند و بازی همیشگی برازنان- که در این سری فیلم ها بازی متوسطی ارائه داد- توانست سرانجام تا حدودی انتظارات را برآورده سازد. در سال ۲۰۰۵ بود که با ساخت فیلم اکشن «ایکس ایکس ایکس؛ حکومت اتحادیه ها» نام خود را به عنوان کارگردانی مطرح کرد که تمایل دارد در این عرصه به فعالیت بپردازد. بازی وین دیزل در این فیلم تا مدت ها سوژه مطبوعات سینمایی بود. «نیویورک پست» به قلم «تام هندریکس» دراین باره نوشت؛ «این فیلم تنها در یک قالب می تواند موثر و مفید باشد.
اگر هدف سازندگان آن یک فیلم سرگرم کننده بود با چند صحنه نسبتا خوب، باید بگوییم آنها موفق هستند اما در غیر این صورت پروژه آقای تاماهوری چندان که باید و شاید موفق نیست.»
● آیا «بعدی» موفق است؟
«بعدی»، نخستین مفهوم واژه انگلیسی Next است. از آنجا که ما تنها به ترجمه مطالب مندرج در سایت های اینترنتی می پردازیم، نمی دانیم که این مفهوم درست است یا نه. در هر صورت اما بد ندیدیم بخش هایی از نقد روزنامه نیویورک پست را درباره این فیلم برایتان بازگو کنیم؛ «به نظر می رسید نیکولاس کیج از حضور در این پروژه صرف نظر کند.
آن هم به دلایلی که قبلا مطرح شده بود و اینکه هرچه اهداف او را برای تعیین یک سناریو مرور کردیم، به نکته خاصی درباره این فیلم نرسیدیم. این شاید همان اشتباهی است که «بن افلک» در paycheck مرتکب شد. به نظر می رسد اما کیج در راه بازگشت به فیلم «ترک لاس وگاس» قدم برداشته. او در «بعدی» نقش کریس را بازی می کند.
داستان از آنجا گره می خورد که او هدیه ای دریافت می کند. اف.بی. آی بسیار علاقه مند است که بداند در این هدیه چه نکته جالبی وجود دارد. هدیه ای که می تواند فقط برای دو دقیقه کریس را به جهان آینده ببرد. شخص کریس شاید چندان علاقه مند نباشد که با پلیس همکاری کند اما خب چاره ای ندارد، سناریو اینگونه نوشته شده. دوستی او با «لیز» که نقش او را «جسیکا بیل» برعهده دارد، سبب می شود که جریان فیلم به شیوه ای دیگر دنبال شود.
«بعدی» سعی می کند فیلم را از قالبی هالیوودی به فراملی تبدیل کند، از این رو با استفاده از نشانه هایی خاص سعی دارد به مخاطب بگوید که این فیلم فقط یک فیلم یا اثر گیشه ای نیست...»
● اظهارنظر کیج
نیکولاس کیج از آن گروه بازیگرانی است که دوست دارد درباره پروژه ای که دارد حسابی صحبت کند. او درباره این پروژه می گوید؛ «قصد ندارم درباره اینکه چطور بازی در فیلم تاماهوری را پذیرفتم، توضیح بدهم چون احساس می کنم دلایل من با آنچه منتقدان از آن حرف می زنند، تفاوت دارد.
پس از اینکه سناریو را خواندم، یکی دو روز با «پل برن باوم» - یکی از نویسندگان - صحبت کردم. او مرا متقاعد کرد که می توانم بار دیگر هیجان را تجربه کنم. منظورم همان هیجانی بود که در «ترک لاس وگاس» یا «سرقت در ۶۰ ثانیه» تجربه کردم.
نقش خودم را در این فیلم بارها مرور کردم و به این نتیجه رسیدم که می توانم در این پروژه مفید باشم.» «ترک لاس وگاس» همان فیلمی است که کیج توانست با بازی در آن جایزه اسکار را از آن خود کند، اما چه چیزی سبب شد که کیج دوباره به بازی در این سری فیلم ها که تجربه خوبی دارد روی بیاورد. کیج در کارنامه اش فیلم های دیگری چون «تغییر چهره» و «گنجینه ملی» را هم دارد که تا حدودی به فضای کلی این فیلم نزدیک است.
او در این باره می گوید؛ «دوست ندارم اینگونه اثری را واکاوی کنیم که مثلا شبیه فضای کلی فلان فیلم است یا نقشی که ایفا کردم شباهت های زیادی با فلان فیلم دارد. این فیلم می طلبید که خودم را در یک فضای کاملا تروریستی احساس کنم. آنچه درمی یابید این است که آدم های فیلم دغدغه بزرگی دارند به نام فرار. هرکسی به نوعی درصدد فرار از خود است. «لیز» و «کریس» در پی این هستند که مواد مخدر را از زندگی دور کنند حال آنکه کریس به پدیده ای علمی دست یافته که می تواند او را به آینده ببرد. این همان چیزی است که دغدغه انسان مدرن هم نام گرفته.
ما دوست داریم از آینده مطلع شویم و تازه اینجاست که دردسرهایمان شروع می شود چون می خواهیم برای در امان بودن از اتفاقات بد آینده، نقشه بکشیم.» اگرچه او می گوید که دوست ندارد فیلمش را با فیلم های قبلی اش مقایسه کنند اما منتقد نیویورک پست معتقد است او در این فیلم -بعدی- نقشی را شبیه به نقش فیلم «گنجینه ملی» ایفا کرده است!
● جسیکا بیل و جولین مور
جولین مور همان بازیگر قدبلندی است که در هانیبال در کنار «سرآنتونی هاپکینز» توانست پروژه ریدلی اسکات را به سرمنزل مقصود رهنمون سازد. او درباره این فیلم و نقش «کالی فریس» می گوید؛ «بازی کردن در کنار بازیگر خوش نقشی مثل کیج حس خوبی را به آدم القا می کند. او می تواند یک تنه سوژه فیلم را به سطرسطر خطوط فیلمنامه پیوند دهد و این بسیار لذت بخش است.
من اما از ایفای نقش کالی بسیار راضی ام. یک روز در منزلم نشسته بودم که «لی» با من تماس گرفت و گفت که سناریویی دارد و خیلی مشتاق است آن را بخوانم. بعد این کار را انجام دادم و روی کاغذ، مدل ذهنی ام را کشیدم.
متوجه شدم نقش مهمی دارم و پذیرفتم که در این فیلم حضور داشته باشم.» مور از اینکه می بیند فیلمش در رتبه سوم پرفروش های جهان قرار دارد راضی به نظر می رسد. او اما می گوید؛ «هنوز هم نمی دانم ذائقه مردم آمریکا چیست. یک روز از فیلمی استثنایی بیزار می شوند و روز دیگر اقبالی جهانی را رقم می زنند. امیدوارم ما شامل گروه دوم شویم و مردم تا روز آخر، صندلی های سینما را خالی نگذارند.»
جسیکا بیل که ایفاگر نقش «لینر کوپر» است، نمی تواند شادی اش را از حضور در کنار کیج پنهان کند و می گوید؛ «این فیلم مثل یک کتاب می ماند و ما بهتر است تمام صفحات آن را با دقت ورق بزنیم. نمی شود لحظه ای را از دست داد. من قبل از بازی در این فیلم، فیلم «لبه» ساخته تاماهوری را دیده بودم. فیلم خوش ساختی بود و در ژانر ترسناک توانست موفق عمل کند. از این رو خودم را راضی کردم که بازی کنم...» حال باید پرسید آیا این فیلم همان گزینه ای است که کیج به دنبالش بود یا نه.
آرش بزرگمهر
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید