پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و مشکل اختلاف طبقاتی


اسلام و مشکل اختلاف طبقاتی
● مقدمه
این مقدمه را شادروان علی حجتی كرمانی در سال ۱۳۵۴بر كتاب اسلام و مشكل اختلاف طبقاتی، نوشته امام موسی صدر، نوشته است. در اینجا مقدّمه مزبور و سپس مطالب آن كتاب كوچك را عرضه می ‏داریم.
اختلاف طبقاتی در اردوگاه سرمایه ‏داری مسأله ‏ای نیست كه بر كسی پوشیده و مخفی باشد، زیرا هر كس كه كوچك‏ترین بینشی نسبت به نظام غیرانسانی و ظالمانه سرمایه ‏داری داشته باشد به این حقیقت به روشنی آگاهی می ‏یابد كه اختلاف طبقاتی اساساً در بطن نظام مزبور نهفته و از موالید و ثمرات قهری و طبیعی آن است.
به جوامعی كه در رژیم سرمایه‏ داری به سر می ‏برند نگاه می ‏كنیم- جوامعی كه همه ذخایر فرهنگی و اخلاقی یك تمدن را تا آخرین قطره به مصرف رسانده و اكنون معیاری برای ارزیابی نیازهای انسانی در اختیار ندارند و میلیونها كودك و مرد و زن گرسنه با شكم های بادكرده و دستهای استخوانی برجای گذارده و در سایه شوم اقتصاد منحط و غیرانسانی خود شكاف عمیق و وسیعی میان تولید و توزیع انداخته ‏اند، تا آنجا كه طبق آمار سازمان كشاورزی و خواربار جهانی %۸۰ كل غذا را %۲۰ از مردم و %۲۰ بقیه را %۸۰ از مردم مصرف می ‏كنند؛ جامعه ‏هایی كه از دو اردوی متخاصم متشكل است: اقلیّتی ثروتمند و پیشرفته كه یك ‏پنجم جمعیت زمین را تشكیل می ‏دهند و مالك چهار پنجم ثروت روی زمین‏اند و اكثریتی گرسنه و عقب نگاه داشته شده كه در حال حاضر چهار پنجم جمعیت كره زمین را متضمّن است و فقط یك ‏چهارم ثروت بشری را در اختیار دارد؛ و بالاخره آن طرف صاحبان گنجینه ‏ها و سلاحهای منهدم كننده و این طرف انبوه نیمه خفته ‏ها و نیمه گرسنه‏ ها و بی ‏سوادها؛ آن طرف برای هر فرد ۳۰۷۰كالری بطور متوسط در روز و این طرف برای هر فرد تنها ۲۱۴۰كالری! آمار و ارقام برای اثبات اختلاف طبقاتی در جناح سرمایه ‏داری آنقدر فراوان است كه می ‏توان تنها برای ثبت آنها، منهای شرح و بسط، كتاب مستقلی نوشت. اما همین مقدار برای نمایاندن فاصله مرگبار طبقاتی در نظام سرمایه‏ داری كافی به نظر می ‏رسد.
اما در جناح و اردوگاه اشتراكی و رژیم سوسیالیسم - ماركسیسم هرچند كه طبقه به آن شكل كه در رژیم سرمایه‏ داری وجود دارد نیست، اما نمی ‏توان از نظر دور داشت كه در این نظام، حكومت كارگری مالك مطلق است و این حكومت، علاوه بر آنكه همه منابع و وسایل تولید را به دست دارد، دارای امتیازات نظامی و رهبری نیز هست!
نتیجتاً محرومان و ستم‏دیدگانی كه در انتظار از میان رفتن طبقات ممتاز بودند مشاهده كردند كه طبقه جدیدی، به مراتب ممتازتر و مستبدتر از مالكان و سرمایه‏ داران، به وجود آمد و اساساً طبقات با شكلهای نوظهور و گوناگونی پابرجا ماند و مشكل اختلاف طبقاتی، كه ماركسیسم مدعی حل آن بود، حل نشد و بالاخره آنچه ملموس و مشهود است در محیط الغای مالكیت فردی و ملّی شدن سرمایه‏ های طبیعی و صنایع سرمایه ‏داران طبقه ممتاز اداری (بوروكراتها) و نظامی و سرمایه ‏داری دولتی، كه اختیارات و امتیازات گردانندگان آنها بیش از سرمایه ‏داران است، به شدت رشد یافته است.
در این كتاب كه به قلم علاّمه سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان نگارش یافته است، دو راه حل برای برانداختن اختلاف طبقاتی مورد پژوهش قرار گرفته كه یكی همان راه حل انقلابی ماركسیسم است و دیگری نظریه مسالمت ‏آمیز «حداقل معیشت برای همه».
مؤلف، پس از بررسی و نقد این دو راه، راه سومی ارائه می ‏دهد كه مؤثرترین راه و در عین حال تنها طرحی است كه قدرت دارد در شكلی انسانی و كاملاً منطقی و به صورتی جدی و عملی و به دور از هرگونه تظاهر و شعارهای ریاكارانه، به اختلاف و فواصل ننگین و سهمناك طبقاتی خاتمه دهد و به راستی جامعه‏ای یك ‏طبقه و انسانی بسازد كه معیار برتری در آن فضلیت و انسانیّت باشد، نه چیز دیگر.
مطمئناً مطالعه دقیق این كتاب (با همه اختصارش) برای آن دسته از كسانی كه تحت تأثیر تبلیغات مغرضانه و معاندانه دشمنان سرسخت اسلام قرار گرفته ‏اند و ناآگاهانه و بر خلاف واقع چنین پنداشته ‏اند كه احكام اسلامْ ایده ‏آلیستی است و این مذهب در صحنه حیات انسانی نقشی ندارد، مفید، مؤثر، آگاه كننده و در عین حال هشدار دهنده و تنبه ‏آور خواهد بود.
● منشأ اختلاف
محیط مادی مجموعه عوامل مختلف و متنوعی است كه افراد بشر را احاطه كرده و به طور محسوسی در وضع قیافه، قوای بدنی، غرایز، عواطف و حتی افكار و اندیشه‏ های وی مؤثر است. آب و هوا، طرز تغذیه، رطوبت هوا، مقدار فشار جو، درجه حرارت، مناظری كه در زندگی در مقابل شخص قرار می ‏گیرد، آنچه در گوش او در ایّام عمر طنین می ‏افكند، سطح زندگی، وضع خاصّ خانوادگی و بالاخره همه شرایط و اوضاعی كه، به نام محیط، بشر را در دامن خود می‏پرورد، در تربیت روح و بدن انسان نقش بزرگی بر عهده دارد.
هرچند گروهی از فلاسفه مادی در تأثیر محیط مبالغه كرده و به‏ ناروا معتقد شده‏ اند كه همه قوای انسانی فقط محصول محیط مادی اوست و مؤثرِ دیگری در پیدایش آن وجود ندارد، ولی اصل این تأثیرها به طور اجمال مورد قبول همه متفكرین و فلاسفه است. كشاورز در محیط ساده دهكده چشم به جهان گشوده و در زندگیْ جز دشت پهناور و افق بی ‏كران در پیش چشم مشاهده نكرده است. او گشاده‏ دستی ابر و باد و خورشید را احساس كرده و از امانت و خلوص زمین بهره ‏ها گرفته؛ آرامش محیط، پاكی هوای ده، نظافت آب آشامیدنی او، اعصاب او را سالم بار آورده است. این‏چنین شخصی را نمی‏ توان از نظر عواطف، افكار و قیافه با كارگری مقایسه كرد كه در محیط محدود كارگاه، صدای یكنواخت موتورها، كار ثابت و لای تغیر با ماشین و افراد متراكم و مجتمع كارگرها و هوای سنگین و آلوده به گاز فضای كارخانه به سر می ‏برَد.
آیا می ‏توانیم ثروتمندی را كه در آسایش و تنعّم زندگی كرده، هر خواسته‏اش انجام یافته و در راه تحصیل ثروت بیشتر مطالع ه‏ای جزئی و یك فعالیّت مختصر فكری برای او كافی بوده است و مطّلعین و متخصّصین از هر رشته در خدمتش آماده بوده‏ اند و طعم فقر و گرسنگی را نچشیده و رنجِ بیماریِ بدونِ درمان را نبرده است، از لحاظ روحیه، عاطفه و ورزیدگی عضلات، با خاركنی مقایسه كنیم كه هزاران جهاد در یك روز برای تأمین معاش فقیرانه خود متحمل می ‏شود و همه كارش را با تلاش های طاقت‏ فرسای خودش انجام می ‏دهد؟ و بالاخره جوانی كه در محیط آزاد و بی ‏بند و بار، در آغوش شهوات و در دریای هوی و هوس غوطه‏ ور بوده، نمی‏ تواند مثل محصّلی كه زندگی را در محیط پاك و جدّی و منظّم آموزشگاه گذرانده است، فكر كند، كار انجام دهد و عواطف مشابه و اعصاب یكسان داشته باشد.
این اختلاف قوای بدنی و روحی و تنوع شكل بدن و روح و تفاوت عواطف و غرایز در همه آثار و شئون زندگی مشهود می ‏شود.
كیفیّت معاش، عقاید دینی و اجتماعی، ادبیات و هنر، آداب معاشرت، تربیت اولاد، طرز انتخاب مسكن، لباس، غذا، و كلیه فعالیتهای بشر تحت تأثیر شدید این اختلاف محیط مادی قرار می‏ گیرد.
این تفاوتها، وقتی از یك نسل تجاوز كند، به تدریج، شدّت می ‏گیرد و خود به خود این تفاوت جسمی و روحی، مادی و معنوی تبدیل به شكافهای عظیم صنفی، طبقه‏ای و ملی می ‏شود و فاصله ‏ها رفته‏ رفته زیاد و زیادتر می ‏گردد.
● تأثیر انقلاب صنعتی اروپا
انقلاب صنعتی، توسعه روزافزون سرمایه ‏داری و تكامل وسایل ارتباط و بالاخره ایجاد تمركز در همه شئون اجتماعات بشری، شرایط مساعدی برای تشدید این اختلاف و توسعه این شكاف در همه شئون و به ‏خصوص در زندگی مادی مردم به وجود آورد.
سرمایه ‏های كوچك، با مساعدت شرایط، به سرمایه‏ های بزرگ تبدیل شد و به تدریج كمپانی‏ ها، كارتل‏ ها و تراست‏ ها را به وجود آورد. قدرت دولتها در مقابل قدرت این سازمانهای اقتصادی ناچیز شد. سرمایه ‏های متوسط و ضعیف، كه نتوانست شرایط مساعدی تحصیل كند، به علت عدم امكان رقابت، به تدریج، از بین رفت. اعضای طبقات متوسط به طبقه اوّل مبدّل شدند یا در سلك طبقات ضعیف و محروم درآمدند. پیشرفت صنایع، توسعه بانكداری، نظام های عالیِ تولید، استعمار ممالك ضعیف و ایجاد بازارهای جهانی و بالا رفتن سطح زندگی به وسیله علوم و اختراعات، آن‏چنان سطح زندگی طبقات ممتاز را بالا برد كه زندگی شاهانه گذشته را به خاطر می‏ آورد و، در مقابل، فقر و فاقه مستمندان آن‏چنان جانگداز به نظر می ‏آمد كه هیچ شباهتی به زندگی ساده فقرای سابق نداشت.
گروهی، اطفالِ رنجور و گرسنه خود را به صحرا برای چرا فرستادند و جمعی برای سگ و گربه خود وسایل باورنكردنیِ زندگی فراهم ساختند. قیمت یك پالتوی پوست خانمی از طبقات ممتاز برای امرارِ معاشِ چند سالِ یك خانواده كافی بود و می ‏توانست سرمایه‏ ای باشد برای یكی از هزاران كاسب جزء كه همه روزه در محلات دور افتاده می ‏بینیم. فراهم بودن همه چیز، و سلامتی، و خدمتگزاری علم برای طبقات ممتاز، امكان تحصیل را برای فرزندان آنها به بهترین شكلی آماده كرد و در نتیجه علم و صنعت و هنر هم در انحصار آنها در آمد.
فقدان وسایل و انحطاط سطح زندگی، فقر و مرض، امكان تحصیلات عالیه را از فرزندان طبقات پایین گرفت و وسیله معالجه بدن رنجور و اعصاب فرسوده آنها را، كه از تغذیه نامناسب و آلودگی مسكن و لباس آنها شدت می ‏یافت، برایشان فراهم نساخت و در نتیجه، وقتی و فكری و حالی برای علم و معرفت نیافتند.
رفته ‏رفته جامعه به دو طبقه مشخص منشعب گشت: یك دسته دارای همه چیز شد و دیگری همه چیز را از دست داد. آینده این دو طبقه را هم، به علت فراهم بودن همان شرایط، درست مثل گذشته آنها یا كمی شدیدتر باید دانست.
این شكافِ عظیم و این ظلم جانكاه، كه نتیجه طبیعی سازمان های اجتماعی بود، بزرگ‏ترین رنج روحی را برای وجدان های بیدار و متفكران فراهم می ‏كرد و بزرگ‏ترین خطر را نیز در مقابل طبقات مرفه به وجود می ‏آورد و در نتیجه، مطالعه درباره علاج این بلای اجتماعی و این درد خطرناك شروع شد.برای درمان این درد و پر كردن این شكاف دو راه معروف و مهم اندیشیده شده است:
۱) الغای مالكیت فردی بر ابزار تولید،
۲) تأمین حداقل معیشت برای همه.
راه اول یك رویه انقلابی محسوب می ‏شود كه به وسیله مؤسّسان سوسیالیسم به دنیا عرضه شد و ماركس آن را تكمیل كرد و انقلاب اكتبر آن را در كشور اتحاد جماهیر شوروی اجرا كرد.
راه دومْ انقلابی نیست و در اكثر ممالك شرقی مغرب زمین به صورتهای گوناگون معمول است.
در این بحث سعی می‏ كنیم، بعد از توضیح و نقد این دو رویه، راه حلّی را كه اسلام در نظر گرفته و اجرا كرده است، توضیح دهیم.
● راه حل ماركسیسم
مكتب ماركسیسم یا سوسیالیسم علمی معتقد است كه اگر ابزار تولید را از مالكیت طبقه سرمایه‏ دار بورژوا در آوریم و آن را عمومی و ملی كنیم، این مشكل حل شده است.
این مكتب می ‏گوید تنها عامل تعیین كننده یك نظام اجتماعی همان طرز تولید است و تنها موجب اختلاف طبقاتی، در رژیم سرمایه ‏داری، اختصاص مالكیت ابزار تولید به طبقه بورژوا است.
این تسلّط بر وسایل تولید، از قبیل كارخانه‏ ها، بانك ها، شركت ها، زمینهای زراعی، معادن و غیره، سبب شده كه منافعْ در اختیار مالكان و مؤسّسان ابزار تولید درآید و شكاف طبقاتی عظیم بین این طبقه و طبقه كارگر (پرولتر) حاصل شود و هرگاه این تفاوت اصلی و عظیم از بین برود، رفته ‏رفته سطح زندگی برای همه مردم یكسان می‏ شود و این یكنواختی در مزاج افراد، در قوای بدنی، فكر، اخلاق، فرهنگ، دین، ادب و هنر تأثیر خواهد كرد و در نتیجه جامعه یك ‏طبقه ‏ای به وجود خواهد آمد كه افرادش در همه چیز هماهنگی خواهند داشت و حتی در طرز تفكر و كلیه روبناهای اجتماع نیز مساوی و مشابه خواهند بود و بنابراین فقط و فقط باید مالكیت ابزار تولید و سرمایه ‏های بزرگ را الغا كرد.
ما در اینجا در مقام بحث در پایه‏های این نظریه از جهات فلسفی و اقتصادی و حتی سیاسی نیستیم، و چون مشكلی را كه در صدد پیدا كردن راه حل برای آن هستیم، مشكل اختلاف طبقاتی است، فقط به یك سال اكتفا می ‏كنیم:
محیط مادی و شرایط خارجی كه، به اعتقاد این مكتب، خالق فكر و ایده و كلیه روبناهای اجتماع است و در نظر سایر متفكران عامل مؤثر در ایجاد آنها است، چه بود؟ آیا فقط مالكیت ابزار تولید بود؟ آیا برای ایجاد وحدت طبقه، به جای یكنواخت كردن هزاران عامل مؤثری كه محیط را تشكیل می‏ داد و علت ایجاد طبقات گوناگون اجتماع بود، فقط یكسان كردن یك عامل، هر چند مهم باشد، كافی به نظر می‏ رسد؟
مگر شما خالق ایده و فكر و پدیدآورنده جسم و روح و موجد نیروهای بدنی و فكری را فقط داشتن یك كارخانه و نداشتن آن می ‏دانستید؟ یا می‏گفتید همه چیز و كلیه عواملْ محیط را به وجود می ‏آورد و این محیط مادی است كه خالق و مؤثر است؟ بنابراین، شما، برای ایجاد طبقه واحد، باید كلیه عوامل متنوع محیط را یكسان كنید و اگر نتوانستید، دست از این مدعا بردارید.
به همین دلیل است كه در داخل كشورهای سوسیالیستی نتوانسته اید وحدت طبقه، یعنی وحدت فكر، ایده، عاطفه، غریزه، تمایل و نیروهای بدنی ایجاد كنید. در چنین كشورهایی هر چند طبقه‏ ای به نام بورژوا (سرمایه‏ دار) یافت نمی ‏شود ولی طبقات گوناگونی به نام افراد حزبی و افراد غیر حزبی، بوروكراتها (كارمندان)، مردم عادی، كشاورز، كارگر، و جنگ‏دیده نظامی وجود دارد كه از هر نظر، مخصوصاً شرایط زندگی مادی و سطح زندگانی، با هم متفاوت اند.
تجمّل طبقه بوروكرات، حزبی و نظامیان تا آنجا می‏ رسد كه انسان را به یاد نظامهای فئودالیته و سرمایه ‏داری می‏ اندازد.
افكار گوناگون و تمایلات مختلف، حتی در بعضی از تربیت ‏شده ‏ها و رهبران حزبی، دیده می ‏شود، و گاه و بی‏ گاه آنها به ارتجاع، تندروی، چپ‏روی و خیانت متهم و اخراج می ‏شوند.
سرِّ این اختلاف طبقاتیِ به شكل جدید این است كه عوامل مادی و شرایط پدیدآورنده طبقه ‏ها در این رژیم باقی است و امكان زوال ندارد. با بقای علّت چگونه می‏ توان انتظار داشت معلول رفع شود و مشكل ما حل گردد، گرچه یكی از عوامل مهّم اختلافْ یعنی اختصاص ابزار تولید مرتفع شد و از انحصار در آمد؟
عامل توارث نیز، با ریشه‏ های محكم خود، اختلافات عظیم بدنی، فكری، هنری، اخلاقی و حتی سلیقه زندگی را ماندگار می ‏كند.
● تئوری حد اقل معیشت
كشورهای مترقی سرمایه‏ داری، با یك سلسله قوانین و اقدامات اصلاحی، یك حد اقل معیشت، شامل غذا، لباس، مسكن، برای طبقات محروم و ضعیف در نظر گرفته و، به عقیده خود، این آلام اجتماعی را درمان كرده‏ اند.
در برابر این نظریه باید گفت، شما با این تصمیم مسلماً توانسته‏ اید از مرگ طبقات ضعیف و محروم جلوگیری كنید. به این ترتیب، دیگر طفلی به چرا نمی ‏رود، از بی ‏دوایی كسی نمی‏ میرد، در زمستان هلاكت از سرما اتفاق نمی‏ افتد، ولی آیا به این وسیله شكاف عظیم اختلاف طبقاتی را پر كرده‏ اید؟ آیا این فاصله زیاد، كه به تدریج توسعه می‏ یابد، باز برای اجتماع مشكلی ایجاد نمی ‏كند؟ آیا زندگی تجمّلی و افسانه‏ ای طبقه ثروتمند، كه برای ابد از دسترس طبقات محروم به دور است، غضب و نارضایتی آنها را برنمی ‏انگیزد؟
آیا این دسته از خلق خدا، كه قوانین غلط اجتماعی آنها را محروم كرده و آنها هیچ نماینده‏ای در قوه قانون‏گذاری و قوه مجریه ندارند، باید برای همیشه یك زندگی مرفه را در احلام و آرزوهای خود ببینند.
● راه اسلام
دین اسلام، با واقع‏بینی، این اختلاف طبقاتی را دیده و برای آنچه از این اختلاف خطرناك تشخیص داده، یعنی اختلاف در سطح زندگی مادی و نتایج و آثار آن، علاج اندیشیده و در سایر قسمتها با دستورات اخلاقی و تربیتی نتایج صحیحی از این اختلاف گرفته است.
تشریع خمس و زكات قانون مقدّسی است كه برای تعدیل زندگی طبقات مختلف وضع شده است. شاید در نخستین برخورد چنین تصور شود كه خمس و زكات در شمار مالیاتهای اسلامی محسوب است و عده‏ای از نویسندگان هم به طور مسلم به این رأی معتقد شده‏ اند.
باید دانست كه مالیات برحسب تاریخ معانی متفاوتی داشته است: اگر مالیات را برحسب معنیِ معروف و تاریخی آن به وجوهی كه «دولت برای اداره سازمانهای خود و حفظ مملكت از تجاوز و تأمین امنیّت داخلی و نظایر آن می‏ گیرد» تعریف كنیم، به هیچ وجه خمس و زكات را نمی ‏توان مالیات دانست.
مطالعه و دقّت در آیات خمس و زكات و ادله تشریع این احكام الهی به خوبی مدعای ما را روشن می ‏سازد:
۱) وَ اعلَمُوا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَی‏ءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِی القُربی وَ الیَتامی وَ المَساكینِ وَ اَبنِ السَّبیلِ اِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ.(۴۱:۸) و اگر به خدا ایمان آورده‏اید، بدانید كه هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید خمس آن از آنِ خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و در راه‏ ماندگان است.
۲) اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراء وَ المَساكینِ وَ العامِلینَ عَلَیها وَ المُؤَلَّفَهِٔ قُلُوبُهُم وَ فِی الرّقِابِ وَ الغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَهًٔ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَكیمٌ. (۶۰:۹) صدقات برای فقیران است و مسكینان و كارگزارانِ جمع‏ آوری آن. و نیز برای به دست آوردن دل مخالفان و آزاد كردن بندگان و قرض‏ داران و انفاق در راه خدا و مسافران نیازمند و آن فریضه ‏ای است از جانب خدا. و خدا دانا و حكیم است.( صدقات به معنی زكات است)
از طرفی روایات متعدّدی به مضمون حدیث شریف زیر وارد شده است. زراره و محمد بن مسلم، به سند صحیح از حضرت صادق، روایت می‏ كنند كه فرمود:
خداوند متعال در اموال اغنیا و ثروتمندان حقی برای فقرا به مقدار كفاف آنها قرار داد و اگر می ‏دانست این مقدار كفاف فقرا را نمی ‏دهد زیادتر قرار می‏ داد.
با مطالعه و دقت در این سه دلیل و سایر ادله خمس و زكات روشن می‏شود كه برای خمس شش مصرف و برای زكات هشت مصرف معین شده است. سه ششم از خمس كه به نام سهم سادات معروف است و عشر منافع می ‏شود، برای یتیم، فقیر و ابن‏السبیل اختصاص داده شده است و در زكات پنج محل و مورد مصرف را فقیر، مسكین، بدهكار، برده، و ابن‏السبیل تشكیل می ‏دهد. سهم عاملین هم، در حقیقت، برای مخارج سازمان زكات است. سهم «مولفهٔ قلوبهم» یك مصرف سیاسی است و سهم «سبیل‏اللّه» نیز بنا بر تعریف جمعی از فقهای بزرگ می‏ تواند هر نوع كار خیر باشد و شامل مصارف سیاسی و دینی می ‏شود و در هر حال مسلّم می‏ شود كه سهم سادات به طور كامل و زكات به طور غالب یعنی شش مصرف از هشت مصرف آن اختصاص به طبقات محروم اجتماع دارد و بنابراین از وجوهی كه به مصارف سازمانهای دولتی و امور عامه مسلمین برسد نیست و به همین دلیل اطلاق مالیات اسلامی بر آنها صحیح نیست. لازم است متذكر شویم كه در نیم قرن اخیر دولتها در پاره‏ای از شئون مربوط به طبقات محروم به شكل بیمه ‏های اجتماعی كارگران، بهداشت مجانی، نوانخانه ‏ها و امثال آن مداخله و برای این منظور مالیات مطالبه می‏ كنند و در این صورت می‏ توان اسم چنین مالیاتی را بر خمس و زكات اطلاق كرد.
در هر صورت، منظور ما از این بحث یك مناقشه اصطلاحی نیست بلكه مطلوب ما اثبات این حقیقت است كه زكات و خمس برای رعایت و حمایت طبقات محروم وضع شده است. روایت گذشته با صراحت به این حقیقت گواه است.
برای تأكید و تأیید این استنباط اضافه می ‏كنیم كه در پاره‏ای از روایات دیده می ‏شود كه مولی امیرالمؤمنین‏ع بر قسمتی از اموال مسلمانان در ایّام خلافت مالیات قرار دادند، چنانكه از حدیث معتبر و صحیحی كه زراره و محمد بن مسلم از حضرت باقر و صادق‏ع نقل كرده‏ اند استفاده می ‏شود:
وضع امیرالمؤمنین‏ع علی الخیل العتاق الراعیهٔ فی كل عام دینارین و جعل علی البراذین دیناراً. (حضرت علی‏ع در هر سال بر هر اسبی دو دینار و بر هر الاغی یك دینار قرار داد.)از مشاهده تعبیر «وَضَعَ» روشن می‏ شود كه مالیات خاصی در صورت لزوم مقرر می ‏شده و برای تأمین هزینه سازمان حكومتی از اموال مخصوصی مطالبه می ‏شده است. این مالیاتها در هنگام تعبیر و نقل به لفظ (وضع امیرالمؤمنین علی...) نقل می ‏شده نه مثل روایات و آیاتی كه برای وضع و تشریع زكات و خمس وارد شده است. هر چند جماعتی از فقهای بزرگ روایت یاد شده را دلیل بر استحباب زكات گرفته ‏اند ولی از ظاهر عبارتْ آنچه گفته شد به دست می ‏آید و در هر صورت در عبارات زكات و خمس كمتر چنین تعبیری یافت می ‏شود.
حال ببینیم قانون خمس و زكات برای حل مشكل ما یعنی اختلاف طبقاتی چه تأثیری خواهد داشت.
در دو آیه شریفه و روایتی كه گذشت روشن شد كه مورد مصرف خمس و زكات طبقات مستمند هستند همان‏طور كه مفهوم روایت گذشته این بود كه مقداری كه اغنیا باید بپردازند به طور حتم كفاف معیشت فقرا را می‏دهد. و اینك به چند روایت زیر توجه كنید:
۱) عَن اَبی بَصیر قَالَ سَالتُ اَبا عَبدِاللّه‏ع، عَن رَجُلٍ لَهُ ثَمانَمأهٔ دَراهِمَ وَ هُوَ رَجُلٌ خَفَافٌ و لَهُ عِیالٌ كَثیراً لَهُ اَن یَأخُذَ مِنَ الزَّكَوهٔ؟ فَقَال یا اَبا مُحَمَّدٍ أیربحُ فی دراهمِهِ مایَقوتُ بِهِ عِیالَهُ یَفضَلُ؟ قال نَعَم. قالَ كَم یَفضَلُ؟ قالَ لا اَدری. قال اِن كانَ یَفضَلُ عَنِ القُوتِ مِقدارُ نِصف القُوتِ فَلا یَأخُذُ الزَّكَوهَٔ وَ اِن كانَ اَقَلَّ مِن نِصفِ القُوتِ اَخَذَ الزَّكَوهَٔ، قال قُلتُ فَعَلَیهِ فی مالِهِ زَكَوهٔ تَلزِمُهُ؟ قال بَلی. قالَ قُلتُ كَیفَ یَصنَعُ؟ قالَ یُوسَعَ بِها عَلَی عِیالِهِ فی طَعامِهِم وَ كَسوَتِهِم وَ یَبقی مِنها شَیئاً یَناوُلُهُ غَیرُهُم وَ ما اَخَذَ مِنَ الزَّكَوهِٔ فِضَّه عَلی عِیالِهِ حَتّی یَلحَقَهُم بِالنّاسِ.
در این حدیث شریف مرد كفش ‏دوزی كه فقط هشتصد درهم سرمایه دارد فرض شده و در صورتی كه از این سرمایه ناچیز اندكی بیش از قوت خانواده‏اش درآمد داشته باشد اجازه گرفتن زكات به او داده شده است و در آخر روایت با كمال صراحت فرموده ‏اند: آنچه از زكات دریافت كرد، برای توسعه و بالا بردن سطح زندگی خانوادگی خود مصرف كند تا با سایر مردم هم‏سطح شود.
مشاهده می ‏شود كه پرداخت زكات به یك خانواده فقیر، هر چند كاسب باشد و قوت لایموت بلكه اندكی بیشتر داشته باشد، آنقدر ادامه دارد تا سطح زندگی آنها با سطح عادی زندگی مردم دیگر یكسان شود و اختلاف طبقه ‏ای رفع شود.
۲) موثّقه سَماعَهٔ: قال سَألتُ اَبا عَبدِاللّه‏ع عَن الزَّكَوهِٔ هَل تَصلَحُ لِصاحِبِ الدّارِ وَ الخادِمِ؟ قال نَعَم...
حضرت صادق‏ع پرداخت زكات را به مردی كه آبرومند است و خانه و خادم دارد تجویز می ‏فرمایند و روایات بسیار به این مضمون وارد شده یعنی داشتن خدم و حشم و خانه و حتی شتر، چنان كه در روایات اسماعیل بن عبدالعزیز آمده است، مانع از زكات نیست، در صورتی كه درآمدش كفاف شأن او را نكند.
۳) رِوایَهُٔ عَبدالرَّحمنِ بنِ حجاج عَنِ الرَّجُلِ یَكُونُ اَبُوه اَو عَمِه اَو اَخُوهُ یَكفیهِ مَؤنَتَهُ اَیَأخُذُ مِنَ الزَّكوهِٔ فَیُوسِعُ بِهِ اِن كانُوا لا یوسَعونَ عَلَیهِ فی كُلِّ مایَحتاجُ اِلَیهِ؟ فَقالَ لابَأسَ.
در این حدیث برای كسی كه درآمد ثابتی از اقوام خود دارد ولی در تنگناست زكات گرفتن به منظور توسعه زندگی تجویز شده است.
۴) روایات بی ‏شماری آمده است كه با زكات می‏ توان حج به جا آورد و می ‏توان به فقیری آن‏قدر زكات داد تا غنی شود تا آنجا كه در یكی از این احادیث (كافی-عاصم بن حمید از ابی ‏بصیر) آمده است كه شخصی به علت آنكه پیرمرد مستحقی گوشت و خرما می ‏خرد و كمی با توسعه زندگی می‏ كند از دادن زكات به او خودداری كرده است، در مقابل، حضرت صادق‏ع با تأثر و تعجب به او متذكر می ‏شوند كه خداوند متعال حساب مخارج فقرا را از خوردن و آشامیدن و لباس پوشیدن و ازدواج و حتی صدقه دادن و حج كردن مقرر فرمود و آنگاه به مقدار كفایت این مخارج (و نه كمتر از این مقدار) بر اغنیا واجب كرد و در اموالشان حق فقرا را معین كرد.
اكنون كه خواننده عزیز این روایات را با دقت مطالعه كرد، برای آنكه بهتر به مقصود اصلی از این بحث پی برَد، به نكته ذیل توجه فرماید:
در همه آیات و روایاتِ زكات و خمس، نام از فقیر و مسكین برده می ‏شود و فقیر را چنین تعریف كرده‏ اند: «كسی كه وسیله امرار معاش و تأمین زندگی سالانه خود را نداشته باشد.»
ما می‏ توانیم ادعا كنیم كه مفهوم و معنی فقیر هم، مثل اغلب مفاهیم عرفی، برحسب زمان و تغییرات زندگی بشر و تفاوت وضع معیشت عمومی و بلكه برحسب تفاوت مناطق و شهرها در یك زمان، متفاوت و متغیر است.
در روزگار یا شهری كه قوت غالب مردم نان جو باشد فقیر كسی است كه برای نان جو سالانه خود معطّل باشد، ولی اگر قوت غالب یك شهر برنج باشد و كسی دسترسی به برنج نداشته باشد فقیر محسوب می ‏شود هر چند بتواند نان گندم و یا جو هم تهیه كند.
فقیری را در رشت دیدم كه استرحام می‏ كرد و می ‏گفت سه شب است نان گندم می‏ خورم و به برنج دست نمی ‏یابم. همین نسبت در تمام شئون زندگی از لباس، مسكن، خوراك و حتی وسایل تفریح و تجمّل ثابت است و كسی كه درآمد او كفاف زندگی عادی زمان را ندهد جزو فقرا به شمار می‏ آید و در نتیجه هرچه سطح زندگی مردمی بالا رود معنی فقر در آن جامعه تغییر می ‏كند و توسعه می‏ یابد.
امروز اگر كسی پیاده مسافرت كند یا كفش نداشته باشد یا در یك زاغه یا چادر زندگی كند یا نان جوین بخورد و بالاخره لباس كرباس بپوشد از فقرا خواهد بود، در حالی كه روزگاری پیاده سفر كردن معمول همه طبقات بوده است، كفش را فقط متجمّلین می‏ پوشیدند، همین‏طور...
اكنون نتیجه عملی زكات و خمس و تعدیل طبقاتی را كه اسلام طرح‏ریزی كرده مشاهده می ‏كنید. از درآمد اغنیا و طبقه ثروتمند یك دهم خمس به طبقات خاصی از محرومین اجتماع و یك دهم و گاهی یك‏ بیستم به عنوان زكات به طبقات دیگری از این مستمندان داده می‏ شود. این ریزش و انتقال ثروت از طبقات بالاتر به طرف طبقات محروم آن‏قدر ادامه خواهد یافت تا این سرازیری پر گردد و شكاف مسدود شود و تعادل در سطح زندگی این طبقات ضعیف با سطح عادی مردم حاصل شود و به اصطلاحِ روایتِ ابی ‏بصیر «حتّی یلحقهم بالنّاس» (تا با سطح زندگی مردم مساوی شوند) و به اصطلاح روایات دیگری، آن‏قدر این كمك مخارج ادامه می‏یابد كه فقیرْ غنی شود.
بحث گذشته درباره معنی فقر به‏ خوبی تعادلی را كه در اثر این كمك مداوم و مستمر به طبقات ضعیف به وجود می‏ آید، نشان می‏ دهد، به‏ خصوص كه در روایات سماعه، و تعدادی دیگر از روایات، مستحق زكات فقط كسی نیست كه قوت لایموت نداشته باشد بلكه حتی می‏ تواند كسانی را هم كه خانه و نوكر دارند شامل شود و این خود بهترین تأیید مدعای ماست.
در روایت عبدالرحمان بن حجاج و روایاتی دیگر، گرفتن زكات برای توسعه زندگی و بالا بردن سطح معاش مجاز دانسته شده است.
در روایت عاصم بن حمید، برای بهبود معیشت و بهتر زندگی كردن دستور پرداخت زكات داده شده و داشتن گوشت و خرما كه زندگی خوب آن زمان بوده مانع استحقاق زكات نبوده است تا آنجا كه در ذیل همین روایت و روایات دیگر با كمال صراحت لفظ «سعهم» به كار رفته است كه نشان می‏ دهد حقوقی كه بر اغنیا واجب است موجب توسعه معاش فقرا است و اگر كافی نبود بیشتر واجب می‏شد، و بالاخره هرچه سطح زندگی طبقات مرفه بالا برود با پرداخت این حقوق سطح زندگی طبقات ضعیف را هم بالا خواهند برد و تعادل منطقی و صحیح، كه زاییده فكر نگارنده نیست بلكه روایات گذشته با صراحت بر آن گواه است، به وجود می‏ آید.
در اینجا باید توجه خوانندگان را به حقیقتی جلب كنم:
در دین اسلام دستور پرداخت زكات و یا خمس به طور كلی صادر شده است و نتایج آن هم به عرض رسید. اجرای این حكم الهی و طریق عملی كردن این قانون مقدّس بر عهده زمان واگذار شده است تا به هر طریق كه حاكم مسلمین مصلحت دید آن را اجرا كند.
تصور می‏ شود برای آنكه پرداخت زكات شكل زننده‏ای پیدا نكند و آبروی كسانی را نریزد و فقرا را از كار باز ندارد، می ‏توان زكات و خمس را به شكل بیمه‏ های اجتماعی كارگران درآورد. به این ترتیب، پرداختْ آبرومندانه می ‏شود و ضررهای بخشش رایگان به بار نخواهد آمد.
تأسیس كانونهایی برای تأمین معاش فقرای دارای نقص عضو و فراهم آوردن وسایل كار به فراخور امكان آنها از بهترین شكلهای پرداخت زكات است و بالاخره بهداشت رایگان و وسایل ارتقاء فرهنگ عمومی، از عملی‏ ترین راههای مؤثر كمك به طبقات مستحق زكات شمرده می‏ شود.
راه‏حلی كه به وسیله خمس و زكات برای تعدیل اختلاف طبقاتی درنظر گرفته شده، در حقیقت، بالا بردن سطح زندگی طبقات محروم است.
باید افزود كه در دین اسلام راه‏حل دیگری نیز وضع و تدوین شده است كه در واقع برای جلوگیری از ایجاد شكافهای عظیم اختلاف طبقاتی است.
قیود و محدودیتهایی كه در این دین، برای تحصیل ثروت، تشریع شده از حرمت ربا (جلوگیری از بانكداری ربوی)، كه اساس سرمایه‏داری امروز دنیا را به وجود آورده است، تحریم احتكار، جلوگیری از معاملاتِ «جزاف» و «غرر»، كه احیاناً موجب ثروتهای بی ‏كران است و گاه سبب ضرر می ‏شود و از این جهت به قمار شبیه است، و بعد از اینها قوانین ارث یكباره سرمایه عظیمی را به چند سرمایه كوچك مبدّل می‏ كند و بنابراین می ‏توان گفت غالباً ثروتهای افسانه‏ای به وجود نمی‏ آید.
این مطلبْ خود درخور یك مقاله فنّی مفصّل و دامنه ‏دار است، كه در دین اسلام سعی شده است از تظاهر به ثروتمندی جلوگیری شود تا حتی‏ المقدور از ایجاد شكافهای عظیم و تجلّی آنها در روحیه افراد پیشگیری شود.
ریخت و پاش (تبذیر و اسراف) حرام گردیده و مُترَفینْ همه جا ملامت شده‏اند. یكی از اساتید بزرگ معتقد بود لباسِ شهرت یعنی لباسی كه سبب مشهور شدن شخص شود به همین دلیل حرام شده است. چه تظاهر به تجمّل خود سبب شهرت است.
تا اینجا اختلاف طبقاتی از نظر سطح زندگی و كیفیت امرار معاش مطرح بود و راه‏حل پیشنهادیِ دین مقدّس اسلام را مطالعه می ‏كردیم. اكنون اختلافات دیگر مردم را، از قبیل اختلاف در قوای بدنی، فكری، تفاوت در عواطف و اخلاق و استعداد فنی و هنری مطالعه می ‏كنیم:
در این مورد، نه تنها در دین اسلام سعی بر رفع این اختلافات دیده نمی ‏شود (برخلاف روش ماركسیسم)، بلكه از پاره‏ای كلمات بزرگان اسلام استفاده می ‏شود كه وجود این تفاوتها لازم و رحمت است. این تفاوتها سبب می‏ شود كه وظایف گوناگون اجتماع را هر كس برحسب استعداد خود بر عهده بگیرد و هیچ وظیفه‏ای زمین نماند. هر كس برحسب ذوق و تخصّص فكری و علمی خود متعهد كاری می ‏شود و جامعه از تخصص و تفاوت نیروی فكری و هنری و صنعتی او با دیگران بهره‏ مند می‏ گردد.
برای اینكه این تفاوتها كدورتی ایجاد نكند و سبب تفاخری نشود و صمیمیّت یك جامعه كه به اعضای گوناگون نیازمند است به هم نخورد، دستورات اخلاقی بسیار وسیعی برای وظایف افراد خانواده نسبت به یكدیگر و نسبت به همسایه و دوستان و غیره داده شده است و برای تعاون و همكاری و جلوگیری از هر نوع سوءتفاهم تأكیدات بلیغی به عمل آمده كه خود درخور یك بحث مشروح و دامنه‏ دار است.
به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "
صفحه ۱۳۳ تا ۱۵۰
ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی
منبع : مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر


همچنین مشاهده کنید