پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شمارش معکوس برای پایان دیکتاتور


شمارش معکوس برای پایان دیکتاتور
«من اهمیتی به آن چه كه تاریخ درباره ام خواهد نوشت، به آن چه كه نظر سنجی ها درباره من می گویند، به آن چه كه در مقاله ها و كتاب ها درباره من می نویسند و بالاخره به رای و نظر كنگره آمریكا درباره عملكردم اهمیتی نمی دهم؛ من فقط از مرگ می ترسم زیرا كه واقعیت وحشتناك و تلخی است!» اینها سخنان اخیر بوش در یك دبیرستان آمریكایی است.
به راستی كه این كلمات به همان اندازه كه در آغاز دلیرانه و زیبا و شاعرانه به نظر می رسند، پس از كمی تامل بسیار احمقانه، به دور از مسوولیت و به دور از هر گونه حس بشردوستانه نماد پیدا می كنند.»
روزنامه الدستور -چاپ اردن- با ارایه مقاله طنزی درباره بوش تحت عنوان بوش: «من همه چی هستم و هیچ نیستم!» می نویسد: «در ارزیابی نسبت به این خطابه دلیرانه و همزمان احمقانه بوش باید این چنین نوشت: اگر بوش به تاریخ، به نظرسنجی ها و به مقاله ها و كتاب ها و برای نظر كنگره آمریكا اهمیتی قائل نیست یا اهمیتی نمی دهد، پس برچه اساس و اصولی و برچه معیارهایی تصمیمات نهایی و تاریخی را برای آمریكا و برای جهان اتخاذ كرده اند؟
اگر مرگ از نظر ایشان تلخ، گزنده و وحشتناك است، پس خانواده هزاران عراقی كه قربانی سیاست های پوچ و احمقانه دولت بوش شده اند، باید مرگ را با استفاده از چه الفاظی توصیف كنند؟»در ادامه این تحلیل آمده است: اگر بوش كمی با درایت امور را ارزیابی می كرد می دانست كه این تشكر و قدردانی را باید از ملت آمریكا به جای می آورد كه تا به امروز او را با همه حماقت ها و اشتباهاتش تحمل كرده است و اما این كه چگونه از ملت های دیگر جهان تشكر كند، خود یك مقاله دیگر را می طلبد.
رییس جمهور آمریكا فراموش كرده است كه بر پست و منصبی تكیه كرده است كه به عنوان بزرگترین پست و منصب در جهان آمریكا است و دوره ای كه وی حاكمیت آمریكا را بدست گرفته است از مهمترین دوره های تاریخ بشریت است.
برغم آن كه تمامی تحلیل ها، نظرسنجی ها، مقاله ها و كتاب ها تاكید دارد كه خط و مشی سیاسی بوش اشتباه است و معیارهای اخلاقی و سیاسی كه در پیش گرفته است تطابقی با معیارهای كلی اخلاق و سیاست ندارد اما بوش همچنان اصرار دارد كه تمامی كارها و خط مشی اخلاقی و سیاسی اش كاملا درست و واقع بینانه است.»
الدستور می آورد: «شاید اگر این قضیه در كشوری با نظام دیكتاتوری رخ می داد، مساله این قدر ابعاد گسترده پیدا نمی كرد اما ما از تحولات در درون كشوری سخن می گوییم كه براساس نظام دموكراتیك و با در نظر گرفتن حقوق بشر ساختار خود را تدوین كرده است. آری بوش به نیابت از چنین كشوری سخن می گوید، بنابراین ایراد چنین سخنانی و بی اعتنایی به تاریخ و افكار عمومی جهان از سوی بوش نه تنها نظریه های موجود درباره وی را به اثبات می رساند بلكه موقعیت و جایگاه كلی آمریكا در جهان را متزلزل می سازد.
اگر قرار است رهبر چنین كشوری كه داعیه دموكراسی و حقوق بشر را دارد این چنین سخن بگوید پس نباید اعتراضی به وضعیت موجود در نظام های به اصطلاح دیكتاتور داشته باشیم. بوش باید بداند زمانی كه از ریاست جمهوری فعلی آمریكا سخن می گوید از هشت سال عمر آمریكا و جهان سخن می گوید، هشت سالی كه اگر ارزیابی نه چندان دقیقی هم از آن داشته باشیم می بینیم كه سر تا سر پر از اشتباه بوده است.»
در این تحلیل همچنین آمده است: «تصور كنید اگر رییس جمهور آینده آمریكا نیز الگویی مشابه به بوش داشته باشد چه بر سر جهان خواهد آمد. امروز بوش كه عامل اصلی بسیاری از جنگ ها و فاجعه های جامعه جهانی به خصوص منطقه است دلیرانه یا بهتر است بگوییم ابلهانه پشت تریبون می ایستد و می گوید اهمیتی به تاریخ نمی دهد، نه در حال و نه در آینده؛ گویا می خواهد بگوید من وحی منزلم، من حق روشنم! آری این است واقعیت بوش كه چندی پیش در كتاب ها از آن سخن گفته می شد و امروز بوش خود به واقعیت خود اعتراف كرده است.
بوش با زبان بی زبانی و با متناقض ترین منطق تناقض اعلام می كند من همانم كه همه چیز هستم و هیچ نیستم زیرا كه از هیچ بوده ام و شما مرا با رای خود به همه چیز رساندید، مهم نیست كه من همه چیز را از شما سلب كرده ام، مهم نیست كه شما چه می خواهید، مهم آن است كه من چه می خواهم، مهم نیست كه كدام راه صواب است و كدام راه خطا، مهم آن است كه من صواب و خطا را معین می كنم، مهم نیست كه جان صدها تن قربانی تصمیمات من می شوند، مهم آن است كه ایدئولوژی های من حفظ شود، مهم آن نیست كه دیگران چه می گویند، مهم آن است كه من چه می گویم!
براستی كه واقعیت بوش و سیاست های وی چیزی بیش از این نوشته نیست.»در پایان این تحلیل آمده است: «چه باید كرد؟ رهبران جهان در خواب مغناطیسی فرو رفته اند و گویا هنوز شمارش معكوس برای شكست این خواب مغناطیسی غفلت فرا نرسیده است و چرخه گردان مرگ همچنان جان صدها تن از انسان های بی گناه را درو خواهد كرد، فقط به خاطر آن كه بوش می خواهد این چنین باشد.باكی نیست!
عصر بوش نیز چون عصر بسیاری از دیكتاتورهای مشهور تاریخ به پایان خواهد رسید اما آیا این ما نیستیم كه تار و پود هر چه نظام دیكتاتوری در جهان را بر تن بشریت می بافیم؟ راه حل زوال این دیكتاتوری ها، سقوط و زوال یك دیكتاتور نیست، بلكه راه حل تنها در زوال روح تسلیم و خضوع در بشریت است، بشریتی كه تسلیم دیكتاتور می شود چرا كه هرگز سخنی جدید برای دفاع از حقیقت ندارد.»
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید