چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن و بازارهای سرمایه


جهانی شدن و بازارهای سرمایه
طی سه دهه اخیر، نظام مالی جهان، به ویژه بازارهای سرمایه، به خاطر رشد سریع، تنوع‌سازی و جهانی شدن، دستخوش تغییرات اساسی شده‌اند.
گرچه بیشتر این تغییرات در مراكز مالی و كشورهای توسعه یافته اتفاق افتاده است، باز دنیا شاهد آن است كه تغییرات مزبور در كشورهای در حال توسعه نیز در سطح وسیعی رخ داده ‌است. بسیاری از كشورهای در حال توسعه، به ویژه در دهه ۱۹۹۰، سعی كرده‌اند با ارائه یكسری اصلاحات اساسی بازارهای اوراق بهادار خود را توسعه دهند.
آنها با آزادسازی نظام مالی، محیط سرمایه‌گذاری در كشورهای خود را (از طریق ایجاد ثبات در اقتصاد كلان و فضای تجاری بهتر) با توسعه چارچوب‌های نظارتی و ایجاد نهاد‌ها و بهبود زیربناهای اساسی برای عملیات بازار سرمایه بهبود بخشیده‌اند.
همچنین، بسیاری از كشورها، اصلاحاتی جامع در صندوق‌های بازنشستگی اعمال كرده‌اند و اقدام به خصوصی‌سازی شركت‌های دولتی نموده‌اند، به این امید كه بازار سرمایه خود را توسعه دهند.
افزایش اصلاحات، باعث افزایش انتظارات از توسعه بازارهای سرمایه در كشورهای در حال توسعه شده است. هر چند چنین انتظارات بالایی در بسیاری از كشورها برآورده نشده‌ ولی بعد از گذشت نزدیك به دو دهه از اصلاحات، وضعیت بازار سرمایه در كشورهای در حال توسعه تا حد زیادی شفاف نیست.
گرچه آهنگ رشد به طور كلی بین آنها سریع بوده است، اما به سرعت رشد كشورهای توسعه‌یافته نرسیده است. بسیاری از كشورهای در حال‌ توسعه ركود و كسادی را تجربه كرده‌اند و یا حتی شاهد انقباض در بازارهای اوراق بهادار به‌ویژه در مورد سهام، پول داخلی و اوراق قرضه با نام بوده است.
كشورهای آمریكای لاتین، به طور خاص، از جهانی شدن امور مالی بیشتر از كشورهای آسیایی استقبال كرده‌اند، اما روند پیشرفت این كشورها نسبت به بازارهای مالی كشورهای آسیایی با تاخیر رخ داده است. همچنین این توسعه‌ها معما‌گونه هستند، چرا كه برای دستور كار اصلاحات بازار سرمایه، توافق و اجماع صریح و روشنی به‌وجود نیامده است.
سعی این مقاله بر این است كه نتایج مغشوش به‌دست آمده را شفاف و روشن سازد.
به‌این منظور توجه بیشتر به جهانی شدن و میزان اثرگذاری آن در توسعه بازارهای سهام، ما را به این نتیجه می‌رساند كه سیاست‌گذاران ملزم به تغییر در انتظارات و اتخاذ نگرش‌های جدید در ساختن بازار سرمایه داخلی هستند.
● بازارهای سرمایه ضعیف
شرح عملكرد ضعیف بازارهای سهام و اوراق قرضه دولتی در كشورهای در حال توسعه تنها با استفاده از مبانی اقتصاد كلان و نهادی مثل تثبیت پولی، توسعه كلی اقتصادی، اندازه اقتصاد و حاكمیت قانون و اصلاحات مربوط به بازار سرمایه مشكل است.
در حقیقت، نتایج تجربی مطالعات اخیر بانك جهانی كه به مقایسه بازار‌های سرمایه آمریكای لاتین با سایر مناطق می‌پردازد، نشان می‌دهد كه زیربنای بهتر، هم باعث توسعه بازار سهام داخلی می‌شود و هم باعث بین‌المللی شدن از طریق انتشار اوراق بهادار خارج از كشور، اما نه به طور یكسان. با بهبود بنیاد‌ها، انتشار سهام و معاملات خارج از كشور، نسبت به معاملات داخلی افزایش می‌یابد. به طور مشابه، اصلاحات مربوط به بازار سرمایه روی بین‌المللی شدن بازار سهام بیشتر از فعالیت‌های بازار سهام محلی‌، تاثیر می‌گذارد.
وقتی نقدینگی بنگاه‌های محلی كه اوراق بهادار برای بازار سهام خارج از كشور صادر می‌كنند، كاهش می‌یابد، یك سرریز منفی اتفاق می‌افتد. در این حالت، انحراف تجارت به وجود می‌آید. این امر بر بنگاه‌هایی كه در خارج بازار فعالیت نكرده‌اند اثر منفی می‌گذارد.
نقدینگی باقیمانده از بازار سهام داخلی گرایش به تمركز روی بنگاه‌هایی دارد كه به بازار سرمایه بین‌المللی دسترسی پیدا كرده‌اند.
این آثار به خصوص در كشور‌های آمریكای لاتین به شدت دیده شده است كه منجر به رشد كند توسعه بازار اوراق بهادار داخلی شده است.
● بازار‌های محلی آمریكای لاتین
نه تنها زیر سطح انتظار ما با توجه به توسعه‌ نهادی و اقتصادی منطقه قرار دارند، بلكه آنها خیلی هم پذیرای اصلاحات عرضه شده بوده‌اند.
برعكس آمریكای لاتین در بین‌المللی كردن بازار سهام خود در حد افراطی عمل كرده است كه قسمتی از آن، توسط فرآیند خصوصی‌سازی شدید كه منجر به انتقال اوراق بهادار منتشر شده جدید به بازارهای بین‌المللی شده، قابل توضیح است.
در حالی كه بدون تردید، كشورهای آمریكای لاتین تنها نیستند.
برخی كشورهای در حال توسعه و توسعه یافته كوچك در اروپا نیز با الگوی مشابهی مواجه هستند. برعكس كشورهای شرق آسیا رفتار متفاوتی را به نمایش گذاشته‌اند، چرا كه در آنها بازار داخلی مختلف برای سهام و اوراق قرضه شركت‌ها از رشد نسبتا خوبی برخوردار بوده است.
● یك شكاف معماگونه
چطور این نتایج می‌‌تواند از یك طرف شكاف موجود بین انتظارات و اصلاحات شدیدی كه در دهه ۱۹۹۰‌ ایجاد شد و از طرف دیگر پایین بودن سطح توسعه بازارهای سرمایه داخلی را تشریح كنند؟
دلایلی كه برای این سوال مطرح می‌شود این است كه آیا دیدگاه سنتی این شكاف را از بین می‌برد؟ یك چنین دیدگاهی این فاصله را به ناقص‌بودن و ناتمام بودن اقدامات اصلاحی نسبت می‌دهد و توصیه می‌كند كه به نیروهای بازار زمان لازم داده شود تا به وظیفه خود عمل كنند.
در حالی كه در این دیدگاه عناصر اساسی برای اصلاحات شناخته شده هستند چرا که پیش از این بهترین روش‌ها توسط استانداردهای بین‌المللی مختلف توضیح داده شده‌اند اما این دیدگاه یافته‌های بسیاری را نادیده می‌انگارد، زیرا بهبود اقتصاد كلان و معرفی موارد اصلاحی كه نه تنها محركی برای توسعه بازار اوراق بهادار داخلی است، بلكه تا حد بسیار زیادی موجب افزایش گرایش برای انتشار و مبادله اوراق بهادار خارجی نیز هست، اهمیت اصلاحات را بی‌اعتبار نمی‌كند، بلكه باعث تغییرات زیادی در انتظارات می‌شود و پیشنهاد می‌كند كه برای پیوستن به موج جهانی شدن مالی باید به نحو شایسته‌ای در تغییر جهت انتظارات بازنگری شود.
نظریه دیگر ادعا می‌كند كه این شكاف به دلیل توالی نادرست و غلط اصلاحات است.
این موضوع بر اهمیت تاسیس یك چارچوب و نهاد مناسب و منظم و توسعه بازار محلی برای پول داخلی تاكید می‌كند كه بدهی قبل از آزادسازی بازار مالی نامیده می‌شود.
در اصل هیچ مشكلی جهت به تاخیر انداختن آزادسازی حساب سرمایه و رقابت نامحدود تا آن زمانی كه شرایط لازم مهیا شود، وجود ندارد.
ولی واقعیت اقتصاد سیاسی این است كه اصلاحات نهادی به سادگی صورت نمی‌گیرد.
برای این كه دلیل منطقی برای سرهم آوردن مخالفت كسانی كه احساس می‌كنند از اصلاحات زیان دیده‌اند، در بیشتر موارد ناكافی است، لذا آنها قادر به سازماندهی قدرتمندی برای مقاومت در مقابل تغییرات هستند. برعكس، سود حاصل از اصلاحات كه در آینده به دست می‌آید، میان برندگان زیادی تقسیم می‌شود و در نتیجه ما با مساله اقدام جمعی مواجه هستیم.
ناچیز بودن انگیزه برای عمل كردن در گروه، باعث می‌شود كه كار بدون اعلام موجودیت و سازمان نیافته انجام شود.
تجربیات تاریخی كاملا توضیح می‌دهند كه رقابت خارجی، اعضای سازمان را به كارایی بیشتر ترغیب می‌كند و در نتیجه انگیزه‌ها را در مقابل با اصلاحات تغییر می‌دهند – متصدیان امور را مجبور می‌كنند تا حامی بسیاری از اصلاحاتی باشند كه قبلا با آنها مخالف بوده‌اند.
مطالعات بانك جهانی یك نظریه مكمل را پیشنهاد می‌كند كه نیازمند به بازنگری و بررسی مجدد در مطمئن بودن طرح‌های اولیه، نظیر جهانی‌سازی مالی، نقدینگی، تنوع و اندازه – همانند مرحله پیشین برای استحكام بیشتر و بازنویسی دستور كار اصلاحات است.
● نقش جهانی‌سازی مالی
جهانی‌سازی مالی در حوزه بدهی و بازارهای سهام از راه‌های متفاوت سیاست‌‌گذاری را با مشكل روبه‌رو می‌سازد. بدهی‌ها و بزرگی مشكلات جهانی‌سازی مربوط به ضعف پول رایج است.
موج جاری جهانی شدن و مفهوم نرخ ارز شناور، افزایش منافع را بر چگونگی انجام وظیفه پول محلی به طور همزمان منوط می‌كند.
انجام دادن این دو كار به صورت بهینه‌ برای همه پول‌هایی كه در سطوح بین‌المللی به‌صورت ذخیره دارایی‌ها به كار برده می‌شود، مشکل است.
اشاره به مشكلات فوق نیاز به هماهنگی و سازگاری سیاست‌های پولی و مالی در كشورهای در حال توسعه را برای بهره‌مندی بیشتر از جهانی شدن بازارهای مالی گوشزد می‌نماید.
ترجمه: سمانه جعفری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید