جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


کانت و دلوز


کانت و دلوز
نخستین جنبه نوآورانه خوانش دلوز از کانت به موضوع سوژگانی سازی زمان و مکان و قانون اخلاقی مربوط است؛ کانت با اهدای وجهی خودآئین به زمان در نقد عقل محض و قانون در نقد عقل عملی انسان را با شکافی در درونش مواجه می سازد. شکاف میان سوژه و ابژه به درون سوژه می آید و او را دوپاره می سازد.
کشف دلوز این است که سوژگانیت زمان به معنای درونی بودن آن نیست بلکه بدین معناست که زمان درونیت سوژه را از او می گیرد و مرز میان درون و بیرون را برایش مختل می سازد. در نقد عقل عملی نیز این قانون است که، همچون زمان، سوژگانی می شود و بدین ترتیب سوژه را دوپاره می سازد.
قانون اخلاقی یک صورت محض است و این صورت محض از اجرای آن جدایی ناپذیر است. پس آنچه برای سوژه درونی است، عمل غبیرونیف قانون بر تن او است. ما انسانیم چون گناهکاریم. قانون یک صورت محض است و این ما هستیم که با انتخابمان این صورت محض را به اجرا در می آوریم و این اجرا چیزی جدا از آن صورت محض نیست. پس فقط با تحمل اثر قانون بر قلب و تن مان است که می توانیم هویت انسانی مان را تایید کنیم.
روش استعلایی نیز برای کانت داوری عقل بر خود است و صرفاً با همین ایجاد فاصله میان عقل و عقل است که عقل می تواند حقیقت تمایلاتش را بیابد؛ همچون فرآیند روانکاوی که در آن فرد تحت روانکاوی، به کمک روانکاو و به واسطه تفاسیر او، از خودش فاصله می گیرد تا حقیقت میلش را بیابد. و حقیقت میل تنها در شکاف درون سوژه که مرز میان درون و بیرون را در او بر می دارد قابل جست وجو است.
خوانش دلوز از کانت جنبه نوآورانه دیگری نیز دارد؛ سوژه کانتی مخروطی که به سمت جهان ابژه ها باز شده باشد نیست، بلکه محل مکالمه قوای مختلفی است که تمام وجوه درون بودگی و برون بودگی را در خود دارند و آنچه باعث امکان پذیری این مکالمه می شود، همان شکاف و فاصله میان سوژه است.
«اصل تابعیت ضروری ابژه از سوژه» و قانون گذار بودن (فاعلیت) قوه شناسایی نتیجه یی جز ابژگانی شدن سوژه و سوژگانی شدن ابژه، یعنی همان اختلال در تمایز درون / بیرون ندارد. صریح ترین جلوه این نتیجه را می توان در حرکت کانت از عقل نظری به عقل عملی مشاهده کرد؛ در جهان پدیدارها ما صرفاً با سلسله معلولات سروکار داریم. پدیدارها از چیزی پدید آمده اند اما چیزی که خود نیز پدیدار است.
بدین ترتیب ما با سلسله یی از معلولات سروکار داریم که رابطه علیت میان شان برقرار است، اما هیچ کدام از آنها توان این را که عاملیت مطلق داشته باشند، یعنی بتوانند در نقطه آغاز سلسله قرار بگیرند، ندارند، زیرا همگی به علت پدیدار بودن مجبور هستند.
علت اول سلسله علی باید قدرت عاملیت داشته باشد و تنها شرط امکان پذیری این امر این است که آزاد (مختار) باشد. از سوی دیگر شرط وجود صورت محض قانون اخلاقی این است که موجودی صاحب اراده آزاد وجود داشته باشد. موجودی که بتواند با انتخاب خود، به خود هویت ببخشد. پس انسان تنها ضمانت وجود عاملیت آزاد در جهان است آن هم از این طریق که قانون اخلاقی وجود دارد و آزاد بودن انسان شرط وجود آن است. آزادی برخلاف علیت طبیعی حاکم بر پدیدارهای مجبور و سلسله نامتناهی آن، با نیرویش در «آغاز خودانگیخته یک حالت تعریف می شود». این علت نمی تواند تحت علت دیگری در فراز خود قرار داشته باشد.
«آزادی متعلق به شیء فی نفسه است و نومن ها چیزی نیستند جز موجوداتی آزاد». نومن متعالی است چون پدیدآورنده قانون است و نقطه آغازی است که جهان قانونمند از آن در می آید. آنچه در اینجا رخ داده این است که سوژه از خود بیرون آمده و در جایگاه نومن نشسته و سرسلسله پدیدارهای طبیعی شده است. از سوی دیگر پدیدارها با منتسب شدن به یک سوژه اخلاقی صاحب اراده آزاد در برابر / بیرون سوژه نیستند. «در کانت رابطه سوژه / ابژه به درونی شدن تمایل دارد» اما درونی شدن که با ایجاد شکاف در سوژه او را از خود بیرون می کند.
وحید سادات
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید