پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تاج دیکتاتوری بر سر پهلوی ها


تاج دیکتاتوری بر سر پهلوی ها
چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۰۵ پس از مخالفت و موافقت فراوان بالاخره یک قزاق تاج سلطنت را بر سر گذاشت. اگرچه در آذرماه ۱۳۰۴ و پس از اعلام نظر مجلس موسسان سلطنت از قاجاریه به رضاخان تغییر پیدا کرده بود ولی کسب مقام پادشاهی نیاز به تشریفات هم داشت.
احمدشاه که در اروپا بود هنوز خود را سلطان ایران می دانست و رضاخان برخلاف پادشاهان قبل از خود از «نسب سلطنتی» موردنیاز بی بهره بود. علاوه بر آن در مجلس شورای ملی نیز برخی نمایندگان با تغییر سلطنت مخالفت کرده بودند.
سید حسن مدرس با صراحت و شدت خاص خود به رای صادر شده اعتراض کرد و مصدق با ذکر لزوم ایجاد امنیت، اعطای مقام پادشاهی به سردارسپه را موجب زیان برای اهداف عالی نظام مشروطه دانست. در پاییز ۱۳۰۴ پادشاهی ایران از قاجاریه به رضاخان انتقال پیدا کرد و تنها دلیل به تاخیر افتادن تاجگذاری اصرار رضاخان به تهیه تاج جدید بود. او نمی خواست تاج سلسله یی را که سابقاً خدمتگزار آنان بود بر سر بگذارد. یک جواهرساز روس که مقیم تهران بود مامور ساختن تاج می شود. جواهرات موردنیاز برای تاج و مراسم در زیرزمین کاخ گلستان قرار داشت.
یکی از اعضای گروه دکتر میلیسپو امریکایی که در کابینه قوام برای ریاست کل مالیه استخدام شده بود به نام «ماژورهال» در زمان تغییر رژیم، خزانه دار بود. ماژورهال پس از خروج از ایران خاطرات خود را منتشر کرد که در قسمتی از آن به وقایع قبل از تاجگذاری اشاره می کند. او ساعت ۱۲ شب همراه چند نفر دیگر به زیرزمین کاخ گلستان می روند.
سه مهر از طرف خزانه داری، دربار و وزارت جنگ بر در گنجینه نصب شده بود که نمایندگان آنها هرکدام مهر مربوط به خود را می شکنند. قفل در به سختی باز می شود و نور شمع ها زیرزمین کاخ را روشن می کند. انبوهی از جواهرات ریز و درشت که چشم ها را خیره می کرده است، در آن زیرزمین تاریک جمع شده بود.
برای تاجگذاری ۳ روز تعطیل اعلام شده بود و کسبه دستور داشتند که خیابان ها را تزیین کنند. روز یکشنبه ساعت ۳ عصر، مدعوین وارد تالار می شوند. این جمع شامل سفرای خارجی، هیات قضائیه، نظامیان، اعیان، نمایندگان ایالات و ولایات، روسای ارشد ادارات، نمایندگان تجار و اصناف، علما و نمایندگان جراید بودند که عموماً جبه ترمه به تن داشتند.
احمد بنی احمد جزییات مراسم را این طور توصیف می کند؛ در ساعت ۵/۳ ابتدا ولیعهد و در پشت او سرلشکر خدایارخان که پرچم سلطنتی را به دست داشت، وارد شدند. سپس محمدعلی فروغی رئیس الوزرا با تاج کیانی، تیمورتاش وزیر دربار با تاج پهلوی، طهماسبی وزیر جنگ با شمشیر نادری، اسعد وزیر پست و تلگراف با تاج مروارید، فاطمی وزیر عدلیه با عصای سلطنتی، بیات وزیر مالیه با تمثال ملوکانه، امیرلشکر آقاخان با گرز سلطنتی، سرتیپ آیرم با شمشیر شاه اسماعیل، امیرلشکر جلایر با سپر مرصع، امیرلشکر نقدی با شمشیر شاه عباس، سرتیپ انصاری با غداره مرصع، سرتیپ اسماعیل خان با زره شاه اسماعیل، امیرلشکر جهانبانی با کمان نادری، سرتیپ قاسم خان با ترکش مرصع، ... محمدرضای خردسال در سمت راست تخت طاووس، پرچمدار در پشت تخت و بقیه در دو ردیف مقابل تخت می ایستند.
در این هنگام رئیس تشریفات کل ورود شاه را اعلام می کند. رضاخان با جقه نادری، شنل مروارید دوز، به همراه آجودان ها و سرتیپ یزدان پناه و روسای دربار وارد شده از میان مقاماتی که هدایا را به دست داشتند عبور کرده و روی تخت می نشیند. تاج پهلوی که مخصوص رضاخان ساخته شده بود در سینی مخصوص در دست تیمورتاش بود.
برای ادامه ماجرا باید به نکته یی اشاره کرد. روحانیون از همان ابتدای کار، دید مثبتی نسبت به سردار سپه نداشتند. مشهور است که در سال های بعد، زمینه مخالفت علنی مجموعه روحانیت با او فراهم شد ولی در واقع از همان ابتدا، روحانیون ایران به رضاخان بدبین بودند. او هم اگرچه در زیارت عتبات عالیات، بعد از جنگ خوزستان و ملاقات با علمای قم، بعد از مساله جمهوری خواهی سعی داشت چهره یی مذهبی و مقید از خود به نمایش بگذارد ولی در باطن می دانست که دیر یا زود کار به برخورد خواهد کشید.
یکی از مثال های بارز این مخاصمه پنهان در روز تاجگذاری عیان شد. «محمود طلوعی» می نویسد؛ نام کسی که خطبه خواند معلوم نیست که نشانه ناشناس بودن اوست. «حسین مکی» نیز می نویسد؛ نام خطیب را در هیچ کتاب و روزنامه یی ندیدم. در نوشته های دیگر تاریخ نویسان نیز نام مشخصی از این فرد برده نشده است.
به هر صورت در این روز کسی که لباس روحانیت به تن داشت، خطبه سلطنت را برای رضاخان می خواند؛رضاخان پس از تاجگذاری در صحبت های خود مدعی طرفداری از مذهب می شود و هدف خود را تقویت اساس دیانت و انجام اصلاحات در کشور معرفی می کند.
پس از این اظهارات که بی شباهت به احکام نظامی او نبود نخست وزیر محمدعلی خان فروغی ذکاءالملک در ستایش شاه متنی طولانی را می خواند و در آن از جمشید و فریدون پیشدادی تا انوشیروان و شاه عباس یاد کرده و ظهور اردشیر بابکان پس از انحطاط اشکانی، شاه اسماعیل پس از مغولان و نادرشاه پس از افغان را با سلطنت رضاخان مقایسه کرده است که «به این ملت ستمدیده بشارت رسیده است که بار دیگر آب رفته به جوی آمده و ایام سربلندی و عزت روی نموده است.»
صحبت های فروغی با شعر «ز دیدار تو تاج روشن شده است/ ز بدها تو را تخت جوشن شده است پایان می پذیرد و پس از او حاج میرزاحسن خان اسفندیاری محتشم السلطنه به تملق شاه پرداخته و می گوید؛ «عصر میمون سلطنت اعلیحضرت قوی شوکت اقدس شاهنشاه رضاشاه پهلوی- خلدالله ملکه و سلطانه- مایه افتخار این مملکت واقع گردد.»
فروغی و تیمورتاش همان روز به مناسبت حسن خدمت نشان درجه اول تاج می گیرند. دیگر مدعوین نیز مدال تاجگذاری دریافت می کنند. روز ۵ اردیبهشت در دیداری مستقل، سفرای کشورهای خارجی برای تبریک به کاخ گلستان می آیند. «یورنیف» سفیر کبیر شوروی که به دلیل سطح دیپلماتیکش از «پرسی لورن» وزیر مختار انگلیس بالاتر بود، به نمایندگی از بقیه به زبان فرانسه آغاز پادشاهی رضاخان را تبریک می گوید.
رضاخان به دلیل آشفتگی کشور، ضعف قاجاریه و نیاز مردم به امنیت موفق شد قدرت را در دست بگیرد که در این راه از کمک های خارجی هم بهره فراوان برد. خلق و خوی خشن و نظامی او که به همه جا سرکشی می کرد در مقایسه با شاهان قاجاری پیش از خود که به خوشگذرانی در قصر و حرمسراها شهرت داشتند عامل دیگری بود تا نظرها را به خود جلب کند. البته برخلاف تصور عامه مردم با پادشاهی رضاخان مساله امنیت در ایران حل نشد.
گسترش نظامی گری در مواردی خود به عاملی برای هرج و مرج تبدیل گشت. دو ماه بعد از تاج گذاری و در تیرماه سال ۱۳۰۵ سربازان پادگان سلماس به دلیل نرسیدن حقوق و مواجب شورش کرده فرمانده خود را کشته و دست به غارت مردم زدند.
لشکر تبریز برای سرکوب آنها اعزام شد. همین زمان نظامیان پادگان مراوتپه خراسان به فرماندهی لهاک خان سر به عصیان برداشتند و وارد بجنورد، شیروان و پس از آن قوچان شدند. سرتیپ عباس البرز در بلوچستان و سرتیپ ابراهیم زند نیز در فارس شروع به خودسری کردند. سربازان سلماس از لشکر تبریز شکست خوردند و جمعی از آنها اعدام شدند. لهاک خان به روسیه گریخت. دوست محمدخان بلوچ شورش کرد و...
برخورد با روحانیت نیز چندان طول نکشید. در نوروز سال ۱۳۰۶ و به دنبال حضور زنان خانواده سلطنتی در حرم حضرت معصومه که حجاب را به درستی رعایت نکرده بودند روحانی حاضر در مراسم شیخ محمد تقی بافقی به این کار اعتراض کرد و به همین دلیل مورد ضرب و شتم رضاخان قرار گرفت. در همان سال به مدرس سوءقصد شد.قیام حاج آقانورالله و پس از آن ماجرای تغییر لباس، کشف حجاب و کشتار مشهد نیز همگی باعث شد تا رابطه رضاخان با روحانیت و افکار او بیش از پیش روشن شود.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید