پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به مجموعه «ماجراهای مانولیتو»


نگاهی به مجموعه «ماجراهای مانولیتو»
الویرا لیندو در شهر کادیس اسپانیا در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمده است و از ۱۲ سالگی در مادرید ساکن شده است. از راه نویسندگی زندگی اش را می گذراند و موازی با آن کار گویندگی برای رادیو و تلویزیون می کند. فیلمنامه و نمایشنامه هم می نویسد.
او می گوید؛ مانولیتو یک بیوگرافی عجیب از خودم است. البته وضع مالی پدر و مادر من از خانواده مانولیتو بهتر بوده است. من پسر نیستم و فرزند اول خانواده هم نیستم. هرگز هم عینک به چشم نزده ام. با این حال در میان افرادی که می شناسم، کسی که از همه بیشتر به مانولیتو شبیه است، خودم هستم. مانولیتو اولین بار در رادیو خلق شد. این مجموعه در سال ۱۹۸۷ برای نخستین بار در رادیو اسپانیا اجرا شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت، پس از آن نویسنده آن تصمیم گرفت این داستان ها را به صورت مجموعه منتشر کند، البته از این مجموعه فیلمی نیز تهیه شده است که نویسنده فیلمنامه آن نیز الویرا لیندو است.
«اسم من مانولیتو است، معروف به عینکی. بالاخره تصمیم گرفتم رازهایی را که تا به حال جرات نکرده ام برای هیچ کس بگویم، برایت فاش کنم. مثلاً اینکه به طور وحشتناکی به برادر کوچکم، جونور، حسادت می کنم، از ییهارد قلدر می ترسم، یک روز پدرم باعث شرمندگی من شد، آرزو دارم یک سگ داشته باشم و ملودی مارتینز عاشق من است. ولی، با این حال، خواهی دید که در خانواده ام و در کلاسم، همه چیزهایی برای پنهان کردن دارند.»
«مانولیتو» شخصیت اصلی و راوی مجموعه داستان های مانولیتو یک بچه واقعی و ملموس است که نویسنده با استفاده از راوی اول شخص، ایجاد لحن خاص در داستان و با ارائه رفتارهای صادقانه و واقعی سبب شده مخاطب صمیمیت بیشتری با شخصیت اصلی پیدا کند.
مانولیتو را می توان از آن دسته بچه هایی دانست که فرصت و مجالی برای عرض اندام دارند. بچه هایی که مجال اظهار نظر دارند و می توانند به راحتی مخالفت کنند؛ می توانند حرف خودشان را راحت بزنند. می توانند بچگی کنند و همه شیطنت های عالم را داشته باشند، حتی اگر پس گردنی بخورند و اردنگی نوش جان کنند باز هم خودشان هستند.
شاید این دسته بچه ها را نتوانیم در قالب بچه های مطلوب قرار بدهیم (آن هم با نگاهی خشک و تعصبی) اما اینها بچه های واقعی دنیای امروز هستند. هر چند به تعبیر معلم شان در مدرسه دیگو ولاسکوئز آنها بچه های امروزی هستند و حافظه تعلیم دیده یی ندارند و به جز آگهی های تلویزیونی چیز دیگری در خاطرشان نمی ماند، اما در داستان با بچه هایی باهوش با ویژگی های خاص فردی شان سر و کار داریم که البته بعضی از آنها مثل «پاکینو مدیا» می تواند فرضیه هایی را مثل «فرضیه بازگشت ابدی» ارائه بدهند و به دنبال سیاست هم باشند و همه خبرها را پی بگیرند. البته بعضی دیگر مثل ییهارد فقط از زورشان استفاده می کنند.
در این میان مانولیتو برای خودش نظریه پرداز دقیقی است که در خیال و رویا آینده بعضی از دوستان خودش را حدس می زند و گاهی وقت ها هم نظرات جالبی ارائه می دهد از جمله نظری است که در مورد دیر آمدن شهردار مادرید دارد؛ «آقای شهردار دیر کرده بود چون شهردارها همیشه دیر می کنند. از من نپرس چرا، ولی اگر شهردار باشی و دیر نکنی، مردم جدی ات نمی گیرند و جلوی رویت مسخره ات می کنند.» او نظرات زیادی از این دست دارد. در مورد مادرها، معلم ها و بره ها، و اینجاست که مانولیتو نقش فیلسوف مآبانه به خود می گیرد. البته نقشی زیرپوستی و مخفی.
اما در حقیقت باید مانولیتو را به عنوان شخصیتی از یک جامعه امروز دانست. البته با اینکه او در یک کشور اروپایی ( اسپانیا) زندگی می کند اما شرایط اقتصادی خانواده، محله یی که در آن زندگی می کنند باعث می شود موقعیت او خیلی از آدم های معمولی فاصله نداشته باشد. آدم هایی که می توانند در هر جای این دنیا باشند و همین باعث می شود فاصله با مخاطب علاوه بر نوع روایت بر اساس موقعیت و مکان کمتر شود. از طرف دیگر دقت نویسنده در انتخاب این شخصیت به عنوان محوری که همه وقایع حول او و از زبان او شکل می گیرد به همراه مخاطب قرار گرفتن خواننده به عنوان تو، کودکی همه ما را مخاطب قرار داده است.
نویسنده با دقت لازم و به کارگیری ابزار مناسب توانسته شخصیتی خلق کند که می تواند کودکی خواننده بزرگسال را زنده کند و در کنار آن همذات پنداری بچه های هم سن و سال مانولیتو را ایجاد کند.
این مجموعه را می توان مشتمل بر داستان های فانتزی دانست که در قالب طنز به نگارش درآمده است که در حقیقت این فانتزی را به واکنشی در برابر دنیای مدرن بدل کرده است؛ فانتزی خلاق و در آمیخته با مضامین اجتماعی که گاه نظام آموزشی، اعتراضات سیاسی و مناسبات و رسومات اجتماعی را به طرق مختلف و با نگاه مانولیتو زیر سوال می برد.
در این مجموعه ۷ جلدی با پند و اندرز روبه رو نیستیم، همان عاملی که مخاطب نوجوان را گریزان خواهد کرد اما نگاه روان شناسانه نویسنده در کنار نگاه واقع بینانه مانولیتو، همراه با چاشنی طنز و رفتارهای شیطنت آمیز کودکانه به عنوان انسان های واقعی نه موجوداتی منزه و مبرا از خطا، به باورپذیری و تلطیف واقعیت ها کمک می کند.
الویرا لیندو نویسنده کتاب برای فعال کردن مخاطب و وارد کردن او به ماجراهای داستان در جلد اول، جای نام او را در شجره نامه مانولیتو خالی می گذارد و همین امر سبب می شود با اثری مخاطب محور روبه رو شویم.
در «کریسمس مانولیتو» هم با نامه یی اعتراض آمیز از طرف او مواجهیم. او ناراحت است که چرا نمی گذارند کتاب هایش را به کسانی که می خواهد تقدیم کند و ناراحت است که این خانم نویسنده از قًبل زندگی او پول هنگفتی به جیب می زند. او این کتاب را به همه کسانی که با آنها سر و کار دارد تقدیم می کند و داستان را اینگونه آغاز می کند؛ «مثل همیشه داستانم را آن طور که دوست دارم، از زمان های قدیم شروع می کنم.»
داستان این کتاب به روز هایی برمی گردد که قرار است بچه ها برای شهردار نمایش معرکه یی را به مناسبت کریسمس اجرا کنند که با حوادث مختلفی برای تمرینات و هنگام اجرای برنامه مواجه می شوند.
اما اتفاق مهمی که مانولیتو در ابتدا از آن خبر داده درست در انتهای داستان رخ می دهد. خبری که مانولیتو قرار است آن را مثل یک راز بین خودش و مامان نگه دارد. اما می داند مامان وقتی این راز را به او گفته که همه به جز جونور از آن خبر دارند. او برای جونور ناراحت است. چون قرار است موقعیت اش را به عنوان بچه مامان از دست بدهد و این احتمالاً شروع یک ماجرای جدید است.لیندو به خوبی نیازهای مخاطب خود را می شناسد و به ظرایف طنزگونه روی می آورد، که گاه با ظرایف و شیطنت های خاص همراه است.
او در این مجموعه به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از دیدگاه افراد خانواده می پردازد و گاه ما همه اینها را از زبان مانولیتو می شنویم. نویسنده حتی با استفاده از شخصیت های مطرح روز در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فضایی ایجاد می کند تا داستان رنگ و لعابی امروزی و واقعی به خود بگیرد و در کنار راوی مناسب، و ارائه ساختار بدون نقص و تعلیق خواننده را به دنبال خود به گوشه و کنار زندگی آدم های داستان بکشاند و آنها را وادار به شنیدن صدای کودکی کند.
اگرچه می توان مانولیتو را نمونه کامل شده مجموعه ها ی «نیکولا»، «رامونا»، «هنری وروجک» و «جودی دمدمی» و... دانست، اما در اینجا فردیت مانولیتو مد نظر است و در حقیقت اتفاقات مختلف در قالب داستان های کوتاه ساختار یک زندگی را از دید یک کودک روایت می کند، روایتی که نسل را دربرمی گیرد؛ والدین، پدر بزرگ و مانولیتو و مانولیتو راوی تمام ماجراهایی است که بر این سه نسل می گذرد و به گونه یی تقابل نسل ها و نقاط اشتراک و افتراق آنها را در نظر می گیرد و در کنار آن به ارائه تیپ های خاصی از جمله ییهارد، پدربزرگ، دایی و... می پردازد که بلافاصله این امکان را پدید می آورد که خواننده بتواند معادل سازی کند.
البته همه این ظرایف در کنار ترجمه یکدست و روان این اثر سبب شده مجموعه یی مخاطب محور از سوی ناشر در اختیار علاقه مندان به مطالعه این اثر قرار گیرد.
نلی محجوب
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید